آسیه امینی برای شنوندگان برنامه صدای دیگر نامی آشناست. وی که روزنامهنگار، شاعر و وبلاگنویس است بارها در مورد مسائل مختلف زنان و مسایل اجتماعی مبتلابه زنان اظهار نظر کرده. آسیه امینی این بار در هلند است تا در مورد آخرین جایزهای که قرار است که عصر امروز که این گفتوگو انجام میشود یعنی روز پنجشنبه به او اهدا شود صحبت کند.
در این برنامه از ویدیوی کوتاه ولی جنجالبرانگیزی که گلشیفته فراهانی، بازیگر ایرانی، هم در آن شرکت داشت و توسط ژان باتیست موندینو ساخته شده بود سخن میگوییم و نظر یک فعال مسائل زنان و یک دینپژوه را در این باره جویا میشویم.
خانم امینی، ساعت ۴ و نیم روز پنجشنبه ۱۹ ژانویه قرار است چه جایزهای به شما اهدا شود؟
آسیه امینی: این جایزه جایزه جهانی قلم است که از طرف بنیاد آکسفام نویب (Oxfam Novib) و پن اینترنشنال به من داده میشود.
دلیل این که از میان دهها زن فعال حقوق بشر و فعالان مسایل زنانی که در خارج از ایران حضور دارند شما انتخاب شدید چه بود؟
راستش در اولین تماسی که با من گرفته بودند چند ماه پیش برای دادن این جایزه به من گفتند علت انتخاب من شعرها و نوشتههای من در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان بود. به بلاگ من اشاره کرده بودند که زمانی که در ایران بودم به مدت چند سالی یکی از مرجعهای موضوعات اعدام کودکان و اعدام زنان و سنگسار بود و همینطور به شعرهای من اشاره داشتند و مقالههایی که در این حوزه نوشتم.
آنطور که بنیاد غیردولتی آکسفام نویب اعلام کرده این جایزه هر سال به شش نویسندهای اهدا میشود که یا مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند یا مجبور شدهاند کشورشان را ترک کنند. خانم امینی، شما چرا مجبور شدید ایران را ترک کنید؟
سال ۲۰۰۹ بعد از انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری در ایران شرایط را به گونهای دیدم که یا باید میماندم و هزینههای احتمالی گزافی را برای نوع فعالیتم پرداخت میکردم یا باید میپذیرفتم که به خصوص برای حمایت از خانوادهام... چون در طول سالهایی که من کار میکردم در حوزه حقوق بشر به هر حال هم خودم آسیب جسمی دیده بودم و هم خانوادهام بسیار آزار دیده بودند.
ترجیح دادم که این کار را در خارج از ایران دنبال کنم و تصمیمی بود که شاید آنی گرفته شد. بسیاری از دوستان من در ایران ماندند و قبول کردند که این هزینه را پرداخت کنند. دوستان همکار و دوستان مبارز من و دوستانی که اگرچه هیچوقت به هیچگونه مبارزه نظامی، مبارزه پرخشونت تن نمیدهند و آن را نمیپذیرند اما همه زندگیشان جنگیدن برای یک زندگی بهتر است الان در زندان دارند این هزینه را پرداخت میکنند.
من امروز باید بگویم که یک احساس دوگانه دارم. هم خوشحالم به خاطر این توجه به دلیل این که به هر حال فارغ از این که امروز کشور من در شرایط سختی قرار دارد ما همیشه شرایط سختی را پشت سر گذاشتهایم و همیشه برای داشتن یک چیز بهتر جنگیدیم. به این توجه افتخار میکنم ولی این احساس دوگانه به خطر این هست که بسیاری از مردم کشور من امروز در رنجاند. بسیار در تهدیدند. در تحریماند. بسیاری از دوستان من در زندان هستند. بسیاری از موردهایی که من برایشان کار کردم برای اینکه زنده بمانند، برای اینکه سنگسار نشوند، برای اینکه اعدام نشوند، بچههایی که برایشان جنگیدم و نتوانستم کاری برایشان بکنم؛ امروز نه دلآرا هست و نه عاطفه و نه خیلی دیگر از زنها و بچههایی که مثل بهنود قرار بود زندگی کنند نیستند.
این احساس دوگانه به خاطر این فضای متناقضنمایی است که دارم توصیفش میکنم. یک رنج بیپایان است و در عین حال یک امید کوچکی که امیدوار باشیم که یک روزی بهتر خواهد شد. متاسفانه تلخی این مراسمی که من امروز اینجا دارم بیشتر هم میشود به خاطر این که هفته گذشته سه تا از دوستان ما، از همکارانمان پرستو دوکوهکی، مرضیه رسولی و آقای سهامالدین بورقانی دستگیر شدند. و من میدانم بسیاری از دوستان ما در ایران تحت فشار مضاعف قرار دارند.
معمولا در ایران این طور هست که قبل از انتخابات فضای بازتری برای فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی ایجاد میشود ولی امسال ظاهرا برعکس است و حتی انتخابات نیامده، دوستانی که نه فعال سیاسی هستند و نه کنشگر و نه هیچ چیزی، و در حوزه فرهنگ کار میکنند یا در حوزه خبررسانی، آن هم در مطبوعات داخل کشور و در چارچوب قانون بد همان کشور دارند کار میکنند اما بازهم میبینیم که این فشار بر آنها مضاعف دارد تحمیل میشود.
نهاد آکسفام نویب در اطلاعیه خودش آورده که شما همچنان به نوشتن شعر، روزنامهنگاری و صحبت کردن در مورد مسایل حقوق بشری ادامه میدهید. آیا امروز قرار است در مراسم شعرخوانی داشته باشید؟
بله. من پیشنهاد خودم بود که بخشی از حرفهایم را به جای سخن گفتن به شعر بخوانم و چند شعر را برایشان خواهم خواند و این شعرها به دو زبان انگلیسی و هلندی ترجمه شدهاند که همزمان قرار است پخش شود. شعری را که میخوانم تقدیماش میکنم به همه همکاران روزنامهنگارم که امروز در زندان هستند و امیدوارم ما بتوانیم صدای آنها باشیم. صدای آنها باشیم در کشور خودمان با وجود همه سانسورها و در دنیای بیرون.
خانم امینی یکی از شعرهای خود را میخواند:
یک نفر
ایستاده بالای سرم
و تهدید میکند که:
حرف نزن!
یک نفر نشسته روبروی من
و پند میدهد که:
حرف نزن!
یک نفر خوابیده کنار من
و زمزمه میکند که:
حرف نزن!
یک نفر درون من است
و میترساندم که:
حرف نزن!
این،
خاطرات روزنامهنگاری است که
حرف نمیزند.
البته خب معنای این شعر خود دلیلی است برای اینکه باید حرف زد و حرف زده میشود.
*
سپیده «میم مثل مادر»، میم «درخت گلابی»، اتی بی پناه در «بوتیک»، توکای شیطان «ماهیها عاشق میشوند» و حتی سپیده «سنتوری» انگار گذشته دور از گلشیفته فراهانیاند. این روزها اما انگار گلشیفته فصل دیگری از زندگیاش را آغاز کردهاست. فصلی که بیشتر از همیشه در معرض قضاوت مردمانی است که دورتر از همیشه به او و فعالیتهایش نگاه میکنند. گلشیفته فراهانی که در سال ۷۶ در ۱۴ سالگی با حضور در فیلم درخت گلابی به جهان سینما وارد شد سال ۸۷ با حضور در فیلم مجموعه دروغها پایش به هالیوود باز شد و آنگونه که خودش گفتهاست پس از اولین حضور بینالمللیاش به او گفتند که ایران به هنرمند نیاز ندارد.
پس از آن بود که او به فرانسه رفت و دور از سینمای ایران به کسب جایگاهی در سینمای اروپا و آمریکا برآمد. گلشیفته فراهانی در سه سال اخیر در سه فیلم «جای اژدها»، «خورش آلو با مرغ» و «میکشمت اگر بمیری» نقشآفرینی کردهاست. آنگونه که منتقدان سینمایی میگویند او اولین گامهای ورود به سینمای جهانی را در این سالها به درستی پیموده اما آنچه در روزهای اخیر خبرساز شده انتشار یک عکس و ویدیویی چند ثانیهای از اوست.
سوده راد، فعال مسائل زنان ساکن پاریس به پرسشهای ما در این زمینه پاسخ میدهد.
خانم راد، تصویری که در مجله فیگارو چاپ شده تصویری از خانم فراهانی بود که تا کمر ایشان را نشان میداد در شرایطی که لباسی بدنشان را نپوشیده بود و با دستهایشان سینههایشان را پوشانده بودند. چه شد که این عکس در نشریات فرانسوی منتشر شد؟
سوده راد: این عکس در مجله «مادام» به معنای خانم که مجله معروف و سرشناش فیگارو است چاپ شده بود و در کنار آن یک کلیپی بود که آکادمی سزار ۲۰۱۲ آن را منتشر کرد. آکامی سزار هر سال بر اساس بازیهای جوانهایی که وارد صنعت سینما میشوند و استعدادشان شکوفا میشود یک سری امیدها را انتخاب میکند و آنها را در معرض داوری قرار میدهد که بالاخره به یکیشان یا چندتایشان جایزه میدهند.
آن ویدیویی که تهیه شده بود چه معنا و مفهومی را منتقل میکرد؟
این ویدیو که توسط ژان باتیست موندینو ساخته شده بود نشان میداد که این بازیگران که امیدهای سال ۲۰۱۲ هستند به عنوان کشفیات سال ۲۰۱۱ هرکدام داشتند بدن خودشان را برهنه میکردند. در طول این برهنه کردن بدن آنها یک شعری خوانده میشد که متن اصلی آن از «لوران دو بارتیا» (Laurent de Bartillat) است و در مجموع با شور و هیجان شعرگونه میگفتند که ما تمام وجودمان را عاری از هر لباس و هر ذهنیت و پیشداوری بیریا و سرشار از اشک و لبخند به شما تقدیم میکنیم. درواقع داشتند حرفه خودشان را که بازیگری باشد این طور معرفی میکردند که ما با تمام وجود برای شما بازی میکنیم و حتی آن جمله که خانم گلشیفته فراهانی خواندند این است که ما به رویاهای شما تن میبخشیم.
از روندی که از روز چهارشنبه شروع شد و بعد ادامه پیدا کرد گویا صبح چهارشنبه این ویدیو و این تصویر در نشریه فیگارو و سایت سزار منتشر شد اما چند ساعت بعد عکس خانم فراهانی از مجموعه هفت عکس وبسایت مجله فیگارو حذف شد و از سوی دیگر هم ویدیو بر روی سایت سزار غیرقابل دسترسی و خصوصی اعلام شد. به عنوان یک زن مهاجر برای ما بگویید این چه تاثیری روی پذیرش بعدی جامعه فرانسه از آن خواهد داشت؟ آیا همچنان درهایی که تا صبح چهارشنبه برای خانم فراهانی باز بوده از این به بعد هم باز خواهد بود؟
البته من در سینما و هنر میتوانم بگویم که به هیچ وجه صاحب نظر نیستم. ولی به عنوان زن مهاجری که در فضاهای دیگر و با یک سری محدودیتهای دیگر به خاطر ایرانی بودن مواجه هستم باید بگویم فشاری که از طرف جامعه ایرانی هست چه کسانی که ایران هستند و چه کسانی که جزو مهاجران خارج از کشور هستند و نیز مهاجرانی مثل گلشیفته فراهانی، آن فشاری که از طرف ایرانیها میآید به مراتب بیشتر از فشاری است که از طرف جامعه میزبان میآید.
به هر حال اتفاقی که در این مورد افتاده یا موارد دیگر نشان این است که فرهنگ ایرانی هرجای دنیا هم که باشد هنوز هم خیلی جا دارد بتواند برسد به آنجا که بپذیرد بدن زن متعلق به خودش است. بدن هر مردی هم متعلق به خودش است. ولی خیلی جالب است که در مقابل چنین رفتارهایی این قدر حساس میشویم. هنوز چندی نگذشته از اتفاقی که در مصر افتاد و حتی بعد از اینکه عکس خانم فراهانی منتشر شد خیلیها شروع کردند این را به آن ربط دادند و بعد گفتند این تابوشکنی برای حجاب بوده و اصلا از آن فضای اصلی بیرون آوردند و براای خودشان یک تفسیرهای دیگری کردند و اینها موجب شد که یک عدهای با هم دعوا کنند و الی آخر.
من یک بار دیگر میخواهم تاکید کنم که اینها به هر حال برای کسانی مثل ما محدودیتهایی میآورد. چیزهایی که من به زبان فرانسه میتوانم بگویم و مقالاتی که به فرانسه مینویسم و رفتارهایی که در جامعه دوستان و همکاران فرانسوی دارم به مراتب بازتر از حرفها و آن جملاتی است که در فضای ایرانی استفاده میکنم. ولی من فکر میکنم این کارها باید بشود تا ما یک فضای گفتوگو داشته باشیم تا بتوانیم آرمانهای خودمان را پیش ببریم.
*
با انتشار عکس نیمهبرهنه گلشیفته فراهانی بر روی شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک واکنشهای گستردهای در مورد آن صورت گرفت. طیفهای مختلف به این عمل او واکنش نشان دادند. تعدادی به ستایش این عمل پرداختند و آن را نماد آزادیخواهی دانستند. تعداد زیادی هم این عمل خانم فراهانی را مسئله خصوصی او میدانستند و مخالف جنجال بر سر آن بودند. در عین حال تعدادی هم از مخاطبان ما با دیدگاههای مختلف و از مواضع متفاوت به مخالفت با این عمل پرداختند.
نگاهی بیاندازیم به نظر چند تن از مخالفان و منتقدان این حرکت گلشیفته فراهانی که نظرات خودشان را بر روی فیسبوک رادیو فردا و یا وبسایت رادیو فردا منتشر کردند.
آقای علی نوشتند: «هیچ تابویی نشکست. فقط با این کارش وضع هنرمندان داخل ایران را از این که هست خرابتر کرد و آتو دست آدمهایی مثل سلحشور داد و یک توجیه برای تعطیلی خانه سینما درست کرد».
آقای رضا یکی از کاربران فیسبوک رادیو فردا نیز نوشتند «گلشیفتهای که برهنه و عریان پیش جهان خودش را عرضه کرده روزی ناموس من بود. روزی شناسنامه فرهنگی کشور محسوب میشد. ارزشاش را از دست داد. لااقل از چشم من افتاد. شرف من ایرانی را به بازی گرفتی که روزی به ناموسپرستی شهرت داشتم. گلشیفته جان، من برای چشمانم متاسف شدم که روزگاری بازی تو آنها را به سینما میکشاند».
آقا یا خانمی که خودشان را با نام مستعار معرفی کردهاند برای وبسایت رادیو فردا این طور پیغام گذاشتهاند که «من چندبار ویدیو را نگاه کردم. اما غیر از خانم محترمه ما هیچکدام سینههایشان را نشان ندادند. فکر میکنم خیلی عجله داره و خیلی دست و دل باز تشریف دارند. اگه قرار است این حرکات انقلاب آینده من باشه من یکی پشیمانم شدیدا». و آقای امیر هم از تهران نوشتهاند «گلشیفته بازیگر توانایی بوده و هست و نیازی به این حرکت نداشت. البته من نمیدونم موضوع اون کلیپ چی بوده و بقیه کیها بودند. شاید مناسبتی داشته یا کارگردان منظور مشخصی یا حرفی داشته. به هر حال با توجه به حساسیتهای ملی و فرهنگی که گلشیفته هم ازش باخبر بود به نظرم نباید در این کار شرکت میکرد.»
*
گلشیفته فراهانی در حالی در یک ویدیوی یک دقیقه و نیمی حاضر شده و تصویر نیمهبرهنه از وی منتشر شده که پیش از این در سال ۱۳۸۶ در فیلم فریاد مورچهها به کارگردانی محسن مخملباف صحنههایی از بدن برهنه لونا شاد مجری بخش فارسی صدای آمریکا به نمایش درآمد. اما مشخص است که به دلیل محدودیت شبکههای اجتماعی در آن مقطع زمانی نه محسن مخملباف و نه لونا شاد با چنین واکنشهایی روبهرو نشدند. با اینهمه محمدجواد اکبرین معتقد است که تا وقتی که دستگاههای فهم و شرایط افراد با هم متفاوت باشند نمیتوانند به قضاوت اخلاقی یکدیگر بنشینند.
این دینپژوه ساکن پاریس در بررسی نگاه اسلام به حق زن بر بدنش میگوید:
«باید بگویم که ما دو مدل مسلمانی داریم. مسلمانی که مبتنی بر نگاهی توحیدی و معرفت محمدی است اما پارهای از احکام و قوانین اسلامی را متعلق به زمان نزول وحی میداند و تاریخشان را سپری شده میداند. احکام را به صورت یک مجموعه فرازمانی و فرامکانی نمیبیند. مدل دوم مسلمانی در نگاه توحیدی به هستی و معرفت محمدی با اولی مشترک است اما مجموعه احکام زمان پیامبر گرامی اسلام را ضروری مسلمان بودن میداند و معتقد است باید به همه آن احکام ملتزم بود و گزینش متناسب با زمان و مکان ازش نداشت. در مدل مسلمانی اول فروع دین تابعی از اصول حقوق بشر محسوب میشوند. نه بالعکس.
تفاوت این دو مدل در این ماجرا این است که اگر ما مسلمان از مدل اول باشیم طبیعی است که میتوانیم درک کنیم این رفتار را و مالکیت فردی بر بدن، آزادی بیان، آزادی پوشش وسبک زندگی را و هیچکدام را معارض با مسلمانی نمیدانیم و به او حق میدهیم که هرگونه که متناسب با دستگاه فهم و عقل خودش هست رفتار کند. اما در مسلمانی مدل دوم طبیعی است که این رفتار یک رفتار غیرشرعی است و تناسبی با این احکام اسلامی مشهور ندارد. به نظر میرسد این مقوله را ما به جای اینکه در دیانت و سنت و اخلاق و یا حتی سیاست جستجو کنیم و به این کارکردها توجه کنیم باید این مقوله را زیرمجموعه هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی گنجاند و تعریف کرد.
نگاه کنید شما در برخی جوامع برهنگی در گونههای مختلف آن نه تنها ناهنجار نیست بلکه نوعی نماد زیبایی است و موجد نوعی طراوت روانی در جامعهاست. اما در برخی دیگر از جوامع حتی برهنگی صورت هم ناهنجاری تلقی میشود. در همین ایران ما شما نگاه کنید در مرکز ایران در پایتخت ایران خانوادههایی هستند که متناسب با باورهای جدید غرب و جهان جدید زندگی میکنند و این برهنگی را به هیچ وجه خلاف اخلاق نمیدانند و در جاهایی دور از چشم حکومت هم همینگونه رفتار میکنند. اما در همین ایران ما در جنوب این کشور در حاشیه بوشهر خرده جوامعی هستند که بنابر نگاه آنها حتی نپوشاندن صورت و نقاب از چهره برداشتن و بدون نقاب در خیابانها و مناظر عمومی ظاهر شدن هم خلاف عفت است و ناهنجاری.
این داستان بُرقع چه به معنای سنتی و چه به معنای دینی آن در برخی از جوامع مسلمان آنقدر جدی گرفته میشود که کنار زدن برقع مساوی است با برهنگی کامل. یعنی این مقدار خلاف سنت و خلاف شرع محسوب میشود. من فکر میکنم گنجاندن مقوله برهنگی در زیرمجموعههای اخلاق، دیانت، سیاست و سنت تنها به پریشانی در بحث دامن میزند و راه به جایی نمیبرد. به نظر میرسد که حتی حجاب هم تابع هنجارها و ظرفیتهای اجتماعی صدر اسلام بود که در قران هم چندان مورد تاکید قرار نگرفت. اگر این سخن مشهور فقیهان نیست اما تردیدهای اقلیتی از فقیهان در وجوب حجاب شاهدی بر ضرورت در اندیشیدن این مدعا هست.»
*
بحث بر سر گلشیفته فراهانی و عکس نیمه برهنه منتشر شده از او همچنان ادامه دارد. زیبا میرحسینی جامعهشناس ساکن لندن در مورد این تصاویر میگوید:
زیبا میرحسینی: این عکس به من نشان میدهد که این تصاویر یک تابوی بزرگی را شکانده. به نظر من هنوز خیلی زود است که به اینجا برسیم که آیا فمینیستهای مسلمان میتوانند یک نظر قاطع در مورد این بدهند یا نه. به هرصورت به نظر من فمینیستهای مسلمان یا غیرمسلمان کارشان این نیست که دیگران را تحریم کنند یا اینکه برچسب بزنند. باید نگاه کرد که اثر انتشار چنین تصاویری یا انتخابی را که گلشیفته فراهانی کرده چه تاثیری را میتواند بر جنبش زنان در ایران که الان بخش عظیمی از جنبش سبز، حقوق مدنی و جنبش برابری خواهی و آزادی است، چه تاثیری میتواند بر این جنبش داشته باشد. به نظر من این یک سؤالهای جدیدی را پیش روی این جنبش و فعالان این جنبش میگذارد.
خانم میرحسینی، گلشیفته فراهانی هیچوقت خودش را به عنوان یک فعال سیاسی یا فعال جنبش زنان یا فعال جامعه مدنی نشان نداده. چرا ما اصلا از کسی که فعال اجتماعی نبوده و نیست و هیچ داعیهای در این زمینه ندارد باید توقع داشته باشیم که به فکر جنبش زنان در ایران، جنبش سبز در ایران و یا آینده زندگی زنان ایرانی باشد و با توجه به تمامی آنها بخواهد تصمیمات شخصی اش را اتخاذ کند؟
این سووال کاملا سوال به جایی است و این نشان میدهد که جامعه ما و یا فعالان ما تا چه حد مضطرب اند. یعنی به یک جایی رسیدیم که هر عملی و هر حرکتی سیاسی تعریف میشود و یک بار سیاسی بر آن گذاشته میشود. تا یک حدی هم به خاطر همین است که باید شرایط را در نظر گرفت. انتشار این عکسها همزمان با موفقیت بینظیر و خوشحالی بوده که ایرانیها از برنده شدن فیلم اصغر فرهادی داشتند. در حقیقت آن اثر فیلم را انتشار این عکسها به نوعی یک بهانهای را به دست کسانی که ضد جنبش سبزند میدهد که جنبش سبز را تکذیب کنند. آن تا یک حد زیادی به خاطر این است ولی در عین حال گلشیفته فراهانی بیشتر از این که یک فعال مدنی و یک فرد مدنی باشد یک هنرمند است. همیشه هم در چارچوب هنرمند بودنش کار کرده و هنرمند بودن هم یک اقتضاءهایی دارد به خصوص وقتی که یک زنی وارد دنیای سینما میشود دنیای سینما هم قواعد خودش را دارد و برای جلوبردن کارشان هم... من خودم وقتی این تصاویر را دیدم به نظر من این تصاویر به هیچ نوع مستهجن نبودند.
تصاویر کاملا هنرمندانه بودند. یعنی بیشتر از هرچیز یک چیز هنری بود نه اینکه یک حالت سکسی و تحریکآمیز. کسانی که موضع دیگری نسبت به این تصاویر داشتند باید از خودشان بپرسند که چرا هر کار هنری که ممکن است در آن بدن برهنه باشد باید به آن منفی نگاه شود؟ همه اینها برمیگردد به محدودیتها. به خاطر اینکه جسم و تن و بدن زن اصلا به عنوان یک چیز حرام و تابو بوده و این عکسالعملها هم تا یک حدی نتیجه این است.
در این برنامه از ویدیوی کوتاه ولی جنجالبرانگیزی که گلشیفته فراهانی، بازیگر ایرانی، هم در آن شرکت داشت و توسط ژان باتیست موندینو ساخته شده بود سخن میگوییم و نظر یک فعال مسائل زنان و یک دینپژوه را در این باره جویا میشویم.
خانم امینی، ساعت ۴ و نیم روز پنجشنبه ۱۹ ژانویه قرار است چه جایزهای به شما اهدا شود؟
آسیه امینی: این جایزه جایزه جهانی قلم است که از طرف بنیاد آکسفام نویب (Oxfam Novib) و پن اینترنشنال به من داده میشود.
دلیل این که از میان دهها زن فعال حقوق بشر و فعالان مسایل زنانی که در خارج از ایران حضور دارند شما انتخاب شدید چه بود؟
راستش در اولین تماسی که با من گرفته بودند چند ماه پیش برای دادن این جایزه به من گفتند علت انتخاب من شعرها و نوشتههای من در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان بود. به بلاگ من اشاره کرده بودند که زمانی که در ایران بودم به مدت چند سالی یکی از مرجعهای موضوعات اعدام کودکان و اعدام زنان و سنگسار بود و همینطور به شعرهای من اشاره داشتند و مقالههایی که در این حوزه نوشتم.
آنطور که بنیاد غیردولتی آکسفام نویب اعلام کرده این جایزه هر سال به شش نویسندهای اهدا میشود که یا مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند یا مجبور شدهاند کشورشان را ترک کنند. خانم امینی، شما چرا مجبور شدید ایران را ترک کنید؟
سال ۲۰۰۹ بعد از انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری در ایران شرایط را به گونهای دیدم که یا باید میماندم و هزینههای احتمالی گزافی را برای نوع فعالیتم پرداخت میکردم یا باید میپذیرفتم که به خصوص برای حمایت از خانوادهام... چون در طول سالهایی که من کار میکردم در حوزه حقوق بشر به هر حال هم خودم آسیب جسمی دیده بودم و هم خانوادهام بسیار آزار دیده بودند.
ترجیح دادم که این کار را در خارج از ایران دنبال کنم و تصمیمی بود که شاید آنی گرفته شد. بسیاری از دوستان من در ایران ماندند و قبول کردند که این هزینه را پرداخت کنند. دوستان همکار و دوستان مبارز من و دوستانی که اگرچه هیچوقت به هیچگونه مبارزه نظامی، مبارزه پرخشونت تن نمیدهند و آن را نمیپذیرند اما همه زندگیشان جنگیدن برای یک زندگی بهتر است الان در زندان دارند این هزینه را پرداخت میکنند.
من امروز باید بگویم که یک احساس دوگانه دارم. هم خوشحالم به خاطر این توجه به دلیل این که به هر حال فارغ از این که امروز کشور من در شرایط سختی قرار دارد ما همیشه شرایط سختی را پشت سر گذاشتهایم و همیشه برای داشتن یک چیز بهتر جنگیدیم. به این توجه افتخار میکنم ولی این احساس دوگانه به خطر این هست که بسیاری از مردم کشور من امروز در رنجاند. بسیار در تهدیدند. در تحریماند. بسیاری از دوستان من در زندان هستند. بسیاری از موردهایی که من برایشان کار کردم برای اینکه زنده بمانند، برای اینکه سنگسار نشوند، برای اینکه اعدام نشوند، بچههایی که برایشان جنگیدم و نتوانستم کاری برایشان بکنم؛ امروز نه دلآرا هست و نه عاطفه و نه خیلی دیگر از زنها و بچههایی که مثل بهنود قرار بود زندگی کنند نیستند.
این احساس دوگانه به خاطر این فضای متناقضنمایی است که دارم توصیفش میکنم. یک رنج بیپایان است و در عین حال یک امید کوچکی که امیدوار باشیم که یک روزی بهتر خواهد شد. متاسفانه تلخی این مراسمی که من امروز اینجا دارم بیشتر هم میشود به خاطر این که هفته گذشته سه تا از دوستان ما، از همکارانمان پرستو دوکوهکی، مرضیه رسولی و آقای سهامالدین بورقانی دستگیر شدند. و من میدانم بسیاری از دوستان ما در ایران تحت فشار مضاعف قرار دارند.
معمولا در ایران این طور هست که قبل از انتخابات فضای بازتری برای فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی ایجاد میشود ولی امسال ظاهرا برعکس است و حتی انتخابات نیامده، دوستانی که نه فعال سیاسی هستند و نه کنشگر و نه هیچ چیزی، و در حوزه فرهنگ کار میکنند یا در حوزه خبررسانی، آن هم در مطبوعات داخل کشور و در چارچوب قانون بد همان کشور دارند کار میکنند اما بازهم میبینیم که این فشار بر آنها مضاعف دارد تحمیل میشود.
نهاد آکسفام نویب در اطلاعیه خودش آورده که شما همچنان به نوشتن شعر، روزنامهنگاری و صحبت کردن در مورد مسایل حقوق بشری ادامه میدهید. آیا امروز قرار است در مراسم شعرخوانی داشته باشید؟
بله. من پیشنهاد خودم بود که بخشی از حرفهایم را به جای سخن گفتن به شعر بخوانم و چند شعر را برایشان خواهم خواند و این شعرها به دو زبان انگلیسی و هلندی ترجمه شدهاند که همزمان قرار است پخش شود. شعری را که میخوانم تقدیماش میکنم به همه همکاران روزنامهنگارم که امروز در زندان هستند و امیدوارم ما بتوانیم صدای آنها باشیم. صدای آنها باشیم در کشور خودمان با وجود همه سانسورها و در دنیای بیرون.
خانم امینی یکی از شعرهای خود را میخواند:
یک نفر
ایستاده بالای سرم
و تهدید میکند که:
حرف نزن!
یک نفر نشسته روبروی من
و پند میدهد که:
حرف نزن!
یک نفر خوابیده کنار من
و زمزمه میکند که:
حرف نزن!
یک نفر درون من است
و میترساندم که:
حرف نزن!
این،
خاطرات روزنامهنگاری است که
حرف نمیزند.
البته خب معنای این شعر خود دلیلی است برای اینکه باید حرف زد و حرف زده میشود.
*
سپیده «میم مثل مادر»، میم «درخت گلابی»، اتی بی پناه در «بوتیک»، توکای شیطان «ماهیها عاشق میشوند» و حتی سپیده «سنتوری» انگار گذشته دور از گلشیفته فراهانیاند. این روزها اما انگار گلشیفته فصل دیگری از زندگیاش را آغاز کردهاست. فصلی که بیشتر از همیشه در معرض قضاوت مردمانی است که دورتر از همیشه به او و فعالیتهایش نگاه میکنند. گلشیفته فراهانی که در سال ۷۶ در ۱۴ سالگی با حضور در فیلم درخت گلابی به جهان سینما وارد شد سال ۸۷ با حضور در فیلم مجموعه دروغها پایش به هالیوود باز شد و آنگونه که خودش گفتهاست پس از اولین حضور بینالمللیاش به او گفتند که ایران به هنرمند نیاز ندارد.
پس از آن بود که او به فرانسه رفت و دور از سینمای ایران به کسب جایگاهی در سینمای اروپا و آمریکا برآمد. گلشیفته فراهانی در سه سال اخیر در سه فیلم «جای اژدها»، «خورش آلو با مرغ» و «میکشمت اگر بمیری» نقشآفرینی کردهاست. آنگونه که منتقدان سینمایی میگویند او اولین گامهای ورود به سینمای جهانی را در این سالها به درستی پیموده اما آنچه در روزهای اخیر خبرساز شده انتشار یک عکس و ویدیویی چند ثانیهای از اوست.
سوده راد، فعال مسائل زنان ساکن پاریس به پرسشهای ما در این زمینه پاسخ میدهد.
خانم راد، تصویری که در مجله فیگارو چاپ شده تصویری از خانم فراهانی بود که تا کمر ایشان را نشان میداد در شرایطی که لباسی بدنشان را نپوشیده بود و با دستهایشان سینههایشان را پوشانده بودند. چه شد که این عکس در نشریات فرانسوی منتشر شد؟
سوده راد: این عکس در مجله «مادام» به معنای خانم که مجله معروف و سرشناش فیگارو است چاپ شده بود و در کنار آن یک کلیپی بود که آکادمی سزار ۲۰۱۲ آن را منتشر کرد. آکامی سزار هر سال بر اساس بازیهای جوانهایی که وارد صنعت سینما میشوند و استعدادشان شکوفا میشود یک سری امیدها را انتخاب میکند و آنها را در معرض داوری قرار میدهد که بالاخره به یکیشان یا چندتایشان جایزه میدهند.
آن ویدیویی که تهیه شده بود چه معنا و مفهومی را منتقل میکرد؟
این ویدیو که توسط ژان باتیست موندینو ساخته شده بود نشان میداد که این بازیگران که امیدهای سال ۲۰۱۲ هستند به عنوان کشفیات سال ۲۰۱۱ هرکدام داشتند بدن خودشان را برهنه میکردند. در طول این برهنه کردن بدن آنها یک شعری خوانده میشد که متن اصلی آن از «لوران دو بارتیا» (Laurent de Bartillat) است و در مجموع با شور و هیجان شعرگونه میگفتند که ما تمام وجودمان را عاری از هر لباس و هر ذهنیت و پیشداوری بیریا و سرشار از اشک و لبخند به شما تقدیم میکنیم. درواقع داشتند حرفه خودشان را که بازیگری باشد این طور معرفی میکردند که ما با تمام وجود برای شما بازی میکنیم و حتی آن جمله که خانم گلشیفته فراهانی خواندند این است که ما به رویاهای شما تن میبخشیم.
از روندی که از روز چهارشنبه شروع شد و بعد ادامه پیدا کرد گویا صبح چهارشنبه این ویدیو و این تصویر در نشریه فیگارو و سایت سزار منتشر شد اما چند ساعت بعد عکس خانم فراهانی از مجموعه هفت عکس وبسایت مجله فیگارو حذف شد و از سوی دیگر هم ویدیو بر روی سایت سزار غیرقابل دسترسی و خصوصی اعلام شد. به عنوان یک زن مهاجر برای ما بگویید این چه تاثیری روی پذیرش بعدی جامعه فرانسه از آن خواهد داشت؟ آیا همچنان درهایی که تا صبح چهارشنبه برای خانم فراهانی باز بوده از این به بعد هم باز خواهد بود؟
البته من در سینما و هنر میتوانم بگویم که به هیچ وجه صاحب نظر نیستم. ولی به عنوان زن مهاجری که در فضاهای دیگر و با یک سری محدودیتهای دیگر به خاطر ایرانی بودن مواجه هستم باید بگویم فشاری که از طرف جامعه ایرانی هست چه کسانی که ایران هستند و چه کسانی که جزو مهاجران خارج از کشور هستند و نیز مهاجرانی مثل گلشیفته فراهانی، آن فشاری که از طرف ایرانیها میآید به مراتب بیشتر از فشاری است که از طرف جامعه میزبان میآید.
به هر حال اتفاقی که در این مورد افتاده یا موارد دیگر نشان این است که فرهنگ ایرانی هرجای دنیا هم که باشد هنوز هم خیلی جا دارد بتواند برسد به آنجا که بپذیرد بدن زن متعلق به خودش است. بدن هر مردی هم متعلق به خودش است. ولی خیلی جالب است که در مقابل چنین رفتارهایی این قدر حساس میشویم. هنوز چندی نگذشته از اتفاقی که در مصر افتاد و حتی بعد از اینکه عکس خانم فراهانی منتشر شد خیلیها شروع کردند این را به آن ربط دادند و بعد گفتند این تابوشکنی برای حجاب بوده و اصلا از آن فضای اصلی بیرون آوردند و براای خودشان یک تفسیرهای دیگری کردند و اینها موجب شد که یک عدهای با هم دعوا کنند و الی آخر.
من یک بار دیگر میخواهم تاکید کنم که اینها به هر حال برای کسانی مثل ما محدودیتهایی میآورد. چیزهایی که من به زبان فرانسه میتوانم بگویم و مقالاتی که به فرانسه مینویسم و رفتارهایی که در جامعه دوستان و همکاران فرانسوی دارم به مراتب بازتر از حرفها و آن جملاتی است که در فضای ایرانی استفاده میکنم. ولی من فکر میکنم این کارها باید بشود تا ما یک فضای گفتوگو داشته باشیم تا بتوانیم آرمانهای خودمان را پیش ببریم.
*
با انتشار عکس نیمهبرهنه گلشیفته فراهانی بر روی شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک واکنشهای گستردهای در مورد آن صورت گرفت. طیفهای مختلف به این عمل او واکنش نشان دادند. تعدادی به ستایش این عمل پرداختند و آن را نماد آزادیخواهی دانستند. تعداد زیادی هم این عمل خانم فراهانی را مسئله خصوصی او میدانستند و مخالف جنجال بر سر آن بودند. در عین حال تعدادی هم از مخاطبان ما با دیدگاههای مختلف و از مواضع متفاوت به مخالفت با این عمل پرداختند.
نگاهی بیاندازیم به نظر چند تن از مخالفان و منتقدان این حرکت گلشیفته فراهانی که نظرات خودشان را بر روی فیسبوک رادیو فردا و یا وبسایت رادیو فردا منتشر کردند.
آقای علی نوشتند: «هیچ تابویی نشکست. فقط با این کارش وضع هنرمندان داخل ایران را از این که هست خرابتر کرد و آتو دست آدمهایی مثل سلحشور داد و یک توجیه برای تعطیلی خانه سینما درست کرد».
آقای رضا یکی از کاربران فیسبوک رادیو فردا نیز نوشتند «گلشیفتهای که برهنه و عریان پیش جهان خودش را عرضه کرده روزی ناموس من بود. روزی شناسنامه فرهنگی کشور محسوب میشد. ارزشاش را از دست داد. لااقل از چشم من افتاد. شرف من ایرانی را به بازی گرفتی که روزی به ناموسپرستی شهرت داشتم. گلشیفته جان، من برای چشمانم متاسف شدم که روزگاری بازی تو آنها را به سینما میکشاند».
آقا یا خانمی که خودشان را با نام مستعار معرفی کردهاند برای وبسایت رادیو فردا این طور پیغام گذاشتهاند که «من چندبار ویدیو را نگاه کردم. اما غیر از خانم محترمه ما هیچکدام سینههایشان را نشان ندادند. فکر میکنم خیلی عجله داره و خیلی دست و دل باز تشریف دارند. اگه قرار است این حرکات انقلاب آینده من باشه من یکی پشیمانم شدیدا». و آقای امیر هم از تهران نوشتهاند «گلشیفته بازیگر توانایی بوده و هست و نیازی به این حرکت نداشت. البته من نمیدونم موضوع اون کلیپ چی بوده و بقیه کیها بودند. شاید مناسبتی داشته یا کارگردان منظور مشخصی یا حرفی داشته. به هر حال با توجه به حساسیتهای ملی و فرهنگی که گلشیفته هم ازش باخبر بود به نظرم نباید در این کار شرکت میکرد.»
*
گلشیفته فراهانی در حالی در یک ویدیوی یک دقیقه و نیمی حاضر شده و تصویر نیمهبرهنه از وی منتشر شده که پیش از این در سال ۱۳۸۶ در فیلم فریاد مورچهها به کارگردانی محسن مخملباف صحنههایی از بدن برهنه لونا شاد مجری بخش فارسی صدای آمریکا به نمایش درآمد. اما مشخص است که به دلیل محدودیت شبکههای اجتماعی در آن مقطع زمانی نه محسن مخملباف و نه لونا شاد با چنین واکنشهایی روبهرو نشدند. با اینهمه محمدجواد اکبرین معتقد است که تا وقتی که دستگاههای فهم و شرایط افراد با هم متفاوت باشند نمیتوانند به قضاوت اخلاقی یکدیگر بنشینند.
این دینپژوه ساکن پاریس در بررسی نگاه اسلام به حق زن بر بدنش میگوید:
«باید بگویم که ما دو مدل مسلمانی داریم. مسلمانی که مبتنی بر نگاهی توحیدی و معرفت محمدی است اما پارهای از احکام و قوانین اسلامی را متعلق به زمان نزول وحی میداند و تاریخشان را سپری شده میداند. احکام را به صورت یک مجموعه فرازمانی و فرامکانی نمیبیند. مدل دوم مسلمانی در نگاه توحیدی به هستی و معرفت محمدی با اولی مشترک است اما مجموعه احکام زمان پیامبر گرامی اسلام را ضروری مسلمان بودن میداند و معتقد است باید به همه آن احکام ملتزم بود و گزینش متناسب با زمان و مکان ازش نداشت. در مدل مسلمانی اول فروع دین تابعی از اصول حقوق بشر محسوب میشوند. نه بالعکس.
تفاوت این دو مدل در این ماجرا این است که اگر ما مسلمان از مدل اول باشیم طبیعی است که میتوانیم درک کنیم این رفتار را و مالکیت فردی بر بدن، آزادی بیان، آزادی پوشش وسبک زندگی را و هیچکدام را معارض با مسلمانی نمیدانیم و به او حق میدهیم که هرگونه که متناسب با دستگاه فهم و عقل خودش هست رفتار کند. اما در مسلمانی مدل دوم طبیعی است که این رفتار یک رفتار غیرشرعی است و تناسبی با این احکام اسلامی مشهور ندارد. به نظر میرسد این مقوله را ما به جای اینکه در دیانت و سنت و اخلاق و یا حتی سیاست جستجو کنیم و به این کارکردها توجه کنیم باید این مقوله را زیرمجموعه هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی گنجاند و تعریف کرد.
نگاه کنید شما در برخی جوامع برهنگی در گونههای مختلف آن نه تنها ناهنجار نیست بلکه نوعی نماد زیبایی است و موجد نوعی طراوت روانی در جامعهاست. اما در برخی دیگر از جوامع حتی برهنگی صورت هم ناهنجاری تلقی میشود. در همین ایران ما شما نگاه کنید در مرکز ایران در پایتخت ایران خانوادههایی هستند که متناسب با باورهای جدید غرب و جهان جدید زندگی میکنند و این برهنگی را به هیچ وجه خلاف اخلاق نمیدانند و در جاهایی دور از چشم حکومت هم همینگونه رفتار میکنند. اما در همین ایران ما در جنوب این کشور در حاشیه بوشهر خرده جوامعی هستند که بنابر نگاه آنها حتی نپوشاندن صورت و نقاب از چهره برداشتن و بدون نقاب در خیابانها و مناظر عمومی ظاهر شدن هم خلاف عفت است و ناهنجاری.
این داستان بُرقع چه به معنای سنتی و چه به معنای دینی آن در برخی از جوامع مسلمان آنقدر جدی گرفته میشود که کنار زدن برقع مساوی است با برهنگی کامل. یعنی این مقدار خلاف سنت و خلاف شرع محسوب میشود. من فکر میکنم گنجاندن مقوله برهنگی در زیرمجموعههای اخلاق، دیانت، سیاست و سنت تنها به پریشانی در بحث دامن میزند و راه به جایی نمیبرد. به نظر میرسد که حتی حجاب هم تابع هنجارها و ظرفیتهای اجتماعی صدر اسلام بود که در قران هم چندان مورد تاکید قرار نگرفت. اگر این سخن مشهور فقیهان نیست اما تردیدهای اقلیتی از فقیهان در وجوب حجاب شاهدی بر ضرورت در اندیشیدن این مدعا هست.»
*
بحث بر سر گلشیفته فراهانی و عکس نیمه برهنه منتشر شده از او همچنان ادامه دارد. زیبا میرحسینی جامعهشناس ساکن لندن در مورد این تصاویر میگوید:
زیبا میرحسینی: این عکس به من نشان میدهد که این تصاویر یک تابوی بزرگی را شکانده. به نظر من هنوز خیلی زود است که به اینجا برسیم که آیا فمینیستهای مسلمان میتوانند یک نظر قاطع در مورد این بدهند یا نه. به هرصورت به نظر من فمینیستهای مسلمان یا غیرمسلمان کارشان این نیست که دیگران را تحریم کنند یا اینکه برچسب بزنند. باید نگاه کرد که اثر انتشار چنین تصاویری یا انتخابی را که گلشیفته فراهانی کرده چه تاثیری را میتواند بر جنبش زنان در ایران که الان بخش عظیمی از جنبش سبز، حقوق مدنی و جنبش برابری خواهی و آزادی است، چه تاثیری میتواند بر این جنبش داشته باشد. به نظر من این یک سؤالهای جدیدی را پیش روی این جنبش و فعالان این جنبش میگذارد.
خانم میرحسینی، گلشیفته فراهانی هیچوقت خودش را به عنوان یک فعال سیاسی یا فعال جنبش زنان یا فعال جامعه مدنی نشان نداده. چرا ما اصلا از کسی که فعال اجتماعی نبوده و نیست و هیچ داعیهای در این زمینه ندارد باید توقع داشته باشیم که به فکر جنبش زنان در ایران، جنبش سبز در ایران و یا آینده زندگی زنان ایرانی باشد و با توجه به تمامی آنها بخواهد تصمیمات شخصی اش را اتخاذ کند؟
این سووال کاملا سوال به جایی است و این نشان میدهد که جامعه ما و یا فعالان ما تا چه حد مضطرب اند. یعنی به یک جایی رسیدیم که هر عملی و هر حرکتی سیاسی تعریف میشود و یک بار سیاسی بر آن گذاشته میشود. تا یک حدی هم به خاطر همین است که باید شرایط را در نظر گرفت. انتشار این عکسها همزمان با موفقیت بینظیر و خوشحالی بوده که ایرانیها از برنده شدن فیلم اصغر فرهادی داشتند. در حقیقت آن اثر فیلم را انتشار این عکسها به نوعی یک بهانهای را به دست کسانی که ضد جنبش سبزند میدهد که جنبش سبز را تکذیب کنند. آن تا یک حد زیادی به خاطر این است ولی در عین حال گلشیفته فراهانی بیشتر از این که یک فعال مدنی و یک فرد مدنی باشد یک هنرمند است. همیشه هم در چارچوب هنرمند بودنش کار کرده و هنرمند بودن هم یک اقتضاءهایی دارد به خصوص وقتی که یک زنی وارد دنیای سینما میشود دنیای سینما هم قواعد خودش را دارد و برای جلوبردن کارشان هم... من خودم وقتی این تصاویر را دیدم به نظر من این تصاویر به هیچ نوع مستهجن نبودند.
تصاویر کاملا هنرمندانه بودند. یعنی بیشتر از هرچیز یک چیز هنری بود نه اینکه یک حالت سکسی و تحریکآمیز. کسانی که موضع دیگری نسبت به این تصاویر داشتند باید از خودشان بپرسند که چرا هر کار هنری که ممکن است در آن بدن برهنه باشد باید به آن منفی نگاه شود؟ همه اینها برمیگردد به محدودیتها. به خاطر اینکه جسم و تن و بدن زن اصلا به عنوان یک چیز حرام و تابو بوده و این عکسالعملها هم تا یک حدی نتیجه این است.