پيش از تاسيس جمهورى اسلامى، روحانيت شيعه در دنياى خاصى مى زيست؛ اين زندگى عمدتا از روستاهاى كوچك آغاز مى شد، بعد به حجرههاى تنگ و بدون امكانات رفاهى قم يا شهرستانها مى رسيد و در نهايت به خانهاى متوسط در مناطق شهرى و حاشيه شهرى نزديك به يك مسجد ختم مى شد كه هيئت امناى آن خرج و مخارج آقاى پيشنماز را تامين مى كرد.
اين روحانيون در دوران تحصيل نيز در ماههاى محرم و صفر و رمضان به چند روستا سفر كرده و تجربهاى از تبليغ در روستاها را پيدا مى كردند.
اين جهان با تاسيس جمهورى اسلامى يك باره دچار دگرگونى و انقلاب شد؛ روحانيون در مدتى به كوتاهى سه سال با ديگر گروههاى مدعى قدرت جنگيدند و پس از حذف خشونت آميز آنها مقدرات اقتصاد و بازرگانى و فرهنگ و سياست و علم و ارتباطات يك كشور كهن و ثروتمند را به دست گرفتند. اقتضاى اين قدرت بى حد و حصر و بدون نظارت و پاسخگويى آن بود كه روحانيت از پيلهى روابط گذشته خارج شده و در قد و قامت يك كاست حكومتى با همهى لوازم و پيامدهاى آن ظاهر شود. امروز پس از سه دهه حكومت، روحانيت شيعه كه بخش عمدهى آن از دولت و منابع عمومى ارتزاق مى كند در كدام جهان زندگى مى كند؟
روحانيتِ بدون روحانيت
با جذب روحانيت به دستگاههاى دولتى، پيشنمازى به شغل درجه چندم بسيارى از روحانيون تبديل شد و بسيارى از روحانيون اصولا اين نوع منصب اجتماعى و كاركردهايش را رها كردند. شغل روضه خوانى نيز به كلى منقرض شد. منابع سرشار دولتى آنها را وسوسه كرده و چشم از دست مردم كوچه و بازار برداشتند؛ آنها ديگر نيازى نداشتند رزق و روزى خود را از دست مردم به عنوان ولى نعمت خود بگيرند؛ اكنون خود به ولى نعمت آنها تبديل شده بودند.
آنها نخست منازل مسكونى خود را به شمال شهر تهران انتقال داده و بعد ويلاها و مناطق خوش و آب و هواى كشور را به تصرف در آوردند. به تدريج آپارتمان يا خانهاى در لندن، تورنتو، ملبورن، يا حتى نيويورك و در سطوحى پايين تر در دبى و استانبول تهيه كرده و فرزندان را براى آماده شدن جهت در اختيار گرفتن حكومت در نسل بعدى به تحصيل در خارج گسيل داشتند.
در عرض تنها يك دهه پس از پايان جنگ، ديگر از مقام روحانى تنها عبا و عمامهاى ( نه حتى نعلين) باقى ماند و برنامهى روزانهى آنها پر شد از جلسات مربوط به تجارت و كسب و كار، حضور در هيئتهاى مديره، محافل رفقا و دوستان همدورهاى، حضور در مجامع رسمى دولتى، و اگر فرصتى باقى ماند سرى زدن به روزنامهها و گعدههاى سياسى. وعظ و خطابه خوانى تنها به دستگاه هاى دولتى مثل راديو و تلويزيون و مجامع رسمى كه عايدات سياسى و اقتصادى داشت محدود شد.
روحانيون به سرعت به خريد دفتر و محل كار براى فعاليتهاى تجارى و دلالى خود اقدام كرده و به استخدام افرادى براى رتق و فتق امور مربوط به شركتها و امتيازات و رانتهاى اختصاص يافته پرداختند. بخش عمدهاى از روحانيون تنها در عرض يك دهه به سياستمداران و دلالان سياسى از همان نوعى كه در لندن و واشينگتن دى سى مشغول به كار هستند تبديل شدند.
زوال حكومت روحانى
خامنهاى كه به خوبى اين تحولات را تحت نظر داشت به زودى متوجه اين واقعيت شد كه با اين نيروى عجين شده در كسب و كار و درگير با منافع و مصالح شخصى و صنفى نمى توان زمام يك حكومت مطلقه را در اختيار گرفت و اكثريت جامعه را ساكت كرد. از همين جهت در عين رها كردن آنان به كسب منافع و استفاده از امتيازات و رانتها، چفيهاى در گردن انداخت و نجات حكومت خويش را در ارتباط با بخشى از فرماندهان سپاه و نيروهاى بسيجى محلات ديد كه بواسطهى دور ماندن از امتيازات حكومت دينى، نه از روحانيت متحول شده دل خوشى داشتند و نه دغدغههاى روشنفكران را به درستى متوجه مى شدند.
نظامى گرايى حكومت خامنهاى از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و سركوب مردم در هفتههاى پس از انتخابات آغاز نشد بلكه از روزى كه وى به عنوان رهبر در خيابان پاستور منزل گزيد اين نظاميان بودند كه بايد به عنوان نيروهاى قابل اعتماد وى حكومتش را حفظ مى كردند.
روحانيون نسل گذشته آن چنان در دنياى تجارت و بهره بردارى از امتيازات غوطه ور شده است كه ديگر نمى خواهد آنها را در تنشهاى سياسى از دست دهد. به همين دليل بخش عمدهى اعضاى جامعهى روحانيت در قم و تهران و نيز جامعهى وعاظ تهران در مجادلات پس از انتخابات ساكت ماندند (خواص بى بصيرت از نگاه خامنهاى) و روحانيون جوان تر با كمك نظاميان با استفاده از اين موضوع مى خواهند نمدى براى كلاه خود تهيه كنند.
انشعاب اين گروه تحت عنوان «وعاظ ولايى» از جامعهى وعاظ بيانگر اين تحول است: «جامعه وعاظ ولايى اطاعت محض از منويات رهبرى و خارج نشدن از اصولگرايى مد نظر ايشان يعنى تاكيد بر ارزش هاى دينى و الهى را به عنوان مانيفست خود اعلام كرده است. خوشبختانه اكثريت اعضاى جامعه وعاظ ولايى طلاب جوان، فرهيخته و عالم هستند كه در مسير اعلام شده گام بر مى دارند". (بهارى عضو جامعه وعاظ ولايى كشور، مهر، ۱ تير ۱۳۸۹)
نگرانى از سقوط
اما مستى از بادهى پيروزى به معناى احساس ثبات سياسى نيست. پس از سه دهه عمر جمهورى اسلامى، روحانيون موثر در هيئت حاكمه مرتبا از توطئهى دشمنان سخن مى گويد. روحانيون دولتى كه عمدتا از نسل تازهى روحانيون و بدون سابقهى قابل توجه در انقلاب ۱۳۵۷ هستند به گونهاى سخن مى گويند كه گويى همهى عالم هر روز در حال برنامه ريزى براى سقوط حكومت جمهورى اسلامى و نابودى روحانيت شيعه هستند.
سانسور شديد آثار چاپى، بستن روزنامهها، زندانى كردن روزنامه نگاران و فيلترينگ سايتهاى اينترنتى ناشى از اين تصور است كه يك انتقاد كوچك يا طرحهاى انديشگى و رفتارى بديل به سرعت به سقوط نظام مى انجامد. روحانيت حاكم در دوران خامنهاى آن چنان بدون پايگاه اجتماعى است كه هر لحظه انتظار سقوط خود را دارد.
بواسطهى همين نگرانى است كه منتقدان نظام جمهورى اسلامى و ولايت فقيه از سوى جامعهى مدرسين حوزهى علميه ى قم حكم ارتداد دريافت مى كنند: «سروش با تخطئه مبانى نظام اسلامى و ولايت فقيه ارتداد خود را بر همگان ثابت كرد.» (كيهان، ۶ خرداد ۱۳۸۹) اين حكم بعدا به علت تاثير منفى در افكار عمومى پس گرفته شد.
شرح پيروزىها
يكى از موضوعاتى كه مكررا در سخنان روحانيت دولتى شيعه تكرار مى شود اين است كه چگونه قدرت مطلقه در ابتداى عمر جمهورى اسلامى نصيب روحانيت و وفاداران به آن شد. بعد از سى سال هنوز روحانيون حاكم مست از بادهى پيروزى نسل گذشتهاند و در گذشتهى باشكوه و ذهنى نسلى ديگر زندگى مى كنند. آنها از قدرت رهبرى خمينى و تبعيت مردم از وى سخن مى گويند تا براى خامنهاى نيز چنين قدرتى را دست و پا كنند. در اين گونه سخنان، روحانيت به شرح حماسى پيروزىهايى كه انتظارش را نداشت مى پردازد تا به مخاطبان، قدرت جادويى و رمز آلود خود را بنماياند و به طور ضمنى شكست ناپذيرى خود را نتيجه بگيرد. اما مكرر شدن اين داستان حكايت از احساس خطر جدى آنها براى زوال حكومت دينى است.
كاست بستهاى كه بسته خواهد ماند
روحانيت حاكم تنها بخشى از نيروها را كه كاملا در خدمت و وفادار به خود بيابد به كار مى گيرد تا مگر آنها كه مى خواهند حكومت دينى را سرنگون كنند از درون حكومت به اين كار اقدام نكنند. در دوران خامنهاى اين نيروها به نظاميان محدود شد. مقامات حكومتى، بالاخص سفارت و وزارت و وكالت در ميان اعضاى همين كاست توزيع مى شوند. توجيهات گوناگونى براى بسته بودن اين كاست وجود دارد. توجيه اخلاقى آن آنست كه مصاحبت و مجالست با افراد در تعيين سرنوشت آدميان اهميت دارد و از همين جهت آنها افرادى شبيه به خود (از محافل خود) را براى همكارى و تقسيم قدرت به كار مى گيرند. توجيه سياسى نيز امكان حضور «عوامل نفوذى» دشمن در مراكز تصميم گيرى است. البته توجيه اقتصادى كه بدان اشارهاى نمى شود نقش اصلى را بازى مى كند. مقامات نمى خواهند منافع را با جمع بزرگترى تقسيم كنند.
زندگى در مرز ميان رويا و واقعيت
روحانيون دولتى (چيزى در حدود پنج تا ده درصد از روحانيون كشور) و وفاداران به آنها در نقاط تاريكى ميان رويا و واقعيت زندگى مى كنند تا احساس خطر زوال را در اين مرز به فراموشى بسپارند. روحانيون شيعه على رغم درگير شدن تام و تمام با همهى واقعيات عالم به واسطهى در دست داشتن ادارهى يك كشور ۷۴ ميليونى هنوز خواب را عنصرى تعيين كننده در تعيين سرنوشت خود و وفادارانشان مى دانند. تعريف خواب و تفسير خواب بخشى از تكنيكهاى داستان گويى براى اقناع در نظام تبليغاتى روحانيت شيعه هستند.
نظام فكرى و آموزشى روحانيت و وفاداران آن از طراحى، هماهنگ سازى و كل نگرى، همدلى، جديت و معنى سازى و معنى دهى به زندگى تقريبا تهى است (به همين دليل تمسك به نظريهى توطئه تا اين حد در ميان آنها گسترده است) اما در مسخره كردن رقيب (و نه طنز)، تشويق به مرگ و سياهى و عزادارى خبره است. در عالم رويا اين كارها را آسان تر مى توان انجام داد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.
اين روحانيون در دوران تحصيل نيز در ماههاى محرم و صفر و رمضان به چند روستا سفر كرده و تجربهاى از تبليغ در روستاها را پيدا مى كردند.
اين جهان با تاسيس جمهورى اسلامى يك باره دچار دگرگونى و انقلاب شد؛ روحانيون در مدتى به كوتاهى سه سال با ديگر گروههاى مدعى قدرت جنگيدند و پس از حذف خشونت آميز آنها مقدرات اقتصاد و بازرگانى و فرهنگ و سياست و علم و ارتباطات يك كشور كهن و ثروتمند را به دست گرفتند. اقتضاى اين قدرت بى حد و حصر و بدون نظارت و پاسخگويى آن بود كه روحانيت از پيلهى روابط گذشته خارج شده و در قد و قامت يك كاست حكومتى با همهى لوازم و پيامدهاى آن ظاهر شود. امروز پس از سه دهه حكومت، روحانيت شيعه كه بخش عمدهى آن از دولت و منابع عمومى ارتزاق مى كند در كدام جهان زندگى مى كند؟
روحانيتِ بدون روحانيت
با جذب روحانيت به دستگاههاى دولتى، پيشنمازى به شغل درجه چندم بسيارى از روحانيون تبديل شد و بسيارى از روحانيون اصولا اين نوع منصب اجتماعى و كاركردهايش را رها كردند. شغل روضه خوانى نيز به كلى منقرض شد. منابع سرشار دولتى آنها را وسوسه كرده و چشم از دست مردم كوچه و بازار برداشتند؛ آنها ديگر نيازى نداشتند رزق و روزى خود را از دست مردم به عنوان ولى نعمت خود بگيرند؛ اكنون خود به ولى نعمت آنها تبديل شده بودند.
روحانيون نسل گذشته آن چنان در دنياى تجارت و بهره بردارى از امتيازات غوطه ور شده است كه ديگر نمى خواهد آنها را در تنشهاى سياسى از دست دهد. به همين دليل بخش عمدهى اعضاى جامعهى روحانيت در قم و تهران و نيز جامعهى وعاظ تهران در مجادلات پس از انتخابات ساكت ماندند (خواص بى بصيرت از نگاه خامنهاى) و روحانيون جوان تر با كمك نظاميان با استفاده از اين موضوع مى خواهند نمدى براى كلاه خود تهيه كنند.
در عرض تنها يك دهه پس از پايان جنگ، ديگر از مقام روحانى تنها عبا و عمامهاى ( نه حتى نعلين) باقى ماند و برنامهى روزانهى آنها پر شد از جلسات مربوط به تجارت و كسب و كار، حضور در هيئتهاى مديره، محافل رفقا و دوستان همدورهاى، حضور در مجامع رسمى دولتى، و اگر فرصتى باقى ماند سرى زدن به روزنامهها و گعدههاى سياسى. وعظ و خطابه خوانى تنها به دستگاه هاى دولتى مثل راديو و تلويزيون و مجامع رسمى كه عايدات سياسى و اقتصادى داشت محدود شد.
روحانيون به سرعت به خريد دفتر و محل كار براى فعاليتهاى تجارى و دلالى خود اقدام كرده و به استخدام افرادى براى رتق و فتق امور مربوط به شركتها و امتيازات و رانتهاى اختصاص يافته پرداختند. بخش عمدهاى از روحانيون تنها در عرض يك دهه به سياستمداران و دلالان سياسى از همان نوعى كه در لندن و واشينگتن دى سى مشغول به كار هستند تبديل شدند.
زوال حكومت روحانى
خامنهاى كه به خوبى اين تحولات را تحت نظر داشت به زودى متوجه اين واقعيت شد كه با اين نيروى عجين شده در كسب و كار و درگير با منافع و مصالح شخصى و صنفى نمى توان زمام يك حكومت مطلقه را در اختيار گرفت و اكثريت جامعه را ساكت كرد. از همين جهت در عين رها كردن آنان به كسب منافع و استفاده از امتيازات و رانتها، چفيهاى در گردن انداخت و نجات حكومت خويش را در ارتباط با بخشى از فرماندهان سپاه و نيروهاى بسيجى محلات ديد كه بواسطهى دور ماندن از امتيازات حكومت دينى، نه از روحانيت متحول شده دل خوشى داشتند و نه دغدغههاى روشنفكران را به درستى متوجه مى شدند.
نظامى گرايى حكومت خامنهاى از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و سركوب مردم در هفتههاى پس از انتخابات آغاز نشد بلكه از روزى كه وى به عنوان رهبر در خيابان پاستور منزل گزيد اين نظاميان بودند كه بايد به عنوان نيروهاى قابل اعتماد وى حكومتش را حفظ مى كردند.
روحانيون نسل گذشته آن چنان در دنياى تجارت و بهره بردارى از امتيازات غوطه ور شده است كه ديگر نمى خواهد آنها را در تنشهاى سياسى از دست دهد. به همين دليل بخش عمدهى اعضاى جامعهى روحانيت در قم و تهران و نيز جامعهى وعاظ تهران در مجادلات پس از انتخابات ساكت ماندند (خواص بى بصيرت از نگاه خامنهاى) و روحانيون جوان تر با كمك نظاميان با استفاده از اين موضوع مى خواهند نمدى براى كلاه خود تهيه كنند.
انشعاب اين گروه تحت عنوان «وعاظ ولايى» از جامعهى وعاظ بيانگر اين تحول است: «جامعه وعاظ ولايى اطاعت محض از منويات رهبرى و خارج نشدن از اصولگرايى مد نظر ايشان يعنى تاكيد بر ارزش هاى دينى و الهى را به عنوان مانيفست خود اعلام كرده است. خوشبختانه اكثريت اعضاى جامعه وعاظ ولايى طلاب جوان، فرهيخته و عالم هستند كه در مسير اعلام شده گام بر مى دارند". (بهارى عضو جامعه وعاظ ولايى كشور، مهر، ۱ تير ۱۳۸۹)
نگرانى از سقوط
اما مستى از بادهى پيروزى به معناى احساس ثبات سياسى نيست. پس از سه دهه عمر جمهورى اسلامى، روحانيون موثر در هيئت حاكمه مرتبا از توطئهى دشمنان سخن مى گويد. روحانيون دولتى كه عمدتا از نسل تازهى روحانيون و بدون سابقهى قابل توجه در انقلاب ۱۳۵۷ هستند به گونهاى سخن مى گويند كه گويى همهى عالم هر روز در حال برنامه ريزى براى سقوط حكومت جمهورى اسلامى و نابودى روحانيت شيعه هستند.
سانسور شديد آثار چاپى، بستن روزنامهها، زندانى كردن روزنامه نگاران و فيلترينگ سايتهاى اينترنتى ناشى از اين تصور است كه يك انتقاد كوچك يا طرحهاى انديشگى و رفتارى بديل به سرعت به سقوط نظام مى انجامد. روحانيت حاكم در دوران خامنهاى آن چنان بدون پايگاه اجتماعى است كه هر لحظه انتظار سقوط خود را دارد.
بواسطهى همين نگرانى است كه منتقدان نظام جمهورى اسلامى و ولايت فقيه از سوى جامعهى مدرسين حوزهى علميه ى قم حكم ارتداد دريافت مى كنند: «سروش با تخطئه مبانى نظام اسلامى و ولايت فقيه ارتداد خود را بر همگان ثابت كرد.» (كيهان، ۶ خرداد ۱۳۸۹) اين حكم بعدا به علت تاثير منفى در افكار عمومى پس گرفته شد.
شرح پيروزىها
يكى از موضوعاتى كه مكررا در سخنان روحانيت دولتى شيعه تكرار مى شود اين است كه چگونه قدرت مطلقه در ابتداى عمر جمهورى اسلامى نصيب روحانيت و وفاداران به آن شد. بعد از سى سال هنوز روحانيون حاكم مست از بادهى پيروزى نسل گذشتهاند و در گذشتهى باشكوه و ذهنى نسلى ديگر زندگى مى كنند. آنها از قدرت رهبرى خمينى و تبعيت مردم از وى سخن مى گويند تا براى خامنهاى نيز چنين قدرتى را دست و پا كنند. در اين گونه سخنان، روحانيت به شرح حماسى پيروزىهايى كه انتظارش را نداشت مى پردازد تا به مخاطبان، قدرت جادويى و رمز آلود خود را بنماياند و به طور ضمنى شكست ناپذيرى خود را نتيجه بگيرد. اما مكرر شدن اين داستان حكايت از احساس خطر جدى آنها براى زوال حكومت دينى است.
كاست بستهاى كه بسته خواهد ماند
روحانيت حاكم تنها بخشى از نيروها را كه كاملا در خدمت و وفادار به خود بيابد به كار مى گيرد تا مگر آنها كه مى خواهند حكومت دينى را سرنگون كنند از درون حكومت به اين كار اقدام نكنند. در دوران خامنهاى اين نيروها به نظاميان محدود شد. مقامات حكومتى، بالاخص سفارت و وزارت و وكالت در ميان اعضاى همين كاست توزيع مى شوند. توجيهات گوناگونى براى بسته بودن اين كاست وجود دارد. توجيه اخلاقى آن آنست كه مصاحبت و مجالست با افراد در تعيين سرنوشت آدميان اهميت دارد و از همين جهت آنها افرادى شبيه به خود (از محافل خود) را براى همكارى و تقسيم قدرت به كار مى گيرند. توجيه سياسى نيز امكان حضور «عوامل نفوذى» دشمن در مراكز تصميم گيرى است. البته توجيه اقتصادى كه بدان اشارهاى نمى شود نقش اصلى را بازى مى كند. مقامات نمى خواهند منافع را با جمع بزرگترى تقسيم كنند.
زندگى در مرز ميان رويا و واقعيت
روحانيون دولتى (چيزى در حدود پنج تا ده درصد از روحانيون كشور) و وفاداران به آنها در نقاط تاريكى ميان رويا و واقعيت زندگى مى كنند تا احساس خطر زوال را در اين مرز به فراموشى بسپارند. روحانيون شيعه على رغم درگير شدن تام و تمام با همهى واقعيات عالم به واسطهى در دست داشتن ادارهى يك كشور ۷۴ ميليونى هنوز خواب را عنصرى تعيين كننده در تعيين سرنوشت خود و وفادارانشان مى دانند. تعريف خواب و تفسير خواب بخشى از تكنيكهاى داستان گويى براى اقناع در نظام تبليغاتى روحانيت شيعه هستند.
نظام فكرى و آموزشى روحانيت و وفاداران آن از طراحى، هماهنگ سازى و كل نگرى، همدلى، جديت و معنى سازى و معنى دهى به زندگى تقريبا تهى است (به همين دليل تمسك به نظريهى توطئه تا اين حد در ميان آنها گسترده است) اما در مسخره كردن رقيب (و نه طنز)، تشويق به مرگ و سياهى و عزادارى خبره است. در عالم رويا اين كارها را آسان تر مى توان انجام داد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.