ملکه فوزيه، نخستين همسر محمدرضا پهلوی آخرين پادشاه ايران، روز سه شنبه، یازدهم تیر ماه، در سن ۹۲ سالگی در شهر اسکندريه مصر درگذشت.
علت فوت ملکه پيشين ايران که خواهر ملک فاروق، آخرين پادشاه مصر بود، کهولت سن اعلام شده و بر پايه بيانيه رسمی خانواده او در مصر، قرار است پيکر فوزيه روز چهارشنبه در اسکندریه تشييع شود.
فوزيه در ۱۴ آبان سال ۱۳۰۰ در شهر اسکندريه مصر به دنيا آمده بود و در سال ۱۹۳۹ ميلادی با محمدرضا پهلوی ازدواج کرده بود. حاصل اين ازدواج دختری به نام شهناز بود که بعدها با اردشير زاهدی، وزير امور خارجه ايران در دوران پهلوی ازدواج کرد.
در گفت وگو با اردشير زاهدی ابتدا در باره شخصيت ملکه فوزيه پرسيدم.
اردشیر زاهدی: ايشان اولين ملکه ايران هستند. يک شاهزاده خانم جوان و دوست داشتنی و بیاندازه خاکی که عشق بیاندازهای به ايران داشتند. تا زمانی که در ايران تشريف داشتند فارسی ياد گرفتند و تا اين اواخر که افتخار ديدارشان را داشتم، اين به يادشان بود و از ايرانیها سپاسگزار بودند.
زمانی که اعلیحضرت محمدرضا شاه فوت کردند خوشبختانه با روابطی که با رييس جمهوری سادات داشتم، زمانی که قرار بود اعلیحضرت را در محل دفن فعلیشان، دفن کنيم، اين محل دفن متعلق به خاندان شاهزاده فوزيه در آن مسجد است.
سادات، خصوصی به من گفت که اين به لحاظ اخلاقی بايد اجازه گرفته شود، گفتم بله و وقتی به عرضشان رساندم آن زمان همسر شاهزاده فوزيه هم حيات داشت، هنوز حرف از دهان من بيرون نيامده بود که با اشک به من گفتند، صد در صد، حتما، که اين نشان بزرگواریشان بود.
به ايران علاقه زيادی داشت، من از کودکی از دور افتخار آشنايی با ايشان را داشتم، بعد هم که عروسی من با دختر ايشان پيش آمد، افتخار آشنايی با ايشان بيشتر شد، بعد از آن من اين افتخار داشتم را که اغلب اينجا میآمدند و اينجا در خدمتشان بودم.
زمانی که حالشان بهتر بود، اينجا منظورم در مونترو پيش ما میآمدند، يکبار هم ذاتالريه گرفتند و خوشبختانه آن برطرف شد، اين اواخر که مسافرت برايشان مشکل شده بود من سالی دو سه بار به ديدنشان در اسکندريه مصر میرفتم.
آقای زاهدی شما همان طور که اشاره کرديد در دوره نوجوانی و بعدها خاطرات زيادی با ايشان داشتيد آيا شما خاطرهای از ايشان به ياد داريد که بيشتر گويای شخصيت ايشان باشد.
شخصيت ايشان محبت و لطفی بود که به خود من پدرم، خانواده و فاميل من داشتند. علاقه و احترامی که به ما داشتند. با اينکه ملکه بودند بدون آنکه چيزی با خودشان ببرند مملکت ما را ترک کردند اما علاقه و احترامشان برای ايرانیها و خانواده سلطنتی ايران بسيار بود. رضا شاه پدر اعلیحضرت، رضا شاه کبير، عشق و علاقه عجيبی به ايشان داشتند و خيلی به ايشان احترام میگذاشتند.
من عکسی از يک مجله قديمی در حال اسکی در ايران در سالهای ۱۹۴۱-۱۹۴۲ از ايشان دارم، البته من در آن زمان بچه بودم، کنار اين عکس همواره يک گل رز به من دادند که ا الان هست.
من هم علاقه عجيبی به ايشان داشتم، از يک سو مادر زن من بودند و از طرف ديگر شخصيت خود ايشان. شوهرشان هم از بستگان خودشان بودند که زمانی در زمان فاروق، وزير جنگ بودند که ايشان هم يک جنتلمن بود و پسرشان، حسين هم اين سعادت را داشت که تا آخرين روز و لحظه کنار مادرشان بودند و از ايشان پذيرايی و نگه داری کردند و او را خوشحال نگاه داشتند.
آقای زاهدی اشاره کرديد به اينکه ملکه فوزيه، مادر شاهزاده خانم شهناز، همسر شما بودند به تصور شما در همين دوره کوتاهی که ايشان در دربار و همسر محمدرضا شاه بودند چه تأثيری بر دربار گذاشته و اصولاً ميراث ايشان را چه میدانيد؟
آن زمان که ايشان در ايران بودند زمان خاصی بود، جنگ (جهانی دوم) شروع شده بود، اما آنچه که میتوانم از احساسات ملکه مادر، ملکه پهلوی از احساساتشان و اطرافيانشان و والا حضرت شمس خواهر بزرگ اعلیحضرت بدانم احترام عميق بود، به همين دليل هم زمانی که به واشینگتن آمدند والاحضرت شمس هم با ايشان همراه بود و در لندن هم وقتی که میآمدند، هر کسی بدون استثنا نسبت به ايشان احترام قائل بودند.
افراد را به واسطه همان خاکی بودن خودشان جذب میکردند، و لازم نبود که بگويد هستم. تا روزی که طلاق گرفتند و رفتند همان خنده مخصوص خودشان و مهر و محبتشان را داشتند.
علت فوت ملکه پيشين ايران که خواهر ملک فاروق، آخرين پادشاه مصر بود، کهولت سن اعلام شده و بر پايه بيانيه رسمی خانواده او در مصر، قرار است پيکر فوزيه روز چهارشنبه در اسکندریه تشييع شود.
فوزيه در ۱۴ آبان سال ۱۳۰۰ در شهر اسکندريه مصر به دنيا آمده بود و در سال ۱۹۳۹ ميلادی با محمدرضا پهلوی ازدواج کرده بود. حاصل اين ازدواج دختری به نام شهناز بود که بعدها با اردشير زاهدی، وزير امور خارجه ايران در دوران پهلوی ازدواج کرد.
در گفت وگو با اردشير زاهدی ابتدا در باره شخصيت ملکه فوزيه پرسيدم.
اردشیر زاهدی: ايشان اولين ملکه ايران هستند. يک شاهزاده خانم جوان و دوست داشتنی و بیاندازه خاکی که عشق بیاندازهای به ايران داشتند. تا زمانی که در ايران تشريف داشتند فارسی ياد گرفتند و تا اين اواخر که افتخار ديدارشان را داشتم، اين به يادشان بود و از ايرانیها سپاسگزار بودند.
زمانی که اعلیحضرت محمدرضا شاه فوت کردند خوشبختانه با روابطی که با رييس جمهوری سادات داشتم، زمانی که قرار بود اعلیحضرت را در محل دفن فعلیشان، دفن کنيم، اين محل دفن متعلق به خاندان شاهزاده فوزيه در آن مسجد است.
سادات، خصوصی به من گفت که اين به لحاظ اخلاقی بايد اجازه گرفته شود، گفتم بله و وقتی به عرضشان رساندم آن زمان همسر شاهزاده فوزيه هم حيات داشت، هنوز حرف از دهان من بيرون نيامده بود که با اشک به من گفتند، صد در صد، حتما، که اين نشان بزرگواریشان بود.
به ايران علاقه زيادی داشت، من از کودکی از دور افتخار آشنايی با ايشان را داشتم، بعد هم که عروسی من با دختر ايشان پيش آمد، افتخار آشنايی با ايشان بيشتر شد، بعد از آن من اين افتخار داشتم را که اغلب اينجا میآمدند و اينجا در خدمتشان بودم.
زمانی که حالشان بهتر بود، اينجا منظورم در مونترو پيش ما میآمدند، يکبار هم ذاتالريه گرفتند و خوشبختانه آن برطرف شد، اين اواخر که مسافرت برايشان مشکل شده بود من سالی دو سه بار به ديدنشان در اسکندريه مصر میرفتم.
آقای زاهدی شما همان طور که اشاره کرديد در دوره نوجوانی و بعدها خاطرات زيادی با ايشان داشتيد آيا شما خاطرهای از ايشان به ياد داريد که بيشتر گويای شخصيت ايشان باشد.
شخصيت ايشان محبت و لطفی بود که به خود من پدرم، خانواده و فاميل من داشتند. علاقه و احترامی که به ما داشتند. با اينکه ملکه بودند بدون آنکه چيزی با خودشان ببرند مملکت ما را ترک کردند اما علاقه و احترامشان برای ايرانیها و خانواده سلطنتی ايران بسيار بود. رضا شاه پدر اعلیحضرت، رضا شاه کبير، عشق و علاقه عجيبی به ايشان داشتند و خيلی به ايشان احترام میگذاشتند.
من عکسی از يک مجله قديمی در حال اسکی در ايران در سالهای ۱۹۴۱-۱۹۴۲ از ايشان دارم، البته من در آن زمان بچه بودم، کنار اين عکس همواره يک گل رز به من دادند که ا الان هست.
من هم علاقه عجيبی به ايشان داشتم، از يک سو مادر زن من بودند و از طرف ديگر شخصيت خود ايشان. شوهرشان هم از بستگان خودشان بودند که زمانی در زمان فاروق، وزير جنگ بودند که ايشان هم يک جنتلمن بود و پسرشان، حسين هم اين سعادت را داشت که تا آخرين روز و لحظه کنار مادرشان بودند و از ايشان پذيرايی و نگه داری کردند و او را خوشحال نگاه داشتند.
آقای زاهدی اشاره کرديد به اينکه ملکه فوزيه، مادر شاهزاده خانم شهناز، همسر شما بودند به تصور شما در همين دوره کوتاهی که ايشان در دربار و همسر محمدرضا شاه بودند چه تأثيری بر دربار گذاشته و اصولاً ميراث ايشان را چه میدانيد؟
آن زمان که ايشان در ايران بودند زمان خاصی بود، جنگ (جهانی دوم) شروع شده بود، اما آنچه که میتوانم از احساسات ملکه مادر، ملکه پهلوی از احساساتشان و اطرافيانشان و والا حضرت شمس خواهر بزرگ اعلیحضرت بدانم احترام عميق بود، به همين دليل هم زمانی که به واشینگتن آمدند والاحضرت شمس هم با ايشان همراه بود و در لندن هم وقتی که میآمدند، هر کسی بدون استثنا نسبت به ايشان احترام قائل بودند.
افراد را به واسطه همان خاکی بودن خودشان جذب میکردند، و لازم نبود که بگويد هستم. تا روزی که طلاق گرفتند و رفتند همان خنده مخصوص خودشان و مهر و محبتشان را داشتند.