لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۰۲

اسفندیار منفردزاده: ترانه ایرانی سقوط کرده است


اسفندیار منفردزاده همراه با یکی از نوازندگان ویولن در حال ضبط موسیقی
اسفندیار منفردزاده همراه با یکی از نوازندگان ویولن در حال ضبط موسیقی
ترانه وموسيقى ايرانى اين روزها در چه حالى است؟ كنسرت هاى موسيقى برگزار نشده لغو مى شود و بسيارى از دست اندركاران اين حوزه حتى براى گرفتن مجوز انتشار يك آلبوم، ماه ها در صف انتظار مى مانند و سرانجام خيلى ها ناگریز به انتشار زيرزمينى آثارشان مى شوند.

آلبوم «مادران زمين» كارى از حسين عليزاده، موسيقيدان سرشناس ايرانى و گروه «هم آوايان» است كه در آن هما نيكفام، پروين نمازى و افسانه جهانگيرى با یکدیگر همسرایی کرده اند و همين كافى است تا حسين عليزاده هم، ناگزير، قيد گرفتن مجوز انتشار پخش كارش را بزند.

اين آلبوم را دوستداران موسيقى حسين عليزاده در سايت هاى مختلف دانلود مى كنند.

پرسش اينجا است كه موسيقى ايرانى در شرايطى كه حرفه اى ترين اهالى اش ناگزير به كار زيرزمينى يا صرفا برگزارى كنسرت در خارج از ايران مى شوند، چه آينده اى در پيش رو خواهد داشت؟

براى پاسخ به اين پرسش با اسفنديار منفردزاده، موسيقيدان و آهنگساز برجسته ايرانى، كه او را با موسيقى هاى ماندگارى كه براى برخى ازبهترين فيلمهاى سينمايى ايران ساخته به ياد مى آوريم، همراه شديم.




اسفنديار منفردزاده: در اين سال ها، موسيقى مجرد و موسيقى بدون كلام، تقريبا محدوديتى نداشته است اما موسيقى آوازى يا بهتر بگويم، ترانه، يعنى تركيب شعر و موسيقى، همواره با مشكل مواجه بوده است.

مسئله نخست اين بود كه زن از موسيقى و ترانه ايرانى جدا و حذف شد و كارورزان عرصه هنر سكوت كردند. تمام اين كاروزان بدون استثنا مقصر هستند و بايد پاسخگو باشند كه چرا سكوت كردند؟ چرا در طول ۳۱ سال سكوت كردند تا زن- يعنى نيمى از بدنه هنر فرهنگ و هنر ايران- ساكت بنشيند؟

اسفندیار منفردزداه
به اين دليل كه كلام، موسيقى را از ذهنيت كامل در مى آورد و به آن عينيت مى دهد، معنا را براى همه روشن مى كند، اين كلام و آنچه كه جوان ها مشتاق ارائه آن بوده اند با سليقه هاى حاكميت همخوان نبوده است.

بنابر اين همواره موانع وجود داشته است. در واقع اين موانع، سليقه حاكميت و سليقه خالقان آثار را اعمال مى كرده است، اين موانع دائمى بوده است و وزارت ارشاد حكومت دينى ناگزير است مقررات خودش را اجرا كند.

اما برخورد دفعى با موسيقى و محدود كردن هنرمندان در اين حوزه با چه هدفى انجام مى شود؟

حس من اين است كه حاكميت مايل است كسانى كه سازگارى لازم با تفكر حكومت براى مجموع هنرها را ندارند، چه با فشار يا با زبان خوش يا با تهديد يا به هر شكل ديگری، از اين سرزمين بيرون بروند.

با وجود این، بسيارى معتقدند، هميشه اين امكان وجود دارد كه از دل محدوديت خلاقيت بيرون بيايد، در ايران امروز هم، هستند هنرمندان و موسيقيدانانى كه از خطوط قرمز مى گذرند.

آيا چنين خلاقيتى مى تواند راه مناسبى پيش پاى هنر موسيقى يا دستكم موسيقى اعتراضى روشن كند؟

اين دوره را نسل من و پيش از من تجربه كرده ايم و نتيجه اش انقلابى شد كه ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷اتفاق افتاد. يعنى موسيقى به صورت سمبل، تمثيل و استعاره در فرهنگ و هنر معترضين، جارى بود. با اين حال به جز كلى گويى، كار ديگرى نمى شد كرد. كلى گويى هم نتيجه اش همان شده كه جامعه ما تجربه كرد.

با اين حسابى كه آقايان مى گويند،‌ جهان آزاد نباید خلاقيت داشته باشد! بنابر اين در بركه، نهنگ به دنيا نمى آيد و اين خفقان، جو و فضا را ناسالم و هر چه كوچكتر مى كند.

اين خلاقيت ها- بيشترشان كه من مى بينم - نشخوار است و اگر هم حرف تازه اى وجود دارد، آن قدر بعيد و پراكنده است كه كوچكترين نقشى در تغيير اين ناهنجارى هاى اجتماعى به سمت هنجارهاى روشنى كه انسان ها دوست دارند، نخواهد داشت.

سهم هنرمندان در جريان محدوديت ها و موانع بر سر اجرا و انتشار موسيقى در ايران تا چه میزان بوده است؟

در يك كلام بگويم كارورزان فرهنگ و هنر ايران در مجموع درتمام زمينه هاى هنرى كمى دير متوجه شده اند كه اين تجاوز ۳۱ ساله به كجا راه مى برد؟ آنها دير متوجه شدند كه در دراز مدت زاويه ها به اينجاها مى رسد و از اين هم ممكن است بدتر بشود. نتيجه اش چه خواهد بود؟

پاسخ به اين سوال بستگى به پيوندى دارد كه ميان كارورزان فرهنگ و هنر بر سر منافع مشترك وجود دارد.

مسئله نخست اين بود كه زن از موسيقى و ترانه ايرانى جدا و حذف شد و كارورزان عرصه هنر سكوت كردند. تمام اين كاروزان بدون استثنا مقصر هستند و بايد پاسخگو باشند كه چرا سكوت كردند؟ چرا در طول ۳۱ سال سكوت كردند تا زن- يعنى نيمى از بدنه هنر فرهنگ و هنر ايران- ساكت بنشيند؟

در اين شرايط آيا آينده اى هم براى ترانه و موسيقى ايرانى مى توان متصور شد؟

موسيقى ايران جاى خوبى دارد. جهش هايى داشته است، ارزش هایى داشته است، به آن خوشبين هستم. ولى ترانه ايرانى نه. ترانه ايرانى سقوط كرده است.

تنها موردى كه جاى اشاره دارد و هنوز مى تواند چيزى بگويد و حرف جوان ها را مطرح كند، نوعى رپ است كه از شرق لس آنجلس شروع شد. اين موسيقى رپ، موسيقى اعتراضى بود.

رپ اصولا سبك و نوعى موسيقى است كه به دور از ادب هم حتى مى تواند ارائه شود، با هر شكلى و هر جور كه سليقه خواننده آن است، اين الان سبكى است كه شايد بتواند حس جوان و اعتراض و فرياد نسل امروز را به نوعى و به شكلى بيان كند.
XS
SM
MD
LG