اجلاسی که علی اکبر ولايتی، مشاور امور بين الملل رهبر جمهوری اسلامی، وعدهی تشکيلش را تحت عنوان بيداری اسلامی در هفتهی آخر شهريور ۱۳۹۰ داد (ايسنا، ۱۳ شهريور ۱۳۹۰) در ۲۶ شهريور با ادبيات ضد غربی و توصيههای اسلامگرايانهی آيت الله خامنهای آغاز شد (تابناک، ۲۶ شهريور ۱۳۹۰). اين گردهمايی چه اهدافی دارد؟
چرا آيت الله خامنهای و همکارانش از تعبير "بيداری اسلامی" به جای "بهار عربی" برای جنبشهای منطقه که در کشورهای عرب و ديگر نقاط دنيا استفاده می شود بهره می گيرند؟ وقتی علی خامنهای و رسانههای دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی قيامهای ضد استبدادی در خاورميانه و اعتراضات اجتماعی/اقتصادی در اروپا را بيداری اسلامی مینامند چه منظور و معنايی را انتقال می دهند؟ آنها قيد "اسلامی" را در موارد ديگر به چه معنايی به کار می گرفتهاند؟ اين به کار گيری تا چه حد به تحقق اهداف اسلامگرايان ياری می رساند؟
کلام معطوف به عمل
تفسير دلبخواهی واقعيت دغدغه فهم و درک را پشت سر گذاشته و صرفا به دستکاری در عالم واقع نظر دارد. در سخنان اسلامگرايان نبايد به دنبال معانی صرف و نظريهها گشت. آنها وقتی از تعابيری استفاده میکنند تنها اراده معطوف به عمل خود (کسب و حفظ قدرت مطلقه) را به زبان میآورند. اراده آنها تنها معطوف است به اِعمال ديدگاههای خود در جامعه. بدين لحاظ است که وقتی از صفت "اسلامی" برای مفاهيمی استفاده میکنند بايد مقصود عملی آنان و معنای معطوف به عمل را در آن سخنان جستجو کرد.
مهمترين دغدغهی علی خامنهای در نگاه به جنبشهای جهان عرب نه رهايی مردم کشورهای عربی از استبداد و ديکتاتوری بلکه دخالت جمهوری اسلامی در تعيين نوع حکومت پس از سقوط ديکتاتورهاست. او میخواهد زمام امور در اين کشورها به دست روحانيت و اسلامگرايان (به تعبير وی، "نخبگان دينی") نزديک به جمهوری اسلامی باشد و غير از اين گروه را عوامل ديکتاتوری میخواند: "بازگشت عوامل نظامهای ديکتاتوری سابق با ظاهری متفاوت و نيز خطر بسيار بزرگ استقرار نظامهای وابسته به غرب تحت پوشش دموکراسی و آزادی در اين کشورها، از ديگر مسيرهای محتمل است." (ديدار با مجلس خبرگان، تابناک، ۱۷ شهريور ۱۳۹۰)
دمکراسی خواهی به منزلهی آسيب
مقامات جمهوری نام تحولات چند ماه اخير در دنيای عرب را "بيداری اسلامی" گذاشتهاند که تعبيری ايدئولوژيک است در برابر تعبير عرفی "بهار عربی". بر اساس اين تعبير اسلامگرايان، مردم کشورهای عربی به دنبال دمکراسی و آزادی نيستند بلکه میخواهند اسلام را پياده کنند و قدرت را به اسلامگرايان بسپارند. طرح خواستههايی مثل دمکراسی و آزادی و استيفای حقوق بشر از منظر مقامات امروز جمهوری اسلامی بخشی از آسيبهای اين جنبشهاست که طبعا بايد در کميسيون "آسيب شناسی جبههی متحد بيداری" (يکی از کميسيونهای پنج گانهی اين گردهمايی) مورد بحث قرار گيرد.
مهندسی اسلامگرايانه جنبشها
ناميدن جنبشهای منطقه خاورميانه به عنوان بيداری اسلامی با اين هدف صورت میگيرد که اين جنبشها در تبليغات سياسی جمهوری اسلامی خواهر و برادر انقلاب سال ۱۳۵۷ خوانده شوند و حکومت با حمايت از بخشهای اسلامگرا در اين جنبشها بر موج آنها سوار شود.
آیت الله خامنهای بر اين باور است که با "اسلامی" خواندن اين جنبشها و تقويت اسلامگرايان در کشورهای عربی میتواند جنبشهای موجود را که اصولا اسلامگرا نبودهاند جهت دهد: "حوادث بسيار عظيمی در منطقه در حال رخ دادن است که بايد با تبيين دقيق و صحيح مفهوم مردمسالاری دينی برای ملتهای مسلمان، خلاء موجود را در زمينه جهتگيری آينده اين حوادث پُر کرد." (در ديدار با مجلس خبرگان، تابناک، ۱۷ شهريور ۱۳۹۰) "پر کردن خلا موجود" يا "تصحيح روند انقلاب" (به تعبير يادداشت نويس کيهان، ۲۳ شهريور ۱۳۹۰) همانا درخواست موج سواری اسلامگرايان در جنبشهای منطقه است.
اما نامگذاری آنها به عنوان بخشی از بهار عربی به اين جنبشها هويتی بسيار نزديک به بهار جنبشهای دمکراسی خواهی در اروپای شرقی و آسيای مرکزی میدهد که آنها را به دنيای غرب نزديکتر خواهد کرد. همچنين مقامات جمهوری اسلامی در پی آنند که اين جنبشها را ضد غربی معرفی کند تا از اين طريق فعالان دينگرای اين جنبشها را به خود نزديک سازند. از نگاه مقامات جمهوری اسلامی موردی مثل ليبی که غربیها در کنار مخالفان قرار گرفتهاند از مسير درست منحرف شده است.
تفسير دلبخواهی از واقعيت
مقامات و دستگاه تبليغاتی جمهوری اسلامی بری روحيه دادن به طرفداران جمهوری اسلامی نه تنها جنبشهای خاورميانه بلکه حرکتهای اعتراضی در اروپا به سياستهای رياضتی را بخشی از بيداری اسلامی معرفی کردهاند. (علاء الدين بروجردی، رئيس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس، تابناک، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۰؛ "بيداری اسلامی تا قلب اروپا پيش خواهد رفت"، علی خامنهای، کيهان، ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۰) اما نه در جنبشهای خاورميانه و نه در اعتراضات در اروپا سخنی از اسلام و احکام و باورهای اسلامی گفته نشده است.
معترضان در دنيای عرب از ظلم و نابرابری و فساد و ديکتاتوری شکايت دارند و تنها به اين معنا جنبشهای آنها اسلامی است که هر مفهوم قابل قبول و ارزشی (مثل عدالت و آزادی و شفافيت و دمکراسی) را اسلامی بناميم.
در اروپا نيز در هر کشور مطالبات متفاوت بودهاند: در بريتانيا اصولا مطالبهای مطرح نشد (و اعجاب برانگيز است که رهبران جمهوری اسلامی از حرکتی بدون مطالبه و تخريب اموال اقليتهای مهاجر توسط جوانان همين جوامع حرکت ضد سلطنتی ساختند. تيتر اول کيهان بعد از فروکش آشوبها اين بود: "جوانان انگليس: تا آخر ايستاده ايم سلطنت نمی خواهيم" ۲۳ مرداد ۱۳۹۰) مطالبات در اسپانيا و يونان نيز، اقتصادی بودهاند.
مصادره به مطلوب
قرار است اين قيامها نيز همانند انقلاب سال ۱۳۵۷ توسط اسلامگرايان نزديک به مقامات جمهوری اسلامی که تنها بخشی از نيروهای اجتماعی مخالف حکومت بودهاند با کمک جمهوری اسلامی مصادره شود: در مصر گروهی از اخوان المسلمين، در يمن حوتیها، و در بحرين روحانيون شيعهی تربيت شده در دستگاه دينی ولايت فقيه: "ملتهای مسلمان، چه در مصر، چه در ليبی، چه در تونس، چه در يمن و چه در بقيهی کشورها، امروز اين هوشياری را احتياج دارند.
بايد نگذارند پيروزیهايی که به دستشان آمده است، به وسيله دشمنان مصادره شود. فراموش نکنند؛ آنهايی که امروز در صحنه ليبی حضور پيدا کردند و خودشان را صاحب قضيه میدانند، همان کسانی هستند که تا چند صباح قبل با همان کسانی که بر ملت ليبی ستم ميکردند، مینشستند و همپياله می شدند." (علی خامنهای در خطبههای عير فطر، رجا نيوز، ۹ شهريور ۱۳۹۰)
از همين جهت بر خلاف سخنان و مواضع نيروهای درگير در اين جنبشها که هيچگاه به الگوگيری از انقلاب ۵۷ ايران اشارهای نداشتهاند مقامات جمهوری اسلامی ادعا می کنند که "اين انقلابها به طور حتم الهام گرفته از انقلاب اسلامی ايران است." (علی اکبر ولايتی، کيهان، ۲۳ شهريور ۱۳۹۰)
از تونس که نظام ولايت فقيه در آنها نيروی آماده برای قبضه قدرت و نزديک به خود در اختيار ندارد کمتر سخنی به ميان می آيد. در ليبی نيز اسلامی بودن انقلاب عليه رژيم قذافی با يک مصاحبهی خبرگزاری فارس با يکی از انقلابيون و وجود شعار الله اکبر در ميان آنها سر راست می شود. ("ترديد نکنيد انقلاب مردم ليبی اسلامی است"، کيهان، ۸ شهريور ۱۳۹۰)
نمايش انقلابیگری
با برگزاری کنفرانس مذکور قرار است جمهوری اسلامی که خود يکی از اين نظامهای استبدادی در منطقه است با حمايت از برخی از آنها خود را ضد استبدادی معرفی کند.
اين گردهمايی با همه هزينههايش (ششصد مهمان خارجی و چهارصد مهمان داخلی، کيهان ۲۳ شهريور ۱۳۹۰) تنها برای تبليغ سخن رهبر کشور است که جنبشهای جهان عرب را "اسلامی" و ناشی از حرکت اسلامگرايان در ايران میداند. اين تبليغ آن چنان برای خامنهای اهميت دارد که رئيس مجلس خبرگان در نطق خود برای ستايش از خامنهای به اين موضوع اشاره می کند: "بيداری اسلامی متأثر از رهبری داهيانه مقام معظم رهبری و انقلاب اسلامی ايران است." (کيهان، ۱۶ شهريور ۱۳۹۰) برای موثر واقع شدن اين تبليغ، کنفرانسی که هم اداره و هم هزينههايش مستقيما توسط حکومت انجام میشود به عنوان يک سازمان غير دولتی معرفی میشود. (علی اکبر ولايتی، تابناک، ۲۲ شهريور ۱۳۹۰)
سوريه بيداری اسلامی دارد يا ندارد؟
دبير کل اين اجلاس، علی کبر ولايتی، در سخنان خود در نخستين مصاحبه مطبوعاتی هيچ اشارهای به سوريه نمی کند و در پاسخ به يک پرسش در اين مورد حرکت مردم سوريه را توطئه "کسانی که از مسائل اخير بيداری اسلامی صدمه ديدهاند" ياد میکند. (ايسنا، ۱۳ شهريور ۱۳۹۰) اما با تداوم اعتراضات و فشار همسايگان (ترکيه)، مسئله سوريه و تداوم نفوذ جمهوری سلامی در اين کشور در صورت تغيير رژيم بشار اسد آن چنان برای حاکمان جمهوری اسلامی حساسيت دارد که در بيانيه پايانی اجلس خبرگان از آوردن نام سوريه در کنار بحرين خود داری شد. (يک اصلاح در بيانيهی پايانی خبرگان، تابناک، ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۰)
در دومين مصاحبه، ولايتی از دعوت برخی شهروندان سوری سخن میگويد بدون آن که مشخص کند آنها از مخالفان رژيم بعثی هستند يا از نيروهای نزديک به دولت سوريه: "ما در اين اجلاس از متفکران جهان اسلام از جمله سوريه دعوت کرديم. اين که اين گروهها و متفکران مخالف هستند يا نه تفحصی انجام نشده است." (کيهان، ۱۳ شهريور ۱۳۹۰)
..........................................................................................
نظرات این نویسنده بیانگر دیدگاه رادیو فردا نیست.