لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۰۸

حملۀ حماس؛ از غافلگیری و گزینه‌های اسرائیل تا زیانی که ایران می‌بیند


یک بیلبورد ضد اسرائیلی با عنوان عملیات حماس علیه اسرائیل در خیابانی در تهران، ۱۸ مهر ۱۴۰۲
یک بیلبورد ضد اسرائیلی با عنوان عملیات حماس علیه اسرائیل در خیابانی در تهران، ۱۸ مهر ۱۴۰۲

مجهولات و نامعلومات مناقشه و جنگ خونین و ویرانگری که از بامداد ۱۵ مهر میان حماس و اسرائیل شروع شده، بیش از داده‌ها و اطلاعات آن است؛ چه به‌لحاظ چگونگی شروع آن و دلایل غافلگیری اسرائیل، چه از لحاظ نوع و نتایج واکنش اسرائیل و تأثیرات آن بر مناقشه‌ای ۷۰ ساله و بر مناسبات و معادلات در منطقه و چه در ارتباط با میزان نقشی که حکومت ایران در بحران کنونی داشته است.

چرا اسرائیل در برابر حملۀ حماس غافلگیر شد؟ گزینه‌های اسرائیل و خطرات آن‌ها چیست؟ ایران تا چه حد در معرض پیامدهای منفی و مستقیم یا غیرمستقیم عملیات حماس قرار می‌گیرد؟

غافلگیری کم‌سابقۀ اسرائیل از حملۀ گسترده حماس عمدتاً به پای دولت نتانیاهو نوشته می‌شود که شاید با کاهش شعله‌های جنگ، ناقوس سقوط دولت او را به صدا درآورَد. گرچه این اتهام به‌اعتبار حضور تقریباً مستمر نتانیاهو در رأس دولت‌های اسرائیل در ۱۵ سال گذشته فاقد موضوعیت نیست، ولی تبیین‌گر همۀ ماجرا نیست.

نهادهای اطلاعاتی اسرائیل در مدت یادشده در ارتباط با آن‌چه تهدیدات امنیتی برای این کشور عنوان شده‌، کم و بیش «موفق» عمل کرده‌اند.

در سال‌های اخیر، ایران و جمهوری اسلامی چه به‌لحاظ رویکرد زیانمند و فاجعه‌بار در «نابودی اسرائیل» و تقویت نیروهای نیابتی و چه به‌لحاظ توسعۀ برنامه هسته‌ای‌ آن، پیوسته در رأس تهدیدات اسرائیل تعریف شده‌ و اقداماتی که در این مورد انجام شده، اسطورۀ موفقیت و کارآیی این نهادها را پیوسته پروبال بیشتری داده است.

حالا اما حدوداً معلوم شده که این استراتژی امنیتی و تمرکز تام و تمام بر جمهوری اسلامی معیوب بوده و در عین حال موفقیت نهادهای امنیتی بر بستر این راهبردِ معیوب نوعی سرمستی و اعتمادبه‌نفس کاذب در آن‌ها ایجاد کرده است.

در متن و بطن راهبردهای امنیتی اسرائیل در مورد نوار غزه این دیدگاه حاکم بوده که اقدامات و حملات حماس و جهاد اسلامی نه لزوماً به‌شکل کلاسیک از زمین و دریا و هوا بلکه عمدتاً می‌تواند از طریق تونل‌های زیرزمینی صورت ‌گیرد. علاوه‌بر کشف و نابودی بخشی مهم از شبکه‌های تونل زیرزمینی در غزه، حصاری که با شالوده‌هایی عمیق به دورادور این منطقه کشیده شد این اطمینان را به وجود آورد که راه حملۀ حماس و جهاد اسلامی به قلمرو اسرائیل از طریق تونل‌ سد شده است.

این حصارهای در عین حال بلند، علاوه‌بر وجود مناطق حائل و ممنوعه برای ممانعت از نزدیک‌شدن اهالی غزه به آن‌ها، به انواع و اقسام دستگاه‌های الکترونیکی برای نظارت و رصد مرز هم مجهز بودند.

گردش مستمر پهپادهای اسرائیل بر فراز غزه و کنترل کوچک‌ترین ارتباط تلفنی و اینترنتی در درون این منطقه و با جهان خارج، همه و همه، ظاهراً این تصور را در سطوح دولت و نهادهای امنیتی اسرائیل ایجاد کرده بود که غزه (و کرانه باختری) تمام و کمال تحت کنترل است و اگر هم پیشرفت‌های موشکی و تحرکات راکتی حماس و جهاد اسلامی به جریان بیفتد، در برابر قدرت و کارایی «گنبد آهنین» کاری از آن‌ها ساخته نیست.

در چنین مختصاتی، اصولاً حملۀ زمینی و دریایی بسیار بعید تصور شده و فراتر از آن، در کنار شرایط کم‌وبیش تحت کنترل در کرانه باختری، این تصور را القا کرده که مشکل فلسطین تمام و کمال مطابق میل شهرک‌نشینان و نیروهای راست حامی آن‌ها در اسرائیل حل‌وفصل شده و مذاکرات و سازش‌هایی که متضمن تأمین حقوق فلسطینی‌ها باشد، فاقد موضوعیت است.

محاصره و تحریم‌ها علیه غزه هم به‌گونه‌ای بوده و هست که هر ماده‌ای که امکان استفاده از آن در تولید سلاح باشد، نباید امکان ورود به این منطقه را داشته باشد؛ موضوعی که اثرات منفی محسوسی در عرصه‌های گوناگون، از ساختمان‌سازی تا حتی خدمات بهداشتی، در این منطقه داشته و وضعیت را برای دو میلیون جمعیت غزه در «بزرگ‌ترین زندان روباز جهان» وخیم‌تر کرده است.

با این همه، اولین نشانه‌ها و داده‌ها حاکی است که به‌سان ضربه‌خوردن و غافلگیری آمریکا در ترورهای ۱۱ سپتامبر، در اسرائیل هم اختلال و عدم هماهنگی در تبادلات یافته‌های سری و غیرسری میان نهادهای اطلاعاتی از دلایل فقدان آمادگی برای شناسایی به‌موقع و مهار تحرکات حماس و جهاد اسلامی بوده است.

بی‌ثباتی دولت‌های چهار پنج سال اخیر به‌علاوۀ مناقشه و شکاف بی‌سابقه‌ای که از ابتدای سال جاری در جامعۀ اسرائیل بر سر اصلاحات قضایی و اقدامات دولتِ شدیداً راستگرای این کشور درگرفت و دامنۀ آن به اعتراض و اعتصاب و نافرمانی در ارتش و نهادهای اطلاعاتی کشید نیز نقش کمی در اختلالات و ناهماهنگی‌ها و مسامحه‌کاری‌های یادشده نداشته‌اند. به‌سان همۀ موارد دیگر در سطح جهان، تبانی اطلاعاتی و همدستی منفعلانه یا فعالانه میان حماس و جهاد اسلامی با این یا آن نیرو و شهروند در گذرگاه‌ها و مرزها یا آن سوی مرز هم امری نیست که بتوان آن را کلاً منتفی شمرد.

برنامه‌ریزی نسبتاً دور و دراز و دقیق برای انجام حمله به‌علاوۀ اقدام فریبندۀ حماس و جهاد اسلامی در شلیک انبوهی از موشک در ظرف چند ساعت که در جنگ‌های قبلی در چند روز شلیک می‌شد، این تصور را در اسرائیل ایجاد کرد که حمله صرفاً موشکی است و خطری از زمین و دریا وجود ندارد.

این‌که ایست‌های کنترل و رصد اسرائیلی در مرزهای غزه با پرسنل حداقلی فعالیت می‌کرده‌اند، در کنار دلایل فوق، ظاهراً همه و همه شرایط مساعدی را برای غافلگیری اسرائیل و سهولت حملات توأم با خون‌ریزی و جنایات و گروگان‌گیری و پرپیامد حماس و جهاد اسلامی فراهم آوردند.

اسرائیل و گزینه‌های بحث‌انگیز و نامطلوب برای مقابله

در توضیح علت غافلگیری احتمالاً در روزها و هفته‌های آینده اطلاعات بیشتری به بیرون درز خواهد کرد و تصویر بهتری از شرایط و زمینه‌‌هایی که به این غافلگیری انجامید، به دست خواهد آمد.

شوک ناشی از غافلگیری و سهولت حملۀ برنامه‌ریزی‌شدۀ حماس و جهاد اسلامی در کنار شمار بالای کشته‌ها و زخمی‌ها و گروگان‌های اسرائیلی، همچنین خطرات ناشی از تعمیق و تعمیم خدشه‌برداشتن تصور آسیب‌ناپذیری اسرائیل، همه و همه، شرایطی را ایجاد کرده‌اند که دولت نتانیاهو و کل طبقۀ سیاسی اسرائیل زیر فشار افکار عمومی این کشور و در ممانعت از ایجاد تصویری باز هم ضعیف‌تر از توان و قدرت اسرائیل در منطقه، به «کارا و مهلک‌ترین» اقدامی فکر کنند که پاسخی درخور به ضربۀ حماس و جهاد باشد.

بمباران‌های بی‌امان هوایی در کنار محاصرۀ کامل غزه و قطع آب و برق و گاز و سوخت این منطقه اقدامات اولیه در واکنش متقابل اسرائیل بوده‌اند. فراخواندن ذخیره‌های ارتش و بسیج بزرگ نیرو در مرزهای غزه هم در خدمت تدارک برای حملۀ زمینی عنوان شده که پس از تأثیرگذاری محاصره و قطع سوخت و آب و برق قرار است با سهولت بیشتری انجام گیرد.

حملۀ زمینی، در تکمیل حملۀ پرتلفات و سنگین هوایی، هدف نابودی کامل ساختارهای سیاسی و نظامی حماس و جهاد اسلامی را دنبال می‌‌کند. اسرائیل در هر پنج جنگی که از سال ۲۰۰۸ به این سو با حماس و جهاد اسلامی داشته، این هدف را عنوان کرده است، ولی هم روند دشوار و تقریباً غیرممکنِ جنگ در کنار تلفات و ویرانی‌های بالا، که احتمالاً بدون فشار و واکنش منفی افکار عمومی جهان و ازجمله متحدان اسرائیل باقی نمی‌ماند، و نیز ملاحظات و دغدغه‌های سیاسی پیوسته مانع تحقق هدف فوق بوده‌اند.

این ملاحظه وجود داشته که با حماس تضعیف‌شده شاید بهتر بتوان کار کرد تا یک غزۀ بدون حاکم و پرهرج‌ومرج و احتمالاً کانونی تازه برای افراطیونی آن‌سوتر از حماس.

این‌که این بار حملۀ زمینی گسترده و بی‌‌سابقه هدف یادشده را محقق کند و بعداً هم ادارۀ غزۀ ویران‌شده احتمالاً به دست تشکیلات خودمختار سپرده شود، موضوعی است که امکان تحقق آن با دشواری کمی روبه‌رو نیست.

صرف‌نظر از آن‌که ورود ارتش به یک منطقۀ کوچک و پرجمعیت، مقاومت احتمالی در برابر آن و تصاویری که در سطح جهان از درگیری‌های پرتلفات به گردش درمی‌آید می‌تواند هدف حمله را ناکام بگذارد و مخمصه‌ساز شود، این نیز هست که شمار بالای گروگان‌های اسرائیلی در دست حماس و جهاد و احتمال کشته‌شدن بی‌محابای آن‌ها به تلافی حملۀ زمینی برای اسرائیل که برای جان سربازان و شهروندان خود وزن و اهمیتی فوق‌العاده قائل است، موضوع کم‌اهمیتی تلقی نمی‌شود.

این‌که این بار اعلام شده حملۀ زمینی حتی به قیمت از میان رفتن گروگان‌ها هم انجام خواهد شد، قولی است که در عملی‌کردن آن می‌توان تردید داشت.

غرب و ملاحظاتی که در مورد ارتباط حماس و تهران دارد

حملۀ زمینی به غزه به‌خصوص اگر برق‌آسا به نتیجه نرسد و به‌گونه‌ای خونین و پرتلفات روزها و هفته‌ها ادامه پیدا کند، با دو سه خطر دیگر نیز برای اسرائیل همراه است، ازجمله این‌که در سطح بین‌المللی ورق تا حدودی برگردد و از همبستگی در جهان غرب با اسرائیل هم کاسته شود و جای آن را تقاضا و فشار برای پایان جنگ بگیرد.

سخت و ادامه‌دار شدن حملۀ زمینی این خطر را هم دارد که پای حزب‌الله لبنان یا نیروهای فلسطینی نزدیک به حماس و جهاد اسلامی در درون لبنان را هم به میان بکشد و آن‌ها جبهۀ تازه‌ای را در شمال اسرائیل باز کنند. بروز احتمالی ناآرامی‌های بیشتر در کرانۀ باختری در همراهی با اهالی غزه و حماس و حتی در میان فلسطینیان اسرائیلی و به‌خصوص به خطر افتادن تمامی تلاش‌ها برای عادی‌سازی مناسبات میان اسرائیل و کشورهای عربی هم می‌‌توانند زیان‌های حمله‌ای زمینی باشند که در فرصتی کوتاه و با تلفات و ویرانی‌های نسبتاً کم به هدف خود نرسد.

در کنار قرینه‌سازی با جنگ «یوم‌کیپور» در سال ۱۹۷۳ که آن هم غافلگیرانه بود و اسرائیل را با تهاجم شش کشور عربی روبه‌رو کرد، حماس هم این بار و در پنجاهمین سالگرد آن حمله ظاهراً قصد داشته به اسرائیل و جامعۀ آن این‌گونه القا کند که همچنان روی ‌آرامش و ثبات را نخواهید دید.

حملۀ جنجالی و پرآسیب و تلفات در خدمت این هم بوده که حماس را در مقام و «رأس مقاومت برای حقوق فلسطینی‌ها» بنشاند. فساد و ناکارایی تشکیلات خودمختار و عدم انعطاف دولت‌های راستگرای اسرائیل که با آن در زمینه‌های حداقلی هم که شده بر سر تأمین حقوق فلسطینی‌ها توافق کنند، حماس را در این تلاش و اقدام خود و بسیاری «اقدامات تروریستی» و افراطی دیگر جری و جسورتر کرده و بخش‌هایی از جامعۀ فلسطین را هم به قبول این مشی و رویکرد و حمایت از آن کشانده است.

زمان حمله با این واقعیت هم بی‌ارتباط نبوده است که روند صلح و عادی‌سازی مناسبات میان اسرائیل و عربستان نیز در حال گسترش و پیشرفت بود. این تحول اگر به سرانجام می‌رسید، با توجه به وزن سنگین عربستان در جهان عرب، سایر کشورهای دیگر نیز کم‌وبیش به مسیر آن می‌افتادند. این‌که در این عادی‌سازی تا چه حد حقوق فلسطینی‌ها تأمین می‌شد یا می‌شود یا کلاً به حاشیه رانده می‌شد، برای تشکیلات خودمختار موجب دغدغه و نگرانی بود.

فراتر از آن اما برای حماس و به‌خصوص جمهوری اسلامی و انزوایی که از این رهگذر نصیب آن‌ها می‌شده، زیان‌بار و منفی بوده است. هم در پاره‌ای از اظهارات مقام‌های بلندپایه در تهران و هم در بیانیۀ حزب‌الله لبنان آشکارا این موضوع مطرح شده که حملۀ حماس برای تخریب و توقف روند عادی‌سازی مناسبات «جهان اسلام و عرب با رژیم صهیونیستی» بوده است.

آب حملۀ حماس در آسیاب راست افراطی در اسرائیل

حملۀ حماس به اسرائیل با امنیتی و جنگی‌کردن فضای سیاسی و اجتماعی اسرائیل، خواسته یا ناخواسته، در زمانی اتفاق افتاده است که روندهای مثبتی در این جامعه به سود تحکیم هر چه بیشتر دموکراسی در جریان بود و بحث‌های مربوط به مخالفت و ممانعت با «اصلاحات قضایی» مناقشه و بحرانی بی‌سابقه را در این کشور رقم زده بود.

این بحث‌ها کمابیش به این جهت هم میل کرده بود که دموکراسی اسرائیل صرفاً با ممانعت از طرح‌ها و برنامه‌های نیروهای راست ناسیونالیست و مذهبی افراطی برای ضربه‌زدن به مبانی دولت حقوقی و استقلال قوا و حفظ پایه‌ای سکولار نظام تضمین نمی‌شود، بلکه یک شرط اساسی دیگرِ آن این است که جامعۀ اسرائیل نهایتاً به حقوق فلسطینی‌ها گردن بگذارد و صلح و همزیستی عاری از تبعیض را با آن‌ها عملی کند. این نگاه در حال تقویت بود که به‌سختی می‌توان بدون حل مناقشه با فلسطینی‌ها و تأمین حقوق آن‌ها دموکراسی اسرائیل را غیرمعیوب و عاری از نابسامانی و آسیب توصیف کرد.

با شروع جنگ و فرادستی مسائل امنیتی و نظامی و به حاشیه‌رفتن بحث‌های یادشده، شاید حماس با حملۀ خود بیش از پیش آب به آسیاب نیروهای راست افراطی اسرائیل و تضعیف نیروهای تحول‌خواه و عدالت‌جو در حل مسئله فلسطینی‌ها ریخته باشد.

شادی زمامداران مقدمۀ رنج و محنت بیشتر جامعۀ ایران؟

علی خامنه‌ای در روز سه‌شنبه ۱۸ مهر در اولین سخنرانی خود پس از حملۀ حماس تأکید کرد که جمهوری اسلامی دستی در این حمله نداشته است. او کسانی را هم که به این امر معتقدند، سرزنش کرد و گفت: «این‌که ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی می‌کنند، اشتباه می‌کنند.»

منتها هم تعریف و تمجید کم‌سابقۀ رهبر جمهوری اسلامی از حملۀ اخیر حماس و تأثیرات و پیامدهای آن برای «رژیم صهیونیستی» و هم اظهارات مکرر خود او و سایر مقام‌های حکومتی که آشکارا کمک به همۀ گروه‌های ضداسرائیلی در منطقه را در بوق و کرنا کرده و با افتخار آن را مطرح کرده‌اند، با حرف امروز او تناقض دارد و باورپذیری آن را دشوار می‌کند.

در واقع نوع نگاه پرآسیب و زیان‌بار جمهوری اسلامی و رهبر آن به موجودیت اسرائیل و سابقۀ همفکری ایدئولوژیک و مناسبات تنگاتنگ تهران با گروه‌‌هایی مانند حزب‌الله و حماس، به‌علاوۀ دیدارهای مکرر سران حماس و جهاد اسلامی در ماه‌های اخیر از تهران، همه و همه، مؤید این نظر هستند که بعید است حرف خامنه‌ای محلی از اعراب داشته باشد یا بتوان باور کرد که تهران صرفاً اطلاعی کلی از آن داشته و در طراحی و تدارک و کمک‌های لجستیکی و آموزشی و فنی به صورت‌های گوناگون نقشی نداشته است.

نکته ولی این‌جاست که غرب و کشورهای حامی اسرائیل، حتی اگر دارای اطلاعات دقیقی هم از نوع و کیفیت ارتباط جمهوری اسلامی با حملۀ اخیر باشند، ملاحظات سیاسی و راهبردی ایجاب می‌کند که این نقش را برجسته نکنند، چرا که برای «اقدام متناسب» در مورد آن و مقابله با جمهوری اسلامی زیر فشار قرار خواهند گرفت.

اظهارات مقام‌های بلندپایۀ آمریکا، ازجمله آنتونی بلینکن با این مضمون که به‌رغم حمایت‌های تهران از حماس «هیچ شواهدی از دخالت مستقیم ایران در این حمله وجود ندارد»، در وجه عمده با توجه به همین ملاحظات قابل تعبیر و تفسیر است.

ملاحظه و دغدغه این است که مقابله با ایران اگر رویارو و فراتر از اقدامات خرابکارانه و سابوتاژگونۀ اسرائیل باشد، می‌تواند به ایجاد کانون بحران خطرناک دیگری در کنار کانون‌های فعال بحران در اوکراین و قفقاز و بالکان و غزه و... بینجامد و توان و نیرو و امکانات غرب را بیش از پیش از تمرکز بر حوزه‌های اصلی (جنگ اوکراین، رقابت با چین و...) دور کند و نیز شرایط وخیم‌تری برای انرژی و اقتصاد جهان به وجود آورد.

شکاف و انشقاق سیاسی در آمریکا و نیز عدم انسجام کافی در اروپا، به‌علاوۀ مشکل قدرت‌گیری دم‌افزون راست پوپولیست و افزایش نارضایتی‌های اقتصادی و مهاجرتی و اجتماعی در این قاره، نیز موجد شرایطی شده‌ که بدترین اتفاق برای غرب ایجاد یک کانون بحران دیگر است.

در اسرائیل هم که رهبرانش در گرفتنِ انگشت اتهام به سوی جمهوری اسلامی صراحت و سعی بیشتری دارند، همه یک‌صدا نیستند و برای مثال در سطح فرماندهی ارتش نداهای دیگری مثل آن‌چه از سوی آمریکا مطرح می‌شود هم به زبان می‌آید. علت در این‌جا هم می‌تواند این باشد که فعلاً باید «مشکل حماس» را حل کرد بدون آن که درگیری و درافتادن احتمالی با ایران و حزب‌الله تمرکز و تلاش بر این مسئله را تضعیف و تخریب کند، به‌خصوص که «پایان قطعی کار حماس» ضربۀ کم‌اهمیتی هم به امکانات منطقه‌ای جمهوری اسلامی نخواهد بود.

با این همه و به‌رغم آن‌که خطر تمرکز امنیتی و نظامی بر ایران در حال حاضر شاید زیاد بالا نباشد، همین حالا هم اقتصاد ایران به حملۀ حماس به اسرائیل و نگرانی‌های ناشی از پیامدهای آن برای کشوری که عمده‌ترین حامی این گروه‌هاست، به‌گونه‌ای منفی واکنش نشان داده، که افزایش قیمت دلار و ریزش بازار سرمایه از نمودهای آن است.

در سطحی کلان‌تر، حملۀ حماس و جهاد اسلامی با توجه به نوع رابطۀ جمهوری اسلامی با این گروه‌ها بدبینی‌ها و تلاش برای منزوی‌ نگه‌داشتن ایران را احتمالاً شدت خواهد بخشید و برگشت به مذاکرات برجام و شبه‌برجام و عادی‌سازی مناسبات با غرب بیش از پیش به دست‌انداز و محاق خواهد رفت، با پیامدهایی از تشدید تحریم و انزوای ایران و تخریب بیشتر مبانی زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم و نیز اوج‌گیری هر چه بیشتر مهاجرت و...

شادی کنونی در سطوح گوناگون رهبری و هستۀ سخت قدرت در ایران از حملۀ حماس به اسرائیل، بیش از آن که به گشوده‌شدن روزنه‌ای برای حل عادلانۀ معضل فلسطین مربوط باشد، از رویکردی فاجعه‌بار در منطقه (نابودی اسرائیل) نشئت می‌گیرد و می‌تواند مدخلی بر رنج و محنت و انزوای بیشتر جامعۀ ایران و سکتۀ بیشتر در روندهای توسعه و پیشرفت آن باشد.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG