روز شنبه سفر حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران و هیات همراه او به شصت و نهمین مجمع عمومی سالانه سازمان ملل متحد در نیویورک به پایان رسید. حاصل مجمع عمومی امسال برای ایران در وهله اول دیداری تاریخی بود. دیدار حسن روحانی رییس جمهوری ایران با دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا. اولین دیدار بالاترین مقامهای اجرایی دو کشور در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷.
در کنار این، نطق حسن روحانی رئیس جمهور، مصاحبههای او با روزنامهنگاران ارشد شبکههای اصلی تلویزیونی آمریکا و دادن پاسخ به پرسشهای خبرنگاران در کنفرانس خبری روز جمعه بود و در حاشیه دیدارهای محمد جواد ظریف و جان کری وزیران خارجه ایران و آمریکا و کاترین اشتون، مسئول دیپلماسی اتحادیه اروپا که اعلام شد به پیشرفت چندانی در حل مسئله هستهای ایران نیانجامید.
حسن روحانی در این مجمع عمومی چگونه ظاهر شد؟ او و دولتش از حضور در مجمع عمومی امسال چه امتیازی به دست آوردند؟ ۴ میهمان این هفته برنامه دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ دادهاند: در نیویورک علیرضا حقیقی، تحلیلگر سیاسی و منصور فرهنگ نماینده سابق ایران در سازمان ملل در دوران دولت موقت انقلاب، در لندن مهرداد خوانساری، دیپلمات سابق ایران در دوران نظام پیشین و در تهران عیسی سحرخیز از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، انجمنی که فعالیت آن ممنوع اعلام شده است.
آقای حقیقی، شما چند روز است که در نیویورک از نزدیک شاهد نطقها و رویدادهای دیگر حاشیه شصت و نهمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد بودید. مختصری میتوانید بگویید درباره این که حسن روحانی رئیس جمهوری ایران این بار در نطقش و حضورهای دیگرش در مصاحبهها و کنفرانسهای خبری چه پیامی را میخواست برساند و حضورش حاصل چه دستاوردی بود؟
علیرضا حقیقی: آقای دکتر روحانی سعی کردند معضلات منطقهای را توضیح دهد با برجسته کردن خشونت و تروریسم و مطرح کرد که در منطقه با ۵ معضل اساسی روبهرو هستیم. انترناسیونال تروریسمی که داعش درست کرده و گروههای تروریستی که در منطقه به وجود آمدهاند، ورای ملیتهای خاص هستند. آقای روحانی مطرح کرد که اگر ایران نبود الان بغداد سقوط کرده بود. و خب این خیلی کلیدی بود. دوماً معضلات منطقهای مربوط به ساختار دولتهای شکننده و ضعیفی است که ناشی از عدم توسعه سیاسی و فقر است. نکته سوم دولتهای بیدولت بود. مثل لیبی. کشورهایی که آمریکا و بریتانیا و فرانسه آمدند بمباران کردند، دولت قذافی را برداشتند و الان هیچ دولتی آنجا وجود ندارد. و الان هیچ دولت غربی هم مسئولیت اعمال خودشان را قبول نمیکنند. تبعاتش را دولتهای منطقه و مردم منطقه باید تحمل کنند.
نکته چهارم هم روش دولتهای غربی برای حل مسائل منطقه است. چه در زمینه مسائل مربوط به توسعه و در زمینه برخوردشان با اسلام و فرهنگ منطقه و برخورد با تروریسم که میخواهند خودشان عمل کنند؛ ایشان معتقدند که باید این کار را بدهند به دست دولتهای منطقه.
مسئله پنجم هم مسئله هستهای ایران بود و ایرانهراسی که به ویژه آمریکاییها در منطقه در سی سال گذشته پمپاژ کردهاند و مسائل هستهای ایران. راهحلهایی هم که ایشان برای حل مسئله داد این بود که بایستی کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه رهبری برخورد با تروریسم را به دست بگیرند ولی خب از همکاریهای آمریکا و کشورهای غربی هم باید استفاده کنند و از همه مهمتر این که در مورد مسئله هستهای ایران اگر درست عمل شود با توجه به انعطافهایی که ایران از خودش نشان داده، و الان توپ در زمین آمریکاییها است. اگر این مسئله حل شود یک فصل جدیدی ایجاد میشود برای اینکه کلیت مسائل منطقه را به ویژه مسائل امنیتی بتواند حل شود. آن نکته کلیدی که میخواستم بگویم این بود که نشان داد ایران اولین کشوری بود که جلوی داعش ایستاد و مهمترین نقش کلیدی را داشت که باعث شد هم کردها و هم دولت مرکزی در عراق و بغداد سقوط نکند و اربیل سقوط نکند. این را حتی در ملاقات با آقای کامرون هم مطرح شد که قدرتهای بزرگ مسئله داعش را نادیده گرفتند و ایران این نقش محوری را ایفا کرده بود و آنها به ایران مدیوناند به خاطر ایستادگیاش و گرنه داعش الان باید در بغداد بود.
آقای فرهنگ، با توجه به اینکه دیدگاه دیگری هم هست که میگوید حمایت ایران از سوریه تاحدودی باعث شده که خود گروه خلافت اسلامی و به طور کلی افراطگرایی در آن منطقه به وجود بیاید، آیا این صحبتهای آقای روحانی مخاطبانش را در سازمان ملل متحد قانع کرد؟ همینطور بپردازیم به تحلیل محتوای نطق باراک اوباما تا آنجا که مربوط به ایران است و مقامهای آمریکایی...
منصور فرهنگ: به طور کلی لحن و صحبت آقای روحانی آشتیجویانه و ملایم بود. خصوصاً که غالب شنوندگان در آمریکا و همینطور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد هنوز احمدینژاد را در ذهن خودشان دارند و گفتههای نماینده ایران را مقایسه میکنند با خاطراتی که از احمدینژاد دارند. تنها نکتهای که قابل ذکر است از کلیبافیهایی که بدون استثناء تمام سخنرانان مجمع عمومی تکرار میکنند، خصوصاً نمایندگان خاورمیانه در رابطه با تروریسم و بایست مبارزه کرد و عقب افتادگی و اینها... در واقع کلیاتی است که دقیقاً مثل یک انشایی است که در کلاس هفتم و هشتم در دبیرستان مینوشتیم و اگر کسی میتوانست آرام و جذاب بخواند مورد توجه دانشآموزان قرار میگرفت ولی بعد از پنج دقیقه اگر ازشان میپرسیدند که این فرد چه گفت هیچ کس هیچ نکتهای یادش نبود.
به نظر من روحانی در ارتباط با مسائل هستهای کم و بیش روشن گفت که ایران علاقمند به حل مسالمتجویانه مسئله هستهای ایران است و از بیان او این طور استنباط میشد که هنوز آن حد وسطی که در رابطه با کمیت و کیفیت غنیسازی اورانیوم بایستی رویش توافق کنند، نرسیدهاند. هنوز شخصاً امیدوارم و خوشبینم که اینها میتوانند به آن حد وسط برسند. به این دلیل که دولت اوباما سخت علاقمند به یک دستاورد دیپلماتیک برای این مسئله است. هم از نظر داخلی و هم از نظر سیاست خارجی. این موضعی است که او از زمان مبارزه برای ریاست جمهوری آغاز کرده.
ولی از این مسئله هستهای که مربوط به یک امر مشخص و مهمی است بگذریم، ادعاهایی که آقای روحانی در سخنرانیهایش کرد هیچ اعتباری ندارد. برای اینکه به عنوان نماینده کشوری صحبت میکند که تمام این ارزشها را در ۳۵ سال گذشته زیر پا گذاشته. مثلاً آقای روحانی میگوید مبارزه با خشونت و افراط گری سیاست ایران است. اگر جمهوری اسلامی با افراطگری و خشونت مخالف است چرا در حیات خودش بیش از ۲۰ هزار ایرانی را اعدام کرده، چرا جوانان بهایی ایران به دلیل اعتقادات خودشان نمیتوانند بروند دانشگاه، چرا سنیهای ایران نمیتوانند مسجد خودشان را داشته باشند؟ و دهها سئوال دیگر.
این ادعاهای کلی را ناظرینی که اطلاعات ابتدایی از واقعیتها دارند قلب واقعیت میدانند و میگویند این انشایی است که چند نفر نوشتهاند و او هم آمده اینجا دارد در این مجمع قرائتش میکند. نکته دیگری هم که باید توجه کرد در رابطه با داعش، این چریکهای آموزش دیده و مسلح شده ایران بودند که نقش اساسی در عراق بازی کردند و بیش از دو میلیون انسان سنی را آواره کردند. حتی در نجف و کربلا گروهها وکامیونیتیهای کوچک سنی بودند که باز ایران نقش محوری ایفا کرد در آواره کردن و اخراج آنها. در مجموع بیش ۴ میلیون عراقی آواره شدند و بسیاری از اینها به قسمتهای شمال و غرب عراق رفتند و امروز ممکن است با فلسفه داعش بسیاری از اینها مخالف باشند ولی به این دلیل که داعش دارد با رژیم عراق مبارزه میکند، حمایت میکنند. به قول معروف بیشتر بغض معاویه است تا حب علی. ایران نقش محوری در ایجاد جنگ شیعه و سنی در منطقه داشته.
ایدئولوژی داعش حداقل در چارچوب تئوریک و کلیبافی هیچ تفاوتی با ایدئولوژی خمینی در ده سال اول نمیکند. در جنگ ایران و عراق مرز و ملیت را رد کرد. اینها را ناظران همه خوب میدانند.
آقای خوانساری، یکی از خبرسازترین رویدادهای مجمع عمومی امسال ملاقات دیوید کامرون و حسن روحانی بود. اولین دیدار بالاترین مقامهای اجرایی بریتانیا و ایران در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷. درجه اهمیت این دیدار و گفتوگو در چه حد بود؟
مهرداد خوانساری: به نظر من این یک رویداد مهمی بود. یک تابوی عمدهای که در روابط خارجی میان ایران و کشورهای عمده غربی وجود داشته از بین رفته. این امید را ایجاد کرده که اگر رئیس جمهور ایران با نخست وزیر کشور شیطان کوچک صحبت میکند و سال گذشته هم مکالمه تلفنی با رهبر شیطان بزرگ داشته، این است که زمینه برای مذاکرات مستقیم در سطح بالا با رئیس جمهور آمریکا هم میتواند مهیا باشد و یک چیزی است که میشود در انتظارش بود.
البته باید به این نکته اشاره کرد که صحبت کردن و ملاقات کردن و ایجاد دیالوگ بسیار بسیار دستاورد مهمی است که مسایل میان دو کشور و ایران و جامعه بینالمللی میشود به صورت مستقیم وارد مذاکره شد. ولی ملاقات به هیچ عنوان به معنای پذیرفتن مواضع هم تلقی نمیشود و در ارتباط با مواضع دولت ایران همانطور که آقای فرهنگ اشاره کردند و نارساییهایی که در سنوات گذشته وجود دارد، نخست وزیر بریتانیا به طور خیلی آشکار و روشن، چه در سخنرانی خودش در سازمان ملل و چه در صحبتهایی که در پارلمان بریتانیا کرد اشارهای به نقض حقوق بشر در ایران، مداخله ایران در اشاعه تروریسم بینالمللی و مشکلات ناشی از بسته نشدن پرونده هستهای ایران را اکیداً اعلام کرد که برای خیلیها در درون ایران جنبه خوشایندی نداشت و در اصل انتظار داشتند در اثر ملاقات آقای روحانی با نخست وزیر بریتانیا این نوع مسائل به این فرم مطرح نشود و نخست وزیر بریتانیا نگوید که ما هنوز آن پاسخهای مورد نظر خودمان و مورد میل جامعه غرب را از ایران درباره این مسائل دریافت نکردهایم.
ولی اگر از این بگذریم مسئله این است که حضور آقای روحانی اصلاً در نیویورک به چه سمتی بود. به نظر من از دیدگاه کشورهای غربی به خصوص سخنرانی ایشان و نحو بیان ایشان و آقای ظریف را با احمدینژاد و دارودسته او مقایسه کنید، میبینید که جامعه بینالمللی امروز با یک عده در ایران روبهرو است که علیرغم این که نتوانستند مشکلات جامعه را که آقای فرهنگ خیلی روشن به آنها اشاره کردند، حل کنند، ولی این عده به هر حال از فحوای کلامشان این طور برمیآید که اینها درسی از تجربیات ناجور ۳۵ سال گذشته گرفتهاند و میدانند که روند پیشبرد مقاصد ایران و تامین منافع ملی ایران و تامین آینده نسلهای بعدی ایرانیان نمیتواند با ادامه آن گونه سیاستها پیش برود.
به نظر من این یک مسئلهای است که برای آن کسانی که مخاطب آقای روحانی هستند در سازمان ملل و جامعه بینالمللی کاملاً روشن است. مطلب دوم این که ایشان با ملاقاتهایی که با روسای کشورهایی مثل فرانسه و ترکیه و اتریش و نخست وزیر بریتانیا داشتند، علیرغم نارساییهایی که در پیشبرد پرونده هستهای وجود دارد حداقل زمینه و جایگاه خودش را در مقابل اصولگرایان داخل ایران به لحاظ ارتباطات بینالمللی که در یک شرایط کاملاً متفاوت توانسته برقرار کند و به خودش وقت میدهد و این به نظر من مهم است. تنها سخن یا هدف او این است که یک چنین وضعیتی را ضمناً برای خودش ایجاد کند.
آقای سحرخیز، از خواندن مطالب لابهلای روزنامههای اصولگرا، اعتدالگرا و اصلاحطلب میانه ایران در هفته گذشته، درباره صفآرایی جناحهای مختلف داخلی در برابر گفتار و رفتار و حضور حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل امسال چه نتیجهای گرفتید؟
عیسی سحرخیز: به نظر من همه این جریانها قضاوت خودشان را از قبل انجام داده بودند. بر اساس یک قضاوت و دقیقتر بگوییم منافع سیاسی بلندمدت که در آینده به انتخابات ایران و مجلس خبرگان منتهی میشود جناحبندیشان را تنظیم کرده بودند. بخشهایی از صحبتهای آقای روحانی در مجمع عمومی یا در ملاقاتها و مصاحبههای مطبوعاتی را بزرگ کرده بودند و روی آن ذرهبین گذاشته بودند. این مسئله چنین بود که یک طرف میخواست از نکات مثبت تبلیغات زیادی داشته باشد و طرف دیگر دنبال مچ گرفتن بود. همین مچ گرفتن بود که باعث شد که وقتی ملاقات رئیس جمهور ایران با نخست وزیر بریتانیا انجام میشود، شدت پیدا میکند حملات به آقای روحانی و به عنوان یک نقطه ضعف در نظر میگیرند جریانی که قبلاً همان مباحث انگلیس را مطرح میکرد، تصرف سفارت انگلیس و آن مشکلات را فراهم کرده بود، این بار هم دوباره پاشنه آشیل آقای روحانی را در این میدید که از این بعد حمله کند.
روزنامههای امروز را اگر نگاه کنیم یا سایتهای جناح اقتدارگرا را، میبینیم که حمله میکنند به مطبوعات اصلاحطلب یا اعتدالگرا که وقتی آقای کامرون آن صحبت حقوق بشر و مسایل دیگر را مطرح کرد اینها ساکت شدند و از کنارش میگذرند. برداشت من این است که هرکسی بر اساس آن چیزی که میپسندیده و میخواست تبلیغ کند به این سفر نگاه کرده و دنبال آن بود که آن چیزی را که میخواهد به عنوان دستاورد سفر مطرح کند و روی آن مانوور بدهد.
اما یک جریان دیگر را هم باید در نظر بگیریم و آن جریانی است که صاحب رساله نیست. و بیشتر در فضای مجازی حرکت میکند. به هر حال آنها هم برعکس جریانی که حامی آقای روحانی هستند وقتی مسئله حقوق بشر مطرح شد این بار من فکر میکنم موضوع را مهم تصور کردند. چون که این ذهنیت وجود نداشت به مسئله حقوق بشر در ایران و نقض حقوق بشر در ایران در زیر بحث اصلی مذاکرات هستهای دارد گم میشود.
همینطور وقتی میبینیم آقای روحانی در صحبت با خانم امانپور حرفی را مشابه آقای احمدینژاد میگوید که ما زندانی سیاسی نداریم و روزنامهنگاری نداریم که بابت فعالیت رسانهایاش دستگیر شده باشد و حتماً موضوع بازداشت و زندان چیز دیگری است، خب این مسئله با واکنش تندی مواجه میشود و آمار و ارقامی را در این رابطه منتشر میکنند و به نوعی به انتقاد از روحانی میپردازند، در عین حالی که اینها جزو جریان حامی آقای روحانی هستند و کسانی هستند که در انتخابات گذشته تلاش کردند آقای احمدینژاد و جریان مشابه آن حذف شود و آقای روحانی به عنوان یک چهره معتدل روی کار بیاید.
آقای حقیقی، با حضور در مجمع عمومی امسال سازمان ملل دولت حسن روحانی اعم از رئیس جمهور یا محمدجواد ظریف وزیر خارجه حداکثر امتیازی که به دست آوردند یا میتوانند به دست بیاورند بعد از این حضور چیست؟
یکی از نکات مهمش این بود که سران کشورهای اروپایی مانند خانم مرکل از آلمان حضور نداشت، ملاقاتها در سطح سران صورت میگرفت. در هشت سال گذشته اصلاً در چنین فضایی امکان چنین ملاقاتی نداشت و ایشان در همان سال اول توانست با وزرای خارجه ملاقات کند. بنابراین سطح ملاقاتها به سطح سران رسید که این خیلی کمک میکند برای روابط و تعامل دیپلماتیک در آینده.
نکته دوم بایستی توجه داشت لابیهایی که صورت گرفت و فعالیتهایی انجام دادند مسئله ایران و مسئله موضع ایران در مسئله هستهای برخلاف گذشته منطقیتر به نظر میرسد و فضا را فراهم میکند برای امکاناتی که در معامله هستهای صورت میگیرد و نقش بیشتر منطقهای ایران در مسائل مقابله با تروریسم.
اجازه بدهید که اشارهای کنم به مسئله آقای فرهنگ. آقای فرهنگ اشاره میکنند به مسائل مربوط به تحولات داخلی ایران و خشونتهایی که در ۳۵ سال گذشته صورت گرفته. همه کشورهایی که انقلاب صورت میگیرد، هم مسئله خشونت در داخل و هم تئوری صدور انقلاب در خارج همیشه، میتواند تولید کننده خشونت باشد. این کاملاً درست است و مصداقهای زیادی هم درموردش داریم.
اما ایشان در مورد مسئله داعش صحبت میکند، ایشان نسبت به سیاست خارجی آمریکا دید منتقدانه دارند و من تعجب میکنم در صحبت فعلیشان... خب چه کسی وضعیت عراق را آغاز کرده. به عراق آمریکا حمله کرده و نظم آن را منهدم کرده و خب طبیعی است در وضعیت منهدم شدن نظم این گروههای مسلح شکل میگیرند. همین الان گفتم لیبی را شما حمله کردید ول کردید به امان خدا. بخشی از ارگانیزرهای داعش اصلاً از لیبی به سوریه آمدهاند. البته همان نکتهای که شما گفتید مطرح است. در رژیم بشار اسد چون نتوانستند به یک راه حل دیپلماتیک و سیاسی برسند فضا را برای خشونت و رشد این گروههای تروریستی فراهم کرد. اما نکته اصلی داعش در گزارش آمریکا یا در گزارش همیلتون برکر در سال ۲۰۰۵ هم هست. پول آن از بخش خصوصی عربستان میآمده و اینها از طریق مقابله با نیروهای مسلح آمریکا بود. بعد از خروج آمریکاییها سیاستهای دولت مالکی نتوانست آن انسجام سیاسی را ایجاد کند. ولی نطفه اصلی، منابع مالی و ایدئولوژی آنها معلوم است که متوجه عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس است. ما نباید وقتی انتقاد داریم به دولت ایران منصفانه نگاه نکنیم و مسائل را نبینیم.
نکته بعدی هم همان چیزی است که آقای سحرخیز هم اشاره کردند. هم «بادی لنگویچ» آقای روحانی در مصاحبهها و هم نوع رویکردشان در مورد مسائل حقوق بشر داخل ایران مورد انتقاد بسیاری از افراد قرار گرفت، حتی کسانی که خیلی در انتخابات به طور جدی فعال بودند در مورد مسائل مربوط به انتخابات. این هم جزئی از انتقاداتی است که این سفر حسن روحانی به مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک در پی داشته است.
آقای فرهنگ، دو طرف، ایران و آمریکا و کلاً ۱+۵ که معتقدند پیشرفت مذاکرات کند بوده و این در مجمع عمومی هم عنوان شد و هر دو طرف نزدیک شدن موعد رسیدن به توافق را در ۳ آذر برابر با ۲۴ نوامبر یادآور میشوند. معمولاً فرمول رسیدن به تفاهم و سپس توافق در پشت درهای بسته چگونه است وقتی شمارش معکوس تا این حد به صفر نزدیک میشود؟
من به طور کلی خوشبینام. به این معنا که ایران سخت نیاز به لغو تحریمها دارد و اوباما هم سخت نیاز به دستاورد دیپلماتیک در خاورمیانه دارد. آن حد وسط را اینها یکی از راههایی که به آن برسند که در روابط بینالمللی و حل و فصل روابط بینالمللی بیسابقه نیست، این است که آن توافقنامهای را که مینویسند روی هر جمله اش و کلمهاش طوری کار میکنند که هر طرف برود خانه خودش و بگوید من به خواستههای خودم رسیدم و کوتاه نیامدم. این بیسابقه نیست. ولی در عمل به تعهداتی که به طرف مقابل داده عمل بکند. یعنی دولت اوباما هرچه تا آنجایی که بتواند تحریمها را به تدریج لغو کند، ایران از این بنبست خارج شود و ایران هم بتواند غنیسازی اورانیوم را در آن حدی نگاه دارد از نظر کیفی و کمی که بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تایید کنند که ایران به تعهداتش عمل کرده این به نظر من امکانپذیر است و دارند رویش کار میکنند. حتی اگر نتوانند تا آن تاریخ معین یعنی نوامبر به این توافق برسند یک توافق نیمبند دیگر... برای اینکه اینها هم ظریف و هم روحانی و هم مقامات آمریکایی ذکر کردهاند که میتواند مثلاً برای دو ماه دیگر، سه ماه دیگر، شش ماه دیگر... چون دو طرف با مخالفان و منتقدان داخلی روبهرو هستند بتوانند یک توافقنامه نیمبند دیگر به دست آورند. از این جهت به طور کلی من خوشبینم.
اما آن چیزی را که آقای حقیقی راجع به مسئولیت آمریکا در عراق میگفت من صد در صد با ایشان موافقم. ولی یک نکته که بسیار مهم است و باید گوشزد کرد این است که در خاورمیانه، اسرائیل و ایران دو کشور در دنیا بودند که بدون چون و چرا از دخالت آمریکا در عراق حمایت کردند. موقعی که دولت بوش گفت خداوند به من امر کرده نیروهای نظامی آمریکا را به عراق بفرستم رهبران نماز جمعه در ایران بودند که گفتند خداوند میتواند با استفاده از شیطان خواستههای امام خمینی را به اجرا در بیاورد. بعد هم اولین گروه نظامی غیرآمریکایی که وارد خاک عراق شد یعنی سپاه بدر ۱۲ هزار نفر آموزش دیده و مسلح شده از طرف ایران علیرغم ادعاهای تبلیغات پوچ دولت ایران آمریکا و ایران همکاری کردند برای حمله به عراق. تا جایی که فرماندهان نظامی آمریکا در خلیج فارس از فرماندهان سپاه پاسداران که در آنجا بودند تشکر کردند. بنابراین آقای حقیقی بسیار درست میگوید.
یک نکته بسیار درست آقای سحرخیز گفتند درباره حقوق بشر. که فقط موضع آقای روحانی این نبود که بگوید در ایران زندانی سیاسی نیست و روزنامهنگار دستگیر نمیشود. این همان ادعایی است که همه دولتهای استبدادی میکنند. ولی از این فراتر رفت. در مصاحبه مطبوعاتی خودش گفت حقوق بشر مقولهای است که باید در چارچوب فرهنگ داخلی یک کشور مورد ارزیابی قرار گیرد.
واقعاً باعث تاسف است که آقای روحانی که امیدهایی ایجاد کرد هم در ایران و هم در خارج از کشور میآید همان شعارهای گذشته خامنهای و احمدینژاد را تکرار میکند و تا زمانی که آقای روحانی اعتقاد دارد که هیچ ارزشی بالاتر از دگماتیسم رژیمهای استبدادی در داخل خودشان وجود ندارد، هرگز نمیتواند به ملت ایران از جهت رفاه و امنیت و حیثیت آن کشور خدمتی بکند.
آقای خوانساری، روز جمعه در حضور دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا پارلمان این کشور بر حمله هوایی آینده بریتانیا به مواضع گروه خلافت اسلامی در عراق مهر تایید گذاشت. با توجه به گفتههای کامرون درباره ایران در جلسه پارلمان و دیگر گفتههای روحانی و اوباما درباره هماهنگی برای مقابله با این گروه در مجمع عمومی سازمان ملل چه نتیجهای میشود گرفت درباره سهمی که بریتانیا و آمریکا در نظر دارند برای ایران در ائتلاف نزدیک ۶۰ کشور علیه این گروه؟
پاسخ دقیق این کار مشکلی است ولی به طور مسلم ضمن اینکه سیاستهای اعلام شده دولت ایران و آمریکا با هم همسو نیستند در ارتباط با اینکه با هم مشارکتی در جهت مقابله با داعش دارند... ولی خب بدیهی است در عراق و فقط در عراق و نه سوریه، هدف هر دو حمایت از دولت مرکزی در شرایط فعلی و جلوگیری از پیشرفت داعش است. ولی مسئله این است که مقامات آمریکایی میدانند که با حملات هوایی پایان دادن به این مشکل داعش یک امر عملی نمیتواند باشد و منهای نیروهای منسجم و قوی روی زمینه که بتوانند بیایند و آنها را از جای خودشان بکنند و از بین ببرند، مقابله با داعش آن مفهوم نهایی را نمیتواند پیدا کند که همه به دنبالش هستند.
اینجا است که به هر حال هم بریتانیا و هم آمریکا نگاه میکنند به آن نقشی که دولت ایران میتواند روی زمین ایفا کند در جهت روحیه دادن به ارتش عراق در جهت کمک کردن و استفاده از نیروهایی که در گذشته علیه خود آمریکاییها و بریتانیاییها به کار گرفته میشد. یعنی آن میلیشاهای شیعه که توسط سپاه قدس تغذیه میشدند و تجهیز میشدند و کمکهای نظامی از قبیل آن کمکهایی که به قول خود آقای روحانی به پیشمرگههای کرد در کردستان عراق صورت گرفته.
ولی مسئله اساسی کنار اینها حرفی است که آقای کامرون در پارلمان بریتانیا به آن اشاره کرد و آن گفته آقای بان کیمون بود که گفته بود موشک میتواند یک تروریست را از بین ببرد ولی دولتهای صالح با سیاستهای درستاند که تروریسم را ریشه کن میکنند. بیاناتی که آقای کامرون ایراد کرد و به نوعی توسط سکوهای دیگر قدرت در کشورهای غربی هم مطرح میشود، دولت ایران در وضعیت موجود نه آن فراکسیونهایی که با آقای روحانی با یک لحن دیگر صحبت میکند یعنی آنها هم در زمره آن کشورهایی قرار دارند که نیاز به این دارند که تغییر ماهیت به طور کلی بدهند به طوری که تروریسم در مجموع از بین برود. یعنی تروریسمی که آقای کامرون اشاره میکرد که ایران به صورت بینالمللی از آن پشتیبانی کرده، خب امری است که جزوی از این معادله است که نکته خیلی مهمی است.
ولی نهایتاً یک چیزی را بگویم در ارتباط با مسئله حقوق بشر همانطور که آقای سحرخیز گفت خب هرکسی اظهارات و صحبتهای آقای روحانی را آن جور که خودش دلش میخواهد یا آن جور که برایش اولویت دارد میبیند و نظر میدهد رویش. ولی یک نکتهای را که آقای روحانی در مصاحبه خودش بایستی میگفتند اشاره به این بود که ایشان مسئولیتی در ارتباط با این که حقوق بشر در ایران رعایت میشود ندارند. این به نظر من یک نوع برمیگردد به سیاستهای تقابلی که در درون ایران جریان دارد. همین نیروهای معتدل و اصلاحطلب و اقتدارگرایان و این که قوه قضاییه که تحت شرایط کاملاً متفاوت بدون اینکه دولت بتواند دخالتی در امور کار آنها داشته باشد آنها کسانی هستند که این مسائل را پیگیری میکنند و بانی نقض حقوق بشر هستند. و این به نوعی میشود گفت یک نوع اعتراض آقای روحانی نسبت به عملکرد اقتدارگرایان و کسانی که میخواهند قانون را برابر با امیال خودشان تعبیر کنند و علیه مردم از آن استفاده کنند، این را میشود یک تعبیر اینطوری هم به آن داد.
آقای سحرخیز، دولت روحانی با انتظارات آمریکا، بریتانیا و غرب مواجه است در زمینه حل مسئله هستهای و همکاری در مقابله با تروریسم و قطع حمایت از این پدیده و هم با فشارهای گروههای اصوگرا برای حفظ مواضع جمهوری اسلامی ایران در پی انقلاب بدون تجدید نظر. چه گزینههایی در برابر دولت روحانی هست؟
آقای روحانی در سیاست خارجی برعکس سیاست داخلیاش همگرایی بیشتری با جریان حاکم دارد. غیر از جریانهای خاصی که مخالف هستند و بیشتر به جبهه پایداری و دولت احمدینژاد نزدیک بودند در مورد حل مشکل هستهای،؛ . این را تقریباً میشود گفت یک وفاق ملی در مورد حل جریان تندرو و تروریسم در خارج وجود دارد. اگر آن استثناهای خاص را کنار بگذاریم.
در نتیجه در این قسمت دستش باز است و به نظر من حتی آنهایی هم که مخالفت میکنند به عنوان مثال بحث همکاری و همگرایی ایران با کشورهای غربی را در مبارزه با داعش زیر سئوال میبرند ولی آنها ته دلشان هم میخواهند که دولت روحانی به گونهای حداقل در افکار عمومی مطرح نشود ولی پشت پرده این همکار را داشته باشد. همانطور که داشته و میبینیم که بعد از مدتی مشخص میشود که سردار سلیمانی در عراق بوده و بعد که وضعیت مشخص میشود و موفقیت حاصل، روی آن تبلیغ میکنند که اگر فلانی نبود و یا ایران نبود اینها بغداد را میگرفتند یا فلان کار را انجام میدادند. به این دلیل من فکر میکنم آقای روحانی دستش بسیار باز است و راحت میتواند عمل کند.
ولی نکتهای را که ما باید به آن توجه کنیم این است که بحث تروریسم و اعمال خشونت به معنای عام مطرح میشود نمیتوانیم یک برخورد دوگانه داشته باشیم. صحبتهایی را در سازمان ملل بکنیم ولی در داخل خلاف آن عمل کنیم. درست است که توصیههایی به آقای روحانی شده بود و خود من هم مقالهای در بحث حقوق بشر نوشته بودم که کاری را که آقای خاتمی انجام داد و رفت از مسایلی که خودش منتقدش بود در سازمان ملل از آن حمایت کرد و آنها را پاسخ گفت، نباید انجام میداد.
ولی نکته اصلی این است که از آقای روحانی این انتظار وجود دارد که نه تنها به عنوان رئیس جمهور و رئیس هیئت اجرایی و هیئت دولت بلکه به عنوان شخصی که در قانون اساسی تکیه شده مسئول اجرای کامل قانون اساسی است و نقض قانون اساسی و نقض حقوق بشر را که همین مباحث خشونت و تروریسم و رفتارهای غیر معقول در آن مطرح میشود را باید در مقابلش بایستد و حداقل هم اگر کاری از دستش برنمیآید تذکر قانون اساسی بدهد. به این دلیل هم وقتی سفر آقای روحانی میخواهد انجام شود میبینید که نوعی خاص از این نقض حقوق بشرها صورت میگیرد که مورد اخیرش هم که شاید کم نظیر باشد در ایران اعدام آقای امیراصلانی است به عنوان کسی که فقط نظرش را گفته و یا عقیدهاش را گفته.
یا پیش از آن دستگیری خبرنگارهای آمریکایی صورت میگیرد با این بحث که وقتی رئیس جمهور ایران به آمریکا میرود در آنجا از او سئوال خواهند کرد که چه شد شما خبرنگار واشینگتن پست را دستگیر کردید. همان که خانم امانپور پرسید و بعد هم آقای روحانی با توجه به این که میخواست خودش را از مباحثی که دیگران انجام میدهند و جریانهای انتصابی انجام میدهند در مقابل نهادهای انتخابی مبرا بداند ولی بک باره میآید بحث این که ما در ایران کسی را به عنوان روزنام نگار نداریم که به جرم روزنامهنگاری بازداشت شده باشد را مطرح میکند. و به نظر من این دامی است و تلهای است که برای آقای روحانی گذاشته بودند و در این بخش توانستند موفق عمل کنند و اعتراضهایی را از طرف حامیان ایشان سبب شد.
میماند یک پرسش از آقای حقیقی،این بار به اندازه سال پیش نه مطبوعات غربی به دنبال این بودند که آیا آقایان اوباما و روحانی ملاقات میکنند یا دست میدهند یا چیز دیگر. نه ایرانیان در فضای مجازی. چرا امسال حساسیت به این موضوع کاهش پیدا کرده بود؟
خب بخشی مربوط به این بود که سال گذشته خود آقای روحانی در مصاحبههایش قبل از سفر این توقع را ایجاد کرده بود و امسال این مسئله را نفی کرده بود. دوماً این که هنوز در مسائل هستهای موضوعات جدی باقی مانده بود و صحبت آقای روحانی این بود که من موقعی ملاقات میکنم که بیانیه پایانی ملاقات بتواند بیان کننده توافقاتی باشد که صورت میگیرد و چون هنوز در چنین مرحلهای نیستیم این ملاقات فعلاً ضرورتی ندارد. نکته دیگر هم این است که وقتی فرد جدیدی میآید شوق و شوری ایجاد میشود برای این که فصل جدیدی باز شود. به هر حال با گذشت یک سال و مشکلات و معضلاتی که آقای روحانی با آن مواجه است و مسایلی که آقای سحرخیز اشاره کردند. مثل دستگیری خبرنگار آمریکایی که مخصوصاً برای تحت الشعاع قرار دادن آقای روحانی بود در نیویورک. جامعه احساس کرد که فضای چنین ملاقاتی وجود ندارد و طبیعی است که دنبال نکردند و کمتر مطرح شد.