اکثر اعضای شورای انقلاب ايران، يا کشته شده و يا از دايره قدرت حذف شدهاند.
اولين کسی از اعضای شورای انقلاب که از حکومت قهر کرد، آيتالله محمود طالقانی بود، که فقط دو ماه پس از انقلاب فرزندش را بازداشت کردند، و او به حالت قهر تهران را ترک کرد.
آيتالله طالقانی هشت ماه پس از پيروزی انقلاب در اوج محبوبيت و نفوذ در گذشت و دليل مرگ او، طبق روايت رسمی جمهوری اسلامی حمله قلبی اعلام شد و او پيش از مرگ از خطر استبداد در جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده بود و گفته بود: به همين منوال پيش برود، مستبدين و مستبدهايی می خواهند بر ما و بر همه ما مسلط شوند و ديگر رحم به صغير و کبير ما نخواهند کرد . در چنين محيطی است که يک انسان خونخوار و در عين حال با هوش و زرنگی سربيرون می آورد ، خدا را شاهد می گيرد که من دلسوزترين مردم در حق شما ملت هستم ولی روحيه اش لجوج ترين و کينه ورزترين مردم است نسبت به خلق .
آيت الله مرتضی مطهری، ديگر عضو شورای انقلاب، که از نظر نزديکان امام خمينی از مغزهای متفکر انقلاب بود، فقط سه ماه پس از پيروزی انقلاب ترور و کشته شد.
آيت الله مطهری مسئول شورای انقلاب بود و همانند بسياری از روحانيون در ابتدای انقلاب میگفت که ولی فقيه خود حکومت نخواهد کرد. مسئله ولايت فقيه اين نيست که فقيه خودش در رأس دولت قرار بگيرد و خودش میخواهد عملاً حکومت کند و اجرا بکند.
آيتالله حسينعلی منتظری، ديگر عضو شورای برجسته شورای انقلاب بود. آيتالله منتظری اگرچه بعدها تا مقام جانشينی آيتالله خمينی بالا رفت، اما پس از انتقاد از اعدام زندانيان سياسی برکنار شد.
آيتالله منتظری حتی در دوران رهبری آقای خامنهای سالها به حبس خانگی فرستاده شد. زيرا زبان به انتقاد از رهبر گشوده بود و آشکارا میگفت: «اينجا به آقای خامنهای بايد گفت، آقای خامنهای مرجعيت چرا؟ مرجعيت که شما نيستيد در شأن مرجعيت. نيست ايشان در حد مرجعيت . حق هم ندارد بدون رودربايستی حقی ندارد.»
آيتالله بهشتی و آيتالله باهنر نيز، دو عضو شورای انقلاب بودند، که سه سال پس پيروزی انقلاب در سال ۶۰ و در انفجارهای جداگانه بمب، کشته شدند.
اما غير از اعضای روحانی شورای انقلاب، اعضای غير روحانی اين شورا نيز تقريباً تمامی يکی پس از ديگری از دايره قدرت حذف و حتی برخی اعدام شدند.
يکی از نخستين حذف شد گان غير روحانی شورای انقلاب، ابوالحسن بنیصدر، رئيس شورای انقلاب و اولين رئيس جمهور ايران بود.
او در سال ۱۳۶۰ پس از انتقادات مکرری از جريان حاکم در جمهوری اسلامی، از سمت رياست جمهوری برکنار شد. او در يکی از سخنرانی هايش گفته بود: «اگر ما بخواهيم وحدت داشته باشيم، بايد آزادی بيان هم داشته باشيم. نمیشود که نداشته باشيم و آن را به دست بياوريم، نمیشود و محال است که شما بيايد زبان مرا ببريد و بگوييد که حال بيايم با هم وحدت کنيم.»
صادق قطبزاده، ديگر عضو شورای انقلاب که در هنگام تبعيد آيتالله خمينی در پاريس از نزديکترين افراد به او بود، سرنوشت بهتری از اعدام نيافت.
مهدی بازرگان، ديگر غير روحانی عضو شورای انقلاب که نخستين نخستوزير بعد از انقلاب بود، و بعدها به يکی از مهمترين منتقدان جمهوری اسلامی تبديل شد و حتی هنگامی که در مجلس نسبت به خطر استبداد هشدار داد، وابستگان جريان حاکم، مانع سخنرانی او شدند و تا مرز کتک زدنش پيش رفتند
او گفته بود: «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود، مشروطيت سلطنتی، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعی از استبداد و نظام طاغوتی متکی به استيلای خارجی خواهد شد.»
و اما کهنسالترين زندانی سياسی ايران در حال حاضر نيز، روزگاری عضو شورای انقلاب بوده است. او کسی نيست جز ابراهيم يزدی که روزگاری از نزديکان آيتالله خمينی و وزير خارجه ايران بود.
با اين وجود يکی از آخرين بازماندگان شورای انقلاب را بايد اکبر هاشمی رفسنجانی دانست.
کسی که اگر چه ۳۰ سال در مناصب قدرت باقی ماند، اما او نيز سال گذشته و در جريان ناآرامیهای پس از انتخابات به جمع منتقدان حاکم پيوست.
و حالا اکبر هاشمی رفسنجانی همچنان رئيس مجلس خبرگان ومجمع تشخيص مصلحت نظام است، اما مدتهاست که بر همگان آشکار شده است که او نيز به عنوان آخرين بازمانده شورای انقلاب، عملاً از دايره قدرت حذف شده است وآن هم در دوران رهبری فردی چون آيتالله خامنهای که خود از ابتدا عضو شورای انقلاب نبوده است و فقط با توصيه آيتالله مطهری به اين شورا راه يافت.
اولين کسی از اعضای شورای انقلاب که از حکومت قهر کرد، آيتالله محمود طالقانی بود، که فقط دو ماه پس از انقلاب فرزندش را بازداشت کردند، و او به حالت قهر تهران را ترک کرد.
آيتالله طالقانی هشت ماه پس از پيروزی انقلاب در اوج محبوبيت و نفوذ در گذشت و دليل مرگ او، طبق روايت رسمی جمهوری اسلامی حمله قلبی اعلام شد و او پيش از مرگ از خطر استبداد در جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده بود و گفته بود: به همين منوال پيش برود، مستبدين و مستبدهايی می خواهند بر ما و بر همه ما مسلط شوند و ديگر رحم به صغير و کبير ما نخواهند کرد . در چنين محيطی است که يک انسان خونخوار و در عين حال با هوش و زرنگی سربيرون می آورد ، خدا را شاهد می گيرد که من دلسوزترين مردم در حق شما ملت هستم ولی روحيه اش لجوج ترين و کينه ورزترين مردم است نسبت به خلق .
آيت الله مرتضی مطهری، ديگر عضو شورای انقلاب، که از نظر نزديکان امام خمينی از مغزهای متفکر انقلاب بود، فقط سه ماه پس از پيروزی انقلاب ترور و کشته شد.
آيت الله مطهری مسئول شورای انقلاب بود و همانند بسياری از روحانيون در ابتدای انقلاب میگفت که ولی فقيه خود حکومت نخواهد کرد. مسئله ولايت فقيه اين نيست که فقيه خودش در رأس دولت قرار بگيرد و خودش میخواهد عملاً حکومت کند و اجرا بکند.
آيتالله حسينعلی منتظری، ديگر عضو شورای برجسته شورای انقلاب بود. آيتالله منتظری اگرچه بعدها تا مقام جانشينی آيتالله خمينی بالا رفت، اما پس از انتقاد از اعدام زندانيان سياسی برکنار شد.
آيتالله منتظری حتی در دوران رهبری آقای خامنهای سالها به حبس خانگی فرستاده شد. زيرا زبان به انتقاد از رهبر گشوده بود و آشکارا میگفت: «اينجا به آقای خامنهای بايد گفت، آقای خامنهای مرجعيت چرا؟ مرجعيت که شما نيستيد در شأن مرجعيت. نيست ايشان در حد مرجعيت . حق هم ندارد بدون رودربايستی حقی ندارد.»
آيتالله بهشتی و آيتالله باهنر نيز، دو عضو شورای انقلاب بودند، که سه سال پس پيروزی انقلاب در سال ۶۰ و در انفجارهای جداگانه بمب، کشته شدند.
اما غير از اعضای روحانی شورای انقلاب، اعضای غير روحانی اين شورا نيز تقريباً تمامی يکی پس از ديگری از دايره قدرت حذف و حتی برخی اعدام شدند.
يکی از نخستين حذف شد گان غير روحانی شورای انقلاب، ابوالحسن بنیصدر، رئيس شورای انقلاب و اولين رئيس جمهور ايران بود.
او در سال ۱۳۶۰ پس از انتقادات مکرری از جريان حاکم در جمهوری اسلامی، از سمت رياست جمهوری برکنار شد. او در يکی از سخنرانی هايش گفته بود: «اگر ما بخواهيم وحدت داشته باشيم، بايد آزادی بيان هم داشته باشيم. نمیشود که نداشته باشيم و آن را به دست بياوريم، نمیشود و محال است که شما بيايد زبان مرا ببريد و بگوييد که حال بيايم با هم وحدت کنيم.»
صادق قطبزاده، ديگر عضو شورای انقلاب که در هنگام تبعيد آيتالله خمينی در پاريس از نزديکترين افراد به او بود، سرنوشت بهتری از اعدام نيافت.
مهدی بازرگان، ديگر غير روحانی عضو شورای انقلاب که نخستين نخستوزير بعد از انقلاب بود، و بعدها به يکی از مهمترين منتقدان جمهوری اسلامی تبديل شد و حتی هنگامی که در مجلس نسبت به خطر استبداد هشدار داد، وابستگان جريان حاکم، مانع سخنرانی او شدند و تا مرز کتک زدنش پيش رفتند
او گفته بود: «اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهوری اسلامی مانند سلف خود، مشروطيت سلطنتی، با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعی از استبداد و نظام طاغوتی متکی به استيلای خارجی خواهد شد.»
و اما کهنسالترين زندانی سياسی ايران در حال حاضر نيز، روزگاری عضو شورای انقلاب بوده است. او کسی نيست جز ابراهيم يزدی که روزگاری از نزديکان آيتالله خمينی و وزير خارجه ايران بود.
با اين وجود يکی از آخرين بازماندگان شورای انقلاب را بايد اکبر هاشمی رفسنجانی دانست.
کسی که اگر چه ۳۰ سال در مناصب قدرت باقی ماند، اما او نيز سال گذشته و در جريان ناآرامیهای پس از انتخابات به جمع منتقدان حاکم پيوست.
و حالا اکبر هاشمی رفسنجانی همچنان رئيس مجلس خبرگان ومجمع تشخيص مصلحت نظام است، اما مدتهاست که بر همگان آشکار شده است که او نيز به عنوان آخرين بازمانده شورای انقلاب، عملاً از دايره قدرت حذف شده است وآن هم در دوران رهبری فردی چون آيتالله خامنهای که خود از ابتدا عضو شورای انقلاب نبوده است و فقط با توصيه آيتالله مطهری به اين شورا راه يافت.