لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۸:۵۱

خشونت‌پرهیزی و آشتی ملی، راه حلی برای فردای ایران


رامین جهانبگلو، نویسنده و روشنفکر ایرانی
رامین جهانبگلو، نویسنده و روشنفکر ایرانی
مرگ اسامه بن لادن، رهبر گروه تروریستی القاعده، را برخی سند ابطال خشونت و ابطال کاربرد خشونت برای کسب مراد مطلوب می‌خوانند. اما پرهیز از خشونت برای ایستادگی در برابر خشونت، مکتبی است که در دنیای امروز بیش از همه با استقبال نسل جوان روبه‌روست.

درک و شناخت وسیع حقوق بشر در جهان و ضرورت نگهداری و حفظ آن آیینی است که اعتبار تازه‌ای بین زنان و جوانان و به طور کلی جامعه مدنی پیدا کرده است. از این رو گفت‌و‌گوی ویژه این هفته به بحث در مورد «روش خشونت‌پرهیزی» اختصاص دارد و رادیوفردا با یکی از تئوریسین‌ها و مدافعان آن یعنی رامین جهانبگلو، نویسنده کتب و مقالات متعدد، در این باره گفت‌و‌گو کرده است.



رامین جهانبگلو در حال حاضر استاد علوم سیاسی در دانشگاه تورنتوی کاناداست.

  • رادیوفردا: آقای جهانبگلو! وقتی صحبت از مقاومت غیرخشونت‌آمیز به میان می‌آید، گفته می‌شود میزان موفقیت مقاومت‌ها و جنبش‌های غیرخشونت‌آمیز به مراتب بیشتر از انواع خشونت‌آمیز آن است. آیا می‌توان گفت روش پرهیز از خشونت در همه موارد با موفقیت روبه‌رو خواهد بود؟

خیر، ما الزاما در تمام جنبش‌های خشونت‌پرهیز موفقیت نداشتیم، ولی موفقیت‌های زیادی در۱۰۰ سال گذشته در این زمینه وجود داشته است. به عنوان مثال، جنبش‌هایی که علیه نازیسم یا فاشیسم ایتالیا به وجود آمد، نتوانستند حکومت‌های هیتلر یا موسولینی را از بین ببرند، ولی سعی کردند از خشونت‌پرهیزی استفاده کنند.

راه خشونت‌پرهیز ‌گاه راه بسیار درازی است. وقتی به جنبش گاندی برای استقلال هند نگاه می‌کنیم می‌بینیم ۳۲ سال به طول انجامیده، یا جنبش [مارتین] لوتر کینگ که جنبش آزادی سیاهان در آمریکا بین سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ است، ۱۰ سال به طول انجامید و جنبش همبستگی لهستان هشت سال طول کشید و وسط کار یک کودتا روی داد.

بنابراین جنبش خشونت‌پرهیز جنبشی است طولانی و ممکن است از صبر و حوصله شهروندان خارج باشد، ولی من اعتقاد دارم صبر به نوعی خشونت‌پرهیزی عقل است و باید صبر داشته باشیم برای این که مطمئن شویم دوباره سرجای اول‌مان برنمی‌گردیم وقتی جابه‌جایی قدرت رخ می‌دهد.

  • مقاومت خشونت‌پرهیز مدل گاندی، مقاومت مردم هند در برابر استعمار بریتانیا بود و گفته می‌شود علت موفقیت آن در همین نکته بود. ما می‌بینیم رهبرانی که مورد حمایت نیروهای خارجی هستند مثل رهبران مصر و تونس، در برابر مقاومت‌های غیرخشونت‌آمیز تسلیم می‌شوند، در حالی که نیروهای غیر وابسته مانند لیبی و ایران نه به خواست مردم خودشان اعتنایی دارند و نه قدرت‌های دیگر. به نظر شما در چنین مواردی هم راه‌های غیرخشونت‌آمیز موثر است؟

من فکر می‌کنم برخلاف تصور بسیاری از افراد این مسئله ارتباط مستقیمی به حریف روبه‌رو ندارد. درست است اگر حریف آدم ضعیف‌تری باشد یا حکومت دموکراتیک باشد از حربه‌های خشونت کمتر استفاده می‌کند، ولی آدمی مانند میلوشویچ در صربستان وقتی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در سال ۱۹۹۹صربستان را بمباران کردند و وارد جنگ شدند، یک پیام ملی‌گرایی داد و افرادی را دور خود جمع کرد. یعنی ممکن است این خشونت تاثیر معکوس داشته باشد و برای لیبی هم من فکر می‌کنم داستان همین طور است. باید اشاره کنم چیزی که در تونس و مصر داشتید ولی در لیبی ندارید، مسئله یک فرد یا یک دیکتاتور نیست، بلکه نبود ساختارهای جامعه مدنی است که موجب می‌شود در یک کشور جنبش‌های خشونت‌پرهیز ضعیف باشد یا اصلا وجود نداشته باشد.

اگر می‌بینیم در لیبی جنبش‌های خشونت‌پرهیز زیاد نیست، چون ساختار قبیله‌ای در آنجا مانند افغانستان بسیار قوی است و برخلاف ایران و حتی مصر جنبش زنان، دانشجویان، کارگران یا جنبش روشنفکری در لیبی وجود ندارد. وقتی چنین جنبش‌های مدنی با آرمان‌های مدنی و شهروندی وجود ندارد، شما نمی‌توانید جنبش خشونت‌پرهیز هم داشته باشید.

  • بعد از گاندی، مثال مهم اخیر جنبش غیرخشونت‌آمیز نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی است. به نظر شما علت موفقیت ماندلا در پیشبرد جنبش خشونت‌پرهیز چه بود و چه اجزایی داشت که به موفقیت انجامید؟

من فکر می‌کنم ماندلا اتفاقا به خوبی لحظه گاندیستی آفریقای جنوبی را درک کرد و از جنبش لوتر کینگ و گاندی در سال‌های قبل از خود درس گرفت. بعضی‌ها به محض این که از ماندلا صحبت می‌شود می‌گویند او خود مشی چریکی داشته است. اما وقتی ماندلا در دور اول کنگره ملی آفریقای جنوبی بوده که اعتقاد به خرابکاری داشتند نه کشتن آدم‌ها و این خود امر مهمی است و بعد در زندان هم‌‌ همان طور که در خاطراتش می‌گوید به این موضع پی برده که تجربه گاندی هم وجود دارد و تجربه خشونت‌پرهیز درست‌تر است.

برای ماندلا دیگر مسئله برد و باخت یا نابود کردن سفیدپوستان مطرح نیست، بلکه بقای خود آفریقای جنوبی مهم است. به همین دلیل ماندلا از‌‌ همان دوره آخر قبل از آزاد شدن از زندان به این فکر می‌رسد که باید با هم سازش کنند و به آشتی ملی برسند. تجربه ماندلا و کسانی که همراه او هستند در آفریقای جنوبی، تجربه بسیار مهمی در ۵۰ سال گذشته است به عنوان تجربه خشونت‌پرهیز.

  • آقای جهانبگلو! ماندلا در کنار روش خشونت‌پرهیز، روش حل صلح‌آمیز اختلافات را هم در پیش گرفت و همه نیرو‌ها را متقاعد کرد پس از پیروزی باید انتقام‌جویی کنار گذاشته شود و آشتی ملی انجام گیرد و با همه ستم‌هایی که بر سیاه‌پوستان رفته بود باید با روش مسالمت‌آمیز پیش روند، سر کسی بالای دار نرود و انتقام‌جویی در کار نباشد. به همین دلیل باید با دست‌اندرکاران حکومت قبلی در صلح و صفا زندگی کند. شما هم می‌گویید مقاومت خشونت‌پرهیز بدون تعهد به آشتی ملی موفق نخواهد شد؟

بله، من هم همین را می‌گویم و مدل ماندلا مدل مهمی است برای جامعه ایران، به دو دلیل. اول این که اکثر کسانی که دست به خشونت می‌زنند و اعتقاد دارند خشونت‌پرهیزی راه حلی برای آینده ایران و آینده سیاسی کشور‌ها نیست، به مسئله آشتی ملی اعتقاد ندارند و مطرح می‌کنند که باید از خودمان دفاع کنیم، باید جابه‌جایی قدرت داشته باشیم و با سیستم استبدادی مبارزه کنیم.

اینجا با چند مسئله روبه‌رو می‌شویم که بسیار مهم است و در تجربه ماندلا هم می‌بینیم. ماندلا از خود می‌پرسد چه چیزی به ما این تضمین را می‌دهد که گروه‌های سیاسی که خودشان را در آفریقای جنوبی مشروع می‌دانند و اعمال خشونت می‌کنند خودشان فردا یک سیستم استبدادی درست نکنند.

مسئله‌ای که برای ماندلا مطرح می‌شود و برای ما هم مطرح است، این است که سامان‌دهی قانونی و دموکراتیک در جامعه آفریقای جنوبی به وجود آید. آشتی ملی از نظر فردی چون ماندلا به معنی ریش‌سفیدی نیست، به معنی مهندسی اجتماعی هم نیست. او به دنبال همکاری میان شهروندان آفریقای جنوبی است و می‌بینیم افرادی چون دزموند توتو که یک کشیش انگلیکن است به او کمک می‌کنند تا تعادل اجتماعی را ایجاد کند و اتفاقا دستاورد مهم آن کمیسیون‌های حقیقت‌جویی است که مردم بتوانند به ریشه‌یابی خشونت در دوران آپارتاید بپردازند، نه این که فقط این حس را ایجاد کنند که جابه‌جایی قدرت سیاسی انجام دادیم، ولی مسائل را حل نکردیم.

به همین دلیل حتی در زمینه ورزشی چون راگبی یا جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی، شما آشتی ملی را در آن جامعه می‌بینید، نه تنها در میان بازیکنان تیم ملی آفریقای جنوبی، بلکه در میان مردم هم نفاقی که وجود داشت دیگر وجود ندارد و یک فضای مشترک شهروندی جایش را گرفته است.

  • آقای جهانبگلو! شما خودتان خشونت دولتی را تجربه کرده‌اید. البته برای خانواده‌هایی که فرزندان خود را در این خشونت‌های دولتی از دست داده‌اند خیلی دشوار است که فراموش کنند، اما یکی از اصول صلح خشونت‌پرهیز عبارت مشهور «فراموش نمی‌کنیم، اما می‌بخشیم» است. به نظر شما در ایران آمادگی برای در پیش گرفتن چنین روشی وجود دارد؟

ممکن است در ایران چنین آمادگی وجود داشته باشد، فقط باید این فکر پخته شود. من فکر می‌کنم جامعه ما به یک بلوغ فکری رسیده، به‌ویژه در میان جوانان که با فرهنگ خشونت مبارزه کند و به دنبال مبارزه برای حقیقت و علیه دروغ باشد و این مسئله مهمی است.

من همیشه تاکید می‌کنم ما احتیاج داریم یک دستور زبان جدید داشته باشیم و از فرهنگ خشونت موجود در جامعه مشروعیت‌زدایی کنیم. لازمه این کار این است که بتوانیم به یک سرمایه اخلاقی دست یابیم و قدرت الزاما این سرمایه اخلاقی را با خود ندارد و هر کس در قدرت است الزاما این مشروعیت اخلاقی را ندارد و ما باید این دو را از هم جدا کنیم.

باید به این مسئله واقف باشیم که آشتی ملی بدون بخشش امکان‌پذیر نیست و بخشش در واقع این نیست که فراموش کنیم چه جنایت‌هایی انجام شده ومجازات را کنار بگذاریم، بخشش یعنی این که ما خودمان در آینده به جانی تبدیل نشویم، کما این که در انقلاب ایران شدیم. خیلی از کسانی که فکر می‌کردند باید افرادی که با رژیم شاه همکاری کردند را بلافاصله نابود کنند و با خشونت دارند صفحه تاریخ را پشت سر می‌گذارند و مسئله را حل می‌کنند، دیدند خشونت به کار گرفته شده گریبان‌گیر خودشان شد.

وقتی ما در مورد خشونت‌پرهیزی صحبت می‌کنیم در مورد اصلاح فردی و اجتماعی خودمان صحبت کنیم و لازم است ما خودمان عوض شویم و فرهنگ خشونت را پشت سر بگذاریم.
XS
SM
MD
LG