خبرگزاری دولتی « ايرنا» به نقل از يک گزارش مرکز آمار ايران اعلام کرد که در سال ۱۳۸۷، بيش از ۳۷۳ هزار نفر از بيکاران، يا حدود ۲۵ درصد آنان، دارای تحصيلات عالی بوده اند.
بر اساس اين گزارش، درصد فارغ التحصيلان بيکار در ساليان اخير افزايش يافته است.
احمد علوی، استاد دانشگاه و اقتصاددان در سوئد، درباره اين آمار به « راديو فردا» می گويد: نظام آماری ايران، نظام بيماری است. بنابراين تمام دقايق و ظرايف آنچه که دربازار کار می گذرد وعرضه و تقاضا برای نيروی کار را منعکس نمی کند.
اما نکته ای در اينجا وجود دارد، و آن اينکه اين ارقام متعلق به دو سال پيش است و در آن زمان، ما هنوز به اين رکود، آنهم به اين عمق، نرسيده بوديم.
بنابراين شرايط فعلی بسيار دهشتناک تر از چيزی است که آن آمار به ما می گويد؛ هم به لحاظ ملاحظات نظام آماری و هم به لحاظ اينکه اين آمار روزآمد و کارآمد نيست ولذا ما نمی توانيم به اين آمار اطمينان کنيم.
در نتيجه، بايد گفت که آمار بيکاری در ميان تحصيل کرده ها بسيار بالاتر از آن چيزی است که ادعا می شود.
يکی از دلايلی که من بر اين باورم که اطلاعات دقيق نيست و همچنين آمار بيکاری از يک سال و نيم تا حال تغيير کرده، اين است که در شرايط رکود فعلی، مشاغلی از جمله مشاغل خدماتی، که تحصيل کردگان و فارغ التحصيلان دانشگاهی در آنجا شاغل هستند، بر اساس رکود بيشتر آسيب می بيند.
بنا بردلايلی که گفتم، اين آمار بايد بيش از اين باشد که اعلام شده است.
با توجه به اينکه طبق قانون، دولت متولی ايجاد اشتغال است، وجود اين قشر بسيار زياد بيکار، آنهم در بين فارغ التحصيلان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی را چگونه ارزيابی می کنيد؟
سرمايه گذاری انبوهی بر روی دانشگاه ها و نسل جوان می شود، برای اينکه آنها بتوانند بعدها وارد بازار کار شوند و بوسيله اشتغال در بازار کار ايران بتوانند رشد اقتصادی کشور را بالا ببرند و شرايط بهتری را برای اقتصاد رقم بزنند.
اما در نبود اشتغال برای اين قشر، قشری که سرمايه گذاری انبوهی روی آن شده است، بايد انتظار آن را داشته باشيم که رشد اقتصادی کاهش پيدا کند.
به جز مساله رشد اقتصادی، که الآن دست به گريبان جامعه و اقتصاد ايران است و با توجه به رکودی که ما در آن قرار داريم، اين قشر جوان نمی تواند خانواده تشکيل دهد و ما تاثيرآن را هم در موضوع کاهش ازدواج بين جوانان می بينيم.
اما اگر بخواهيم بر روی مساله اقتصادی متمرکز شويم و آن را بررسی کنيم، بايد بگوييم که جامعه نيز از به کارگيری نادرست يا عدم به کارگيری سرمايه انبوهی، که پول نفت خرج آن شده است، زيان بزرگی می بيند؛ زيان از بابت اينکه دانشگاه ها بتوانند اين افراد را آموزش بدهند و آن ضايعات جانبی، که عدم اشتغال اين قشر جوان در پی خواهد داشت.
به نظر شما، پيامدهای ناشی از اين آمار بالای فارغ التحصيلان بيکار چه خواهد بود؟
برای يک نسل، سرمايه گذاری انبوهی صورت می گيرد تا اينکه اين افراد بعدها بتوانند وارد بازار کار شوند، اما به دليل اينکه اين افراد تحصيل کرده نمی توانند وارد بازار کار شوند، يک خلاء و يک شکاف نسلی به وجود می آيد؛ يعنی از طرفی، با يک نيروی کار مواجهيم که قديمی شده است و ازسوی ديگر، نيروی کاری که برای آن کار وجود ندارد و در اينجا است، که يک شکاف ايجاد می شود.
اين قضيه به جز تاثيراتی که بر رشد اقتصادی دارد و نرخ آن را کاهش می دهد، باعث می شود شما نتوانيد از دانش و تکنولوژی جديد استفاده کنيد. برای اينکه نسلی که دارد از دور خارج می شود، آشنايی خاصی با دنيای جديد ندارد و نسلی هم که می خواهد جايگزين نسل قديم شود، به خاطر شرايط بازار کار، نمی تواند عملا جايگزين آن شود.
اين فشار بر تراکم تقاضا، در نبود کار در بازار، باعث می شود که اين جوانان سرخورده و نسبت به شرايط فعلی معترض شوند، که بخشی از اين نارضايتی، خود را به شکل اعتراض ها، اعتصاب ها و تظاهرات نشان می دهد.
اما اين همه داستان نيست؛ چون بيکاری فارغ التحصيلان در لااقل سه لايه فردی، گروهی و اجتماعی تاثير گذار است.
در لايه های فردی، ممکن است فرد را تخريب کند و باعث بروز مسايل روانی و يا اجتماعی شود.
اين موضوع در لايه گروهی، باعث می شود که افراد نتوانند در بازار کار، ارتباطات اجتماعی را ياد بگيرند و آن پتانسيل ارتباطی خود را در عالم واقعی محقق کنند و در عرصه اجتماعی- سياسی، اين امر باعث اعتراض های عمومی می شود.
طبق قانون اساسی وادعايی که حکومت دارد، بايد برای اين عده کار پيدا کند، اما اينها نمی توانند برای جوانان کار پيدا کنند. در نتيجه، اين جوانان دست به اعتراض می زنند و مايلند اعتراض خود را به اشکال مختلف نشان دهند و بخشی از اين اعتراض ها به شکل شرکت در اعتراضات عمومی يا تظاهرات نمود پيدا می کند.