لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۱۰

«داروی تلخ» را باید سرکشید


فرخ زندی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه یورک کانادا
فرخ زندی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه یورک کانادا

کنار هم قرار گرفتن این دو واژه که هر کدام به تنهایی می‌توانند کابوس یک اقتصاد باشند به خودی خود بیانگر وخامت اوضاع اقتصادی در ایران است که هر دو را با هم دارد: «رکود تورمی».

کابوس این روزهای اقتصاد ایران که اگرچه در تقریبا‌ً یک سال گذشته یک روی سکه آن کمرنگ شده است، اما روی دیگر آن یعنی رکود هنوز به سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان اقتصاد دولت یازدهم روی خوشی نشان نداده است.

دولت حسن روحانی در هفته جاری از بسته تحلیلی خود برای آنچه «خروج غیر تورمی از رکود» می‌نامد، رونمایی کرده است. اما هنوز برای خروج اقتصاد ایران از رکود چندین و چند ساله و رونق گرفتن راه دراز و دشواری باقی مانده است.

در «یک ماه یک گفت‌وگو»ی تیرماه با «فرخ زندی»، استاد اقتصاد دانشگاه یورک کانادا پیرامون راهکارهای خروج غیر تورمی از رکود صحبت کرده‌ایم.

آقای زندی دانش‌آموخته دکترای اقتصاد از دانشگاه کارلتون کانادا است و در حوزه‌های اقتصاد کلان و اقتصاد بین‌الملل تخصص دارد.

please wait

No media source currently available

0:00 0:21:59 0:00
لینک مستقیم

آقای زندی، در تقریبا‌ً یک سال گذشته که دولت یازدهم بر سر کار بوده بر اساس گزارش‌های آماری منتشر شده بانک مرکزی و مرکز آمار ایران روند شتابان افزایش نرخ تورم کنترل شده‌است.

اما دولت توفیقی را که در کنترل نرخ تورم به دست آورده، نتوانسته در حوزه رونق‌بخشی به اقتصاد تکرار کند. به نظر شما علت چیست؟ آیا رونق‌بخشی به اقتصاد و خروج از رکود از کنترل تورم دشوارتر است یا این که سیاست‌های اقتصادی دولت که بر کنترل تورم تمرکز داشته ، رکود را تشدید کرده‌است؟

فرخ زندی: مسئله بیکاری و ایجاد رشد بالای اقتصادی که الان ایران در قسمت منفی‌ آن در حال تقلاست، سیاست‌هایی لازم دارد که انجام آن بسیار سخت‌تر است و زمان بیشتری می‌برد.

زمانی‌ که دولت و بانک مرکزی تصمیم بگیرند که بخواهند با تورم مواجه شوند، کنترل تورم کار آسان‌تری است.

با اینکه تورم چهل و چند درصدی که آقای احمدی‌نژاد باقی گذاشته بود، طبق گزارش‌هایی که خودشان می‌دهند به تورم نزدیک ۳۰ درصد یا پایین‌تر از ۳۰ درصد، تبدیل شده است، اما به نظر من این نمی‌تواند، نشانه‌ توفیق زیادی به حساب بیاید.

چون دلیل اصلی سقوط تورم ضعف اقتصادی است. یعنی موقعی که اقتصاد ضعیف می‌شود، تقاضا پایین می‌آید، قدرت خرید کم می‌شود، حاصلش طبیعتا‌ً کاهش شتاب تورمی است.

نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که یکی از دلایل بالابودن تورم در ایران این بود که دولت‌ آقای احمدی‌نژاد، بانک مرکزی را تحت فشار زیادی قرار داده بود که چاپخانه اسکناس را با سرعت بالایی به کار بگیرد و خب طبیعتا‌ً رشد نقدینگی و عرضه پول در سطح بسیار نامعقولی در جریان بود.

و زمانی که مقداری از این سرعت کم کنید، فشار تورمی کم می‌شود. از این رو، من کاهش تورم در ایران تا این حدی را که صورت گرفته، بیشتر ناشی از ضعف تقاضا و ضعف اقتصادی و بالا بودن بیکاری، عدم قدرت خرید مردم می‌دانم و نمی‌توانم این را به حساب موفقیت دولت بگذارم.

اما به هرحال، تلاش دولت در انضباط‌بخشی به بودجه، توجه دولت به کسری بودجه و روش‌های تامین این کسری یا کنترل رشد نقدینگی و استقلال نسبی بانک مرکزی در دوره جدید را به عنوان عوامل موثر بر کنترل شتاب تورم، نمی‌شود نادیده گرفت.

درست می‌گویید. اگر از نظر بودجه و سیاست پولی دولت و بانک مرکزی توجه کنیم می‌بینیم که بودجه امسال در ایران بر حسب نرخ برابری دلار، نسبت به بودجه سال ۲۰۱۱، ۷۰ درصد سقوط داشته است، یعنی از سه سال پیش بودجه ایران ۷۰ درصد کاهش پیدا کرده است و این به خاطر این نبوده که قصد، بهبود وضع تورم باشد.

کاهشی که ما در بودجه می‌بینیم، ناشی از کاهش درآمد دولت از نفت است که ناشی از تحریم‌ها است.

نکته دوم، مسئله سیاست بانک مرکزی و سیاست‌های پولی است، که آن هم می‌تواند نقش مهمی داشته باشد، صد در صد می‌تواند نقش داشته باشد.

وقتی که اعتبارات بانکی به خاطر نبودن درآمد، کم می‌شود، طبیعتا‌ً فعالیت‌های اقتصادی کاهش پیدا می‌کند و از سرعت حرکت قیمت‌ها و رشد تورم جلوگیری می‌شود.

نهایتا‌ً‌ دو اتفاق در قسمت تقاضای کل اقتصاد ایران اتفاق ‌افتاده است، یکی بسته شدن بیشتر سیاست‌های مالی دولت است، یعنی همان بودجه‌ای که دارد به خاطر عدم وجود درآمد نفت و گاز، کوچکتر و کوچکتر می‌شود و سیاست بسته پولی بانک مرکزی که آن هم ناشی از این است که به هر حال می‌بایست جلوی این قیمت‌هایی که غیرقابل کنترل هستند، گرفته شود و نهایتا‌ً تلفیق این دو با همدیگر، سبب شده به شکلی برسیم که تورم تاحدی پایین‌تر بیاید.

اما از آنجایی که کاهش بودجه دولت می‌تواند نقش بسیار مهمی در تقاضای مردم داشته باشد، همانطور که الان هم داشته و بیکاری بالاست و بیکاری هم نمی‌تواند در شرایط فعلی اقتصاد، بهبود زیادی پیدا کند.

به خصوص تا زمانی که ما به طرف عرضه اقتصاد نپردازیم، طبیعتا‌ً مشکل بیکاری و مشکل رشد اقتصادی منفی ایران، چیزی نیست که بتواند در کوتاه مدت با این اشکال با آن مواجهه کرد.

با این حسابی که شما اشاره می‌کنید در واقع دوای درد رکود تورمی تحریک طرف تقاضای اقتصاد نیست، چون افزایش تقاضای کل مجددا‌ً‌ باعث می‌شود که مهار نسبی تورم در ماه‌های گذشته، از دست برود و دوباره تورم سر به رقم‌های بالاتری بگذارد. پس راه خروج از این بحران رکود اقتصاد ایران بدون آنکه باز به بحث تورم دامن زده شود، چیزی که این روزها زیاد می‌شنویم به عنوان «خروج غیرتورمی از رکود» چیست؟ راه خروج غیر تورمی از رکود چیست؟

راه خروج از رکود تورمی راه سختی است. حتی در شرایط ایده‌آل، اگر بانک مرکزی و دولتی بخواهند سیاست خروج از رکود را در هر کشوری که با این معضل روبروست، فرموله کند بسیار سخت است و زمان می‌برد.

در شرایط فعلی ایران علاوه بر اینکه ما تورم بالا داریم و بیکاری بالا هم داریم، مشکل یارانه‌ها را داریم و مشکل سقوط ارز را داریم که به افزایش تورم کمک می‌کند.

نهایتا‌ً‌ آن چیزی را که من می‌توانم بگویم، این است که خروج از این معضلات نمی‌تواند هم‌زمان صورت بگیرد. یعنی ما می‌بایستی اول دارویی بخوریم که بسیار تلخ است و بیمار را در کوتاه‌مدت بیمارتر خواهد کرد،‌ فقط به امید اینکه در درازمدت بهبودی حاصل شود. یعنی ما باید تبمان بالاتر برود و بعد از تب، یک لرزی هم بکنیم، عرق کنیم و خشک بشود و آن موقع بتوانیم در مسیر مستقیم حرکت کنیم. برای این مهم به برنامه نیاز داریم و نکته مهم برای اینکه در درازمدت بتوانیم از این مشکلات در بیاییم این است که کنترل تورم را به هیچ وجه از دست ندهیم، یعنی تمام سعی و کوشش را بگذاریم که تورم کنترل شود، نهایتا‌ً‌ بیکاری بالاتر خواهد رفت، فشار اقتصادی زیادتر خواهد شد، ولی چاره دیگری نیست.

آن وقت در درازمدت می‌بایستی به سیاست‌های عرضه و تمرکز روی طرف عرضه، بپردازیم.

باید بتوانیم تشویق سرمایه‌گذاری به وجود بیاوریم، باید این تحریف‌هایی که در بازارها هست و این قدر رایج هم هستند که قیمت‌های واقعی بازار اینقدر با قیمت‌های مصنوعی تفاوت دارند، پایان بگیرد.

شما در تمام بازارها با این قیمت‌های غیرواقعی روبه‌رو هستید، هم در بازار کالا می‌بینید و هم در بازار اعتبار می‌بینید. یعنی در حال حاضر در حقیقت میزان تقاضا برای اعتبار فوق‌العاده بیشتر از میزان عرضه است. به خاطر این که نرخ بهره به شکل تصنعی پایین نگاه داشته شده است.

همینطور در مورد یارانه‌ها، قابل مشاهده است که یکی از اهداف هدفمند کردن یارانه‌ها این بوده که بتوانیم به قیمت‌های بازار نزدیک شویم، ولی متاسفانه لحظه‌ای که نرخ ارز ما ضعیف‌تر می‌شود و ریال نسبت به دلار ضعیف‌تر می‌شود، کالای وارداتی ما گران‌تر می‌شود و تورم بالاتر می‌رود. در نتیجه هر زمانی که بخواهیم سعی کنیم قیمت‌ها را به قیمت‌های واقعی بازار نزدیک‌تر کنیم، ‌بایستی قیمت‌های واقعی را برای مثلا‌ً‌ آذوقه،‌ برای نفت، گاز، بنزین و اینها را بالا ببریم و این افزایش‌ قیمت‌ها، خودشان به بالارفتن تورم کمک می‌کند.

نهایتا‌ً در یک جمع‌بندی خیلی خلاصه باید بگویم که تنها راه خروج از این مصیبت، در کوتاه‌مدت همان دوای تلخ است که می‌بایستی سر بکشیم و باید قبول کنیم که با خوردن این دوای تلخ، اول با تورم مواجه می‌شویم و بعد باید سعی کنیم که در درازمدت برنامه‌هایی را بریزیم که به افزایش عرضه و تولید و ایجاد اشتغال کمک بکند.

نمی‌توان این دو برنامه‌ای را که شما به آن اشاره می‌کنید اگر نگوییم همزمان دست کم در یک فاصله زمانی نزدیک به هم اجرا کنیم؟ یعنی رفع محدودیت‌های عرضه را به کنترل و کاهش نرخ تورم نزدیکتر کنیم؟ چطور می‌شود این زمان‌ها را به هم نزدیک کرد؟

هیچ ایرادی نیست در اینکه ما بتوانیم دو مجموعه سیاست‌های مختلف را همزمان اجرا کنیم. یعنی سیاست‌هایی که باید تقاضا را کنترل کند به سیاست‌های افزایش عرضه نزدیک کرد.

باید مصرف در ایران کم شود. مصرف به طور کلی. چه مصرف دولتی و چه مصرف بخش خصوصی، می‌بایست کم شود.

ما امروز در ایران؛ بسیار بالاتر از معقول برق مصرف می‌کنیم، بالاتر از حد معقول انرژی و سوخت مصرف می‌کنیم که اینها می‌بایستی کم شود و تنها طریق کم شدن مصرف این اقلام، بالا رفتن قیمت‌ها و حرکت به سمت قیمت‌های واقعی است، این باید انجام شود. دوم و همزمان می توانیم مجموعه سیاست‌هایی را اجرا کنیم که به قسمت عرضه کمک ‌کند و منجر به افزایش عرضه شود، مشکلی در این کار نیست.

اما متاسفانه قسمت دوم زمان‌گیر هست و در مقایسه با بازدهی سیاست‌هایی که در قسمت تقاضا جواب می‌دهند، شما شاهد بازدهی سریع در بخش عرضه نخواهید بود.

تصور بفرمایید اگر بیاییم و تقاضا را کم کنیم از یک طرف تورم کم می‌شود اما از یک طرف رشد اقتصادی هم کم می‌شود و بیکاری بالا می‌رود و یکی از مشکلات این است که وقتی دستمزدها نمی‌تواند پایین برود، یعنی یک کفی دارد که در ایران دستمزدها یک کفی دارد و در هر کشوری که کف دستمزد داشته باشد، این کف غیرقابل انعطاف است و همین سیاست باعث می‌شود که میزان بیکاری بیشتر بالا برود.

حالا همزمان ما باید کاری کنیم که رشد عرضه‌مان بالا برود و برای اینکه رشد عرضه بالا برود باید بازدهی بالا برود. باید انگیزه برای تولید وجود داشته باشد. لازمه افزایش انگیزه برای تولید این است که ریسک بازار پایین بیاید.

ریسک بازار باید به صورتی پایین بیاید که کسی که وارد تولید می‌شود معتقد باشد یک بهره‌ای از کارش می‌برد و آزادی عمل دارد، ایران یکی از بسته ترین اقتصادهای جهان از نظر تجارت خارجی است.

آنچه در درازمدت می‌بایست به آن بپردازیم و شاید در کوتاه مدت نتوانیم کاری برای آن انجام دهیم،‌ این است که ما اقتصاد بسیار بسته‌ای داریم و باید این اقتصاد باز شود.

اقتصاد ایران نیازمند شدید سرمایه گذاری خارجی است، حال آنکه سرمایه‌گذاری الان خشک شده و طبق آماری که الان داریم میزان سرمایه‌گذاری خارجی در ایران، نزدیک به سه میلیارد دلار است که من تصور می‌کنم حتی از این هم کمتر باشد و یکی دو سال پیش حتی نزدیک یک میلیارد دلار بود.

رقم سرمایه‌گذاری خارجی در ایران، در مقیاس اقتصادی که ما داریم، در مقیاس نفت وگازی که داریم این می‌بایستی بسیار بالاتر از این حد سه میلیارد و پنج میلیارد و ۱۰ میلیارد باشد. طبیعتا‌ً مادام که سرمایه‌گذاری خارجی صورت نگیرد سرمایه‌گذاری داخلی هم به آن صورت تشویق نمی‌شود و اینها همه ناشی از عوامل ریسک بالا در تولید هستند.

ما باید نرخ بهره را بالا ببریم. نرخ بهره را بالا ببریم به خاطر این که بتوانیم پس‌انداز را تشویق کنیم. اگر ما پس انداز را تشویق کنیم، مردم پول بیشتری در بانک‌ها می‌گذارند و در نتیجه سرمایه گذار هم می‌تواند از این سرمایه به طور درست استفاده کند. در حالی که ما نرخ بهره را پایین نگاه می‌داریم و این موضوع سبب می‌شود که یک بازار آزاد در جوار نظام بانکی به وجود می‌آید، آن وقت مردم پولشان را شخصی به این و آن قرض می‌دهند و از بهره بالاتر استفاده می‌کنند و آن سرمایه‌های خرد، به آن شکل که شما لازم دارید، سرمایه‌گذاری نشده و وارد اقتصاد نمی‌شوند.

مادامی که اجازه نمی‌دهیم نرخ ارز، به شکل واقعی سقوط کند و به سمتی که قرار است حرکت کند. طبیعتا‌ً آنوقت سبب می‌شویم کالایی را که می‌توانیم صادر کنیم، نتوانیم صادر کنیم.

لازمه خروج از این رکود، افزایش عرضه است و اینکه ما بتوانیم صادرات ایران را بالا ببریم. وقتی ما نتوانیم صادرات را بالا ببریم، طبیعتا‌ً مشکل داریم.

الان می‌شود به چند عامل اشاره کرد که چطور می‌توانند ما را کمک کنند که سیاست‌های ساختاری‌ به وجود بیاوریم.

یکی اینکه باید تحریف‌ها در بازار از بین برود. یعنی اختلاف بین قیمت بازار و قیمت مصنوعی از بین برود. دوم اینکه ما می‌بایستی سود بازرگانی و تعرفه‌ها را کم کنیم. سوم؛ باید ورود سرمایه را آزاد کنیم. اقتصاد بسته به جایی نمی‌رساند و نهایتا‌ً‌ ما باید همه این کارها را همزمان با همدیگر انجام بدهیم. متاسفانه قسمت عرضه‌اش بسیار طولانی خواهد شد تا به یک نتیجه برسیم. در نتیجه در کوتاه مدت، دردی که الان داریم بدتر خواهد شد به امید این که در دراز مدت راهی برای خودمان پیدا کنیم.

شما یکی از معضلات اقتصاد ایران را مصرف بالا و از جمله مصرف بالای سوخت و انرژی می‌دانید و برای کنترل این مصرف بالا به واقعی شدن قیمت این کالاها اشاره کردید. در عین حال اولویت نخست در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی را هم کنترل نرخ تورم اعلام می‌کنید. فکر نمی‌کنید این دو، مجموعه متناقضی را در بر می‌گیرد چرا که با افزایش قیمت سوخت و دیگر حامل‌های انرژی، سطح عمومی قیمت‌ها یا تورم افزایش پیدا می‌کند و در عمل کنترل نرخ تورم اتفاق نمی‌افتد تا بعد از آن و در مرحله دوم، آن طور که شما می‌گویید به سیاست‌های تحریک عرضه و رفع محدودیت‌های عرضه بپردازیم؟

کاملا‌ً درست می گویید. همانطور که خدمت‌تان عرض کردم راه حل اصلا‌ً‌ راه حل آسانی نیست. مادامی که ما درآمد نفتمان بالا بود می‌توانستیم سیاست‌های غلط را در کوتاه مدت ادامه دهیم و خیلی هم بهمان ایراد گرفته نمی‌شد چون به هر حال یک رونق نسبی، در کار بود و حرکت پولی در جریان بود، پروژه‌های داخلی هم به شکلی صورت می‌گرفتند.

اما لحظه‌ای که درآمد نفت کم می‌شود، از پس اینها برنمی‌آییم. همانطور که توصیه صندوق‌ بین‌المللی پول بود و چند سال پیش احمدی نژاد را وادار کرد که بیاید یارانه‌ها را هدفمند کند. در حقیقت یکی از مشکلات کشورهای در حال توسعه مثل ایران اختلاف همین قیمت‌هاست که عرض کردم. طبیعتا‌ً ما اگر بخواهیم قیمت واقعی را انجام دهیم و قیمت تصنعی را به سوی واقعی حرکت بدهیم، تورم‌ها بالا خواهد رفت. اما قیمت‌ها یک بار بالا می‌رود و اگر برنامه‌های دیگر ما درست باشد، دیگر لزومی ندارد، قیمت‌ها مدام بالا برود.

آن وقت تورمی را که یک شبه به وجود آوردید به خاطر این که قیمت‌های بنزین و دیگر قیمت‌های غیرواقعی بالا رفته‌اند، ولی بعد از آن اگر قرار باشد که کارهای دیگرمان درست باشد دیگر لزومی ندارد که اختلاف زیادی بین قیمت واقعی وغیرواقعی بازار وجود داشته باشد و در نتیجه تورم بعد از آن، می‌تواند آرام سر جایش باقی بماند، یعنی قیمت‌ها تثبیت شده باقی بمانند.

در نتیجه علی‌رغم این که هر اقدامی بکنیم، ضرری را به وجود می‌آوریم، اما می‌بایستی از یک جا شروع کنیم.

واقعیت امر این است که دولت بودجه ندارد و تا زمانی که تحریم‌ها روی ما هست ما به هیچ طریقی از پس کارهایی که قبلا‌ً‌ می‌کردیم، برنمی‌آيیم.

الان دولت ایران، نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار، کسری بودجه از بابت پرداخت یارانه‌های نقدی دارد، که در زمان آقای احمدی‌نژاد برای تامین آن، پول چاپ می‌کرد. حالا اگر دولت بخواهد باز پول چاپ کند باید دومرتبه به تورم بالا، برگردیم.

اما در حال حاضر، چاپ اسکناس، تا حدودی متوقف شده است و برای همین دارند دنبال برنامه‌های دیگر می‌‌گردند. که چطور این مسایل یارانه‌ها را حل کنند.

از مردم می‌خواهند داوطلبانه بیایند و خودشان پول نگیرند،یا مثلاً بیایند و به عنوان کالایی این مسئله را حل کنند، اما هیچکدام از اینها انجام‌پذیر نیست، چون اصلا‌ً اصل اجرای برنامه یارانه‌ها به شکل فعلی غلط بود.

شما نمی‌توانید به ۷۵ میلیون نفر به این شکل، یارانه مستقیم بدهید و محاسبه نکرده باشید که چقدر هزینه دارد.

ما می‌بایستی کارهای واقعی را انجام دهیم، یعنی کارهایی را که نمی‌توانیم عقب بیاندازیم. یک چیزهایی را اگر امروز ما انجام بدهیم، هزینه دارد اما یک چیزهایی را اگر انجام ندهیم در آینده هزینه‌اش خیلی بالاتر خواهد بود.، ما باید قیمت‌ها را به سمت واقعی بالا ببریم. به خصوص بنده خیلی روی نرخ ارز و نرخ بهره تاکید می‌کنم.

نرخ بهره باید بالا برود. الان نرخ بهره را پایین آوردند و به نزدیک ۲۲ درصد رسانده‌اند که زیر نرخ تورم است. شما موقعی که نرخ بهره‌تان زیر نرخ تورم است، در واقع نرخ واقعی بهره منفی می‌شود.

زمانی که نرخ واقعی بهره منفی است پس‌انداز کننده پس‌انداز نمی‌کند. و تعداد آنهایی که می‌خواهند وام بگیرند، به آسمان می‌رود و چون در ایران، جیره بندی اعتبار داریم خیلی از پروژه‌ها، تامین اعتبار نمی‌شوند.

در نتیجه اقتصاد، در دراز مدت، مشکل بزرگی دارد. توصیه بنده این است که می‌بایستی قیمت بهره را بالا ببریم که به نرخ بهره در بازار واقعی نزدیک شود و جیره بندی کم شود و دوم آنکه باید مصرف پایین بیاید.

موقعی که مصرف کاهش پیدا کند حتی اگر قیمت نفت، گاز و برق واقعی شود و بالا برود، چون مصرف پایین آمده روی تورم آنچنان اثری نخواهد گذاشت. این دو کاری است که ما می‌بایستی حتما‌ً انجام بدهیم.

اگر دولت هم مخارجی را به عهده می‌گیرد، البته حالا در حال حاضر اصلا‌ً نمی‌تواند چون کسری بودجه دارد، اما اگر خواست کاری انجام دهد، نباید روی مصرف مصرف‌کننده تاکید کند بلکه باید به سرمایه‌گذاری کمک کند.

مشکل عظیم ما در ایران که فقط به هشت سال گذشته برنمی‌گردد، این است که سرمایه ‌گذاری در ایران بسیار کم بوده، به خاطر اینکه هزینه سرمایه نسبت به آن قیمتی که در بازار وجود دارد اختلاف دارد. در نتیجه سیاست‌هایی که دولت به کار برده هیچ‌وقت سیاست‌های درستی نبوده است و همیشه به نفع مصرف‌کننده بود. یعنی با مصرف امروز، فردا را فراموش می‌کنیم و این مشکل باید حل شود.

نکته آخر اینکه ما می‌بایستی روی صادرات امان تاکید کنیم، البته در حال حاضر ما صادراتی غیر از نفت و گاز که به چشم بیاید، نداریم. باید اجازه بدهیم نرخ ارز به نرخ بازار نزدیک شود تا حداقل از این نقطه نظر بهره ببریم.

من فکر می‌کنم کمتر کسی با واقعی کردن قیمت‌ها دربازارهای مختلف مشکل داشته باشد و فکر می‌کنم این روزها همه بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند. اما در عین حال شما در بخشی از پاسخ‌هایتان اشاره کردید که تعیین کف دستمزد برای نیروی کار یکی از موانع تولید در اقتصاد ایران و تمام اقتصادهایی است که اصولا‌ً این حداقل دستمزد تعیین می‌شود.

آیا به نظر شما اگر در ایران، قیمت‌ نیروی کار هم بخواهد واقعی شود رقمی بالاتر از این کف‌هایی که این روزها برایش تعیین می‌شود نخواهد بود؟ فکر نمی‌کنید در صورت واقعی شدن قیمت دستمزد، متناسب با قیمت انرژی یا سایر قیمت‌ها مثل نرخ بهره، دستمزدها هم می‌بایستی بالاتر از این برود؟ و اگر این گونه است و اگر به این باور را دارید آیا این افزایش بازهم به آن چرخه افزایش قیمت‌ها و افزایش تورم دامن نمی‌زند؟

شما کاملا‌ً درست می‌گویید. نکته من به این است که این کف خودش مشکل زا نیست. مسئله عدم انعطاف در قیمت‌های بازار است. یعنی موقعی که قیمت‌ها به سمت قیمت‌های واقعی حرکت می‌کند، حالا چه افزایش یا کاهش دستمزد باشد، چه قیمت اعتبار و چه قیمت کالاهای مصرفی باشد، آن وقت حرکت قیمت‌ها تابع عرضه و تقاضا خواهد بود و اگر تقاضای کل کم شود، در یک چنین شرایطی به خاطر این که سیاست‌های پولی و مالی بسته خواهند بود، برای اینکه قرار است تورم کنترل شود، آن وقت قیمت همه اقلام پایین می‌آید، دستمزدها هم باید بتواند پایین بیاید و قیمت کالاها هم می‌تواند پایین بیاید و ما مطابق شرایط بازار خواهیم بود.

البته در شرایط بازار قیمت‌ها می‌تواند هم بالا برود و هم پایین بیاید. ولی موقعی که ما قیمت‌های تصنعی و کنترل شده در بازار داریم، آن وقت سیکل اقتصادی با بالا رفتن و پایین آمدن عرضه و تقاضا نمی‌تواند روی خیلی از این قیمت‌ها اثر واقعی خودش را نشان بدهد. آن زمان، وقتی قیمت نتواند تغییر کند کیفیت یعنی در حقیقت روی تولید یا اشتغال است که اثر گذاشته می‌شود. تمام اینها دو قسمت دارد. من این قضیه را نادیده نمی ‌گیرم، در حقیقت یک بده بستانی است.

یا ما می‌خواهیم دستمزدها را حفظ کنیم و آن وقت هزینه اش ممکن است این باشد که اشتغال کم شود، یا این که می‌خواهیم اشتغال آنچنان لطمه نخورد و در نتیجه باید قبول کنیم که انعطاف دستمزدها وجود داشته باشد.

من کاملا‌ً با شما موافقم، دستمزدها هم باید همگام و متناسب با هزینه‌ها و درآمدهای دیگر، واقعی باشد. در حال حاضر می‌بینیم که درصد عظیمی از کارگران ایران زیر خط فقرند، کارمندان هم در فقر هستند. این دستمزدها همگام با قیمت‌های تورمی نبوده، اما اگر انعطاف داشته باشد و تابع شرایط بازار باشد، مشکلات ما در درازمدت بسیار بسیار کمتر خواهد بود.

XS
SM
MD
LG