لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۵۵

سرکوب دراويش شيعه و بحران رهبری دينی


نورعلی تابنده، قطب دراويش سلسه گنابادی، هفته گذشته پس از دو روز بازداشت، آزاد شد.
نورعلی تابنده، قطب دراويش سلسه گنابادی، هفته گذشته پس از دو روز بازداشت، آزاد شد.

دستگيری دکتر نورعلی تابنده، قطب دراويش سلسله گنابادی و نزديک به ۵۰ نفر از پيروان او، محکوميت دو تن از دراويش گنابادی به اتهام «مقاومت در برابر ماموران امنيتی» در ماجرای حمله اين نيروها به حسينيه شريعت قم، از مراکز اين سلسله، و احضار و بازپرسی وکلای دراويش گنابادی به اتهام «نشر اکاذيب» در هفته های اخير در نگاه اول به تشديد سياست سرکوب ديگرانديشان مذهبی در ايران تعبير شد.


اما دامنه، شيوه و شدت برخورد های خشن و حذفی چند سال اخير با تصوف و سلسله های دراويش شيعه که «مهر علی» و پيروی و سرسپردگی به امام اول شيعه را يکی از مولفه های اصلی هويت خود می دانند و از هر نوع درگيری سياسی پرهيز می کنند، علاوه بر اين، نمودی از بحران رهبری و هژمونی فکری و نظری را تصوير می کند که روحانيت شيعه در دهه اخير با آن رو به رو شده است.


در گزارش های نهادهای بی طرف بين المللی مدافع حقوق بشر درباره ايران در سی سال گذشته، انتقاد از سرکوب ديگر انديشان مذهبی، به ويژه بهائيان، با شدت و ضعف هايی متناسب با موقعيت های داخلی و بين المللی ، جايی ثابت و مکرر داشته است.


دامنه، شيوه و شدت برخورد های خشن و حذفی چند سال اخير با تصوف و سلسله های دراويش شيعه که از هر نوع درگيری سياسی پرهيز می کنند، نمودی از بحران رهبری و هژمونی فکری و نظری را تصوير می کند که روحانيت شيعه در دهه اخير با آن رو به رو شده است.

بسياری از تحليلگران، فشارهای مستقيم و غيرمستقيم نهادهای جمهوری اسلامی بر پيروان اديان به رسميت شناخته شده زرتشتی و مسيحی و يهودی و مسلمانان اهل تسنن و بر اديان ممنوعه چون بهايی را پديده ای نهادينه شده و ساختاری توضيف کرده و آن را با ماهيت دينی جمهوری اسلامی، ساختار استبدادی حکومت و پيشينه تاريخی و فرهنگی روحانيت شيعه و جامعه ايرانی توضيح می دهند.


اما برخورد خشن و حذفی جمهوری اسلامی با خانقاه ها و سلسله های دراويش شيعه در سال های اخير، علاوه بر زمينه های عمومی، تاريخی، فرهنگی و سياست هميشگی سرکوب ديگرانديشان مذهبی، بحران رهبری و هژمونی فکری و نظری روحانيت شيعه را نيز به نمايش می گذارد.


اين بحران يکی از نزديک ترين گرايش ها به مذهب رسمی حکومت شيعه و يکی از بی خطرترين گرايش های مذهبی ايران از منظر سياسی را به آماج هجوم نيروهای انتظامی و امنيتی بدل کرده است.


همه گرايش های تصوف شيعه و اغلب سلسله های دراويش ايرانی، دست کم از دوران صفويه تا کنون، «مهر علی» را سرلوحه آموزه ها و باورهای خود اعلام می کنند که پيروی، سرسپردگی و عشق به او از مهم ترين مولفه ها و مدعاهای روحانيت شيعه نيز هست.


سلسله های دراويش صد ساله اخير خود را وارثان عرفان ايرانی می دانند و در غلات شيعه ، گرايشی که تا پيش از صفويه برای امام اول شيعيان مرتبتی فوق بشری قائل بود، ريشه دارند.


روحانيت شيعه نيز امام اول شيعيان را در مرتبتی فراتر از انسان و مقامی بلافاصله پس از پيامبر قرار داده و اعتقاد به امامت و معصوميت او و ۱۱ فرزند او را يکی از ۵ اصل دين و اصلی ترين تمايز بين شيعه و اهل تسنن تعريف می کند.


از دوران صفويه به بعد، عرفان ايرانی با دوری از پيشينه نظری و فرهنگی خود و با کناره گيری از فعاليت های فلسفی، سياسی و اجتماعی به سلسله ها، خانقاه ها و آيين ها و نهادهای رسمی و نيمه رسمی بدل و از عرصه سياست و فعاليت های اجتماعی و پويش های خلاق فرهنگی و نظری گذشته جدا و به حاشيه رانده شد.

عرفان کلاسيک ايرانی تا پيش از ظهور صفويه در عرصه نظر با روحانيت و اهل شريعت در تضاد بود و درعرصه عمل با قيام های مردمی عليه حکومت ها و روحانيت رسمی پيوند داشت.


چالش بين عرفان و کلام و تضاد بين اهل طريقت و اهل شريعت فصل های مهمی از تاريخ سياسی و فرهنگی ايران پس از اسلام را شکل می دهد.


عشق به جای اطاعت ، وحدت به جای ترس


عرفان ايرانی که در درخشان ترين آثار ادب کلاسيک فارسی تجلی يافته است، حاصل تلاش هنرمندان و متفکرانی است که می کوشيدند تا با جايگزين کردن عشق به خالق به جای اطاعت از او، کشش درونی و آزاد و وحدت با خالق مهربان به جای ترس از قدرت مطلق، معشوق ازلی به جای ناظر سخت گير، شهود درونی تعبيرپذير به جای کلام خشک منجمد، برداشت های جزمی، خشک و خشن بنيادگرايان و روحانيت مدافع شريعت سنتی را انسانی و تلطيف کنند.


نفوذ جهان نگری عرفانی در جامعه ايرانی اما به دليل پيچيدگی های نظری به لايه های با فرهنگ تر جامعه محدود بود.


روحانيت رسمی که با قدرت سياسی پيوند و بر توده های مردم نفوذ گسترده داشت، با بهره گيری از شيوه هايی چون صدور احکام ارتداد، تکفير و اعدام می کوشيد تا رقيب را حذف يا منزوی کرده و سلطه خود را بر پيروان خود تثبيت کند.


در دوره هايی از تاريخ که نارضايتی های مردمی بالا می گرفت و توده های معترض به تفسيرهای غير حکومتی از مذهب نيازمند می شدند برخی مکاتب عرفانی به بيان نظری و فکری اعتراض بدل شده و رهبری نظری و عملی جنبش های اعتراضی را بر عهده می گرفتند.


از دوران صفويه به بعد، عرفان ايرانی با دوری از پيشينه نظری و فرهنگی خود و با کناره گيری از فعاليت های فلسفی، سياسی و اجتماعی به سلسله ها، خانقاه ها و آيين ها و نهادهای رسمی و نيمه رسمی بدل و از عرصه سياست و فعاليت های اجتماعی و پويش های خلاق فرهنگی و نظری گذشته جدا و به حاشيه رانده شد.


سرکوب خشن گرچه دامنه فعاليت و حضور آزاد قربانيان را محدود می کند، اما از برد و نفوذ آنان در جامعه و از بحران رهبری فکری حاکمان خبر می دهد.

به دوران پهلوی دوم و در دو دهه اول حکومت جمهوری اسلامی نفوذ خانقاه ها و سلسله های دراويش به لايه های مسن تر جامعه محدود بود.


خانقاه ها و سلسله های دراويش در سی سال گذشته با پرهيز از مداخله در درگيری های سياسی و اجتماعی کوشيدند تا حضور رسمی و آزاد خود را در جامعه تضمين کنند، اما به رغم پيوندهای فکری و نظری با روحانيت شيعه و به رغم کناره گيری از سياست، به رسميت شناخته نشده و اغلب با سرکوب و برخورد خشن مواجه بوده اند.


در جست و جوی آلترناتيو


در دهه اخير نارضايتی های عمومی در جامعه ايرانی بالا گرفت و شکست رفرميست های مذهبی جبهه دوم خرداد موجی از سرخوردگی و نااميدی از مکاتب و برداشت های حکومتی را به دنبال داشت.
لايه هايی از نسل جوان جامعه در جست و جوی آلترناتيوها و جايگزين های نظری و سياسی غير حکومتی به مکاتب و برداشت های ليبرال، چپ و سکولار روی آوردند و بخشی ديگر به اديان، مذاهب و مکاتب دينی غير دولتی.


تغيير مذهب، که برای مسلمان زادگان ممنوع است، و گرايش بخشی از جوانان مذهبی به مسيحيت چندان بالا گرفت که واکنش خشن حکومت عليه مبلغان مسيحی را برانگيخت.


بر اين بستر، خانقاه ها و سلسله های دراويش شيعه نيز، به رغم فاصله بسيار با سنت کلاسيک عرفان ايرانی، با اقبال جوانانی رو به رو شدند که با حفظ بينش دينی و اعتقادات شيعی خود از خشونت بنيادگرايان، برداشت های جزمی و خشک شريعتمداران و فضای تنگ غالب بر جامعه و زندگی خود رنج برده و به پناهگاه های فکری، فرهنگی و نظری متفاوت، اما متناسب با اعتقادات مذهبی خود، نيازمندند.


سرکوب خشن گرچه دامنه فعاليت و حضور آزاد قربانيان را محدود می کند، اما از برد و نفوذ آنان در جامعه و از بحران رهبری فکری حاکمان خبر می دهد.


XS
SM
MD
LG