لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۸:۰۳

قادر عبدالله؛ نويسنده ايرانی، لغات هلندی و جان زيبای شرقی


قادر عبدالله در مصاحبه ای با رادیو فردا در هلند.
قادر عبدالله در مصاحبه ای با رادیو فردا در هلند.

در هلند و حتی خارج از مرزهای اين کشور کسی حسين سجادی قائم مقام فراهانی را نمی شناسد اما کتاب های اين نويسنده ايرانی به نوزده زبان زنده دنيا ترجمه می شود. اسمی که روی جلد کتاب ها می بينيم بيشتر به يک نام عربی شباهت دارد: «قادر عبدالله».


حسين سجادی در سال ۱۹۸۸ به عنوان پناهنده وارد هلند شد. او که هميشه آرزو داشت نويسنده معروفی شود، در آن سال های سکوت به زحمت شروع به نوشتن کرد و اولين کتاب خود را در سال ۱۹۹۳ منتشر کرد.


اين کتاب برای آقای سجادی جايزه ادبی «گدن ازلسو» را به همراه داشت و همين او را تشويق کرد تا مجموعه داستان های بعدی خودرا شروع کند.


  • من قرآن را آورده ام کنار کتاب های اينترنتی، کنار مجله های زنان، کنار داستان های پليسی، در روزنامه فروشی ها، در کتاب فروشی ها حتی در کيوسک های ساحل رودخانه، در کنار دريا، تا آنجا امده. چرا نه؟ چه چيزی از اين زيباتر! چرا بايد بدشان بيايد؟ بايد خوشحال و خوشبخت باشند. بايد بروند ياد بگيرند نوع ديگری بگويند. اينجا که کشور آزادی است همه نوع می توانيم بگوييم.
قادر عبدالله در گفت و گو با راديو فردا

دختران و پارتيزان ها برای او جايزه «شارلوت کولر» را به ارمغان آورد و به اين ترتيب بود که نام او بر سر زبان ها افتاد.


آقای سجادی در حال حاضر ستون نويس يکی از قديمی ترين و پرتيراژ ترين روزنامه های هلند، به نام فالکس کرانت است.


آخرين کار او که در سه هفته گذشته توجه مطبوعات هلندی را به خود جلب کرده، ترجمه جديدی از قرآن به همراه تدوين زندگی نامه پيامبر اسلام است.


به بهانه انتشار آخرين کتاب حسين سجادی، يا به ديگر سخن قادر عبدالله، وی مهمان برنامه گفت و گوی ويژه راديو فردا بود:


راديو فردا: چرا اسم مستعار خودرا قادر عبدالله گذاشته ايد؟


قادر عبدالله: هميشه دلم می خواست نويسنده بزرگ خوب ايرانی باشم، منتهی مشکلی داشتم و آن نام فاميل پدر پدربزرگم بود: ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، يعنی هر چه می نوشتم باز او بزرگ تر بود.


اگر نام خودرا می خواستم قائم مقام فراهانی بگذارم، هميشه آن قائم مقام فراهانی بزرگ تر بود. اين مشکلی بود که هميشه داشتم و نمی دانستم چگونه آن را حل کنم.


وقتی اولين کتاب من بيرون آمد، دنبال اسمی می گشتم و متاسفانه دو تا از دوستانم همان روزها اعدام شدند، يکی از آنها «قادر» بود و ديگری «عبدالله». فکر کردم که نام اين دو نفر را کنار هم می گذارم و بعد می شوم «قادر عبدالله».


چگونه توانستيد با چند کلمه هلندی شروع به نويسندگی کنيد؟


عبدالله: شايد با بيست يا سی کلمه شروع کردم. از روزی شروع کردم که هيچ نمی توانستم و هيچ چيزی بلد نبودم. اولين داستانی که نوشتم ۷۵۰ کلمه بود و شايد در آن ۷۵۰ اشتباه بود. آن زمان خانم های هلندی خيلی دوست داشتند به من کمک کنند. می رفتيم می نشستيم چيزی می نوشيديم و بعد می گفتم دوست داريد اين داستان مرا نگاه کنيد؟ آنها قصه های مرا نگاه می کردند و بعد با هم تصحيح می کرديم. به همين دليل اولين کتابم سه سال طول کشيد.


همين طور آرام آرام آنها را تصحيح کردم و همزمان با تصحيح کردن لغات را ياد می گرفتم. هر لغتی که از ديگری قرض ميگرفتم مال من می شد و چون آن روح زيبای ادبيات کشور خودمان در آن بود، به يکباره ديدند که چيز تازه ای درآمده، لغات همه هلندی است ولی جان زيبای شرقی در آن وجود دارد. و کار من گرفت.


اين حس شرقی را چگونه به خواننده منتقل می کنيد؟


عبدالله: بايد باشيد! بايد عاشق ادبيات کشورتان باشيد! بايد زمينتان را دوست داشته باشيد! بايد انسان ها را دوست داشته باشيد! من حتی هلندی هارا خيلی دوست دارم، نه به خاطر هلندی بودنشان، بلکه به خاطر اينکه فرهنگ ديگری است، به خاطر زبان آنها، به خاطر شعرشان، به خاطر اينکه ما آن بالا در کوه ها زندگی می کنيم و اينها اين پايين زير دريا.


اگر اين زيبايی ها را ببينی، آن زمان جانت با جان آن ملت يکی می شود و زيبا می شود.


آن اوائل، زمانی که می خواستيد داستانی بنويسيد، به چه چيزهايی فکر می کرديد؟


عبدالله: يک چيز را می دانستم و آن اينکه در هيچ زمان خود را کوچک نديدم. هيچ وقت دهانم را باز نکردم که بگويم:« آی اينها چقدر بزرگ هستند و ما چه اندازه هيچ!» هميشه می دانستم که ما خيلی بزرگ هستيم. اين بزرگی ما تنها به خاطر کشورمان نبود، به خاطر فرهنگی بود که داشتيم. از خانواده ای می آمدم که ياد داده بودند که بايد بزرگ باشيد و غرور داشته باشيد.


اين غرور را هميشه حفظ کردم و زيبايی های ادبيات ايران، زيبايی های ادبيات هلند، زيبايی های طبيعت هلند، زيبايی های گل های هلند را هم به کارم اضافه کردم و بعد درست شد.


برای اينکه بتوانيد يک داستان بنويسيد، تا چه اندازه از ايده های ديگران کمک گرفتيد ؟


  • بايد باشيد! بايد عاشق ادبيات کشورتان باشيد! بايد زمينتان را دوست داشته باشيد! بايد انسان ها را دوست داشته باشيد! من حتی هلندی هارا خيلی دوست دارم، نه به خاطر هلندی بودنشان، بلکه به خاطر اينکه فرهنگ ديگری است، به خاطر زبان آنها، به خاطر شعرشان، به خاطر اينکه ما آن بالا در کوه ها زندگی می کنيم و اينها اين پايين زير دريا. اگر اين زيبايی ها را ببينی، آن زمان جانت با جان آن ملت يکی می شود و زيبا می شود.
قادر عبدالله

عبدالله: شما به ايده های ديگران احتياج نداريد. البته احتياج داريد که ادبيات کشور خود را خوب بشناسيد، ادبيات کشور مهمان را خوب بشناسيد و احتياج داريد که زندگی کرده باشيد.


به هرجهت بايد بدانيد که مخاطب شما چه ميخواهد؟ آيا فقط برای اينکه خواننده هلندی داشته باشيد می نويسيد؟ يا اينکه همه نوشته ها برای دل خودتان است؟


عبدالله: اول بايد خودرا بنويسيد، ولی در عين حال بايد با ارزش های جامعه جديد آشنا شده باشيد.


فکر می کنيد از اين جهت موفق هستيد؟


عبدالله: نمی دانم معنای موفقيت چيست. من در ميانه های راه هستم. ولی فقط می دانم که اينجا همه کتاب های من را می خوانند و می دانم که کتاب های قادر عبدالله به ۱۸ يا ۱۹ زبان ترجمه شده. اينها هيچ کدام مهم نيست. مهم اين است که صدای ما، صدای ملت ما، صدای اندوه ما، صدای شادی ما و صدای زنان ما شنيده شده و اکنون به آن گوش می دهند. اين کاری است که بايد انجام می شد و من اين تلاش را می کنم.


چطور شد به اين فکر افتاديد که برداشت جديدی از ترجمه قرآن را بخواهيد برای خواننده هلندی چاپ کنيد؟


عبدالله: تنها خواننده هلندی نيست، همه ايرانيی ها با قرآن مسئله دارند.


چه مسئله ای؟


عبدالله: در اين بين چيزی را فراموش کرده ايم و آن روح زيبايی است که اين کتاب دارد. اين را حافظ فهميد، سعدی فهميد، مولانا فهميد. آيت الله ها نمی گذارند که ما از اين زيبائی لذت ببريم. نمی گذارند ما لذت ببريم.نگذاشته اند که مردم خيابان از آن لذت ببرند. همه، فقط ترس است.


بنابراين، جايی صدای واقعيت بايد بلند شود و چه خوشبخت است قادر عبدالله که اين صدا از قلم او بيرون می آيد.


در جلسه معرفی کتابتان، که من هم حضور داشتم، جايی گفتيد که فقط يک ايرانی می تواند ترجمه روانی از قرآن را ارائه بدهد. چرا فکر می کنيد که اين کار فقط از ايرانيان بر می آيد؟


عبدالله: اعراب هميشه با سنت می مانند. يعنی کنار سنت می مانند و سنت را تغيير نمی دهند. آنها می گويند به قرآن نبايد دست زد. قرآن بايد همين گونه که بوده بماند.


ولی روح انسان ايرانی، يعنی آن انديشه ای که ما از زرتشت می گيريم، روح آزادی است که همه چيز را آزاد تفسير می کند. سعدی را بخوانيد. سعدی خود را شاگرد کوچک قرآن می داند، ولی می بينيم سعدی همه کاری کرده، کليه آن کارهايی را که خدا ممنوع کرده است.


رومی را بخوانيد. رومی از يک طرف قرآن را می خواند و می رقصد واز يک طرف همه کاری می کند و قرآن خود را هم دارد.


اين روح فقط روح انسان ايرانی است و حتی الان هم در ايران قرآن شناسان ايرانی هم آمده اند و با نگاه های تازه ای به قرآن نگاه می کنند. ما شريعتی را داريم، آقای سروش را داريم، حتی آيت الله های ما هم نگاه مدرنی به قرآن دارند.


  • کتابی که من در باره حضرت محمد نوشته ام، پر از زيبايی است .اصلا انگار کس ديگری آن را نوشته، خودم ننوشته ام. من محمد را به عنوان انسان نوشته ام و نه به آن شکل تعريف سنتی. محمد را از آن ارزش های انسانی خالی کرده اند و اين دروغ است. محمد يک انسان است.
قادر عبدالله

در هلند، مردمانی از مليت ها با فرهنگ های مختلفی زندگی می کنند. فکر نمی کنيد بخشی از حرف هايتان، در جلسه معرفی کتاب، ممکن است به کسی بربخورد؟


عبدالله: به خيلی ها می تواند بربخورد، ولی برهم نخواهد خورد. من قرآن را آورده ام کنار کتاب های اينترنتی، کنار مجله های زنان، کنار داستان های پليسی، در روزنامه فروشی ها، در کتاب فروشی ها حتی در کيوسک های ساحل رودخانه، در کنار دريا، تا آنجا امده. چرا نه؟ چه چيزی از اين زيباتر! چرا بايد بدشان بيايد؟ بايد خوشحال و خوشبخت باشند. بايد بروند ياد بگيرند نوع ديگری بگويند. اينجا که کشور آزادی است همه نوع می توانيم بگوييم.


ولی بحثی که وجود دارد اين است که مسلمانان نسبت به قرآن، که کتاب مقدس آنهاست، حساسيت دارند. تا به حال هيچ واکنشی نداشته ايد؟


عبدالله: اين سئوال را همه می پرسند. می گويند قادر عبدالله بايد مواظب باشی. ولی مسئله مهم تر اين است که چيز ديگری نمی شود. بچه ای به دنيا آمده؛ بچه ای را که به دنيا می آيد که نمی توان دوباره پس فرستاد.


اين کتاب به دنيا آمده، من چرا بايد بترسم؟ از چه چيزی بايد بترسم؟ مسئله من نيستم؛ مسئله يک زيبايی است که بايد نشان داده شود. من يک قدم هم عقب نمی گذارم.

در بعضی حکومت ها مانند ايران يا طالبان و وهابيان در عربستان، قرآن و دين و شريعت را برده اند در بخشی از حکومت و آن را سياسی کرده اند. اين آدم ها متاسفانه مجبورند از قرآن دفاع کنند.


منظورم آدم هايی هستند که تصميم ميگيرند و ممکن است با يک فرمان اتفاقی برای هرکسی در هرجايی بيفتد. اين را دارد، اين هم جزو سنت انسان ايرانی است. مگر اين همه نويسندگان ايرانی را در زندان ها از بين نبردند؟ من هم يکی از آنها. مگر فردوسی سی و پنج سال زجر نکشيد به خاطر اينکه زيبايی زبان فارسی را نشان دهد. مگر حافظ تمام زندگی خودرا در خانه ننشست؟


من هم اين کار را نمی کردم يک قادر عبدالله ديگری اين کار را می کرد.


کتاب شما بلافاصله پس از فيلم فتنه منتشر شده است.در همين هلند که نماينده مجلس اين فيلم را ساخته و با واکنش منفی مسلمانان جهان روبه رو شده است. فکر می کنيد توانستيد خشم مردم مسلمان را فرو بنشانيد؟


عبدالله: غرور مردم را به آنها برگرداندم. در يک برنامه تلويزيونی، پشت يک ميز، همين آقايی که فتنه را ساخته، آمد دستش را برد که ورقه های قرآن را پاره کند. گفت اين قرآن بايد پاره شود و برود بيرون. گفت اين قرآن بايد آتش زده بشود. پشت همان ميز روی همان صندلی من قرآن را بوسيدم. ديگر چه غروری بهتر از اين؟


من سوره بسم الله ارحمن الرحيم را ترجمه کردم. اين جمله به زبان هلندی فوق العاده زيباست. می گويد به نام خدا، اومهربان است، او می دهد، او می بخشد. ديگر چه چيزی زيباتر از اين می خواهيد بدهيد. اين به نظر من آن خشمی را که شما می گوييد آرام خواهد کرد.


شما فيلم فتنه را ديده ايد؟ اگر ممکن است نظرتان را درباره آن بگوييد.


عبدالله: فيلم فتنه را ديده ام. ده دقيقه فيلم از يک آدم ضد بشر، ضد فرهنگ های ديگر، چيپ، بی ارزش و همه تعجب کردند از اين همه سر و صدا برای اين فيلمی که هيچ چيز نبود.


برای من خيلی جالب است که کتاب های شما به ۱۸ زبان ترجمه می شود اما نه به فارسی!

عبدالله: به زبان فارسی هم ترجمه خواهد شد. نوشته های من از يک طرف هلندی است و از طرف ديگر ادبيات ملت ما است در بيرون از خانه و ترجمه خواهد شد حالا پنجاه يا صد سال بعد مسئله ای نيست.
تازه اينها رنج هايی است که ملت ما می دانند . چرا من دوباره دردشان را تازه کنم؟ ولی مهم نيست، ترجمه خواهد شد.


ازبين نوشته های خود، کدام را بيشتر دوست داريد و به دلتان نشسته؟


عبدالله: همين دو کتاب اخيرم. قرآن که جای خود دارد. ولی کتابی که من در باره حضرت محمد نوشته ام، پر از زيبايی است .اصلا انگار کس ديگری آن را نوشته، خودم ننوشته ام. من محمد را به عنوان انسان نوشته ام و نه به آن شکل تعريف سنتی. محمد را از آن ارزش های انسانی خالی کرده اند و اين دروغ است. محمد يک انسان است.


يک منتقد مراکشی مطلببی عليه تفسير قرآن شما در يکی از روزنامه های هلندی نوشته و گفته شما از قرآن آگاهی نداريد که اين را نوشته ايد. اين انتقاد راقبول می کنيد؟


عبدالله: او اتفاقا دوست من هم هست و اتفاقا نوشته مرا نخوانده. خودش هم اين را گفته. تازه اين واکنش ها طبيعی است، اين واکنش ها زيبا است. خوشبختانه ما در جامعه ای زندگی می کنيم که هر کسی می تواند نظر خود را بدهد.


XS
SM
MD
LG