لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۲۲

تصنیف های ماندگار در نوروز خوانی ایران


از راست غلامحسین بنان، دلکش و جواد بدیع زاده
از راست غلامحسین بنان، دلکش و جواد بدیع زاده
در نخستين روز از سال ۱۳۹۰ خورشيدی، و روز اول دهه۹۰، به شما در برنامه ديگری از مجموعه برنامه های «نمای دور، نمای نزديک» خوش آمد می گويم نوروزتان فرخنده و پيروز باد.

برنامه اين هفته را به مناسبت روزی که در آن هستيم، به مروری بر نوروز و نوروز خوانی در موسيقی ايرانی اختصاص داده ايم، و البته مروری هم خواهيم داشت بر تعدادی از ماندگارترين های آثار موسيقی ايران، که با موضوع نوروز به خاطره جمعی ايرانيان پيوسته اند.

تصنيف هايی که بخشی از فرهنگ معاصرايرانی در قلمرو نوروز شده اند. نوروز بيش و پيش ازهر چيز در سنت نوروزی خوانی است که قابل رد گيری است. اين سنت به چه زمانی باز می گردد؟



عبدالحميد اشراق، موسس نخستين مجله موسيقی ايران دربيش از نيم قرن پيش در اين ارتباط به رادیو فردا می گويد:

عبدالحمید اشراق: ما از زمان زرتشت، نوروز خوانی داشتيم در حال حاضر هم آن آثار نوروز خوانی در شمال ايران موجود است.يک گروه هشت نفره در خانه می آيد و يک ماه قبل از عيد شروع به خواندن می کنند. يک نفر يک بيت شعر را می خواند و چهار نفر ديگر عين آن بيت را با صدای پايين تری جواب می دهند.

اين سه يا چهار نفر را محلی ها «پی خوان» می گويند. يعنی کسانی که بعد از آنها می خوانند. متن اشعار هم تماما با مضمون بهار، گل و سبزه است.

دکتر محمود خوشنام، نويسنده و منتقد حوزه موسيقی هم نوروزخوانی را از نخستين موارد ثبت شده در رابطه نوروز و موسيقی ايرانی می داند.

محمود خوشنام: پيشينه اين نوروز خوانی ها به دوره باربد می رسد. دليل آن هم اين است که در خود اين نوروز خوانی ها گاه يک اصطلاح هایی وجود دارد که در اين اصطلاحات از برخی رسوم و مسائلی حکايت می شود که به زمان ساسانيان برمی گردد و در دوره باربد هم پيدا می شود.

البته اثبات اين موضوع کار راحتی نيست. چون تا آنجايی که بنده اطلاع دارم، مدارک و اسنادی در اين مورد که آدم را به يقين قطعی برساند، وجود ندارد.

آنچه که از نوروز خوانی ها در دوره اسلامی می شود فهميد، اين است که اين نوروزخوانی ها در واقع نوعی وسيله دفاع از مراسم ملی در برابر کسانی بوده است که با اين مراسم مخالفت می کرده اند که البته هنوز هم هستند کسانی که چنين مخالفت هايی می کنند.»

از اين نوروزخوانی ها اگر چه، جز معدودی باقی نمانده اند اما جايشان را به ترانه ها و تصانيف در موسيقی سنتی ايرانی داده اند.

عبد الحميد اشراق، کارشناس موسيقی:

«تقريبا می گويم که ۷۰يا ۸۰ درصد اين خوانندگان دوره ما سعی می کردند که برای شب عيد با يک جرقه ای، خواندن برای نوروز را شروع کنند. اکثر خوانندگان مانند بنان، دلکش، شمس، خانم الهه و باقی خوانندگان همگی يک شعر شادی بخش با يک آهنگی را سر تحويل سال می خواندند.»

محمود خوشنام، نويسنده و منتقد موسيقی، هم در اين باره می گويد:

«نوروز خوانی با عنوان خود نوروز خوانی شايد در موسيقی سنتی موجود به جز در موسيقی نواحی وجود نداشته باشد. جزء يکی دو موارد که در گوشه هايی از موسيقی، نت هايی با ترکيب با واژه نوروز وجود دارد، چيزی ديگری يافت نمی شود.

ولی در عين حال، جای اين نوروز خوانی ها را تصنيف ها و ترانه های بهارانه گرفته است و اين از مشروطيت به سو و به خصوص از زمان عارف قزوينی به اين طرف، ترانه هايی که به خصوص نوروز و بهار در آن نقش بازی می کند، خيلی زياد داريم.»

با نگاهی به ماندگارترين های اين عرصه، نام عارف قزوينی و برترين اثر او «جوانان وطن» توجه مان را جلب می کند که گويا آغشته گی سياست را در تاريخ معاصر ايران با همه چيز و از جمله نوروز به ظريف ترين شکل ممکن، ماندگار کرده است.

يکی از کارهای منتسب به عارف قزوينی،«بهار دلکش» است که آن را هم محمدرضا شجريان در خاطره ايرانيان جاودان کرده است. اما اين ترانه در زمان خودش هم جنجال برانگيز بود.

محمود خوشنام: «بهار دلکش» ماده اختلاف است برای اينکه عارف مدعی است که آن را او ساخته است. ولی در تاريخ بيشتر به نام ملک الشعرای بهار و درويش ثبت شده است و آقای شجريان هم با همان عنوان«آهنگی از درويش» با شعر ملک الشعرای بهار خوانده است.

ولی عارف در ديوانش، در يکی دو جا به آن اشاره می کند و بسيار هم به حالت قهرآميز و گله آميزی از ملک الشعرای بهار صحبت می کند و تلويحا می گويد که «در واقع اين مطلب من را دزديده اند و به نام خودشان ثبت کرده اند.»

من بيشتر فکر می کنم که اين اثر، کار بهار باشد. برای اينکه اگر آهنگ درخشان پرذوق عارف نباشد، گاه ترانه هايش واقعا ارزش..... ندارد.»

اسماعيل نواب صفا، سراينده يکی ديگر از ماندگاران ترانه های تاريخ نوروزخوانی در موسيقی ايرانی است.

عبدالحميد اشراق: نواب صفا، چيزهايی که برای نوروز گفت بی نظير بود. نواب صفا يک موجود عزيزی بود که دوست داشتنی بود و با واژه بازی می کرد.... آمد نو بهار! دو معنی دارد؛ يکی اينکه بهار می آيد، و ديگر اينکه يک سياست ديگری بر سر کار آمده است. می بينيم که با واژه بازی کرده است.»

دکتر محمود خوشنام، نويسنده و منتقد موسيقی ايرانی هم، زاويه ديگری از اهميت اين تصنيف را توضيح می دهد.

محمود خوشنام: «آمد نوبهار» در واقع يکی از بهترين نمونه های تاريخ نوسازی ترانه است. به اعتقاد من حرکت از طرف تصنيف به طرف ترانه با همين «آمد نوبهار» انجام می شود. دوره ای بود بين سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ که در واقع تصنيف خوانی های قديم، بسيار کهنه، تکراری و ملال آور شده بود.

در اين دوره قمر کم کم به پايان کار خودش رسيده بود و روح انگيز هم همينطور. و خانم روح بخش بيشتر آوازخوان بود تا تصنيف خوان. اين بود که درواقع با رو کردن دلکش به سوی خالقی، نوع تازه ای از ترانه سازی پديد آمد.

در واقع تصنيف جای خودش را به ترانه داد که خط سير ملودی آن، بسيار ملودی زيبايی است و از آن گذشته چيزی که در آن تازگی دارد ريتمی است که خالقی به کار برده است. اين ريتم سابقه نداشت اين ريتم گرچه ريتم دو چهارم بود که در موسيقی ايران وجود داشت ولی به اين شکل و با تاکيداتی که روی ضربه های مختلف ريتم انجام می شود، نبود.

همين ريتم سبب ماندگاری «آمد نوبهار» شده است. اين «آمد نوبهار» سی سال تمام، هر سال در نوروز اجرا می شده است و حتی مردم به دفعات مختلف می خواستند تا تکرار بشود و هنوز هم که هنوز است وقتی بهار می آيد، آدم وقتی آن را می شنود، انگار که تمام طراوت بهار را در جان خودش حس می کند.»

اما بيژن ترقی هم ترانه سرای ديگری است که بايد نامش را از ماندگاران نوروز خوانی در تصانيف ايرانی دانست. ترانه ای که او سرود و با صدای بنان جاودانه شد.

محمود خوشنام: اين ترانه با آهنگی از روح الله خالقی در آميخته است.

خالقی که رییس هنرستان موسيقی ملی بود، انجمن موسيقی ملی را تاسيس کرد و يکی از بزرگان فکری موسيقی ايران بود و بعد هم ارکستر بزرگ گل ها را برای اولين بار آقای خالقی بنياد کرد.

اصلا می توان به طور کلی گفت که پس از علينقی وزيری، ارکستر بزرگ را خالقی در ايران بنياد نهاد و بعدها که اين اجراها به راديو راه يافت، باز هم برای اجرای برنامه گل ها، ارکستر بزرگ درست کرد. به هر حال اين ترانه ای که نتيجه همکاری بيژن ترقی و روح الله خالقی است، ترانه بسیار دلنشينی است.»

پوران هم با ترانه ای از بيژن ترقی بود که با خاطره های نوروزی ايرانيان پيوندی عميق پیدا کرده است.

محمود خوشنام: آهنگ اين ترانه بيژن ترقی که خانم پوران آن را خواند، از مجيد وفادار است. او آهنگ سازی بود که پيش از خالقی با دلکش هم کار می کرد و متن اين آهنگ را آقای بيژن ترقی نوشت و خودش می گويد که کوشش کرده بود برای اولين بار از زبان محاوره در کار ترانه سرايی استفاده کند.

خود آقای ترقی می گفت که از نتيجه اين کار راضی بودم، هرچند که ديگر تا آخر عمر با زبان محاوره کمتر کار کرد. البته صدای درخشان خانم پوران شاهپوری، اين ترانه را در رديف ماندگارها قرار داد.»

اما از همه اينها گذشته، ترانه هايی هم بوده اند که بدون مضامين مرتبط با بهار، در ايام نوروز همواره از راديو و تلویزيون ايران در سالهای دور پخش می شدند تا برای نسل هايی، يادآور ايام نوروزی باشند.

ترانه «از قند و شکر ساخته ام جوجه خروس» را سيد جواد بديع زاده، خواننده يکی از غمگين ترين تصانيف معاصر، يعنی «شد خزان» خوانده است.

محمود خوشنام: در واقع اين نوعی موسيقی عاميانه شهری است که در اين زمينه هم بعضی از آهنگ سازان ايرانی کار کرده اند از جمله بديع زاده و به خصوص اسماعيل مهرتاش.

زبان در اين ترانه های شهری، زبان محاوره است. زبان خودمانی محاوره و زبان قشرهای پايين دستی جامعه است. در عين حال اين ترانه ها پراز حس و حال بهاری است.

جالب ترين مسئله اين است کسانی اين کار را می کردند که استاد موسيقی سنتی هم بودند، هم کار آواز خوانی بديع زاده کار بسيار دقيق و جدی بود و هم کار سنتی نوازی اسماعيل مهرتاش.

ولی در عين حال عشق اين را داشتند که کار عاميانه هم بکنند و دليل آن هم در گفت و گويی که با مرحوم مهرتاش کرده بودم، اين بود که می گفت اين زبان، زبان مردم است و اگر بخواهيم موسيقی مردمی بسازيم، بايد از زبان مردم استفاده کنيم.
XS
SM
MD
LG