لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۳:۱۴

هادی خرسندی: با طنابی که خودم بافتم اعدامم کرد


۳۱ سال از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ می گذرد و اينک در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی بسياری از موافقان و مخالفان حکومت خود را برای شرکت در راهپيمايی های ۲۲ بهمن آماده می‌سازند.

در اين روزهای پر تنش با برخی از روزنامه نگاران، فعالان و کنشگران یاسی و مدنی و چهره‌های سرشناس دیگر به گفت‌وگو نشسته ايم و از آنها خواسته‌ايم تا پلی به گذشته بزنند و ديروز و امروز را در ترازوی مقايسه بسنجند.

در اين رشته گفت‌و گوها از هادی خرسندی، طنزپرداز، درباره تفاوت پوشش رسانه‌ای ۳۱ سال پيش و امروز در ايران پرسيده‌ایم:




هادی خرسندی:
تفاوت زنده آن همين صحبت من و شما است، يعنی اکنون ما راديو فردا داريم و به موازات آن راديوها و تلويزيون‌های ديگر که ارتباط را آسان کرده است. ۳۰ سال پيش اين همه رابطه تنگاتنگ ماهواره‌ای و اينترنتی نبود و مهمتر اين که ۳۰ سال پيش بی بی سی فقط راديو داشت، ولی اکنون تلويزيون هم دارد.

مهم‌تر از اين گستردگی ارتباطات، مقابله‌ای است که رژيم در حال سقوط با انتشار اخبار و اطلاعات در زمين و هوا و دريا می‌کند تا امواج ماهواره ای و اينترنتی را تحت اختيار خود درآورد. به قول شاعر:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک فيلتر شد
تا تو آسوده و راحت سر مردم بخوری.
در مقابل اين همه ارتباطات تکنولوژيک امروزی اين همه تنگ نظری و سانسور هم که رژيم ايجاد کرده، وجود دارد و اينها همه تفاوت‌های امروز با ۳۰ سال پيش است.

آقای خرسندی! فضای سياسی واجتماعی ۳۱ سال پيش را با فضای امروز جامعه ايران می‌توان مقايسه کرد؟

به نظر من نمی‌توان مقايسه کرد، چون امروز مردم چيز ديگری می‌گويند و چيز ديگری می‌خواهند. امروز وقتی مردم تظاهرات می‌کنند محال است فرياد بزنند «استقلال آزادی جمهوری اسلامی»، در حالی که ۳۰ سال پيش چنين می‌گفتند. اگر امروز در ميان تظاهر کنندگان کسی چنين شعاری سر دهد بقيه می‌ريزند سر او و به صورت دموکراتيک يک کتک مفصل دوستانه به او می‌زنند.

۳۰ سال از شعور، عمر و تجربيات يک ملت گذشته است. يک انقلاب داريم که بابت آن شهيد زيادی داده شده و اين رژيم غرامت زيادی از مردم گرفته است پس اين فضا به کلی با گذشته فرق می‌کند.

آقای خرسندی! در اين سه دهه مسايل مهمی رخ داده است. چه خاطره ای يا چه موضوعی ذهن شما را بيشتر به خود مشغول کرده است؟

از همان روزها و هفته‌های آغاز انقلاب چيزی که ذهن مرا مشغول کرده بود و انتظار آن را می‌کشيدم اين بود که آب و برق مجانی شود، همان طور که امام خمينی قول داده بود ولی اين طور نشد. وقتی ما به خارج آمديم و در لندن زندگی می‌کرديم، مرتب از اداره آب و برق انگليس می‌پرسيدم که آيا پول آب و برق ما از ايران حواله شده يا نه، چون اعتباری برای فرمايشات رهبر انقلاب قايل بوديم و فکر نمی‌کرديم ايشان روی هوا حرف بزند. اما بعد ديديدم که نه تنها آب و برق مجانی نشد، بلکه مايه خيلی چيزهای ديگر را هم از خود ما گرفت.

آمد و با همه پختگيم خامم کرد
ملت زنده بدم امت اسلامم کرد
بر درختی که خودم کاشتم آويخت مرا
با طنابی که خودم بافتم اعدامم کرد

خاطره ای که از اين ۳۰ سال برايم مانده سروده‌ای است که آن را نوشته‌ام:
بچه‌ها اين نقشه جغرافياست
بچه‌ها اين قسمت اسمش آسياست
شکل يک گربه در اينجا آشناست
چشم اين گربه به دنبال شماست
بچه‌ها اين گربهه ايران ماست
بچه‌ها اين خانه اجدادی است
گشته ويران، تشنه آبادی است
خسته از شلاق استبدادی است
مرهم دردش کمی آزادی است
بچه‌ها اين کار فردای شماست
XS
SM
MD
LG