حضور تیم ملی فوتبال سوریه در بازیهای جاری جام ملتهای آسیا هم به لحاظ مسائل مربوط به سرنوشتی که بازیکنان این تیم در جنگ داخلی داشتهاند و هم به دلیل مربی غیرمتعارف آن بحثانگیز شده است. بحث در کنه خود به سؤال قدیمی رابطه ورزش و سیاست برمیگردد.
هفدهمین دوره رقابت های جام ملت های آسیا از ۱۵ دی ماه در امارات متحده عربی در جریان است. به ویژه حضور تیمهای کشورهای بحرانزده یا درگیر مناقشات سیاسی مانند یمن، عراق و سوریه در میان ۲۴ تیم این دوره توجهبرانگیز شده است.
در دور قبلی بازیها که سال ۲۰۱۵ در مالزی برگزار شد، تیم ملی سوریه امکان راهیافتن نیافت، که بخشی از علتش به تأثیرات جنگ داخلی و محدودشدن نیرو و امکانات آن برمیگشت. به عبارتی جنگ داخلی سایه خود را بر تیم فوتبال هم انداخته بود. تعدادی از اعضای اصلی و ذخیره تیم یا در بمباران یا به دست نیروهای حکومت و مخالفان کشته شده بودند.
بنا بر تحقیق یک سایت ورزشی معروف آمریکایی، در جریان جنگ داخلی سوریه ۳۸ بازیکن دو لیگ دسته اول سوریه و شماری بازیکن از لیگهای پایینتر در جریان جنگ داخلی جان خود را از دست دادهاند.
بخشی از بازیکنان هم یا به رژیم اسد پشت کردند یا با توجه به وضعیت کشور بازی در تیمهای خارجی را ترجیح دادند. بخشی هم که مانده بودند، امکانات چندانی برای تمرین و حضور در صحنههای بینالمللی نداشتند. کم نبودند شمار استادیومهایی که از سوی دولت یا مخالفان به عنوان پایگاهی برای پرتاب موشک و خمپاره یا تمرینات نظامی مورد استفاده قرار میگرفتند یا به محل استقرار آوارگان بدل شدند. برای مثال مجتمع ورزشی متعلق به فدراسیون فوتبال سوریه در دمشق، واقع در نزدیکی سفارت روسیه، دستکم ۲۰۰ بار مورد حمله خمپارهای و موشکی قرار گرفته است.
با این همه، حکومت سعی میکرد که فوتبال را در مناطق تحت تسلطش از جمله در دمشق و لاذقیه سر پا نگهدارد تا محملی برای جلب حمایت مردم عادی هم باشد. نشاندن سرهنگ موفق جمعه از نزدیکان اسد در رأس کمیته ملی المپیک سوریه هم در همین راستا بود. با برگشتن ورق در جریان جنگ داخلی از سال ۲۰۱۵ و احیای تسلط هر چه بیشتر حکومت اسد بر بخشهای بیشتری از سوریه، هم توجه جامعه و هم توجه حکومت به فوتبال بیشتر از پیش شده است.
فوتبال و سیاست در سوریه جنگزده
فوتبال در سوریه هم مثل بسیاری از کشورها برای بخشهای مختلف مردم، صرف نظر از دیدگاهها و گرایشهای فکری و قومی و سیاسیاشان عامل پیوند و انسجام به شمار میرود و تقویتکننده مؤلفههای هویت ملی است.
برای جامعه خسته و مجروح از جنگ سوریه، فوتبال حالا عاملی برای برگرداندن نگاه و ذهن از ویرانیها و جنایتها و غلبه بر کابوسهای آن هم هست. مخالفان هم کماکان حکومت را متهم میکنند که از جنبه تبلیغی حضور تیم فوتبال کشور در صحنه بینالمللی غافل نیست، هم برای تأکید بر اینکه همه چیز در حال «عادیشدن» است و «ثبات» به سوریه برگشته و هم برای نوشتن پیروزیهای احتمالی تیم به حساب خود برای افزایش وجهه در داخل و خارج.
در همین راستا از دو سه سال پیش حکومت سوریه تلاش گستردهای را برای ارتقای کیفیت تیم و بازگرداندن بازیکنان قدری که به خا رج رفته بودند آغار کرد. فراس الخطیب، چهره شاخص تیم که در اعتراض به رژیم به خارج رفته بود دوباره برای بازیهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ به کشور برگشت. او کاپیتان تیم شد ولی تیم نهایتاً از راهیابی به بازیهای نهایی در روسیه بازماند.
این در شرایطی بود که بخشی از مخالفان تلاش داشتند از طریق فشار بر فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا) سوریه را از کل بازیها حذف کنند. اما تأکید فیفا بر غیرسیاسیبودن فوتبال و به خصوص ملاحظه میزبان بازیها (روسیه) که متحد اصلی حکومت اسد به شمار میرود مانع از این حذف شد. این گونه بود که همان شرکت در بازیهای مقدماتی را هم حکومت به عنوان یک پیروزی جشن گرفت و از زبان اسما اسد، همسر بشار اسد به سخن آمد: «همین که شادیآفرین شدید کافی است… باعث سرافرازی ما شدید… قهرمان سوری باقی میمانید.»
«حاجی اشتانگه»؛ یک مربی غیرمتعارف
برای آمادهسازی بهتر تیم سوریه در بازیهای جام جهان روسیه و بازیهای جاری جام ملتهای آسیا، دولت سوریه از اسفند سال گذشته برند اشتانگه (Bernd Stange)، مربی آلمانی را به خدمت گرفت. ولی راهیافتن تیم سوریه به بازیهای روسیه نهایتاً منتفی شد، و تمرکز بیشتر بر بازیهای آسیایی قرار گرفت.
این ششمین حضور تیم سوریه در این رقابتها از سال ۱۹۵۶ است. گرچه در هیچ کدام از دورهها تیم سوریه به دور نیمهنهایی یا نهایی جام ملتهای آسیا راه نیافته، ولی این بار انتظار ملتی خسته از جنگ از «حاجی بیرند اشتانغه، المدرب الألمانی» بالاست. سوریها از سر احترام به اشتانگه لقب حاجی دادهاند. این ششمین تیم ملی است که اشتانگه مربیگری آن را به عهده میگیرد.
اشتانگه از مربیان غیرمتعارف آلمان به شمار میرود. او سه سالی پس از پایان جنگ جهانی دوم در آلمان شرقی سابق زاده شده است. در سال ۱۹۸۳، در سن ۳۵ سالگی مربیگری تیم فوتبال آلمان شرقی را به عهده گرفت، ولی ظاهراً به سازمان امنیت کشورش «اشتازی» هم قول همکاری داده بود.
سال ۱۹۸۹ که آلمان شرقی فروریخت هنوز کسی از همکاری اشتانگه با اشتازی خبر نداشت و او به مربیگری تیمهای محلی در برلین و لایپزیگ مشغول شد. ۶ سال بعد ولی اسناد همکاری او با اشتازی رو شد، از جمله گزارشدهی از یکی از دوستانش که به غرب پناهنده شده بود و همچنان پیوند دوستیاش را با او حفظ کرده بود. گرچه اشتانگه پوزش خواست و آن را سقوط اخلاقی خویش خواند، ولی از آن پس کسی در آلمان به کارش نگرفت. این گونه بود که چارهای ندید جز آن که به دعوت تیمهای محلی در کشورهایی مانند اوکراین و استرالیا و تیم ملی عمان لبیک بگوید و به مربیگری آنها برود.
اوایل دهه پیش اشتانگه با تقاضای دولت صدام حسین برای مربیگیری تیم عراق روبهرو شد و به این تقاضا پاسخ مثبت داد. به این ترتیب او سال ۲۰۰۲، چند ماهی پیش از حمله آمریکا به عراق مربیگری تیم این کشور را به عهده گرفت که انتقادهای زیادی برانگیخت و اتهام همکاری با یک رژیم استبدادی گریبانش را برای مدتی رها نکرد.
صدام حسین که برافتاد، کسی فکر نمیکرد که اشتانگه به عراق بازگردد، ولی سه هفته بعد او بر خلاف تصور حتی خانوادهاش، راهی بغداد شد و تحسین کل تیم و اعضای فدراسیون فوتبال عراق را که در آن شرایط سخت دست از کار نکشیده برانگیخت. در آلمان هم حملات به اشتانگه کاهش یافت و در پایان سال ۲۰۰۳ حتی ست بلاتر، رئیس وقت فیفا در نامهای کمسابقه، از اینکه در شرایط سخت کار خود در عراق را رها نکرده «بالاترین تحسینها» را به او فرستاد و نشان ویژه فیفا را به او اعطا کرد.
با مربیگری اشتانگه در شرایط سخت پس از حمله آمریکا به عراق، تیم این کشور توانست به بازیهای المپیک ۲۰۰۴ در یونان راه یابد، آن هم در حالی که چند ماهی قبل از این رویداد به دلیل خطیرشدن اوضاع امنیتی در عراق و حذف پروازها به بغداد، اشتانگه مجبور شده بود از امان پایتخت اردن و با تلفن کار مربیگری را ادامه دهد. نهایتاً این وضعیت دوام نیاورد و اندکی پیش از بازیهای المپیک اشتانگه به دلیل سختی کار از راه دور، مربیگری تیم عراق را واگذاشت.
شاگردان اشتانگه در آتن به گونهای شگفتانگیز به مقام چهارمی رسیدند و سه سال بعد هم برنده جام قهرمانی آسیا شدند.
«مربیگری هم همان باستانشناسی است»
اشتانگه از آن پس در قبرس و بلاروس و سنگاپور مربی بود تا سال پیش که رژیم اسد به او پیشنهاد مربیگری تیم ملی سوریه را داد. باز هم اشتانگه بود و باز هم سوالها و انتقادهایی که سال ۲۰۰۲ هم از سوی دستکم بخشی از مخالفان صدام حسین در داخل و خارج مطرح بودند: آیا همکاری با رژیمی (اسد) استبدادی که ۷ سال در کشورش مشغول جنگ داخلی بوده و صدها هزار نفر را آواره کرده و کشته است، درست است، یا این کار تنها از کسی که با اشتازی هم همکاری کرده، برمیآید؟
و اشتانگه دوباره با همان پاسخهای قبلی واکنش نشان داد: «جهان در سال ۱۹۷۸ هم کاری به این کارها نداشت که چرا حکومت کشور میزبان (آرژانتین) در زندانهایش به سختترین شکنجهها مشغول است و مربی تیم خود این کشور هم صرفا برای کیفیت فوتبال تیم ملی پاسخگو بود نه بیشتر. حالا هم باستانشناسان برای کشف آثار تاریخی با رژیم اسد در پالمیرا و حلب همکاری میکنند، آثاری که رژیم هم به آنها فخر میفروشد، ولی کسی به باستانشناسان خرده نمیگیرد و اتهام همکاری با رژیم را علیه آنها اقامه نمیکند. من تلاش میکنم ورای این که رژیم چه فکری میکند، دوباره لبخند را به لبان سوریها برگردانم، آنها رنج زیادی کشیدهاند، من در بازسازی کشور نمیتوانم نقشی بازی کنم، ولی همین که تیم فوتبال آنها که همه اقشار مخالف و موافق به آن افتخار میکنند را دوباره بسازم، کار کوچکی انجام دادهام.»
در حالی که انتقادها و واکنشها به اشتانگه همچنان ادامه داشته، او با دستیار خود در دوران آلمان شرقی (هارالد ایمشر) در دمشق به کار بازسازی تیم سوریه مشغول شده، تیمی که اعضایش از جنگ داخل هشت ساله بیتأثیر نماندهاند و هر کدام در جبههای و مواضعی قرار گرفته است. برخی از بازیکنانی که مورد نظر اشتانگه قرار گرفتهاند مشتاق بودهاند که تصویر بشار اسد را بر پیراهن داشته باشند، و برخی دیگر هم اصولاً بازی در تیم کشوری که اسد در راسش را باشند برای همیشه منتفی دانستهاند. با این همه، اصرار اشتانگه از جمله در باره دو چهره قدر تیم ملی سوریه، یعنی عمر السومه و فراس الخطیب بینتیجه نمانده و آنها دوباره به تیم ملی سوریه پیوستهاند، هر چند که هر دو داوطلبانه یا از سر اجبار متنی را منتشر کردهاند که در این هشت سال «در اظهارات خود در باره حکومت اسد دچار اشتباه شدهایم»!
سوریه هنوز هم از سوی فیفا به عنوان کشوری ناامن تلقی میشود و تیم ملی این کشور تحت مربیگری اشتانگه مجبور بوده که همه بازیهای دوستانه خود را در خارج از کشور انجام دهد تا به آمادگی نسبی برای بازیهای آسیایی برسد.
این تیم حالا در کشوری (امارات) به بازیهای آسیایی رفته است که اخیرا رابطهاش را با دمشق احیا کرده و اسد آن را نشانهای از عادیشدن هر چه بیشتر وضعیت سوریه و تحکیم قدرت حکومت خویش خوانده است. شاگردان اشتانگه در اولین بازی خود در برابر فلسطین به تساوی صفر- صفر رضایت دادهاند و معلوم نیست که نهایتاً به نتیجهای دست یابند که از عادیشدن فوتبال سوریه حکایت داشته باشد و اسد هم بتواند روی آن مانور تبلیغاتی بدهد.
ماندن یا نماندن اشتانگه در سوریه هم احتمالاً به همین نتیجه وابسته خواهد بود، هر چند که مباحث مخالف و موافق مربوط به نوع همکاری او با حکومتهایی از نوع حکومت صدام حسین و بشار اسد و مجموعاً نسبت ورزش و سیاست شاید هیچگاه پایان نگیرند.