سخنان اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد در اختتامیه همایش دولتی ایرانیان مقیم خارج از کشور مبنی بر این که «از مکتب اسلام دریافت های متنوعی وجود دارد، اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم» (الف ۱۳ مرداد ۱۳۸۹) با واکنش تند نیروهای همراه و رقیب دولت مواجه شده است.احمدی نژاد نیز در مقابل حملات از وی دفاع کرده است. (ایرنا، ۲۰ مرداد ۱۳۸۹) طرح «مکتب ایران» از سوی این مقام دولت احمدی نژاد چه اهدافی را با هزینههایی که می پردازد دنبال می کند، چگونه پدیده ای است، و چرا و با چه انگیزههایی اسلامگرایان در برابر آن موضع می گیرند؟
ناسیونالیسم در برابر دمکراسی
بحث «مکتب ایران» در برابر «مکتب اسلام» که پس از همایش دولتی ایرانیان خارج از کشور در رسانههای دولتی رونق یافته و اسلامگرایان را به واکنش برانگیخته است، آگاهانه یا نا آگاهانه گفتمان ناسیونالیسم ایرانی را برای دلربایی از ایرانیانی که از اسلامگرایی فاصله گرفتهاند به میان می آورد تا جایگزین گفتمان دمکراسی مقید به حقوق بشر سازد. بخشی از حاکمان امروز ایران به خوبی می دانند که بر خلاف دهه ۱۳۶۰ امروز اسلامگرایی در موضع انفعال است و باید به گزینههای دیگری در برابر حاکمیت مردم چنگ زنند. گفتمان دمکراسی غیر مقید به ایدئولوژی (در برابر مردمسالاری دینی یا دمکراسی متعهد) و فصل الخطاب بودن صندوق رای بدون وتوی شورای نگهبان و بدون نهادهای انتصابی همانا گفتمان جنبش سبز است که در داخل و خارج کشور به عنوان همه گیر ترین بدیل گفتمان حکومتی مطرح بوده است. ناسیونالیسم ظرفیت تغییر جهت این گفتمان را ندارد.
ناسیونالسیم کاربردی، دو زیست و بی هویت
ناسیونالیسمی که گهگاه از سوی دولت احمدی نژاد بالاخص در تحریک مردم برای پشتیبانی از برنامه اتمی مورد توجه قرار می گیرد یک ناسیونالیسم بی هویت، دو چهره و قلابی است. این ناسیونالیسم در برابر روحانیون لباس مذهب پوشیده و یکپارچه شیعی می شود؛ ادعا می کند که هویت ایرانی به شیعه بودن آن است و شیعی گری است که به این هویت ایرانی در برابر دیگر هویتها اصالت می بخشد: «این ملی گرایی و ناسیونالیسم نیست. ایران امروز یک محدوده جغرافیایی و یک ملیت نیست، بلکه یک مکتب، فرهنگ و یک راه است. ایران امروز خداپرست، دارای اصالت، محبت، آزادگی و راه نجات بشریت و پرچمدار خوبی ها در جهان است. اگر ایران را از تاریخ بشر بگیریم دیگر چه می ماند؟ تنها تمدن مبتنی بر ارزش های الهی در ایران به وجود آمده است. » (احمدی نژاد، ۱۷ مرداد ۱۳۸۹) این لباس مذهبی در برابر آن دسته از نیروهای مذهبی که دشمن شماره یک خود را اسلام سنی می دانند و می خواهند کشوری شیعه را تحت تملک داشته باشند تحریک کننده و جذاب است.
ناسیونالسیم دولتی رگههایی از عرفان ایرانی و موعودگرایی شیعی را نیز در خود دارد تا هم دل شیعیان دو آتشه را برباید و همه مسلمانانی را که از فقه و شریعت زده شدهاند. اما بزرگترین دشواری این شتر-گاو-پلنگ آن است که نسبتی با روحانیت ندارد و روحانیون نیز به خوبی این را درک کردهاند. مشایی آن چهره از احمدی نژاد را که می خواهد مستقل از روحانیت با تکیه بر موعودگرایی حکومت کند منعکس می نماید. روحانیت به خوبی این چهره را دریافته و خواهان حذف آن است.
اما این ناسیونالسیم بی هویت و کاربردی در برابر نیروهای ملی غیر مذهبی به ایران ماقبل اسلام و خصیصههای قومی و تاریخ فتوحات و پیروزیها و کشورگشاییهای ایرانیان باز می گردد تا عاشقان غیر مکتبی وطن را به خود جذب کند. در این سوی میدان از کورش و داریوش و ایران باستان تجلیل می شود و دولتمردان فرزندان رستم و سیاوش و آرش معرفی می شوند تا میهمانانی برای شامهای احمدی نژاد در نیویورک فراهم شود. سخنان مقامات دولتی در همایش دولتی ایرانیان خارج کشور که دعوت شدگان عمدتا نه افراد مکتبی و نه لیبرال دمکرات هستند (چون اگر بودند در همایش دولتی استبدادی شرکت نمی کردند) با هدف جذب این گونه نیروها تنظیم شده بود. اگر این دو نوع برخورد در پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران صورت می گرفت واکنشی نیز بر نمی انگیخت.
نظامیان و امنیتیها، پیشگامان تفوق ملی گرایی اتمی
این ناسیونالیسم بی هویت در سمت غیر مذهبی آن می تواند دستمایه کسانی در داخل و خارج کشور قرار گیرد که در پی شکستن تابوی ارتباط و همکاری غیر شفاف با سران یک دولت خودکامه و قساوتمند هستند. ایرانیان بالاخص ایرانیان خارج از کشور اگر بر اعدام ها، شکنجه ها، تجاوزها و دیگر اعمال غیر انسانی رژیم تمرکز یابند نمی توانند با سران آن رفت و آمد و مبادله و همکاری داشته باشند اما اگر این حکومت را یک حکومت ملی در خدمت عظمت و شکوه ایران تلقی کنند احتمالا می توانند آن «اشتباهات کوچک» (نقض حقوق بشر و استبداد مذهبی را که لابد اقتضای فرهنگ سیاسی یا جامعه عقب مانده ایران معرفی می شوند) نادیده گرفته و در کنار نیروهای اطلاعاتی و نظامی که اکنون قدرت و ثروت را در انحصار خود گرفتهاند عکس یادگاری بگیرند و در پروژههای دولتی سهمی را به خود اختصاص دهند.
برای آرامش دل این ایرانیان نیز باید به آنها گفت که نگران اسلامگرایی نباشید؛ کشور دارد اسلامگرایی را پشت سر می گذارد (حتی با وجود دولت اسلامگرای احمدی نژاد و خامنه ای) و دوره تفوق ایران بر اسلام یا نوع تازهای از ملی گرایی یا همان ملی گرایی فرا اسلام و فرا جمهوری اسلامی فرا رسیده است: «چهار دوره از زندگی جمهوری اسلامی گذشته یا دارد می گذرد؛ دوره ی اسلام - اسلام در اوایل انقلاب، دوره ی اسلام - ایران که ایران مهم شده بوده ولی اسلام هنوز عمده بود، دوره ی ایران - اسلام و من اعتقاد دارم که ایران دارد وارد مرحله ی ایران- ایران می شود.» (هوشنگ امیر احمدی، مصاحبه با برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا، ۱۷ مرداد ۱۳۸۹) پیشگامان این دوره تفوق نیز نه روشنفکران و نخبگان علمی و دانشگاهی و نه فعالان سیاسی بلکه نظامیان و نیروهای امنیتی حاکم هستند که احمدی نژاد و برنامه اتمی دولت وی را در حد و شاید فراتر از ملی گرایی مصدق و همراهانش در نهضت ملی شدن صنعت نفت می دانند.
گفتمان ملی گرایی و گرایشهایش
گفتمان ناسیونالیسم که اوج آن تحت تاثیر تحولات مابعد جنگ جهانی دوم در دهههای بیست تا چهل شمسی در ایران قابل مشاهده است آردش را بیخته و الکش را به دیوار آویخته است. نسبت ایدئولوژی ملی گرایی با اسلام در این گفتمان در گرایشهای مختلف آن تقریبا روشن است. سه گرایش ناسیونالسیتی در میان وطن دوستان ایرانی یا ایران دوستان به چشم می خورد: ۱) ملی گرایی سکولار که عظمت و شکوه ایران را بدون توجه به مذهب می خواهد (مشروطه خواهان و جمهوری خواهان ملی گرا از این قبیل هستند)، ۲) ملی گرایی مذهبی که اسلام (نه فقط اسلام شیعی) را بخشی لاینفک از فرهنگ و تاریخ ایران می داند و رنگی از اسلام را به حوزه سیاست می زند تا مشارکت سیاسی باورمندان را تحریک و تحریض کند و ۳) ملی گرایی تاریخی/فرهنگی که در پی احیای ایران فرهنگی (در برابر ایران سیاسی و جغرافیایی امروز) در فلات قاره ایران شامل بر افغانستان، آسیای میانه، بخشهایی از ترکیه و مناطق کرد نشین عراق است. دولت احمدی نژاد هیچ یک از این سه گرایش واقعی و دارای زمینه سیاسی و فرهنگی را نمایندگی نمی کند.
بر آشفتگی از یک بحث کهنه
اسلامگرایانی که به نتایج عملی بازگشت به ملی گرایی (مکتب ایران) و بر ساختن این ناسیونالیسم بی هویت دولتی توجه نمی کنند و حوصله بازگشت به مباحث اسلام و ایران پنج دهه پیش را (که مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران خلاصهای از آنها را از نگاه روحانیت عرضه می کند) نیز ندارند از طرح دوباره این دوگانه بر آشفته هستند: «افرادی كه بی شرمانه مكتب ایران را به جای مكتب اسلام معرفی میكنند خودی نبوده بلكه غیر خودی اند.» (محمد تقی مصباح یزدی، الف، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹)
مصباح در واکنش خود به این بحث، آن را حتی در این حد ندیده که چند دقیقه به محل نزاع بپردازد و با یک برچسب غیر خودی به مشایی موضوع را تمام کرده است. از نگاه وی، ولی فقیه منصوب خداست و نارضایی و رضایت مردم نیز در این فرمول نقشی بازی نمی کند. راضی کردن ملی گرایان یا علاقه مندان به وطن با هر انگیزه مادی و معنوی در این برخورد به دورانی تعلق داشت که قدرت مطلقه در دست روحانیت نبود.
تقدم مکتب و قدرت مطلقه ناشی از آن
موضع اصلی اسلامگرایان در برابر این ناسیونالسیم کاربردی، تکرار تقدم اسلام و مکتب بر همه امور است: «در اسلام با رشد و گسترش فرهنگ قومیتی، زبان، رنگ و نژاد مقابله شده است.» (احمد سالک، کیهان، ۱۸ مرداد ۱۳۸۹)؛ «تمام مقصد ما مكتب ماست و مكتب مورد نظر امام، اسلام بود و بس. ما اگر به اسلام متوسل شدیم، ایران هم به سعادت می رسد.» (غلامعلی حداد عادل، تابناک، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) برخی نیز در واکنش به سخنان خمینی مبنی بر شرک بودن ملی گرایی بازگشتهاند: «قرار دادن مکتب ایران مقابل مکتب اسلام همان ملی گرایی شرک آلود است.» (احمد خاتمی در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵ مرداد ۱۳۸۹)
در این نگاه اصولا به ملی گرایی نیازی نیست: قدرت مطلقه که در دست روحانیت و همراهان آن باشد کفایت می کند چون روحانیون اسلامگرای شیعه خود را فرا قومی، فرا زبانی و فرا نژادی تصور می کنند و با همین دیدگاه مدیریت جهان را حق خود می دانند. برای اسلامگرایان اطاعت کارگزاران از ولایت فقیه، سرکوب مخالفان توسط سپاهیان وفادار و سلطه روحانیون و وفاداران به آنها بر منابع ثروت و قدرت کافی است؛ آنها نیازی به افتراق میان ایرانیان خارج از کشور با عَلَم کردن ملی گرایی در برابر دمکراسی و حقوق بشر نمی بینند.
اسلامگرایی امپریالیستی در برابر اسلامگرایی محدود در مرزهای کشور
دستهای دیگر از اسلامگرایان که از موضوع «مکتب ایران» بر آشفته شده اند اسلامگرایان امپریالیستی هستند که نگرانند اسلامگرایی آنان در محدوده مرزهای کشور محصور شود. این دسته از اسلامگرایان بر این باورند که بدون داعیه رهبری جنبشهای اسلامگرا در میان مسلمانان و سپس بر ساختن حکومتهای اقماری اسلامگرا در منطقه، جریان اسلامگرایی در ایران رو به زوال می رود. آنها بحث از مکتب ایران در برابر مکتب اسلام یا همان ناسیونالیسم در برابر اسلامگرایی را سمی مهلک برای نفوذ خود بر منطقه و بالاخص جهان عرب می دانند چون بدین نکته واقف اند که در جهان عرب نسبت به ملی گرایی ایرانی حساسیت وجود دارد: «وقتی فردی می آید در آن جایگاه می گوید مكتب ایرانی، یعنی كشورهای اسلامی، حساب ما از شما جداست، كشورهای عربی حساب ما از شما جداست این در جهت تجزیه جهان اسلام است.» (رئیس ستادكل نیروهای مسلّح، الف ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) جهان اسلام قبلا تجریه شده است. نظامیان حاکم در کشور از تجزیه اسلامگرایی و کاهش نفوذ در منظقه و محدود شدن در یک کشور هراسانند.
این گروه معتقدند که «اظهارات انحرافی و غیرضروری مشایی، به هزینه تضعیف آبرو و دستاوردهای سی ساله انقلاب اسلامی ایران در منطقه و کشورهای اسلامی و گشایش جبهه ای جدید علیه ایران انجامیده است. این اظهارات به عنوان شاهدی بر نژادی - ملیتی بودن سیاست های ایران در جهان اسلام و منطقه تبلیغ می شود.» (الف، ۱۸ مرداد ۱۳۸۹) از نگاه این گروه نیز حفظ حزب الله و حماس در کیسه جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری نسبت به ایجاد شکاف میان ایرانیان غیر باورمند به اسلامگرایی و جذب بخشی از ایرانیان عملگرای خارج کشور دارد.
-------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست.
ناسیونالیسم در برابر دمکراسی
بحث «مکتب ایران» در برابر «مکتب اسلام» که پس از همایش دولتی ایرانیان خارج از کشور در رسانههای دولتی رونق یافته و اسلامگرایان را به واکنش برانگیخته است، آگاهانه یا نا آگاهانه گفتمان ناسیونالیسم ایرانی را برای دلربایی از ایرانیانی که از اسلامگرایی فاصله گرفتهاند به میان می آورد تا جایگزین گفتمان دمکراسی مقید به حقوق بشر سازد. بخشی از حاکمان امروز ایران به خوبی می دانند که بر خلاف دهه ۱۳۶۰ امروز اسلامگرایی در موضع انفعال است و باید به گزینههای دیگری در برابر حاکمیت مردم چنگ زنند. گفتمان دمکراسی غیر مقید به ایدئولوژی (در برابر مردمسالاری دینی یا دمکراسی متعهد) و فصل الخطاب بودن صندوق رای بدون وتوی شورای نگهبان و بدون نهادهای انتصابی همانا گفتمان جنبش سبز است که در داخل و خارج کشور به عنوان همه گیر ترین بدیل گفتمان حکومتی مطرح بوده است. ناسیونالیسم ظرفیت تغییر جهت این گفتمان را ندارد.
ناسیونالسیم کاربردی، دو زیست و بی هویت
ناسیونالیسمی که گهگاه از سوی دولت احمدی نژاد بالاخص در تحریک مردم برای پشتیبانی از برنامه اتمی مورد توجه قرار می گیرد یک ناسیونالیسم بی هویت، دو چهره و قلابی است. این ناسیونالیسم در برابر روحانیون لباس مذهب پوشیده و یکپارچه شیعی می شود؛ ادعا می کند که هویت ایرانی به شیعه بودن آن است و شیعی گری است که به این هویت ایرانی در برابر دیگر هویتها اصالت می بخشد: «این ملی گرایی و ناسیونالیسم نیست. ایران امروز یک محدوده جغرافیایی و یک ملیت نیست، بلکه یک مکتب، فرهنگ و یک راه است. ایران امروز خداپرست، دارای اصالت، محبت، آزادگی و راه نجات بشریت و پرچمدار خوبی ها در جهان است. اگر ایران را از تاریخ بشر بگیریم دیگر چه می ماند؟ تنها تمدن مبتنی بر ارزش های الهی در ایران به وجود آمده است. » (احمدی نژاد، ۱۷ مرداد ۱۳۸۹) این لباس مذهبی در برابر آن دسته از نیروهای مذهبی که دشمن شماره یک خود را اسلام سنی می دانند و می خواهند کشوری شیعه را تحت تملک داشته باشند تحریک کننده و جذاب است.
ناسیونالسیم دولتی رگههایی از عرفان ایرانی و موعودگرایی شیعی را نیز در خود دارد تا هم دل شیعیان دو آتشه را برباید و همه مسلمانانی را که از فقه و شریعت زده شدهاند. اما بزرگترین دشواری این شتر-گاو-پلنگ آن است که نسبتی با روحانیت ندارد و روحانیون نیز به خوبی این را درک کردهاند. مشایی آن چهره از احمدی نژاد را که می خواهد مستقل از روحانیت با تکیه بر موعودگرایی حکومت کند منعکس می نماید. روحانیت به خوبی این چهره را دریافته و خواهان حذف آن است.
اما این ناسیونالسیم بی هویت و کاربردی در برابر نیروهای ملی غیر مذهبی به ایران ماقبل اسلام و خصیصههای قومی و تاریخ فتوحات و پیروزیها و کشورگشاییهای ایرانیان باز می گردد تا عاشقان غیر مکتبی وطن را به خود جذب کند. در این سوی میدان از کورش و داریوش و ایران باستان تجلیل می شود و دولتمردان فرزندان رستم و سیاوش و آرش معرفی می شوند تا میهمانانی برای شامهای احمدی نژاد در نیویورک فراهم شود. سخنان مقامات دولتی در همایش دولتی ایرانیان خارج کشور که دعوت شدگان عمدتا نه افراد مکتبی و نه لیبرال دمکرات هستند (چون اگر بودند در همایش دولتی استبدادی شرکت نمی کردند) با هدف جذب این گونه نیروها تنظیم شده بود. اگر این دو نوع برخورد در پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران صورت می گرفت واکنشی نیز بر نمی انگیخت.
نظامیان و امنیتیها، پیشگامان تفوق ملی گرایی اتمی
این ناسیونالیسم بی هویت در سمت غیر مذهبی آن می تواند دستمایه کسانی در داخل و خارج کشور قرار گیرد که در پی شکستن تابوی ارتباط و همکاری غیر شفاف با سران یک دولت خودکامه و قساوتمند هستند. ایرانیان بالاخص ایرانیان خارج از کشور اگر بر اعدام ها، شکنجه ها، تجاوزها و دیگر اعمال غیر انسانی رژیم تمرکز یابند نمی توانند با سران آن رفت و آمد و مبادله و همکاری داشته باشند اما اگر این حکومت را یک حکومت ملی در خدمت عظمت و شکوه ایران تلقی کنند احتمالا می توانند آن «اشتباهات کوچک» (نقض حقوق بشر و استبداد مذهبی را که لابد اقتضای فرهنگ سیاسی یا جامعه عقب مانده ایران معرفی می شوند) نادیده گرفته و در کنار نیروهای اطلاعاتی و نظامی که اکنون قدرت و ثروت را در انحصار خود گرفتهاند عکس یادگاری بگیرند و در پروژههای دولتی سهمی را به خود اختصاص دهند.
برای آرامش دل این ایرانیان نیز باید به آنها گفت که نگران اسلامگرایی نباشید؛ کشور دارد اسلامگرایی را پشت سر می گذارد (حتی با وجود دولت اسلامگرای احمدی نژاد و خامنه ای) و دوره تفوق ایران بر اسلام یا نوع تازهای از ملی گرایی یا همان ملی گرایی فرا اسلام و فرا جمهوری اسلامی فرا رسیده است: «چهار دوره از زندگی جمهوری اسلامی گذشته یا دارد می گذرد؛ دوره ی اسلام - اسلام در اوایل انقلاب، دوره ی اسلام - ایران که ایران مهم شده بوده ولی اسلام هنوز عمده بود، دوره ی ایران - اسلام و من اعتقاد دارم که ایران دارد وارد مرحله ی ایران- ایران می شود.» (هوشنگ امیر احمدی، مصاحبه با برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا، ۱۷ مرداد ۱۳۸۹) پیشگامان این دوره تفوق نیز نه روشنفکران و نخبگان علمی و دانشگاهی و نه فعالان سیاسی بلکه نظامیان و نیروهای امنیتی حاکم هستند که احمدی نژاد و برنامه اتمی دولت وی را در حد و شاید فراتر از ملی گرایی مصدق و همراهانش در نهضت ملی شدن صنعت نفت می دانند.
گفتمان ملی گرایی و گرایشهایش
گفتمان ناسیونالیسم که اوج آن تحت تاثیر تحولات مابعد جنگ جهانی دوم در دهههای بیست تا چهل شمسی در ایران قابل مشاهده است آردش را بیخته و الکش را به دیوار آویخته است. نسبت ایدئولوژی ملی گرایی با اسلام در این گفتمان در گرایشهای مختلف آن تقریبا روشن است. سه گرایش ناسیونالسیتی در میان وطن دوستان ایرانی یا ایران دوستان به چشم می خورد: ۱) ملی گرایی سکولار که عظمت و شکوه ایران را بدون توجه به مذهب می خواهد (مشروطه خواهان و جمهوری خواهان ملی گرا از این قبیل هستند)، ۲) ملی گرایی مذهبی که اسلام (نه فقط اسلام شیعی) را بخشی لاینفک از فرهنگ و تاریخ ایران می داند و رنگی از اسلام را به حوزه سیاست می زند تا مشارکت سیاسی باورمندان را تحریک و تحریض کند و ۳) ملی گرایی تاریخی/فرهنگی که در پی احیای ایران فرهنگی (در برابر ایران سیاسی و جغرافیایی امروز) در فلات قاره ایران شامل بر افغانستان، آسیای میانه، بخشهایی از ترکیه و مناطق کرد نشین عراق است. دولت احمدی نژاد هیچ یک از این سه گرایش واقعی و دارای زمینه سیاسی و فرهنگی را نمایندگی نمی کند.
بر آشفتگی از یک بحث کهنه
اسلامگرایانی که به نتایج عملی بازگشت به ملی گرایی (مکتب ایران) و بر ساختن این ناسیونالیسم بی هویت دولتی توجه نمی کنند و حوصله بازگشت به مباحث اسلام و ایران پنج دهه پیش را (که مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران خلاصهای از آنها را از نگاه روحانیت عرضه می کند) نیز ندارند از طرح دوباره این دوگانه بر آشفته هستند: «افرادی كه بی شرمانه مكتب ایران را به جای مكتب اسلام معرفی میكنند خودی نبوده بلكه غیر خودی اند.» (محمد تقی مصباح یزدی، الف، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹)
مصباح در واکنش خود به این بحث، آن را حتی در این حد ندیده که چند دقیقه به محل نزاع بپردازد و با یک برچسب غیر خودی به مشایی موضوع را تمام کرده است. از نگاه وی، ولی فقیه منصوب خداست و نارضایی و رضایت مردم نیز در این فرمول نقشی بازی نمی کند. راضی کردن ملی گرایان یا علاقه مندان به وطن با هر انگیزه مادی و معنوی در این برخورد به دورانی تعلق داشت که قدرت مطلقه در دست روحانیت نبود.
تقدم مکتب و قدرت مطلقه ناشی از آن
موضع اصلی اسلامگرایان در برابر این ناسیونالسیم کاربردی، تکرار تقدم اسلام و مکتب بر همه امور است: «در اسلام با رشد و گسترش فرهنگ قومیتی، زبان، رنگ و نژاد مقابله شده است.» (احمد سالک، کیهان، ۱۸ مرداد ۱۳۸۹)؛ «تمام مقصد ما مكتب ماست و مكتب مورد نظر امام، اسلام بود و بس. ما اگر به اسلام متوسل شدیم، ایران هم به سعادت می رسد.» (غلامعلی حداد عادل، تابناک، ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) برخی نیز در واکنش به سخنان خمینی مبنی بر شرک بودن ملی گرایی بازگشتهاند: «قرار دادن مکتب ایران مقابل مکتب اسلام همان ملی گرایی شرک آلود است.» (احمد خاتمی در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵ مرداد ۱۳۸۹)
در این نگاه اصولا به ملی گرایی نیازی نیست: قدرت مطلقه که در دست روحانیت و همراهان آن باشد کفایت می کند چون روحانیون اسلامگرای شیعه خود را فرا قومی، فرا زبانی و فرا نژادی تصور می کنند و با همین دیدگاه مدیریت جهان را حق خود می دانند. برای اسلامگرایان اطاعت کارگزاران از ولایت فقیه، سرکوب مخالفان توسط سپاهیان وفادار و سلطه روحانیون و وفاداران به آنها بر منابع ثروت و قدرت کافی است؛ آنها نیازی به افتراق میان ایرانیان خارج از کشور با عَلَم کردن ملی گرایی در برابر دمکراسی و حقوق بشر نمی بینند.
اسلامگرایی امپریالیستی در برابر اسلامگرایی محدود در مرزهای کشور
دستهای دیگر از اسلامگرایان که از موضوع «مکتب ایران» بر آشفته شده اند اسلامگرایان امپریالیستی هستند که نگرانند اسلامگرایی آنان در محدوده مرزهای کشور محصور شود. این دسته از اسلامگرایان بر این باورند که بدون داعیه رهبری جنبشهای اسلامگرا در میان مسلمانان و سپس بر ساختن حکومتهای اقماری اسلامگرا در منطقه، جریان اسلامگرایی در ایران رو به زوال می رود. آنها بحث از مکتب ایران در برابر مکتب اسلام یا همان ناسیونالیسم در برابر اسلامگرایی را سمی مهلک برای نفوذ خود بر منطقه و بالاخص جهان عرب می دانند چون بدین نکته واقف اند که در جهان عرب نسبت به ملی گرایی ایرانی حساسیت وجود دارد: «وقتی فردی می آید در آن جایگاه می گوید مكتب ایرانی، یعنی كشورهای اسلامی، حساب ما از شما جداست، كشورهای عربی حساب ما از شما جداست این در جهت تجزیه جهان اسلام است.» (رئیس ستادكل نیروهای مسلّح، الف ۱۹ مرداد ۱۳۸۹) جهان اسلام قبلا تجریه شده است. نظامیان حاکم در کشور از تجزیه اسلامگرایی و کاهش نفوذ در منظقه و محدود شدن در یک کشور هراسانند.
این گروه معتقدند که «اظهارات انحرافی و غیرضروری مشایی، به هزینه تضعیف آبرو و دستاوردهای سی ساله انقلاب اسلامی ایران در منطقه و کشورهای اسلامی و گشایش جبهه ای جدید علیه ایران انجامیده است. این اظهارات به عنوان شاهدی بر نژادی - ملیتی بودن سیاست های ایران در جهان اسلام و منطقه تبلیغ می شود.» (الف، ۱۸ مرداد ۱۳۸۹) از نگاه این گروه نیز حفظ حزب الله و حماس در کیسه جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری نسبت به ایجاد شکاف میان ایرانیان غیر باورمند به اسلامگرایی و جذب بخشی از ایرانیان عملگرای خارج کشور دارد.
-------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست.