موضوع حجاب اجباری از موضوعات بسیار چالشبرانگیز میان اسلامگرایان و منتقدان آنهاست، هم از حیث حکم دینی و شرعی و قانونی آن و هم از حیث چگونگی تحقق عینی آن در جامعهی ایران. حقایق دینی و تاریخی و اجتماعی مربوط به آن نیز بسیار در هم ریخته و گیجکننده شده است. در این نوشته برخی از اقوال و ادعاهای تاریخی و اجتماعی مربوطه را به چالش میگیرم.
زنان محجبه ایرانی: اکثریت یا اقلیت؟
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی در دانشگاه جرج واشینگتن در ۲۱ تیرماه ۱۳۹۳ میگوید: «جامعه اینجا [غربی] یک جور لباس را خوب میداند و جامعه ما هم یه جور لباس دیگری را خوب را میداند» (سایت یوتیوب) او در جمله قبل از این از بیحجابی در جوامع غربی و حجاب در جامعه ایران سخن میگوید. در چند جمله بعد نیز حجاب را پسند جامعه ایران معرفی میکند. فحوای سخن وی این است که جامعه ایران حجاب را خوب میداند. او البته این موضوع را صرفاً به حسن و قبح عقلای جوامع (و نه حکم اخلاق) نسبت میدهد و معتقد است که در این موضوع باید به عرف نگاه کرد. اسلامگرایان و روشنفکران دینی همیشه حجاب را خواست و ارزش اکثریت مردم ایران دانستهاند بدون حتی یک نظرسنجی میدانی. البته بخشی از آنها دیکتاتوری اکثریت را در این زمینه نفی کردهاند.
البته این نسبت دادن عرفی بودن حجاب به جامعه ایران قلب واقعیت است. در ایران قبل از تأسیس جمهوری اسلامی هیچ کار میدانی نشده است که نشان دهد اکثریت زنان جامعه حجاب را ترجیح میدهد. در دوران جمهوری اسلامی نیز زنان در پوشش خود آزاد نیستند تا با مشاهده بگوییم اکثریت آنها چه نوع پوششی را ترجیح میدهند. مؤسسات نظرسنجی مستقل و آزادی بیان نیز در ایران وجود ندارد تا با نگرش سنجی بتوان این موضوع را کشف کرد.
حجاب اجباری قانونی؟
۱۹۵ تن از اعضای مجلس در ۲۵ خرداد ۱۳۹۳ برای اجرای قانون حجاب و عفاف به روحانی نامه نوشتند. بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی هنگامی که بحث حجاب مطرح میشود آن را امری قانونی معرفی میکنند، گرچه با قانون نمیتوان حقوق فردی افراد را حتی اگر در اقلیت باشند نقض کرد. اما اگر از حیث تاریخی به موضوع حجاب اجباری نگاه کنیم حجاب با وضع قانون در جامعه اجباری نشد. اجباری کردن حجاب با تمسک به قوای قهریه (سپاه و بسیج و حزباللهیها) و اعمال خشونت و سرکوب انجام شد و پس از اعمال آن به صورت اجباری قانونی در آمد و نه بالعکس.
اولین قانون متضمن حجاب اجباری در سال ۱۳۶۲ به تصویب مجلس رسید (تبصره ۱۰۲ قانون تعزیرات) که در حال حاضر به صورت تبصرهای به ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ الحاق شده است یعنی پس از پنج سال که زنان با کتک و تهدید اخراج و رنگپاشی و ضرب و جرح در خیابان مجبور به داشتن حجاب شدند این قانون به تصویب رسید. برپایی حکومت دینی آن قدر برای حاکمان غیر منتظره بود که در این زمینهها برنامه مشخصی از قبل نداشتند و با سعی و خطا سعی میکردند اراده خود را تحمیل کنند.
وضعیت ادارات از حیث حجاب در سال ۵۷؟
رضا علیجانی در ۶ مه ۲۰۱۵ در مصاحبه با یکی از شبکههای تلویزیونی فارسیزبان میگوید در زمانی که جمهوری اسلامی خواست حجاب را اجباری کند اکثر زنانی که در ادارات کار میکردند محجبه بودند. مکتبیهای آن دوره معمولاً حجاب را خواست اکثریت یا واقعیت جاری (با اقلیتی کوچکی از مخالفان) معرفی میکنند. این سخن با واقعیات انطباق ندارد. عدم انطباق آن را فقط با نقل قولی از کتاب خاطرات حسن روحانی نشان میدهم: «طرح مساله پوشش و حجاب زنان در اسفند ۱۳۵۷ بدون مشکل نبود و تا مدتها مسئولین را به خود مشغول کرد. پس از ۲۲ بهمن که سازمانها و ادارات دولتی کار خود را آغاز کردند و مدارس نیز از اواسط اسفند به فعالیت پرداختند، شمار زیادی از خانمهای کارمند و دانشآموزان دختر، بدون حجاب و با سر برهنه در ادارت و سازمانهای دولتی حاضر میشدند و در میان آنها گاهی زنان باحجاب در اقلیت بودند. بعضی پرستاران بیمارستانها و پزشکان و معلمان زن نیز بدون روسری به محل کار خود میرفتند و در خیابانها هم زنان بیحجاب رفت و آمد داشتند. البته زنان باحجاب نیز فراوان بودند و در همه جا به چشم میخوردند...
طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زنها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست. بعد توضیح دادم که ما نمیگوییم چادر سر کنید، بحث چادر مطرح نیست، سخن بر سر استفاده از روسری و پوشاندن سر و گردن است. در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور دادهایم از فردا هیچ زن بیحجابی را به پایگاه راه ندهند.» (خاطرات دکتر حسن روحانی، جلد اول، صفحه ۵۷۱-۵۷۳، به نقل از مشرق نیوز، ۶ اردیبهشت ۱۳۹۳) مذهبیها ظاهراً نمیخواهند قبح و زشتی حجاب اجباری را بپذیرند و با ادعای اکثریت داشتن محجبهها در ادارات سال ۵۸ و ۵۹ میخواهند از زشتی این کار بکاهند.
جو ادارات در دهه ی پنجاه چنان بود که زنان با حجاب در اقلیت بودند و جمهوری اسلامی برای اجباری کردن حجاب مجبور شد تعداد قابل توجهی از زنان را از کار اخراج کند. همچنین بسیاری از زنان که نمیتوانستند حجاب اجباری را بپذیرند خود از کار کنار کشیدند. به همین ترتیب بود که سهم زنان از نیروی کار بخش عمومی از ۱۱٫۱ درصد در سال ۱۳۵۵ به حدود ۶٫۸ درصد در سال ۱۳۶۵ علیرغم در جریان بودن جنگ و نیاز به نیروی کار زنان در پشت جبههها کاهش یافت.
حجاب اجباری، دستور شرع
بخش قابل توجهی از روحانیون شیعه در ایران چنین مینمایاندهاند که با اجباری کردن حجاب و سرکوب زنان مخالف این امر دارند دستور شرع را اجرا میکنند. آنان این داستان را به سالهای ۵۷ تا ۶۲ هم سرایت داده و اجرای حجاب اجباری را به کسانی نسبت میدهند که دغدغه دینی و شرعی داشتهاند. این ادعا قلب واقعیت است. آنها میدانند که در قرآن و شریعت حجاب برای کسانی که ایمان ندارند یا غیرمسلمانان اجباری نیست و باورمندان نیز به اختیار حجاب دارند. عدم حجاب برای زن مؤمن و باورمند نیز یک گناه به حساب میآید که میان خود وی خدایش قابل حل و فصل است.
بدین ترتیب اصولاً حجاب اجباری در «شریعت غیر متکی به قدرت قاهره» منتفی است. محمدرضا زیبایینژاد، مدیر مرکز تحقیقات زن و خانواده در قم، به خوبی وابسته بودن حجاب اجباری به قدرت سیاسی و دسترسی به قوای قهریه را توضیح میدهد: «اگر حاکمیت قدرت داشت و مساله اهمی هم مقابلش نبود، یعنی اهم و مهم کردید و موضوعی بود که این بر آن اهم بود باید برود و پیگیری کند... بنده با کلیت این موضوع که حاکمیت بیاید و برای هر گناهی ضابطه وضع کند موافقم با این دو قیدی که عرض کردم یعنی قدرت و مصلحت.» (الف، ۱۰ خرداد ۱۳۹۴) حکومت برای اجبار حجاب به قدرت متکی است و آن را مصلحت خود میداند.
بیحجابی اجباری در غرب
علی خامنهای در مورد حقوق بشر و مسئله حجاب اجباری که ناقض آن است میگوید: «در قضیه حقوق بشر، موضع ما موضع تدافعی نیست؛ موضعمان تهاجمی است. بیاییم اینجا عزا بگیریم که در جمهوری اسلامی حقوق بشر ضایع شده؛ چون آمریکاییها و صهیونیستها و رسانهها گفتهاند! این درست است؟! شما موضع تهاجمی در این قضیه دارید. حالا بنشینید دستهایتان را روی هم بگذارید و غصه بخورید که نمایندهای در فلانجا گفته که شما حقوق بشرتان را بیشتر مراقبت کنید! این شد حرف؟ در مسأله زن هم موضع شما تدافعی نیست؛ تهاجمی است. آنها اعتراضشان به ما این است که چرا زنهایتان حجاب دارند؛ چرا حجاب اجباری است. خود آنها هم بیحجابی را اجباری کردند؛ این به آن در.» (۲۵ تیر ۱۳۸۳) خامنهای در این سخن تلاش میکند اعمال حجاب اجباری را عملی در پاسخ به بیحجابی اجباری در غرب معرفی کند که از اساس بیپایه است. روحانیون پس از رسیدن به قدرت خواستار اعمال سبک زندگی خود بودند و به جوامع دیگر کاری نداشتند.
سه وارونه کردن حقیقت در سخن خامنهای ابراز شده است: ۱) غربیها در هیچ متن یا سخنی نگفتهاند چرا زنهای مقامات جمهوری اسلامی حجاب دارند مگر آن که خامنهای همه زنان کشور را زنان خود یا «زنان نظام» بداند؛ زنان ایرانی در هیچ قراردادی اختیار خود را به خامنهای واگذار نکردهاند؛ ۲) در هیچ کشور غربی بیحجابی اجباری نیست. ممکن است در برخی کشورها برای اشغال برخی مقامها یا حضور در برخی امکنه زنان مجبور به عدم پوشش سر خود باشند اما این عمومیت ندارد. بالاخص در دو کشوری که وی نام میبرد یعنی ایالات متحده و اسرائیل انتخاب نوع پوشش در حوزه عمومی و در محیطهای کار و تحصیل آزاد است؛ و ۳) بر فرض که در کشورهای غربی موضوعی را بر افراد تحمیل کرده باشند. آیا این به مقامات کشور دیگر اجازه میدهد که آنها کار متقابل آن را بر سر گروهی دیگر تحمیل کنند؟
......................................................................................................
نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمیکند.