در ۱۳ سالگی عقد کرد و در ۱۶ سالگی مادر شد.
او بر اساس توافق قبلی خانوادهها قرار بوده با پسر عمهاش ازدواج کند، اما با مقاوت و سرسختی مادرش، برای اینکه از زندگی دشوار عشایری رهایی یابد، به سرعت زمینه ازدواجش با خواستگاری دیگر که شهرنشین بود و دو برابر او سن داشت، فراهم شد و دختر هنوز ۱۵ ساله نشده بود که وارد زندگی زناشویی شد. اما گذشت زمان شرایط را بهتر نکرد؛ خواهر کوچکتر همین دختر نیز سال گذشته در سن ۱۳ سالگی ازدواج کرد.
این داستان زندگی دهها دختر عشایر کرد خراسان است که به محض بروز نخستین نشانههای بلوغ جسمانی، روبند سرخ بر سرشان افکنده و راهی خانه بخت میشوند، بدون اینکه آمادگی روحی و عاطفی این دختران برای ازدواج و زندگی زناشویی موردتوجه قرار گیرد.
پدیده کودکهمسری در سالهای اخیر در استان خراسان شمالی رو به افزایش است، در قانون، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال تمام و برای پسران ۱۵ سال تمام است، اما برای سنین پایینتر، باید از دادگاه کسب تکلیف شود.
به گفته مدیرکل ثبت احوال خراسان شمالی، سال گذشته در این استان ۸۷۵ مورد ازدواج پایینتر از رده سنی رخ داده است. در خراسان شمالی بیشتر آمار ازدواج دختران کمسن و سال مربوط به اقوام ترکمن است اما در میان کردهای خراسان نیز در روستاها و بنههای عشایری پدیده کودکهمسری رو به گسترش است.
کودکهمسری و ازدواج اجباری دختران یکی از چالشهای بزرگ فرهنگی در جمهوری اسلامی است. اگر چه این پدیده کمتر در شهرها دیده میشود؛ اما آنچه ازدواج اجباری کودکان نامیده میشود، آنچنان در بخشهایی از ایران ریشه دارد که نمیتوان به سادگی از آن گذشت؛ چرا که قربانیان این ازدواجها دخترانی هستند که پس از ازدواج با افسردگی و در مواردی با میل و گرایش به خودکشی زندگی زناشویی را تحمل میکنند.
نزدیک به دو، سه دهه است که در میان خانوادههای عشایر کرد شمال خراسان، برخلاف گذشته، ازدواج دختران در سن کم رایج شده و به نوعی به یک رقابت در بین خانوادهها تبدیل شده است.
خانوادههای عشایر معمولاً دخترانشان را از سنین ۱۳، ۱۴سالگی، با درخواست اولین خواستگار، و یا بنا به توافقهای قبلی میان خود و دیگر خانوادههای بستگان، به عقد ازدواج درمیآورند که مبادا در سنین بالاتر بدون خواستگار بمانند و امکان ازدواج را از دست بدهند. بسیاری از پسران نیز در سنین ۱۶ تا ۲۲ سالگی، مقدمات ازدواجشان فراهم میشود تا صاحب خانواده شوند.
در واقع به محض اینکه دختری نخستین آثار بلوغ جسمانی در او ظاهر شد، بزرگان قوم به شور مینشینند تا تکلیف آینده او را مشخص کنند، در مواردی نیز خود دختران و پسران یکدیگر را برای ازدواج انتخاب میکنند اما عمده ازدواجها بر اساس توافق قبلی، نشان کردن، معرفی کردن و یا صلاحدید بزرگترها انجام میپذیرد.
«گلی شادکام» که در این رابطه تحقیقات گستردهای را انجام داده و یکی از مؤلفان کتابی با همین موضوع است. او در این رابطه به ما میگوید: «بیشتر این ازدواجها در دایره بستگان و آشنایان عشایری اتفاق میافتد. دختران عشایر از سنین پایین با وظایف خانهداری و مهارتهای مربوط به دامداری آشنا میشوند و لذا با توجه به اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و نیز سیستم حمایتی خانوادهها از زوجهای جوان، به نظر میرسد خانوادهها نیازی نمیبینند که دخترانشان سالهای بیشتری را در کنار خانواده زندگی کنند و با آمدن نخستین خواستگار، دختر را به خانه بخت میفرستند. از این رو دوران کودکی دختران عشایر بسیار کوتاه است و به سرعت در اثر ازدواج، عهدهدار نقشهای دشوار همسری و مادری و وظایف خانه و خانواده میشوند.»
او ادامه میدهد: «علاوه بر مسائل فرهنگی، شرایط اقتصادی نیز در این امر دخیل است. در گذشته به دلیل حجم بالای کار و سخت بودن زندگی عشایری، دختران و پسران را به عنوان نیروی کار، برای گلهداری و دامداری، دوشیدن شیر دامها و تهیه لبنیات از آنها، تا سنین بالا در خانه نگه میداشتند و سن ازدواج بالا بود اما با تغییر برخی اولویتها در معیشت زندگی عشایری و حذف برخی از کارها و مسئولیتها، و نیز نبود امکان تحصیل در مقاطع بالاتر برای دختران و پسران عشایر، و نیز با توجه به اینکه ازدواج و تشکیل خانواده برای آنها مهمترین هدف زندگی تلقی میشود، خانوادهها ترجیح میدهند هر چه زودتر امکان ازدواج فرزندانشان را فراهم کنند.»
به گفته گلی شادکام، «در مواردی حتی در حالتی که هنوز پسر به سربازی نرفته و ۱۸ ساله نشده، تدارک عروسی فراهم میشود، زیرا بنا به هنجارهای زندگی عشایری، عروس پس از ازدواج به خانواده همسرش میپیوندد و به همراه خانواده همسر در یک سیاهچادر زندگی میکند تا زمانی که پدر خانواده تصمیم به مستقلسازی پسرش بگیرد. بنابراین در چنین حالتی حتی با غیبت یکی دو ساله شوهر برای خدمت سربازی، وقفهای در زندگی زوج جوان اتفاق نمیافتد، زیرا خانواده شوهر مراقب عروس هستند و حتی در صورت تولد فرزند -که معمولاً بلافاصله بعد از ازدواج شاهد آن هستیم- مراقبت و هزینههای زندگی و مراقبت با خانواده شوهر است و مشکل چندانی در اثر غیبت شوهر پیش نمیآید.»
نگرانی گلی شادکام و دیگر کنشگران اجتماعی این است که چنین سنتهایی در میان اقوام شمال خراسان، به ویژه کردها، نه تنها کمرنگتر، بلکه روزبهروز پررنگتر شود و بر شمار کودکانی که به اجبار تن به ازدواج میدهند، افزوده شود.