درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی، رخدادی غیرمترقبه و بسیارمهم برای ایران امروز است. هرچند رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ۸۲ سال سن داشت و در سالهای اخیر (پس از انتخابات ۱۳۸۸) از اثرگذاری سیاسی وی کاسته شده بود، ولی او همچنان بازیگر سیاسی متمایزی محسوب میشد؛ کنشگری که ستون خیمهای مهم برای طیف متنوعی از نیروهای سیاسی فعال در نظام سیاسی بود.
درگذشت کسی که میتوان وی را دومین بازیگر سیاسی در جمهوری اسلامی ـ چه در دوران رهبری آیتالله خمینی و چه در دوران رهبری دوم نظام ـ دانست، به دلایل متعدد (ازجمله پنج محور زیر) بااهمیت است.
۱. فقدان رهبر عملگرایان جمهوری اسلامی
هاشمی رفسنجانی چهره برجسته اردوگاه پراگماتیستها (عملگرایان) در نظام مبتنی شده بر ولایت فقیه بود. او مهمترین بازیگر سیاسی بود که حکمرانی را در جمهوری اسلامی با واقعگرایی و مصلحتاندیشی پیوند زد.
سرکوب منتقدان و مخالفان سیاسی پس از تکوین نظام و در دوران جنگ با عراق، تلاش برای پایان دادن به جنگ فرسایشی و طولانیمدت، همدلی با توسعه اجتماعی و گشایش در فضای اجتماعی همزمان با بیاعتنایی به توسعه سیاسی در دوران ریاستجمهوریاش، رویکرد اثباتی به تعامل با غرب پس از استقرار و تثبیت نظام سیاسی، و کوشش برای تحقق برجام، تنها برخی سرفصلهای مهم این ادعا محسوب میشوند.
از این زاویه، درگذشت بازیگر سیاسی عملگرا و واقعبین میتواند اردوگاه همدل با این رویکرد را (که افزون بر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان شامل جناحی از اصولگرایان نیز بود) از حضور کنشگری متمایز و وزنهای مهم در ساختار سیاسی قدرت، محروم کند.
این مهم بهویژه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، در دوران خاص پسابرجام، در هنگامه تغییر ترکیب دولت در ایالات متحده، و همچنین بحران کمسابقه در منطقه، قابل تأملتر میشود.
۲. تقویت خودکامگی و اقتدارگرایی
با اطمینان میتوان مدعی شد که فقدان هاشمی رفسنجانی دست شخص اول نظام را برای افزایش خودکامگی و اقتدارگرایی بیش از پیش گشوده خواهد ساخت.
اگرچه دیری است که رأس هرم نظام سیاسی پروژهها و مطلوبهای خود را با همراهی نیروهای امنیتی ـ نظامی گرداگرد و همسو تعقیب میکند، و کوشیده هاشمی را به حاشیه ساختار سیاسی قدرت سوق دهد، اما این به معنای منتفی شدن و پایان بازیگری رفسنجانی نبوده و نشده است.
هاشمی شاید تنها کسی بود که متکی بر مناسبات درازمدتاش با رهبر جمهوری اسلامی، در دیدارهای خصوصی به طرح صریح نقدها و دیدگاههای انتقادیاش نسبت به مواضع شخص اول نظام اقدام میکرد.
رفسنجانی مبتنی بر مجموعه دادهها و مناسبات و نیز متکی بر وزن و پیشینه سیاسی در تکوین و استقرار نظام، به راحتی قابل صرفنظر کردن نبود. بهخصوص آنکه وی بهگونهای صبورانه و بییأس و نیز توام با پافشاری، پیگیر چشماندازهای مطلوب خود بود.
از این زاویه، درگذشت بازیگر موثر، به معنای تشجیع رأس هرم نظام سیاسی برای کوبیدن مشدد بر طبل خودکامگی و اقتدارگرایی خواهد بود.
۳. فقدانی مهم پیش از درگذشت رهبر نظام
فوت هاشمی رفسنجانی ۸۲ ساله پیش از درگذشت رهبر بیمار و ۷۷ ساله نظام سیاسی، سرنوشت جمهوری اسلامی پس از فقدان رهبر کنونی رژیم را بیش از پیش در ابهام و پرسش فرو میبرد.
متکی بر نقش و جایگاه رفسنجانی در مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، مبتنی بر تعامل دیرینه و روابط دور وی با طیف متکثری از بازیگران سیاسی و نیز مراجع مذهبی و شخصیتهای حوزوی، و حتی بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی، و نیز عطف به نزدیکی فزاینده وی به بخشی از خواستهها و رویکردهای جامعه، رفسنجانی میتوانست در «بزنگاه» تعیین سومین رهبر برای نظام، بازیگری متمایز باشد.
بازیگر مجرب اما اینک چشم بر جهان فروبسته، و این فقدان در «بزنگاه» مزبور محسوس خواهد بود. او نخواهد بود تا تحقق برخی ایدههایش را (ازجمله شورایی شدن رهبری نظام، یا زمانمند و محدود شدن آن، و نیز تقویت نقش خبرگان در نظارت بر رهبری) تعقیب کند.
۴. خاطراتی که ناگفته ماند
درگذشت رفسنجانی همچنین به معنای ناگفته باقی ماندن بسیاری خاطرات است؛ خاطرات مهمی که بازیگر سیاسی منحصربهفرد از آیتالله خمینی، جنگ فرسایشی و طولانی، کشتار گروهی مخالفان در سال ۱۳۶۷، سرکوب منتقدان و دگراندیشان، فعالیتهای نظامی و موشکی و اتمی، آیتالله خامنهای، و نیز دیگر مقولهها و رخدادهای مهم گره خورده با جمهوری اسلامی، در ذهن خویش داشت.
رفسنجانی البته در روشی قابل تمجید و مهم، خاطرات خود را مکتوب میکرد؛ خاطراتی که بخش قابل توجهی از آنها، هرچند ناقص و پس از اعمال پارهای حذفها و ملاحظات، منتشر شد. از این زاویه، میتوان امیدوار بود که این خاطرات شاید وقتی دیگر، توسط بستگان رفسنجانی امکان انتشار یابند.
او اما پا در راهی نگذاشت که آیتالله منتظری پی گرفت. نه خاطرات مهم خود را از برخی مقاطع و بعضی رخدادهای نظام منتشر کرد و نه در موقعیت انتقادی و اعتراضی ایستاد. سوگیری هاشمی همواره ناظر به «تداوم و حفظ نظام» بود.
۵. شوکی به بازیگران سیاسی و ائتلافها و راهبردها
درگذشت هاشمی رفسنجانی به جهت ضربهای که به برخی برآوردهای خوشبینانه در مورد نقش وی در تحولات سیاسی آتی در ایران ـ بهویژه پس از فقدان رهبر جمهوری اسلامی ـ وارد میکند نیز قابل تأمل و مهم است.
کم نبودند تحلیلگران و کنشگرانی که به بازیگری موثر وی از فردای درگذشت رهبر بیمار نظام، امید بسته بودند؛ این امید، اینک مهر پایان خورده است.
از این زاویه، فقدان او هرچند در مواجهه نخست، شوک مهمی به طیفی از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی و نیز بازیگران موثر در ساختار سیاسی قدرت وارد آورده، اما بهگونهای ناگزیر هر دو طیف را وادار به تأمل مشدد و مجدد در راهبردها و احتمالهای آتی در میدان سیاست خواهد کرد.
به بیان دیگر، درگذشت هاشمی رفسنجانی میتواند به معنای سرآغاز دورانی جدید برای حاکمیت سیاسی و آرایش و صورتبندی نیروها و بازیگران سیاسی موثر در آن محسوب شود، و مجالی دیگر برای مکث و ارزیابی فعالان سیاسی و نیروهای جامعه مدنی از چشمانداز تحولات سیاسی آتی در ایران و امکانها و بسترهای کنشگری فراهم آورد.
-------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.