لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۵:۱۱

منصور کوشان: می‌توان آزادانه منتشر کرد و هراسی نداشت


منصور کوشان
منصور کوشان
اخیرا نامه‌ای به امضای ۲۱۴ نویسنده و شاعر و روزنامه‌نگار و مترجم خطاب به علی جنتی، وزیر ارشاد، منتشر شد با درخواست لغو سانسور کتاب در ارشاد و سپردن هرگونه مسئولیت آثار منتشره به خود نویسنده‌ها.

در این نامه سرگشاده می‌گویند که جز دادگاه‌هایی با حضور هیئت منصفه اهل فرهنگ در صورت شکایت کسی یا نهادی دیگر حق قضاوت و تصمیم‌گیری برای سانسور یا جلوگیری از انتشار کتابی را ندارد، چرا که مغایر نص صریح قانون اساسی است.

please wait

No media source currently available

0:00 0:14:09 0:00
لینک مستقیم

این نامه به محض انتشار با واکنش‌ اهل قلم هم روبه‌رو شد، از نقد تا تایید. از یکی از نویسندگانی که این نامه را امضا کرده، دعوت کردم تا با او به سود و زیان احتمالی چنین درخواستی بپردازیم. منصور کوشان نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار ساکن نروژ با بیش از ۴۰ کتاب منتشر شده در ایران و اروپا امروز مهمان برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» است.

خیلی خوش آمدید آقای کوشان. قبل از هر چیز اجازه بدهید بپرسم شما امضاکنندگان این نامه دقیقا خواستار چه هستید؟

منصور کوشان: متن نامه نشان می‌دهد یک اصل مهمی که سال‌هاست در ایران باعث عقب‌افتادگی فرهنگی کل جامعه شده است را بهش معترض شوند و خواستار برکناری سانسور شوند. نویسنده‌ها دارند بیان می‌کنند که ما مسئول آن چه هستیم که کتاب‌های ما بیان می‌کند. و حرف هم این است که هر نویسنده مسئول خودش خواهد بود، مدافع کتاب خودش خواهد بود و در صورت حادثه و اتفاقی اگر بیفتد، اگر جرمی در جامعه بر اثر انتشار یک کتاب به وجود بیاید و آن جرم باعث خسارتی شود و شاکی داشته باشد شاکی می‌تواند برود دادگاه، دادگاه هیئت منصفه می‌تواند بررسی کند اگر که واقعا حقانیت با شاکی بود و کتابی، اثری یا شعری و داستانی، رمانی عامل جرم جنایی شده بود و عامل جرم اجتماعی شده بود و باعث عمل شده بود که اصلا بسیار بعید است چنین چیزی و در تاریخ سراغ نداریم چنین اتفاقی بیفتد، بعله آن موقع هیئت منصفه رای به محکومیت نویسنده اثر می‌دهد و نویسنده طبیعی است که جرمش را متقبل خواهد شد.

آن چه در این نامه گفته شده تقاضایی است که در بسیاری از کشورهایی که در جهان امروز سراغ داریم هم اعمال می‌شود. اما این طرفداران بحث نظارت و سانسور در ایران که با قدرت و نظام سیاسی ایران در ارتباطند این استدلال را می‌آورند که دین و حکومت در ایران در قانون اساسی با همدیگر آمده و لذا بایستی قوانین فقهی هم لحاظ شود و قوانین فقهی اجازه نمی‌دهد که شما هر اندیشه‌ای را ارائه دهید در کتاب‌های‌تان.

این چیز تازه‌ای نیست. خود همین فقه اسلامی هزار و یک راه گریز گذاشته برای شاعر و نویسنده. اگر آن هزار و یک راه گریز وجود نداشت، ما هرگز حافظ نداشتیم، خیام نداشتیم، هرگز فردوسی و سعدی و دیگران را نداشتیم. من بارها گفته‌ام که چگونه ممکن است مثنوی مولوی منتشر می‌شود، ولی یک رمان و یک داستان ساده منتشر نمی‌شود. علت اصلی‌اش این است که شاید اینها که در راس حکومت هستند یا به‌ویژه در وزارت ارشاد هرگز مثنوی را نخوانده‌اند. مثنوی هم مسائل جنسی دارد، هم مسائل ضد مذهب دارد...

آقای کوشان، الان نویسندگان می‌گویند که ما مسئولیت اثر خودمان را بر عهده خواهیم گرفت. آیا نویسندگان حاضرند در شرایطی که قوانینی وجود دارد و می‌تواند این اجازه را بدهد به قضات و دادگاه‌ها که وضعیت دشواری برای نویسندگان به دلیل بسیار ساده‌ای ایجاد کنند از جمله اتفاقی که چند سال پیش برای نویسنده‌ای افتاد و او را برای مسائل قومی محکوم به سه سال زندان کردند و با مشکلات فراوانی از آن ماجرا...

... سوال بسیار درستی است. یعنی در واقع سوال شما به طور غیرمستقیم به من می‌گوید اول من باید به قانون‌های موجود معترض باشم یا خواستار برکناری آیین‌نامه‌ها و قانون‌های موجود باشم و بعد خواستار پذیرش مسئولیت. این حرف کاملا درست است. اما با همه این وجود به نظر من اگر ما قائل به هیئت منصفه باشیم که برآمده نهادهای فرهنگی جامعه باشند می‌توان مسئولیت را پذیرفت...

من بیشتر دنبال این هستم ببینم که ما در این وضعیتی که قرار داریم چنین درخواستی از طرف نویسندگان با توجه به این که زمینه‌های دیگری هم در ایران در حال عمل کردن است به طور موازی، این چقدر می‌تواند دچار تناقض کند وضعیت را؟ وقتی که این نویسندگان تقاضا می‌کنند که مسئولیت اثر را به خود ما بسپارید و ما تبعات حقوقی را کاملا می‌پذیریم و بنابراین سانسور را هم بردارید، با توجه به این که دیگران قوانین نظارتی را برنخواهند داشت، مثلا می‌گویم گروه‌های تندروی مذهبی در ایران هست، محافظه‌کارانی هستند در ایران که به‌شدت خودشان را نگاهبانان اخلاق جامعه می‌دانند، هر کلمه‌ای می‌تواند حساسیت ایجاد کند، اقوام در ایران حساس‌اند، اصناف در ایران حتی حساس‌اند درباره اسم و موقعیت خودشان در کتاب‌ها و غیره. با توجه به این که این مسائل وجود دارد و اینها هم که حل شدنش بسیار دشوار است که بخشی اجتماعی است و بخشی قانونی... آیا ما به این ترتیب نویسندگان را در این وضعیت پرفشار و با این مسئولیت به خودسانسوری بیشتر، بسیار بیشتر از گذشته سوق نمی‌دهیم؟ این وضعیت متناقض فکر نمی‌کنید می‌تواند اوضاع را خیلی بدتر کند؟

نه. ما ناگزیریم به فکت‌های تاریخی برگردیم. همه اینها همیشه بوده است. ولی یک کسانی ایستاده‌اند و مقابله کرده‌اند، مبارزه کرده‌اند و ادامه داده‌اند راه‌شان را. همه آنها که شما فرمودید متوجه شدند که اینها راه‌شان را دارند ادامه می‌دهند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است. در این جامعه هم اگر قرار باشد تحمل کند به راحتی تحمل می‌کند...

من سعی می‌کنم به جای این که از خواسته‌ها و اعتقادات‌مان یا آرمان‌های‌مان بگوییم یک مقدار وضعیت را روی زمین یا به طور واقعی بررسی کنیم. آن چه که اتفاق می‌افتد. من به طور مشخص می‌گویم فرض کنید این قانون پذیرفته شود و بگویند از این به بعد نویسندگان مسئول آثارشان هستند، سانسور هم وجود ندارد و شما اثرتان را منتشر کنید. اما در عین حال در قوه قضاییه همچنان آن بدبینی‌ها و آن قوانینی که دست قاضی را باز می‌گذارد برای هر نوع برخورد با نویسندگان به جای خودش باقی باشد، حساسیت‌ها در مراکز مذهبی وجود داشته باشد، نهادهایی که خودشان را مسئول اخلاق اجتماعی می‌دانند در نظام سیاسی ایران همچنان پرقدرت به کارشان ادامه می‌دهند... مجموع اینها نویسنده را با یک وضعیت ترسناکی رو در رو خواهد کرد که او مجبور می‌شود به یک خودسانسوری تن در دهد به خاطر این که از این به بعد مسئولیت را خودش دارد که در گذشته نمی‌داد. چون می‌گفت من می‌نویسم، ارشاد برمی‌دارد. مسئولیت گردن ارشاد خواهد بود یا ناشر...

من این را کاملا می‌فهمم. فرمایش شما زمانی صحیح بود که ما موردهایی داشتیم که چون وزارت ارشاد مجوز کتاب داده بود از نویسنده و ناشر و کتاب دفاع می‌کرد. ما چنین چیزی نداریم. دیدیم کتابفروشی را آتش زدند. نویسنده را زندانی کردند، قلع و قمع کردند، تهدید کردند ولی وزارت ارشاد هرگز پا در میان نگذاشت. بنابراین اصلی که شما می‌فرمایید منتفی است...

ولی نویسنده الان می‌گوید که وزارت ارشاد سانسور کرده و تمام مسئولیت اخلاقی موضوع بر عهده وزارت ارشاد است. بخش دیگرش این است که وزارت ارشاد تا به حال کاری که می‌کرده این بوده که وقتی یک اثری را مجوز انتشار می‌داده نویسنده خیالش راحت بوده که تا درصد بالایی آن کتاب بدون خطر در بازار خواهد بود و کسی هم مدعی نخواهد شد. به خاطر این که می‌تواند بگوید این را وزارت ارشاد خود شما منتشر کرده. اما در شرایط فرضی که سانسور را بردارند این سانسور احتمال دارد که با وضعیتی که جامعه ایران دارد به یک خودسانسوری بسیار بزرگ‌تری ختم شود.

بله. ما اول باید اساس‌نامه‌ای بنویسیم به آقای خامنه‌ای که آقا اصلا در قرن بیست و یکم این چیزها شوخی است و بی‌معنی، وزارت ارشادت را، ستادهای امر به معروف و این حرف‌هایت را جمع کن برو دنبال زندگیت. خب می‌دانیم که چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. بقای این حکومت در همین نهادهایش است. اما ما کیس مان دقیقا نویسنده است و وزارت ارشاد و سانسور در وزارت ارشاد و نه حتی سانسور در نهادهای دیگر. چون همان طور که شما می‌فرمایید بله بنده در ایران بودم، امر به معروف و ستاد امر به معروف و نهی از منکر به اندازه ارشاد فعال بود. یا فرض کنید حوزه تبلیغات اسلامی به اندازه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودش فعال بود و می‌رفت شاکی درست می‌کرد و شاکی می‌فرستاد به دادگاه و قوه قضاییه که شما می‌فرمایید... اینها همه درست است. اما نویسنده‌ای که به هر حال می‌پذیرد... متوجه عرضم هستید... نویسنده‌ای که می‌پذیرد که اثرش سانسور شود، بخش‌هاییش سانسور شود آن نویسنده دقیقا همان کسی است که شما ازش دارید صحبت می‌کنید. فقط وزارت ارشاد را بهانه کرده است. او اگر هم قرار باشد وزارت ارشاد سانسور نکند خودش سانسور می‌کند. بنابراین ما اساسا او را نویسنده به معنای یک آدم متعهد فرهنگی اجتماعی نمی‌شناسیم، یک نویسنده حرفه‌ای نمی‌شناسیم. از طرف دیگر بحث ما روی نویسندگان حرفه‌ای است. خب، آقای دولت‌آبادی ایستاده. آقای دولت‌آبادی یکی از نویسندگان به معنای واقعی کلمه حرفه‌ای است. یعنی اگر کتابش منتشر نشود شب باید خودش و زن و بچه‌اش گرسنه بخوابند. این یک واقعیت مطلق است. چنین نویسنده‌ای گرسنگی را در ایران پذیرفته است و کتابش را اجازه سانسور نمی‌دهد. ما از این نویسنده داریم صحبت می‌کنیم. از این نویسنده‌ها که در ایران هستند. مثل آقای درویشیان و دیگران هستند. اینها کتاب‌های‌شان را با سانسور نمی‌پذیرند که منتشر شود.

با توجه به همه اینها چقدر فکر می‌کنید که چنین درخواستی اگر واقعا عملی شود فضای نویسندگی ایران و نویسندگان نسل امروز ایران، با باورهایی که الان وجود دارد و نوع و جنسی که نویسنده امروز به زندگی نگاه می‌کند یا به خودش و به آرمان و ایستادگی و هر چیزی... فکر می‌کنید توان مواجه شدن با آن فضای پرهجمه و پرفشاری را که احتمالا برایش ایجاد خواهند کرد و علیه این وضعیت ایجاد خواهد شد، اساسا چقدر تحمل آن را خواهد داشت؟

اگر سانسور برداشته شود اتفاق خیلی مهمی خواهد افتاد. ۷۵ یا ۸۰ درصد کتاب‌هایی که الان منتشر می‌شوند دیگر منتشر نخواهند شد، چون بازار نخواهند داشت. بنابراین ما با یک محدودیتی از اثر روبه‌رو خواهیم شد که دارای یک غنا و یک کیفیتی هست که هر مخاطبی را حتی آن روحانی و طلبه‌ای که در قم نشسته و قرار است با ذره‌بین اثری را زیر سوال ببرد کمتر با اعتراض روبه‌رو می‌شود. هر اثر کیفی می‌تواند حتی اگر نکته‌هایی داشته باشد خلاف اسلام، خلاف حکومت، خلاف شرع، خلاف جامعه، خلاف عرف، اینها در زیر کیفیت اثر، زیر کنش زیباشناسی اثر، در زیر کنش برانگیختن خواننده همه پنهان می‌شوند و در طول تاریخ اثر می‌گذارند. اگر قرار بود غزل‌های حافظ دارای کیفیت نباشد خب تمام آن نکته‌های ضد اسلامی و ضد روحانی و ضد شیخی، ضد صوفی، ضد عرفانی‌اش همه برجسته می‌شد و غزل‌های حافظ امروز به دست ما نمی‌رسید. یا آثار دیگران. بنابراین اگر غزل‌های حافظ به دست ما رسیده با همه این مشکلاتی که در درون تک‌تک غزل‌های حافظ هست و جمهوری اسلامی آنها را به هر حال تحمل می‌کند به دلیل کیفیت غزل است. بنابراین اگر داستان، رمان، شعر و هر اثر جامعه‌شناختی یا هر متنی با کیفیت منتشر شود از این ابتذالی که به خصوص در این ۲۰ ساله اخیر رواج پیدا کرده، رهایی پیدا کند چه کسی است که از زیباشناسی ناراحت شود. هر آدم حزب‌اللهی هم در برخورد به یک اثر زیبا مغلوب زیبایی خواهد شد و من اصلا نگران نخواهم بود و بسیار خوش‌بین خواهم بود و به همین دلیل هم این نامه را امضا کردم. در این شرایط ویژه امضا کردم. برای این که نشان دهم که می‌توان حرکت کرد و می‌توان جلو رفت و می‌توان آزاد اندیشید، آزاد منتشر کرد و هیچ هراسی نداشت.
XS
SM
MD
LG