لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۴:۴۷

شهره آغداشلو: قصه من ایرانی و لورکای اسپانیایی یکی است


شهره آغداشلو
شهره آغداشلو
از لس‌آنجلس در آمریکا خبر می‌رسد که شهره آغداشلو، بازیگر سینما و تئاتر، برنده جایزه امی و نامزد پیشین جایزه اسکار برای بازی در فیلم «خانه‌ای از شن و مه» سرگرم نوشتن زندگی‌نامه خود به زبان انگلیسی است.

مصاحبه با شهره آغداشلو در پیک فرهنگ را بشنوید
please wait

No media source currently available

0:00 0:25:58 0:00
لینک مستقیم


از سوی دیگر لندن به زودی شاهد بازی خانم آغداشلو در نمایشی به زبان انگلیسی خواهد بود. شهرام میریان برای پیک فرهنگ در هر دو زمینه با شهره آغداشلو گفت‌و‌گو کرده است.

  • خانم آغداشلو، باخبر شدیم که شما به زودی بر صحنه یکی از تئاترهای شهر لندن ظاهر می‌شوید، شهری که پیش از اقامت در آمریکا در آن به سر می‌بردید. در آغاز این گفت‌و‌گو لطفا به ما بگویید این نمایش چگونه اثری است؟

شهره آغداشلو: برای اولین بار است که با تئا‌تر انگلستان دارم همکاری می‌کنم. نمایش اسمش هست «خانه برنارد آلبا»، اثر [فدریکو] گارسیا لورکا.

لورکا این نمایش را در ۱۹۳۵ در اسپانیا می‌نویسد. نمایش قصه یک مادر است با پنج دختر. کارگردان نمایش بیژن شیبانی ایرانی‌تبار است. متاسفانه فارسی حرف نمی‌زند، ولی خب گناهی ندارد. پدرش وقتی خیلی جوان بوده به انگلستان آمده. حالا قول داده وقتی با هم کار می‌کنیم از من فارسی یاد بگیرد. ایشان تصمیم گرفته که نمایش لورکا را با من که یک ایرانی هستم و لهجه دارم با ۵ دختر انگلیسی که دخترهای مرا بازی می‌کنند، این نمایش را ببرد در قعر زمان و مکان حرکت بدهد و ببرد در اطراف ایران جای بدهد.

وقتی با من صحبت کردند در این زمینه به قدری خوشحال شدم که حد نداشت. به او گفتم من سالیان دراز است که روی این فکر هنر بدون مرز دارم کار می‌کنم. باید روزی باشد که ما همه بتوانیم با هم یک قصه را بگوییم. من ایرانی قصه لورکای اسپانیایی را بگویم، چون قصه‌مان یکی است.

  • خانم آغداشلو، می‌رسیم به حال و هوای نمایشنامه خانه برنارد آلبا.

این قصه در واقع نماد دیکتاتوری است در زمان خودش. لورکا در زمان فاشیسم این نمایش را در اسپانیا می‌نویسد. مثل بسیاری از آثار خیلی خوب ایرانی و خاورمیانه‌ای یا آمریکایی همه این اشخاص نماد هستند. مادر نماد دیکتاتوری است و این یکی از زیبا‌ترین نمایش‌هایی است که من در عمرم خوانده‌ام و دیده‌ام. در ایران هم کار شده. وقتی این پیغام را گرفتم به‌شان زنگ زدم و گفتم دقیقا‌‌ همان چیزی است که من دنبالش می‌گشتم.

  • از گفته‌های شما می‌شود این طور استنباط کرد که نمایشنامه خانه برنارد آلبا را آقای بیژن شیبانی تا اندازه‌ای ایرانی کرده. این طور است؟

هنوز مطمئن نیستم ولی از صحبت‌هایی که شده فکر می‌کنم که آرایش صحنه و شاید لباس‌ها یا شاید کمی رفتار ایرانی به آن اضافه کنیم. هیچ چیز عوض نشده و نسخه‌ای که ما داریم کار می‌کنیم ترجمه خانم امیلی من است که قبلا روی صحنه بوده. لورکا چند تا ترجمه دارد و کارگردان و تئا‌تر ملی انگلستان این یکی را انتخاب کرده‌اند. بنابراین این یکی حتی دیگر نشانی‌های خاص خودش را هم ندارد. مثلا لورکا می‌گوید چرچ [کلیسا] و این‌ها رفته‌اند به چرچ. یعنی آن را هم ندارد. یعنی رفتند دعا کنند. این یک نسخه بین‌المللی از کار لورکاست. همه اسم‌ها هم سرجایش هست که خیلی دلم می‌خواهد ببینم این چیزی که در مغز داشتم همیشه یعنی هنر بدون مرز چه جوری می‌تواند اتفاق بیفتد. اسم‌ها سرجایش باشد. آدم‌ها سرجای‌شان باشند.

  • خانم آغداشلو، از این نمایشنامه که به زودی به زبان انگلیسی در لندن بر صحنه می‌نشیند بگذریم. کنجکاوم بدانم که شما به کدام یک از این دو هنر نمایشی سینما یا تئا‌تر بیشتر گرایش دارید یا بهتر بگویم بیشتر دلبستگی دارید؟

من باید اعترافی خدمت شما بکنم. فعلا برای هر دو یک رقیب پیدا شده و آن هم نویسندگی است. من کتاب خاطراتم را نزدیک به ۵ سال پیش شروع کردم نوشتن و دو سال پیش ماجرا جدی شد. با منیجرم [مدیر کارهایم] صحبت می‌کردم می‌گفت چرا این قدر خواب‌آلودی؟ گفتم می‌نویسم. گفت چه می‌نوشتی؟ گفتم خاطراتم را. گفت اوه، این باید چاپ شود. ظرف دو هفته من نیویورک بودم و با ناشران مختلف صحبت می‌کردم. از بین این ناشران از هارپر کالینز خیلی خوشم آمد. یک ادیتوری داشت که خیلی زود با هم رابطه برقرار کردیم و حرف زدیم. به من یک نگاهی کرد و گفت بگذار من کارت را ادیت کنم. آمدم بیرون و گفتم ترجیح می‌دهم ایشان این کار را بکند. من ۲۵ نوامبر قسمت دوم کتاب را باید تحویل دهم. ماه گذشته قسمت اول کتاب را تحویل دادم. الان روی قسمت دوم کتاب کار می‌کنم. به قدری از این نحوه زندگی خوشم آمده...

جواب شما را داده باشم من عاشق تئاترم. چون بچه تئاترم. از ۱۸ سالگی روی صحنه تئاتر بودم. صحنه تئاتر برخلاف بعضی‌ها که می‌لرزند برای من خانه است. وقتی رویش هستم راحت‌ترم. من روی زمین بیشتر می‌لرزم تا روی صحنه تئاتر. بنابراین تئاتر را خیلی دوست دارم. سینما را هم دوست دارم برای این که به نحوی از انحا با بازیگری سر و کار دارد و به من این فرصت را می‌دهد که تبدیل به یک آدم دیگر شوم و در قالب یک آدم دیگر زندگی کنم.

اما نویسندگی داستان دیگری است. این در واقع کتاب خاطراتم است، اما کتاب دیگری که در ذهن دارم و خیلی دلم می‌خواهد اسمش را بگذارم Working Against Odds «کار کردن برخلاف موج» در میان گذاشتن آن چه که یاد گرفته‌ام در بازیگری است و خاطرات بازیگری است فقط. از فیلم اولم با کیارستمی گرفته تا فیلم آخرم. چه کار در ایران و انگلستان و چه اینجا. حالا ببینیم. ببینیم چه می‌شود. من خیلی هیجان‌زده هستم در این زمینه.
XS
SM
MD
LG