لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۳۰

اینستاگرام؛ فیلترینگ هوشمند و غیرهوشمند


رسانه‌های داخل ایران خبر داده‌اند که فیلترینگ هوشمند شبکه اجتماعی اینتساگرام از چهارشنبه شب کلید زده شده است، به این معنی که تنها برخی از صفحات اینستاگرام که مسئولان دولت ایران آنها را «غیراخلاقی» یا «مجرمانه» می‌دانند فیلتر می‌شود. پیش از آن نیز وزیر ارتباطات ایران بارها بر لزوم اجرای «فیلترینگ هوشمند» تاکید کرده و گفته بود که دولت و مراجع در این باره اتفاق نظر دارند. اما ظاهرا از میان همه وبسایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، این اینستاگرام بود که در گام نخست هدف «فیلترینگ هوشمند» قرار گرفت. رادیو فردا با آرش آبادپور، فعال اینترنتی و متخصص کامپیوتر درباره ابعاد این رخداد گفت‌وگویی انجام داده‌است که می‌خوانید.

آقای آبادپور، در خبرها آمده که فیلترینگ هوشمند شبکه اجتماعی اینستاگرام شروع شده. به نظر شما اجرای این برنامه اساسا‌ً چقدر امکان‌پذیر است؟

بله، اخباری داریم که این اتفاق در اینستاگرام افتاده. اگر به اخبار برگردیم دقیقا ‌ً سال گذشته هم همین بحث‌ها در مورد اینستاگرام وجود داشت. البته آن زمان تکذیب شد که فیلترینگی اتفاق افتاده یا خیر. ما قبل از این هم دیده‌ایم که صفحات خاصی فیلتر شوند. در سیستم فیلترینگ که بر مبنای نشانی صفحه، یعنی url کار می‌کند، این کار کاملا‌ً ممکن است.

در لینک‌های اینستاگرام هم مشخص است که یک صقحه از کدام حساب کاربری است. بنابراین برای مثال اگر مثلا‌‌ً حساب اینستاگرام «بچه پولدارهای تهران» به هر دلیلی توسط آن ساختار مشکل‌دار تشخیص داده شود، می‌شود فیلترش کرد. اما زمانی که راجع به این مسئله صحبت شد در رسانه‌ها این بحث پیش آمد که این بخشی از انجام فیلترینگ هوشمند است. باید گفت که این روش در واقع روش ماقبل فیلترینگ هوشمند است چرا که قرار بود فیلترینگ هوشمند کار دیگری انجام دهد.

اتفاقی که به یاد داریم دوره‌ای در وبلاگستان ایرانی رخ داد این بود که ماموران نهاد فیلتیرینگ، واژه‌های خاص را جست‌وجو می‌کردند و هر وبسایتی که آن واژه‌‌ها را داشت، خود به خود فیلتر می‌شد. آیا در مورد فیلترینگ هوشمند شبکه‌های اجتماعی هم چنین اتفاقی قرار است بیافتد یا اساسا‌ً مدل دیگری دنبال می‌شود؟

ما تاکنون توضیحات متناقضی درباره فیلترینگ هوشمند شنیده‌ایم. بارها راجع به این صحبت شده که فیلترینگ هوشمند از فلان زمان آغاز خواهد شد، اما بعد دیدیم که این اتفاق رخ نداد. به هر حال الان به نظر می‌رسد که در استان قم این کار انجام شده و سیستم فیلترینگ هوشمند کار می‌کند. توضیحی که می‌شنویم این است که فیلترینگ هوشمند می‌خواهد بیاید آن انسداد را از نقاط ابتدایی‌تر در شبکه بیاورد و به سطح دسترسی برساند. معنی‌ این امر همان اصطلاحی است که دولت بیان می‌کند، یعنی اینترنت مناسب برای خانواده‌ها.

در این مدل صفحه باز می‌شود اما قبل از اینکه به کاربر نشان داده شود، آنجا کدی وجود دارد که تشخیص می‌دهد برای مثال که یک عکس یا متن مناسب است یا مشکل دارد. یا این که از آدرس url متوجه می‌شوند که این متن و عکس باید حذف شود. فارغ از اینکه آیا آن ساختار حق دارد مانع دسترسی شهروندان به صفحات خاص بشود، این همان منطقی است که فیلترینگ هوشمند قرار است داشته باشد.

فیلترینگ غیرهوشمند همان چیزی است که شما گفتید. یعنی خیلی کور است و صرفا‌ً صفحاتی را با url خاصی حذف می‌کند. یا اگر کلمه خاصی وجود داشته باشد حذف می‌کند و در واقع هوشمند نیست. در توضیحی که وزیر ارتباطات در مورد فیلترینگ هوشمند داده، می‌گوید اگر ۹۰ یا ۹۵ محتوای وبسایت‌ها مناسب باشند ما ۵ تا ۱۰ درصد نامناسب آن را فیلتر می‌کنیم. اما به نظر می‌رسد این خیلی متفاوت است با کاری که انجام شده چرا که همچنان ادامه راه قبل است، یعنی حذف کامل یک وبسایت یا یک حساب کاربری.

خیلی اوقات بحث ما درباره جنبه‌های فنی فیلترینگ است که دقیقا‌ً‌ چطور دارد اتفاق می‌افتد. ولی ما باید مسائل را بالاتر از آن بدانیم و بپرسیم آن ساختاری که فیلترینگ را انجام می‌دهد به چه کسی پاسخگو است، تحت چه قوانینی کار می‌کند و چطور می‌شود به آن اعتراض کرد.

آیا اساسا‌ً فکر می‌کنید تضمینی وجود دارد که دست‌کم آن صفحاتی که مطابق با قوانین جمهوری اسلامی مجرمانه تلقی نمی‌شوند فیلتر نشوند؟ ما نظیر این اتفاق را در وبلاگستان فارسی زیاد داشته‌ایم که برخی وبسایت‌ها علی‌رغم رعایت چارچوب‌های کلی باز فیلتر شده‌اند.

اینجا داریم از بحث فنی مسئله جلو می‌رویم و به چارچوب سیاسی و اجتماعی مسئله نگاه می‌کنیم. این بحث اهمیت زیادی هم دارد. خیلی اوقات بحث ما درباره جنبه‌های فنی فیلترینگ است که دقیقا‌ً‌ چطور دارد اتفاق می‌افتد. ولی ما باید مسائل را بالاتر از آن بدانیم و بپرسیم آن ساختاری که فیلترینگ را انجام می‌دهد به چه کسی پاسخگو است، تحت چه قوانینی کار می‌کند و چطور می‌شود به آن اعتراض کرد. این ساختار تا الان به این صورت بوده که خودش تصمیم می‌گیرد چه صفحاتی را فیلتر کند و گاهی هم توضیحاتی به ما می‌دهد، مثلا‌ً‌ می‌گوید من وبسایتی را فیلتر کردم چون پورنوگرافی بود یا خشونت را ترویج می‌کرد. اما همه چیز در همین مرحله می‌ماند و بیشتر از این پاسخگو نیست. یعنی نمی‌توانیم بگوییم که این صفحه مشمول این تعاریف نیست و نباید فیلتر می‌شده.

وقتی این امکان را نداریم، آن ساختار هم دستش کاملا‌ً باز می‌شود. ما هیچ تضمینی نداریم و هیچ جایی هم برای اعتراض یا نظارت وجود ندارد. در واقع ساختار دموکراتیکی وجود ندارد. شهروندان نمی‌توانند از حق دسترسی به اطلاعات برخوردار شوند. بنابراین باید بتوانیم از آن سطح تکنولوژی مسئله بالاتر برویم و سئوال کنیم که آن نهادی که فیلتر می‌کند اساسا از کجا مشروعیت خود را گرفته است.

چه اتفاقی می‌افتد که حکومت ایران چنین سیاستی را پیش می‌گیرد، حال آن که قبلا‌ً‌ در مواجهه با شبکه اجتماعی مثل فیسبوک ترجیح می‌داد با فیلترینگ کلی آن شبکه صورت مسئله را پاک کند؟

اینجا باید حساب سود و هزینه آن ساختار را نگاه کنیم. یعنی می‌دانیم آن ساختار می‌خواهد بر تمام راه‌های ارتباطی شهروندان نظارت کامل داشته باشد. به همین دلیل روزنامه و کتاب و مجله و غیره را تحت نظارت مطلق خود دارد. اینترنت امری است که مسئله‌دار است. افراد می‌توانند به راحتی در اینترنت حرف بزنند و نظارت هم بر آن خیلی کم است و سخت است که بشود آنها را پیدا کرد. پس حکومت تلاش می‌کند این نظارت را اعمال کند.

اما اینجا هزینه هم مهم می‌شود. قطع کامل یک ابزار مثل فیسبوک که محبوبیت دارد هزینه بالایی را به ساختار تحمیل می‌کند. آن ساختار کم کم به خودش آمده و دیده که ممکن است راه حل‌هایی داشته باشد که بتواند این هزینه را کاهش دهد. خب کاهش سرعت اینترنت یکی از این روش‌ها است یا استفاده از روش چینی، یعنی ساختن شبکه‌های اجتماعی موازی. این شبکه‌های اجتماعی موازی در داخل ایران هستند و تحت نظارتند. می‌بینیم که وزیر ارتباطات هم اخیرا‌ً‌ درباره این صحبت کرده و گفته است، حالا که شبکه‌های اجتماعی مثل وایبر فیلتر شده، ما کاربران را تشویق می‌کنیم که از ابزارهای ایرانی استفاده کنند که رایگان هستند.

اینها روش‌های آن ساختار برای کاهش هزینه خودش است، برای اینکه نمی‌خواهد هزینه فیلترینگ کامل فیسبوک یا اینستاگرام را بدهد. می‌تواند یک مقدار انتخابی برخورد کند. این‌طوری می‌تواند در ظاهر حداقل این ادعا را بکند که اینترنت آزاد است و صرفا‌ً‌ جلوی صفحاتی را که مسئله‌دار بودند، گرفته‌اند. این روش شناخته‌شده‌ای در دنیا است و ساختار فیلترینگ ایران هم تلاش می‌کند این کار را انجام دهد.

قطع کامل یک ابزار مثل فیسبوک که محبوبیت دارد هزینه بالایی را به ساختار تحمیل می‌کند. آن ساختار کم کم به خودش آمده و دیده که ممکن است راه حل‌هایی داشته باشد که بتواند این هزینه را کاهش دهد

پس قاعدتا‌ً باید منتظر شنیدن خبر رفع فیلتر فیسبوک هم باشیم. درست است؟

بستگی دارد آن حرف‌هایی که در مورد فیلترینگ هوشمند زده می‌شود چقدر محقق شود. من به شخصه فکر نمی‌کنم که فیلترینگ هوشمند بتواند انتظاری را که از آن می‌رود برآورده کند. به این دلیل که اگر محدودیت‌های اینترنت رفع شود، محدودیت سرعت و محدودیت دسترسی از بین برود و دسترسی جغرافیایی بهتر شود، آن وقت حجم ترافیک اینترنت اینقدر بالاست که نظارت کامل روی آن خیلی سخت می‌شود. علاوه بر آن فیلترینگ هوشمند اساسا‌ً یک روش استفاده از الگوریتم‌های هوش مصنوعی برای تشخیص محتواست. مثال خوبی خودتان زدید، استفاده از کلمات کلیدی. فرض کنیم نام رهبران سیاسی در فهرست سیاه قرار بگیرد و بنابراین اگر صفحه‌ای در فیسبوک هست که در کامنت‌ها مثلا‌ً‌ اسم آیت‌الله خامنه‌ای ذکر شده، آن صفحه فیلتر شود.

خب می‌دانیم روش‌های مختلفی وجود دارد که می‌شود از کلمات جایگزین استفاده کرد. در همان وبلاگستان که مثالش را زدید افراد شروع کرده بودند کلمات را به طور عمدی با غلط دیکته‌ای می‌نوشتند. خب سیستم در مقابله با این شیوه به شدت مشکل خواهد داشت. به این دلیل من فکر نمی‌کنم فیلترینگ هوشمند ۷۰ میلیون آدم در حالی که آنها خودشان نمی‌خواهند فیلتر شوند خیلی عملی باشد. روش‌های جایگزین وجود دارد که آدمها استفاده می‌کنند و ساختار هم خیلی زود به نتیجه می‌رسد که هزینه‌اش همچنان خیلی زیاد است و مجبور است برگردد به روش‌های سنتی‌تر و قدیمی که استفاده می‌کرده.

ما از سویی شاهد اشتیاق دولت آقای روحانی نسبت به اینترنت ملی هستیم و از طرفی هم خبر فیلترینگ هوشمند را می‌شنویم. اینها با هم چه نسبتی دارند؟

اینترنت ملی یک راه حل جایگزین است که حداقل روی کاغذ می‌تواند خیلی از این مشکلات را حل کند. ایده‌ای است که چینی‌ها مدتها است که پیاده کرده‌اند و جواب خوبی هم از آن گرفته‌اند. شما می‌بینید در شبکه اجتماعی چینی یک کلمه کلیدی کاملا‌ً سانسور می‌شود. افراد هم می‌دانند که تمام لاگ شبکه در اختیار نیروهای امنیتی است و بنابراین خودسانسوری انجام می‌شود.

اگر این امکان وجود داشت که ترافیک ایران از ترافیک جهانی قطع شود و مثلا به جای فیسبوک ما فیس‌نما را داشته باشیم، به جای توییتر نسخه داخلی آن و به جای جی میل ایمیل ملی، آن وقت صورت مسئله هم به نحوی پاک می‌شدد. در این صورت کاربران روی سرورهایی کار می‌کردند که داخل ایران هستند و نظارت کاملی هم روی آنها وجود دارد، همه کلیدهای الگوریتم‌های رمزنگاری دست حکومت است و حکومت دیگر نگرانی از این بابت ندارد چون می‌داند کاربران هشیارند که هر کاری که می‌کنند، ذخیره می‌شود.

اما اجرای این پروژه یک مشکل اساسی دارد و آن سرمایه‌گذاری فنی و مالی در حد چند شرکت بزرگ و جهانی است. چیزی مثل گوگل با ابزارهایش لازم است. چیزی مثل فیسبوک می‌خواهیم با ابزارهایش. چیزی مثل تویتر احتمالا‌ً می‌خواهیم. چیزی مثل آمازون می‌خواهیم. این سرمایه‌گذاری تکنولوژیک و مالی آن‌قدر بالا است که اینترنت ملی را زیر سئوال می‌برد که آیا واقعا‌ً‌ ممکن است. از آن طرف هم افراد و کاربران باید جذب اینترنت شوند. باید اینترنت اینقدر جذاب باشد که این کار را انجام دهند.

در هر حال در پروژه نظارت بر اینترنت در ایران چند مسیر موازی پیش می‌رود. پروژه اینترنت ملی یکی از اینهاست. به نظر می‌رسد که مشکلات عدیده‌ای هم در برابر آن هست. فیلترینگ هوشمند یکی دیگر از اینهاست. کارهای مشابه دیگری دارد انجام می‌شود. در نهایت هدف اساسی این است که ساختار بتواند نظارت کامل بکند و از طرف دیگر افراد وقتی در اینترنت هستند این حس را داشته باشند که در نظارت کامل هستند و بنابراین کمتر فعالیتی علیه آن ساختار انجام دهند.

XS
SM
MD
LG