لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۱۵

حمله به گوهر عشقی، بازنمایی ماهیت گانگستری جمهوری اسلامی


طرحی از چهره گوهر عشقی پس از مضروب شدن، اثر هما اسکندری
طرحی از چهره گوهر عشقی پس از مضروب شدن، اثر هما اسکندری

یادداشتی از علی افشاری: گوهر عشقی، زن مبارز و از مادران داغدار، روز پنج‌شنبه ۱۸ آذر مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفت و از ناحیه سر و صورت زخمی شد. طبق روایت خانم عشقی، او در حالی که داشت به امام‌زاده می‌رفت مورد حمله دو موتورسوار قرار می‌گیرد که یکی پیاده شده و او را به روی میلگردها هل می‌دهد.

بنیاد «ستار بهشتی» گزارش داده است که «ماه پیش در جریان بازداشت خانوادگی گوهر عشقی، سحر بهشتی همراه با فرزندانش و مصطفی اسلامی مأموران رسماً اعلام می‌کنند که همه در زندان و زیر شکنجه کشته نمی‌شوند، برخی در تصادف یا نزاع و یا در حادثه‌ای از بین خواهند رفت».

گوهر عشقی ۹ سال است که پیوسته و خستگی‌ناپذیر برای دادخواهی جگرگوشه و فرزندش فعالیت می‌کند و از این زاویه جمهوری اسلامی و قوه قضائیه عاری از عدالتِ آن را تحت فشار قرار داده است. او و دخترش بارها مورد تهدید و اذیت و آزار قرار گرفته‌اند اما تسلیم ارعاب نشده‌اند.

با توجه به الگوی تاریخی سرکوب در جمهوری اسلامی و استفاده از گروه‌های فشار و خشونت غیررسمی، تقریباً با ضریب اطمینان بالا، می‌توان گفت این حمله تحت هدایت دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی انجام شده‌ است. این رفتار که از ابتدای تشکیل حکومت تا به امروز بروز یافته، پایه اصلی نقض نهادینه‌شده و برنامه‌ریزی‌شده حقوق بشر در ایران بعد از انقلاب بهمن ۵۷ را تشکیل می‌دهد که معمار و پشتوانه اصلی حقوقی و حقیقی آن نهاد ولایت ‌فقیه است.

این نهاد میراث ارتباط نهاد روحانیت با جاهل‌ها و لات‌ها برای جلو بردن مواضع و رفع تهدیدها را حفظ کرده و دامنه و عمق آن را در سپهر عمومی گسترش داده است. از این زاویه می‌توان جمهوری اسلامی ایران را یک سازمان گانگستری (تبهکار) به شمار آورد که نوع بدخیم آن را با عدول از تمامی موازین اخلاقی، وجدانی و حتی شرعی شکل داده‌ است.

اتکای بقای حکومت و اعمال نظم مورد نظر در عرصه سیاسی و اجتماعی بر گروه‌های فشار و فعالیت سازمان‌یافته آن‌ها در پوشش «امت حزب‌الله» و یا «نیروهای مردمی خودجوش» به‌مثابه جامعه توده‌ای سرکوبگر است. سازماندهی و هدایت عملیاتی این گروه بر عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. البته در دهه اول انقلاب کمیته‌های انقلاب بیشتر این کار ویژه را بر عهده داشتند و برخی از لات‌ها و بزن‌بهادرها را در پوشش «شمشیر اسلام» به خدمت گرفته بودند. این الگو امروز از ایران فراتر رفته و کل منطقه خاورمیانه را نیز در بر گرفته است.

استفاده نامحدود از خشونت در قالب ترور، ضرب‌وشتم و ارعاب کارویژه اصلی این گروه است که امروز علاوه بر ایران، لبنان و عراق و یمن را نیز در بر گرفته است. استراتژی «النصر باالرعب» راهنمای عمل این شبکه گانگستری و مافیایی است که در کنار دفاع از اقتدارگرایی سیاسی حول ولی فقیه مطلقه و صاحب قدرت بی‌حدوحصر و فضای بسته فرهنگی مبتنی بر تفسیر واپسگرایانه از اسلام به‌شدت آلوده به فساد اقتصادی و مناسبات حامی‌پرورانه نیز است.

تئوری فعالیت این گروه بر اساس نظر آیت‌الله خمینی است که مدعی بود «حفظ نظام اوجب واجبات است»؛ بدین‌ترتیب نیروهای عامل به لحاظ مذهبی توجیه می‌شوند که هر فعل غیراخلاقی و مغایر با موازین انسانی را برای رفع تهدیدها و استمرار بقای نظام جمهوری اسلامی و گفتمان بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور انجام دهند.

البته نوع و شکل فعالیت این مجموعه در گذر زمان تغییراتی یافته و به‌مرور بدخیمی آن گسترش یافته است، به‌گونه‌ای که یک نمود افراطی از فعالیت گانگستری، لمپنی و جاهل‌مآبانه با پوشش مذهبی را بازتاب می‌دهد که هیچ قید اخلاقی را برای مصلحت خود بر نمی‌تابد.

سازمان‌های گانگستری – مافیایی اگرچه در اصل فعالیت تبهکارانه و عرف‌گریز اشتراک دارند اما درجاتی از تفاوت بین آن‌ها وجود دارد. شبکه گروه فشار داخلی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران از نوع افراطی و مخوف آن است که باجگیری سیاسی، اقتصادی و تجاری را در حدی گسترده و عاری از قیود اخلاقی و انسانی انجام می‌دهد و ابایی از کشتار، قاچاق، ارعاب و تعارض به حقوق شهروندی و انسانی افراد ندارد.

نوع برخورد شرم‌آور صورت‌گرفته با گوهر عشقی، این زن شجاع و دردکشیده، به‌خوبی ماهیت خطرناک این مجموعه اهریمنی را بازتاب می‌دهد. در فرهنگ ایرانی، مادربزرگ واجد ارزش و احترام زیاد است و تعرض به آن امر نکوهیده و دارای قبح بسیار است. مضروب کردن و به خطر انداختن جان و سلامت یک مادر سالخورده که کفن خونی پسرش را به چشم دیده و وادار شده رضایت بدهد و از شکایت از قاتلان فرزندش چشم‌پوشی کند و عدالت در پرونده قتل پسرش اجرا نشده، نهایت شقاوت و بی‌رحمی را نمایان می‌سازد.

گناه مادر ستار بهشتی از دید اقتدارگرایان حاکم مقاومتِ او در برابر جباریت سیاسی و اعتراض پیوسته به ظلم و ستمی است که جای‌جای جامعه ایران و شهروندان متفاوتی را هدف قرار داده است. دادخواهی او فقط هدف شخصی کاهش رنج و مرارت ناشی از دست دادن فرزند را دنبال نمی‌کند بلکه می‌خواهد این بی‌عدالتی از جامعه ایران رخت بربندد و قربانیان بیشتری نگیرد. گوهر عشقی سال‌هاست که فعالیت پسر جان‌باخته و مسئولش در بیان دردها و رنج‌های مردم تحت ستم را ادامه می‌دهد.

برنامه اقتدارگرایان با خاموش کردن شعله زندگی ستار بهشتی محقق نشد و پژواک اطلاع‌رسانی و تلاش‌های انتقادی او اکنون در سطحی گسترده‌تر در جامعه جریان دارد. نقش اصلی در این اتفاق را گوهر عشقی با تسلیم نشدن و به پیشواز خطر رفتن ایفا کرده است.

او علاوه بر تهدید گروه‌های مختلف امنیتی، تحقیر جناح «میانه‌رو» نظام را نیز تحمل کرده‌ است. علی مطهری در اظهاراتی شرم‌آور گفته بود: «باید دو کیسه برنج به ستار بهشتی می‌دادند تا ساکت بشود.»

اما همان‌طور که گوهر عشقی گفته بود، ستار نان کارگری و به زور بازوی خود را خورده بود. او و مادرش برای مادیات تسلیم نمی‌شوند، آن‌ها خواهان رعایت شأن انسانی هستند.

از این رو نظام نسبت به فعالیت مادران داغدار و جایگاهی که آن‌ها در جامعه به لحاظ مرجعیت سیاسی پیدا کرده‌اند، خود را آسیب‌پذیر ارزیابی می‌کنند و مانند همیشه به سلاح خشونت و مشت آهنین روی می‌آورند تا آب رفته به جوی بازگردد. اما این تصور خیال باطلی است که محقق نخواهد شد.

آنها ممکن است با زور و مصونیت قضایی بقای نامشروع خود را تا چند صباح دیگر حفظ کنند، اما این حجم از بیزاری و انزجاری که در جامعه تولید کرده‌اند در حال تبدیل شدن به طوفانی است که هزینه سنگینی برای آن‌ها در آینده خواهد داشت.

گوهر عشقی و دیگر مادران دادخواه، همان‌طور که در پیشینه کهن تاریخی حافظ ایران بوده‌اند، الان دماسنج وضعیت جدید اجتماعی در ایران هستند که پذیرای وضع موجود و ساختار قدرت مسلط نیست.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
XS
SM
MD
LG