جامعه شناسان درباره جنبش سبز چه می گویند؟ از نگاه جامعه شناختی، جنبشی که در ۹ ماه گذشته بروز آن در ایران توجه محافل سیاسی، رسانه ها و دانشگاه های جهان را به خود جلب کرده، چه ویژگی هایی دارد؟ نکات برجسته و خواص آن کدام اند و موانع توسعه و آفات آن کدام؟ برعکس، گسترش این جنبش و کامیابی آن در گرو چه عواملی است؟ آیا تشدید تضاد میان معترضان و حاکمیت و دو قطبی شدن جامعه به توفیق آن کمک می کند؟ یا برعکس پیروزی جنبش در گرو آشتی و همزیستی همه گروه های ذینفع اجتماعی است؟ چنین چیزی ممکن است؟ آیا شرایط جامعه انقلابی است، یا روند تحولات کماکان آهنگ اصلاحی دارد؟ آیا «بالایی ها» هنوز از پایگاه اجتماعی و حمایت کافی برای مهار رویدادها برخوردارند؟ یا چنین پایگاهی تا آن حد تحلیل رفته که دیگر بالایی ها امکان فرمانروایی را از کف داده اند؟ آیا بالایی ها دیگر نمی توانند یا هنوز می توانند؟ میرحسین موسوی، چهره شاخص اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خردادماه امسال می گوید استراتژی اصلی جنبش سبز اکنون مبتنی بر گسترش آگاهی است. این پرسش ها را با ابزارها و مفاهیم علوم سیاسی و جامعه شناسانه شاید بهتر بتوان پاسخ داد.
سه میهمان این هفته برنامه دیدگاه ها به چنین پرسش هایی پاسخ می گویند: فرزین وحدت، جامعه شناس و پژوهشگر در رشته مطالعات آسیایی، در کالج «وسار» در آمریکا، مهرداد مشایخی، استاد جامعه شناسی سیاسی دانشگاه جرج تاون در واشینگتن و علی هنری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه گرونیگن هلند در رشته جامعه شناسی کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی.
فرزین وحدت: من فکر می کنم مهمترین مسئله ای که الان باید به آن توجه کرد این است که ریشه های سیاسی اجتماعی جنبش سبز در کجاست؟ به نظر من در تحولاتی است که در ۱۵۰ سال اخیر ایران صورت گرفته است. به خصوص در این سی سال اخیر. بخش های عظیمی از جامعه ایران از حالت منفعل بودن، کنش پذیری، خموشی و جمودی، بیحالی و سستی در آمده اند و به یک نوع حالت فاعلیت و عاملیت و کنشگری رسیده اند که این از نظر جامعه شناسی مهمترین خم ِ رسیدن به آستانه های دنیای مدرن است.
به باور آقای وحدت، اینکه عده زیادی از مردم ایران در پی پایمال شدن رای خود به آن اعتراض می کنند، نشان می دهد که مردم ایران به حفظ کنشگری و حقوق شهروندی خود توجه دارند.
فرزین وحدت: در اثر انقلاب اسلامی توده های مردم ایران به صحنه کشیده می شوند. به خصوص طبقه متوسط زیرین خودش را بالا می کشد. خیل عظیمی از جامعه ایران است. مشکلاتی که به وجود می آورد، برای کسانی است که این فرآیند را یک مقدار متحرک کرده اند. الان نظام جمهوری اسلامی در معرض خطر قرار گرفته است، به خاطر همین فرآیندی که در این سی سال اخیر تشدید شده است. کسی که در انقلاب یا جنگ شرکت می کند، آدم منفعلی نیست. نمی شود به او زور گفت. طبقه مستضعف سابق الان تبدیل شده به طبقه ای با قدرت. اینها هستند که این طبقه متوسط جدید را تشکیل می دهند و مطالبات دموکراتیک و حقوق شهروندی خود را می خواهند. به همین دلیل این جنبش قوی است و به زودی نمی شود از میدان به در کرد.
مهرداد مشایخی: در همان دوره ای که حرکت اصلاحی در ایران شروع شد، بعد از دو سه سال این تاکید را بر روی جنبش های اعتراضی اجتماعی مطرح کردم و گفتم با توجه به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، نوع حکومت متمرکز و سرکوبگری که وجود دارد، این بحث که از طریق انتخابات بتواند راهگشایی جدی حاصل شود، بحث ضعیفی است و چون احزاب سیاسی به شکل متمرکز زیرزمینی هم نمی توانند فعالیت تاثیرگذاری داشته باشند، در چنین شرایطی جنبش های اجتماعی که انعطاف دارند به دلیل نوع حرکت شان، به نظر من شکل مناسب تری بود.
مهرداد مشایخی: خب این بار این طور شد. ولی این به این معنی است که رابطه علیتی وجود دارد که حتماً باید از طریق بسیج انتخاباتی جنبش ها در ایران باید شکل می گرفت، نیست. جنبش سبز جرقه اش را این بار از طریق شرکت گسترده در فرصت انتخاباتی زد. مکانیسم انتخابات نبود. این انتخابات بود که یک فرصت سیاسی ایجاد کرد برای نسل وسیع معترضی که آماده بود که به هر قیمتی این بار در مقابل تمهیدات و برنامه ریزی های حکومت به ایستد. همزمانی بین انتخابات و جنبش اعتراضی به نظر من جنبه فرعی آن است. مسئله اصلی نگاهی بود که در این نسل جدید بود که به طور غریزی به این مسئله رسیده بودند که احتیاج به شگردها و تاکتیک های جدید خیابانی است.
بپردازیم به ویژگی های آنچه که از لحاظ جامعه شناسی در این ۹ ماه شاهدش بودیم؛ «اگر بخواهم روی یک نکته دست بگذارم، مسئله نسلی است. اینها کسانی هستند که عمدتاً در دهه ۱۳۶۰ متولد شدند و از دهه ۷۰ به این سو وارد تعامل اجتماعی و برخورد های سیاسی شدند.»
آقای مشایخی با توضیح این نکته که این نسل با نسل دوم هم تفاوت دارد، و به دلیل آگاهی تکنولوژیک خود موفق شد دست به یک نوع شبکه سازی بزند، می افزاید در این جنبش سه نسل کنار هم شرکت داشتند اما موتور حرکت متعلق به نسل سوم بود.
علی هنری: در فرآیند مشارکت می تواند به ما نشان بدهد که مشارکت کنندگان و کسانی که در همدلی با جنبش قرار دارند چگونه در معرض جنبش قرار می گیرند و از تحولات آن با خبر می شوند. دیگر اینکه چگونه اینها انگیزه مشارکت پیدا می کنند. شکل عمده اش تظاهرات خیابانی است و شکل های دیگرش از اسکناس نویسی گرفته تا اس ام اس به هر شکلی در این جنبش مشارکت دارد. یک کارگر ممکن است نقد سیاسی را با همکارانش مطرح نکند. ولی آنجا که در معرض جنبش باید قرار دهد، می تواند، یعنی می آید اخبار را منتقل می کند میان کارگران. ولی توی شبکه ای که اعتماد بیشتری دارد مانند خانواده ها، آن انگیزه را ایجاد می کند. یعنی شبکه اجتماعی کارگر یک جا نقش ِ در معرض جنبش قرار دادن را ایفا می کند و یک جای دیگر در انگیزه دادن.
آقای هنری نتیجه می گیرد که اهمیت شبکه های اجتماعی در گستردگی و تنوع آنها است.
گسترش یک جنبش مطالبه محور
فرزین وحدت: من با آقای هنری موافقم که جنبش سبز باید خود را نزدیک کند به مطالبات طبقه کارگر. برای این که بیشتر بتواند حاکمیت را بدون توسل به خشونت زیر فشار قرار دهد، از طریق اعتصابات و تجمعات کارگری و از این دست اهرم های سیاسی اجتماعی استفاده کند. این یک چیز استراتژیک مقطعی می تواند باشد. ولی کسانی که می توانند این پل را بین این دو گروه بزنند، دانشجوها هستند.
مهرداد مشایخی: من دوست دارم از این واژه «رنگین کمان جامعه ایران» استفاده کنم به خاطر گوناگونی و تنوع آن. به امر طبقاتی هم محدود نمی شود و صرفاً نیروی محرک جوانان، دانشجویان و طبقه متوسط شهری موفق شده اند این جنبش را تا حدودی پیش ببرند ولی می بینیم که سرعت آن از یک حدی بیشتر نمی تواند بشود. اینجاست که باید ببینیم که چگونه این نیروهای اجتماعی دیگر مانند زنان، قومی و طبقات محروم را وارد این حرکت کنیم. دانشجویان نقش مهمی دارند ولی مهمتر از آن اینست که این گروه های اجتماعی بتوانند گفتمانی را حاکم کنند که بخواهند مسائل آن طرف قرار بگیرند. یعنی اگر مثلاً نیروهای قومی یک آگاهی دموکراتیک و شهروندی برشان غالب نشده، خب تضاد را می بینند بین «فارس» و غیر فارس. اگر به مسائل این طور نگاه کنند مشکل هست که آن طرف هم بتواند اینها را جذب کند.
مهرداد مشایخی با توضیح این نکته که اگر برخی از نیروها هم مسائل قومی را مسائل تجزیه طلبی ببینند، طبعاً توجه به این بخش نمی کنند، می افزاید باید رابطه متقابلی بین حرکت جنبش سبز و آن بخش های دموکراتیک دست نخورده که باید در این جنبش ادغام شود، به وجود بیاید؛ «من فکر می کنم آنچه اهمیت دارد اکنون اینست که جنبش سبز چگونه خود را بازتعریف کند و نقطه ضعف هایش را در رابطه با ادغام گروه های دیگر بپوشاند»
به باور علی هنری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد که در همین زمینه مطلبی نوشته است، شکل کنونی شبکه های اجتماعی منطقه ای به نوعی مانند جزایر جدا از هم است. وی پیدا کردن راهی برای در آمیختن این شبکه های جدا از هم را نیاز فوری جنبش می داند.
تضادها و جنبش سبز
فرزین وحدت: جامعه ایران از یک نظر یک جامعه دو قطبی است. یک قطب کوچک انحصار طلب و اقتدارگرا در جامعه وجود دارد و قطب دیگر یعنی جنبش سبز قدرت زیاد و پتانسیل زیادی دارد. این دو قطبی شدن یک چیز غیرقابل اجتناب است. چیز خطرناکی است و می تواند به خشونت بیشتری منجر شود.
آقای مشایخی در همین زمینه معتقد است که شرایط جامعه شرایط انقلابی نیست زیرا گفتمان حاکم بر جنبش اعتراضی نگاه انقلابی نیست؛ «ولی در مورد مسئله قطبی شدن و اینکه آیا قطبی شدن امری ایده آل است، چنین جنبشی دنبال قطبی کردن جامعه و حذف نمی رود. هدفش ادغام همه است. تعیین این امر که جامعه چقدر قطبی شود، در دست حکومت است.»
به باور آقای مشایخی بلوک قدرت است که جامعه را دارد دو قطبی می کند.
آقای هنری نیز در همین زمینه بر این نکته توافق دارد که جنبش سبز به دلیل ماهیت اصلاح گرایانه اش، در پی دو قطبی شدن جامعه نیست؛ «مطالباتی که جامعه و نخبگان مطرح می کنند، بیشتر در راستای آزاد شدن فضای سیاسی است. اینها کمک می کند که آن تضاد سیاسی در قدرت حل شود. نه به شکلی که بخواهد به نوع انقلابی و غیر مسالمت آمیز حل شود. درست است که حکومتگران آن درس را از گذشته نگرفته اند و هنوز دارند همان روش بسیج توده ها را ادامه می دهند ولی به نظر می رسد که نخبگان باید این تاکید را بر ویژگی هایی که توانسته جنبش سبز را سرپا نگاه دارد، تاکید کنند و از دو قطبی شدن جامعه اجتناب کنند.»
سه میهمان این هفته برنامه دیدگاه ها به چنین پرسش هایی پاسخ می گویند: فرزین وحدت، جامعه شناس و پژوهشگر در رشته مطالعات آسیایی، در کالج «وسار» در آمریکا، مهرداد مشایخی، استاد جامعه شناسی سیاسی دانشگاه جرج تاون در واشینگتن و علی هنری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه گرونیگن هلند در رشته جامعه شناسی کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی.
- آقای وحدت مهمترین نکته تحقیقات شما در جامعه شناسی، که دانستن آن می تواند برای فعالان و رهبران تحول طلب مفید باشد، چیست؟
فرزین وحدت: من فکر می کنم مهمترین مسئله ای که الان باید به آن توجه کرد این است که ریشه های سیاسی اجتماعی جنبش سبز در کجاست؟ به نظر من در تحولاتی است که در ۱۵۰ سال اخیر ایران صورت گرفته است. به خصوص در این سی سال اخیر. بخش های عظیمی از جامعه ایران از حالت منفعل بودن، کنش پذیری، خموشی و جمودی، بیحالی و سستی در آمده اند و به یک نوع حالت فاعلیت و عاملیت و کنشگری رسیده اند که این از نظر جامعه شناسی مهمترین خم ِ رسیدن به آستانه های دنیای مدرن است.
به باور آقای وحدت، اینکه عده زیادی از مردم ایران در پی پایمال شدن رای خود به آن اعتراض می کنند، نشان می دهد که مردم ایران به حفظ کنشگری و حقوق شهروندی خود توجه دارند.
- اما این عاملیت و فاعلیت از زمان مشروطیت به بعد به وجود آمده ولی مشکلاتی را هم پیش آورده، که منتقدان نظام کنونی به آن اشاره می کنند. این بار چه فرقی دارد با دفعات پیش؟
فرزین وحدت: در اثر انقلاب اسلامی توده های مردم ایران به صحنه کشیده می شوند. به خصوص طبقه متوسط زیرین خودش را بالا می کشد. خیل عظیمی از جامعه ایران است. مشکلاتی که به وجود می آورد، برای کسانی است که این فرآیند را یک مقدار متحرک کرده اند. الان نظام جمهوری اسلامی در معرض خطر قرار گرفته است، به خاطر همین فرآیندی که در این سی سال اخیر تشدید شده است. کسی که در انقلاب یا جنگ شرکت می کند، آدم منفعلی نیست. نمی شود به او زور گفت. طبقه مستضعف سابق الان تبدیل شده به طبقه ای با قدرت. اینها هستند که این طبقه متوسط جدید را تشکیل می دهند و مطالبات دموکراتیک و حقوق شهروندی خود را می خواهند. به همین دلیل این جنبش قوی است و به زودی نمی شود از میدان به در کرد.
- آقای مشایخی، شما در نوشته های خود از کارگشا بودن شکل گیری جنبش های اجتماعی برای گشودن گره اصلاحات و پیشبرد تحولات در ایران سخن به میان آورده اید. تازه ترین نتیجه گیری تان بر این مبنا درباره جامعه شناسی جنبش سبز چیست؟
جامعه ایران از یک نظر یک جامعه دو قطبی است. یک قطب کوچک انحصار طلب و اقتدارگرا در جامعه وجود دارد و قطب دیگر یعنی جنبش سبز قدرت زیاد و پتانسیل زیادی دارد. این دو قطبی شدن یک چیز غیرقابل اجتناب است. چیز خطرناکی است و می تواند به خشونت بیشتری منجر شود.
فرزین وحدت
- ولی زمینه آنچه که شما می گویید، اتفاقاً این بار از طریق شرکت در انتخابات فراهم شد؟
مهرداد مشایخی: خب این بار این طور شد. ولی این به این معنی است که رابطه علیتی وجود دارد که حتماً باید از طریق بسیج انتخاباتی جنبش ها در ایران باید شکل می گرفت، نیست. جنبش سبز جرقه اش را این بار از طریق شرکت گسترده در فرصت انتخاباتی زد. مکانیسم انتخابات نبود. این انتخابات بود که یک فرصت سیاسی ایجاد کرد برای نسل وسیع معترضی که آماده بود که به هر قیمتی این بار در مقابل تمهیدات و برنامه ریزی های حکومت به ایستد. همزمانی بین انتخابات و جنبش اعتراضی به نظر من جنبه فرعی آن است. مسئله اصلی نگاهی بود که در این نسل جدید بود که به طور غریزی به این مسئله رسیده بودند که احتیاج به شگردها و تاکتیک های جدید خیابانی است.
بپردازیم به ویژگی های آنچه که از لحاظ جامعه شناسی در این ۹ ماه شاهدش بودیم؛ «اگر بخواهم روی یک نکته دست بگذارم، مسئله نسلی است. اینها کسانی هستند که عمدتاً در دهه ۱۳۶۰ متولد شدند و از دهه ۷۰ به این سو وارد تعامل اجتماعی و برخورد های سیاسی شدند.»
آقای مشایخی با توضیح این نکته که این نسل با نسل دوم هم تفاوت دارد، و به دلیل آگاهی تکنولوژیک خود موفق شد دست به یک نوع شبکه سازی بزند، می افزاید در این جنبش سه نسل کنار هم شرکت داشتند اما موتور حرکت متعلق به نسل سوم بود.
- آقای هنری، شما به تازگی مطلبی درباره نقش شبکه های اجتماعی نوشته اید. می توانید بگویید در نظر گرفتن عامل شبکه های اجتماعی چه کمکی می تواند بکند به فهمیدن آنچه در ۹ ماه اخیر شاهدش بودیم؟
این انتخابات بود که یک فرصت سیاسی ایجاد کرد برای نسل وسیع معترضی که آماده بود که به هر قیمتی این بار در مقابل تمهیدات و برنامه ریزی های حکومت به ایستد. همزمانی بین انتخابات و جنبش اعتراضی به نظر من جنبه فرعی آن است. مسئله اصلی نگاهی بود که در این نسل جدید بود که به طور غریزی به این مسئله رسیده بودند که احتیاج به شگردها و تاکتیک های جدید خیابانی است.
مهرداد مشایخی
آقای هنری نتیجه می گیرد که اهمیت شبکه های اجتماعی در گستردگی و تنوع آنها است.
گسترش یک جنبش مطالبه محور
- آقای وحدت، گسترش و موفقیت جنبش مطالبه محور شهروندان در گرو کدام عوامل است؟
فرزین وحدت: من با آقای هنری موافقم که جنبش سبز باید خود را نزدیک کند به مطالبات طبقه کارگر. برای این که بیشتر بتواند حاکمیت را بدون توسل به خشونت زیر فشار قرار دهد، از طریق اعتصابات و تجمعات کارگری و از این دست اهرم های سیاسی اجتماعی استفاده کند. این یک چیز استراتژیک مقطعی می تواند باشد. ولی کسانی که می توانند این پل را بین این دو گروه بزنند، دانشجوها هستند.
- آقای مشایخی، شما هم در مورد نقش دانشجویان بسیار نوشتید. آیا به نظر شما این بار نقش دانشجویان تا این حد مهم است یا اینکه گروه های دیگری هم هستند که ممکن است باعث گسترش خواست ها شده باشند؟
فرآیند مشارکت می تواند به ما نشان بدهد که مشارکت کنندگان و کسانی که در همدلی با جنبش قرار دارند چگونه در معرض جنبش قرار می گیرند و از تحولات آن با خبر می شوند. دیگر اینکه چگونه اینها انگیزه مشارکت پیدا می کنند. شکل عمده اش تظاهرات خیابانی است و شکل های دیگرش از اسکناس نویسی گرفته تا اس ام اس به هر شکلی در این جنبش مشارکت دارد.
علی هنری
مهرداد مشایخی با توضیح این نکته که اگر برخی از نیروها هم مسائل قومی را مسائل تجزیه طلبی ببینند، طبعاً توجه به این بخش نمی کنند، می افزاید باید رابطه متقابلی بین حرکت جنبش سبز و آن بخش های دموکراتیک دست نخورده که باید در این جنبش ادغام شود، به وجود بیاید؛ «من فکر می کنم آنچه اهمیت دارد اکنون اینست که جنبش سبز چگونه خود را بازتعریف کند و نقطه ضعف هایش را در رابطه با ادغام گروه های دیگر بپوشاند»
- در چه شرایطی ایران ممکن است بیشتر شاهد مشارکت معترضان منطقه های غیر مرکزی در این جنبش باشد؟
به باور علی هنری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد که در همین زمینه مطلبی نوشته است، شکل کنونی شبکه های اجتماعی منطقه ای به نوعی مانند جزایر جدا از هم است. وی پیدا کردن راهی برای در آمیختن این شبکه های جدا از هم را نیاز فوری جنبش می داند.
تضادها و جنبش سبز
- آقای وحدت، موفقیت جنبش سبز در گرو دو قطبی شدن و اوج گرفتن تضادهای سیاسی و اجتماعی میان حکومت و مردم است یا به آشتی رساندن آنها؟
فرزین وحدت: جامعه ایران از یک نظر یک جامعه دو قطبی است. یک قطب کوچک انحصار طلب و اقتدارگرا در جامعه وجود دارد و قطب دیگر یعنی جنبش سبز قدرت زیاد و پتانسیل زیادی دارد. این دو قطبی شدن یک چیز غیرقابل اجتناب است. چیز خطرناکی است و می تواند به خشونت بیشتری منجر شود.
آقای مشایخی در همین زمینه معتقد است که شرایط جامعه شرایط انقلابی نیست زیرا گفتمان حاکم بر جنبش اعتراضی نگاه انقلابی نیست؛ «ولی در مورد مسئله قطبی شدن و اینکه آیا قطبی شدن امری ایده آل است، چنین جنبشی دنبال قطبی کردن جامعه و حذف نمی رود. هدفش ادغام همه است. تعیین این امر که جامعه چقدر قطبی شود، در دست حکومت است.»
به باور آقای مشایخی بلوک قدرت است که جامعه را دارد دو قطبی می کند.
آقای هنری نیز در همین زمینه بر این نکته توافق دارد که جنبش سبز به دلیل ماهیت اصلاح گرایانه اش، در پی دو قطبی شدن جامعه نیست؛ «مطالباتی که جامعه و نخبگان مطرح می کنند، بیشتر در راستای آزاد شدن فضای سیاسی است. اینها کمک می کند که آن تضاد سیاسی در قدرت حل شود. نه به شکلی که بخواهد به نوع انقلابی و غیر مسالمت آمیز حل شود. درست است که حکومتگران آن درس را از گذشته نگرفته اند و هنوز دارند همان روش بسیج توده ها را ادامه می دهند ولی به نظر می رسد که نخبگان باید این تاکید را بر ویژگی هایی که توانسته جنبش سبز را سرپا نگاه دارد، تاکید کنند و از دو قطبی شدن جامعه اجتناب کنند.»