اگر نفت را خون اقتصاد جهانی بدانیم، ناوبری آن را باید شریان انتقال خون در اقتصاد جهانی دانست. اینک به اعتراف همگان -از ایران گرفته تا هر کشور دیگری در جهان- ناوبری امن نفت دچار اختلالات جدی شده؛ اختلالاتی که نگرانی همه را برانگیخته و در نتیجه پیشنهاداتی برای تأمین ناوبری انرژی پیشنهاد دادهاند.
در بروز اختلالاتی که ایمنی ناوبری انرژی را پرحادثه کرده، کافی است که به یاد آوریم از ماه مه تا کنون یعنی در عرض سه ماه گذشته ناوبری نفت با حوادث زیر مواجه شده است:
یکم: در ۱۲ مه چهار کشتی حامل نفت (دو کشتی سعودی، یک کشتی اماراتی و یک کشتی نروژی) در حالی که در بندر فجیره امارات (یعنی در منطقهای بیرون خلیج فارس) پهلو گرفته بودند، دچار حادثه شدند. علت این حوادث انفجارهای عمدی در بدنه این کشتیها اعلام شد ولی کسی مسئولیت آن را برعهده نگرفت.
دوم: یک ماه بعد، در ۱۳ ژوئن در روز دیدار مهم شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن، با رهبر جمهوری اسلامی، دو کشتی (یکی ژاپنی و دیگری نروژی) در دریای عمان دچار انفجار در بدنههایشان شدند. ایالات متحده بیدرنگ انگشت اتهام را به سوی تهران گرفت و مدعی شد این کشتیها با مینهای دریایی کار گذاشته شده توسط ایران دچار سانحه شده و موضوع را به سازمان ملل خواهد برد. در مقابل صاحب کشتی ژاپنی، اشیای پرنده را که به کشتی شلیک کرده بودند، عامل انفجار دانست.
سوم: در روز ۴ ژوئیه دولت محلی جبلالطارق یک ابر نفتکش به نام گریس-۱ را که حامل ۲.۱ میلیون بشکه نفت خام ایران بود، طی عملیات مشترک نهادهای انتظامی محلی و تفنگداران دریایی بریتانیا توقیف کرد. جان بولتون این اقدام لندن را هدیه بریتانیا به آمریکا به مناسبت روز استقلال آمریکا توصیف کرد. در مقابل، تهران این اقدام را به شدت محکوم کرد تا آنجا که رهبر جمهوری اسلامی شخصاً در این موضوع ورود کرد و در سخنانی در ۱۶ ژوئیه این اقدام را «دزدی دریایی انگلیس خبیث» توصیف و اعلام کرد که «جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن نظام، این خباثتها را بیجواب نمیگذارند».
چهارم: در روز ۱۹ ژوئیه یعنی در فاصله ۳ روز از اظهارات رهبر جمهوری اسلامی، روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران در اطلاعیهای از توقیف یک فروند نفتکش انگلیسی در تنگه هرمز خبر داد و به این ترتیب، تنش میان تهران-لندن وارد فاز جدیدی شد. ایران مسئولیت اقدام خود را برعهده گرفت و جرمی هانت، وزیر خارجه بریتانیا، اقدام تهران را «دزدی دریایی» توصیف کرد.
این تعداد حادثه در مدت سه ماه گواه وخامتی است که ناوبری دریایی نفت دچار آن شده و خود دلیلی است که ای بسا ناوبری کلاهایی غیر از نفت نیز عیناً به سرنوشت مشابه دچار شود. اما، راه حل برای این بحران فزاینده چیست؟
سه پیشنهاد
نخستین پیشنهاد برای تأمین امنیت ناوبری انرژی در ۲۷ ژوئن در گردهمایی وزیران دفاع ناتو در بروکسل توسط آمریکا ارائه شد. آمریکا در این زمینه ایجاد یک ائتلاف بینالمللی را برای حفاظت از تنگه هرمز و بابالمندب پیشنهاد داد. این پیشنهاد از سوی فرانسه و آلمان پذیرفته نشد. استدلال این دو کشور این بود که پیشنهاد آمریکا در نهایت ائتلاف مورد نظر این کشور را به مواجه نظامی با ایران سوق خواهد داد. جالب اینکه پیشنهاد آمریکا مورد مخالفت بریتانیا قرار نگرفته بود.
در پی توقیف کشتی بریتانیا نوبت به لندن رسید که پیشنهاد تأسیس یک «ائتلاف اروپایی» را برای ایجاد ناوگان اروپایی به منظور پشتیبانی از ناوبری امن در منطقه خلیج فارس مطرح کند. روشن است که این پیشنهاد عیناً مشابه پیشنهاد آمریکاست با دو تفاوت. یکی اینکه در این ائتلاف آمریکا حضور ندارد و دیگر اینکه محدوده عملیاتی آن تنگه هرمز است و شامل بابالمندب نمیشود.
این پیشنهاد تا اینجا نه تنها با مخالفت کشورهایی اروپایی مواجه نشده بلکه تا کنون کشورهای فرانسه، ایتالیا، دانمارک «موافقت اولیه» خود را با طرح بریتانیا اعلام کردهاند. جالب اینکه آلمان به عنوان یکی از اعضای مهم اروپا تاکنون در این خصوص اظهار نظر نکرده است.
برای مثال وزارت خارجه فرانسه گفته که با شرکای اروپایی به دنبال ایجاد یک مکانیزم اروپایی است که بر اساس آن عبور و مرور مطمئن شناورها در منطقه با به کارگیری تکنولوژیهای پیشرفته تامین شود. وزارت خارجه فرانسه همچنین گفته که به موازات این مکانیسم در زمینه دیپلماسی نیز به دنبال شرایطی برای یک گفتوگوی منطقهای است.
شاید این نکته اشاره به طرحی دارد که دولت عراق برای تشکیل یک اجلاس منطقهای با حضور ایران و آمریکا و کشورهای مهم پیشنهاد داده و مورد تأیید خانم موگیرینی نیز قرار گرفته است. فرانسه تأکید کرده آنچه به دنبال آن است، ابتکاری است به منظور خنثی کردن تنشها و با رویکرد آمریکا مبنی بر فشار حداکثری بر ایران متفاوت است.
شانس موفقیت کدام پیشنهاد بیشتر است؟
همان طور که گفته شد دو پیشنهاد یادشده یکی از از سوی آمریکا و دیگری از سوی بریتانیا تا حد زیادی تشابه و همپوشانی دارند. اما، پیشنهاد سوم ایدهای است که از سوی ایران مطرح شده است. ایده تهران حاوی نکته جدیدی نیست. تهران با اشاره به ۱۵۰۰ مایل ساحل در خلیج فارس و دریایی عمان، خود را تأمینکننده همیشگی امنیت این منطقه در گذشته و حال و آینده میداند. منتها ضعف پیشنهادی که تهران ارائه داده و بر آن تأکید دارد این است که پیشتر گفته بود اگر صادرات نفت ایران دچار اختلال شود، هیچ نفتی در منطقه از جمله از تنگه هرمز صادر نخواهد شد.
روشن است که این موضع تهران ناقض طرحی است که ایران فقط امنیت خلیج فارس و دریای عمان را برعهده داشته باشد. بی دلیل نیست که تاکنون هیچ کشوری از نقش تاریخی ایران حمایت نکرده جز آنکه کشورهای روسیه و چین با اشاره به راهبر فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، بیثباتی کنونی ناوربری نفت را ناشی از این راهبرد میدانند و گرنه حتی روسیه و چین هم از طرح جمهوری اسلامی مبنی بر انحصار تأمین امنیت منطقه به دست ایران حمایت نکردهاند.
این بدان معناست که به استثنای این حمایت سیاسی مسکو و پکن از تهران این کشورها اولاً از نقش یکجانبه ایران در تأمین امنیت خلیج فارس حمایت نکرده و ثانیاً با طرح بریتانیا برای تشکیل یک ائتلاف اروپایی نیز مخالفت نکردهاند.
ظاهراً از نظر مسکو و پکن، اگر اروپا بتواند امنیت صادرات نفت را در خلیج فارس و دریای عمان تأمین کند، این دو کشور بدشان نمیآید بدون قبول اندک ریسکی و بدون مصروف کردن اندک هزینهای از منافع حاصل از پیشنهاد بریتانیا بهرمند شوند.
به نظر میرسد در صورت ناامن شدن بیشتر ناوبری نفت، از میان سه پیشنهاد مطرح شده، پیشنهاد اروپا از بخت بیشتری برخوردار باشد. از آنجایی که ایران و آمریکا دو طرف دعوای هستهای هستند که اینک به بیثباتی ناوبری نفت منتقل شده، دو پیشنهاد ایران و آمریکا از شانس کمتری برخوردار هستند. به این معنا اگر پیشنهاد بریتانیا محقق شود، آمریکا بدون تقبل هیچ ریسک و هزینهای از آن استقبال خواهد کرد و ایران مطلقاً در شرایط سختی برای مواجه با ائتلاف اروپایی قرار خواهد گرفت.