لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۵۲

مرگ دسته جمعی فوک های خزر


راديو قزاقستان، طی گزارشی از مرگ صدها فوک خزر (Caspian Seal) در سواحل قزاقستان خبر داده است. اين اولين بار نيست که فوک های آبی منحصر به فرد دريای خزر در آب های شمالی دريا بصورت دسته جمعی می ميرند.

در سال های ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰ طبق گزارشات رسمی در مجموع ۲۵-۳۰ هزار فوک دريايی در شمال خزر بصورت دسته جمعی کشته شده است و در سال ۲۰۰۷ نيز لاشه نزديک به ۹۰۰ فوک دريايی در سواحل قزاقستان پيدا شده است.

قابل ذکر است که همگی اين موارد در ماه های بهاری در سواحل قزاقستان و تا حدودی مرزهای ساحلی قزاقستان و روسيه اتفاق افتاده است.

فوک های آبی خزر (به لاتين فوکا کاسپيا) که نسبت به فوک های آبهای ديگر جهان جثه کوچکتری دارد، در ماههای سرد سال به آبهای جنوبی خزر کوچ می کند و با گرم شدن هوا به قسمت های شمالی دريا نقل مکان می کند. در صد سال گذشته بيش از يک ميليون سگ ابی در دريای خزر موجود بود، آماری که تا سال ۱۹۸۰ به ۴۰۰ هزار و اکنون به پايينتر از صدهزار رسيده است.

ميترا البرزی عضو هيئت مديره جمعيت زنان مبارزه با آلودگی محيط زيست ايران، در گفت‌وگو با راديوفردا می‌گويد در سی- چهل سال گذشته اين گونه جانوری در سواحل ايران خيلی مشاهده می شد، اما در چند سال اخير جمعيت فوک های دريايی در سواحل ايران، خصوصا بندر ترکمن، ميانکاله و آشوراده به شدت کاهش يافته و مشاهده آنها «موردی» شده است.

بگفته خانم البرزی آلودگی دريای خرز و عدم حمايت از اين گونه جانوری از عوامل اساسی کاهش جمعيت آنهاست.

هنوز مقامات رسمی قزاقستان نه بصورت رسمی و نه در پيگيری راديو فردا از وزارت محيط زيست اين کشور در مورد علت مرگ دسته جمعی فوکهای دريايی در سواحل اين کشور توضيحی نداده اند، اما، يک کارمند ارشد انيستيتوی ماهي های خزر روسيه در گفتگو با راديو فردا گفت که، با توجه به سابقه مرگ دسته جمعی فوک ها در سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۷ احتمالا مسموميت از مواد شيميايی و نفتی عمده دليل مرگ اين گونه های جانوری می باشد.

بگفته وی، طی آزمايشاتی که بر روی جسد فوکهای کشته شده در سال ۲۰۰۰ انجام شد، در کبد و کليه آنها آثار مسموميت صد در صدی ناشی از مواد نفتی، پتروشيمی و آفت کشها آشکار شد. بگفته وی در مقايسه با گذشته، مصونيت بدنی و قدرت مقاومت ۷۵ درصد از فوکهای دريايی در مقابل بيماري ها و آلودگي ها به شدت کاهش يافته است.

مرگ ۳۰ هزار فوک دريايی در ميانه فصل بهار در سال ۱۹۹۷، ۲۰۰۰ و ۲۰۰۷ بيشتر در نزديکی ميدانهای نفتی قزاقستان خصوصا ميدانهای «کالاماکس» و «کارازهانباس» روی داده است.

اين کارمند انيستيتوی ماهي های خزر که نخواست نامی از وی برده شود، اذعان داشت که هنوز قزاقستان در مورد جزئيات مرگ فوکهای خزر در مورد اخير گزارشی به روسيه برای بررسی ارائه نکرده است، اما به احتمال قوی علت مورد اخير نيز آلودگی نفتی دريای خزر است.

وی در مورد اين سوال راديو فردا که چرا در همه موارد، فوکهای دريايی در ميانه ماه بهار و اوايل تابستان و در سواحل قزاقستان به مرگ دسته جمعی دچار شده اند، می گويد « در نگاه اول شايد تصور شود که آلودگی دريای خزر در سواحل قزاقستان بيشتر است، اما آلودگی خزر هميشه و در همه جای آن، خصوصا سواحل جنوبی ان وجود دارد. ماههای بهمن، اسفند و فروردين اصولا فصل جفت گيری فوکهای دريايی است و به همين خاطر بدن ماده های حامله در ماه های بعدی نسبت به عوامل مسموميت بسيار حساستر است.

به همين خاطر وقتی ماده های حامله به نزديکی ميدانهای نفتی قزاقستان کوچ می کنند، به سرعت دچار مسموميت می شوند و ميميرند».

کنوانسيون محيط زيست خزر بعد از ۸ سال

کنوانسيون محيط زيست دريای خزر که روز ۱۳ آبان ماه سال ۱۳۸۲ (۵ نوامبر ۲۰۰۳ ميلادی) در تهران ميان رؤسای جمهور کشورهای ساحلی دريای خزر امضا شد، هنوز هم مکانيزم عملياتی کردن آن مورد بحث و مذاکره است.

آقای تاريل ممدلی، معاون وزارت محيط زيست آذربايجان در امور زيست آبی، در گفتگو با راديو فردا می گويد، موضوع فقط به مرگ فوک های آبی ختم نمی شود. «ماهی‌های کوچک کیلکا بعنوان منبع تغذيه ماهی‌های خاوياری تا ۱۰ برابر کاهش يافته است، اين دو نوع ماهی منبع تغزيه خود فوکها هم حساب می شود. از سال ۲۰۰۹ هيچ کدام از کشورهای ساحلی خزر در مورد وضعيت محيط زيست و آمار ماهيها و ساير جانوران دريايی در سواحل خود گزارشی به کميسيون مشترک نداده اند.»

آقای ممدلی که نماينده آذربايجان در کميسيون مشترک زيست محيط دريای خزر مشتکل از پنج کشور ساحلی خزر است، می گويد که از ماه دسامبر جلسه مذاکره پيرامون ممنوعيت صيد ماهيهای خاوياری و وضعيت محيط زيست خزر چهار بار به تعويق افتاده و در پيگيری کميسيون تا بحال ترکمنستان و قزاقستان بصورت تلويحی رضايت داده اند که در جلسه شرکت کنند، اما هنوز شيلات ايران و وزارت محيط زيست روسيه اعلام آمادگی نکرده اند.»

بگفته وی، موضوع زيست محيط دريای خزر روز به روز حادتر می شود و کسی پاسخگوی اين مساله نيست.

طبق امار رسمی سالانه ۷۵ ميليون تن انواع آلاينده به دريای خزر وارد می شود که سهم ايران ۵ ميليون تن در سال است.

خانم البرزی در مورد وضعيت الودگی دريای خزر می گويد، ۸۵ درصد آب خزر از طريق رود ولگای روسيه (رودی در مسير نيروگاههای هسته ای و صنايع نفتی روسيه) تامين می شود و آذربايجان و قزاقستان نيز پروژه های نفتی زيادی در دريای خزر دارند که باعث الودگی خرز می شود.

خانم البرزی می گويد که آمار رسمی از طرف ارگانهای مربوطه در ايران در سال گذشته منتشر نشده است که بتوان وضعيت دريای خزر را ارزيابی کرد، اما خيلی از موارد مانند شيوع بيماری نکروز عصبی در سواحل ايران که چند ماه گذشته باعث کشته شدن صدها ماهی کفال در سواحل مازندران شد، شکفتگی جلبکی که خصوصا سال گذشته بصورت حاد در دريای خزر مشاهده شد، نشان دهنده وضعيت نامناسب دريای مارندران است.

وی می گويد اخيرا (محمد باقر نبوی) معاون محيط زيست دريايی سازمان محيط زيست ايران گفته است که دريای خزر دومين درياچه آلوده جهان است و وضعيت خبر به حد هشدار می رسد و بايستی از ورود فاضلاب به خزر ممانعت شود.

بگفته خانم البرزی سهم ايران از الودگی خزر بيشتر شامل الاينده های صنعتی، کشاورزی و چرکابها می شود که سال گذشته قانونی تصويب شد که شهرها ساحلی که بالای ۵۰ هزار نفر جمعيت دارند، فاضلاب آنها بعد از عبور از دستگاه های تصفيه به خزر رها شود.
XS
SM
MD
LG