پنجره کوچک سلول انفرادی باز شد. بدون آنکه چهره نگهبان را ببینم گفت: چشمبندت را بزن بیا بیرون!
این جمله یعنی شروع سخت بازجوییها.
این بازجوییها اولین چالش و تجربه واقعیام بود، از همه آنچه که در دانشکده حقوق خوانده بودم: آیا بازجو در چارچوب قانونی رفتار خواهد کرد؟!
تا ساعتهای طولانی، باید روبه دیوار و با چشمبند به سؤالات شفاهی و بدون چشمبند به سؤالهای کتبی بازجو پاسخ میدادم.
دو بازجو پشت سرم قرار داشتند و با استهزا تخمه میشکستند و میخندیدند.
سال ۱۳۸۲ بود؛ بازجوها در هماهنگی با سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، تلاش میکردند اتهاماتی را که حتی روحم از آنها خبر نداشت، بپذیرم.
بعد سلول انفرادی بهترین ابزار آنها برای فشار به من شد.
در اتاق بازجویی
فیلم مستند «در اتاق بازجویی» را هشت صبح روز جمعه ۲۶ آذر، بلافاصله پس از پایان بخش تصویری صبحانه با خبر از شبکه ماهوارهای رادیو فردا ببینید.
این مستند همزمان از طریق صفحه فیسبوک رادیو فردا هم پخش خواهد شد، و پس از آن در وبسایت و دیگر صفحات رادیو فردا در فضای مجازی، از جمله کانال تلگرام، و صفحه یوتیوب رادیو فردا قابل دسترسی و دریافت است.
«در اتاق بازجویی» همچنین ساعت ۲۱ جمعه ۲۶ آذر، و ساعت هشت صبح شنبه ۲۷ آذر، از شبکه ماهوارهای رادیوفردا بازپخش خواهد شد.
در اولین بازداشتم، بارها در تنهایی سلول، آموختههای حقوقیام درباره نحوه رفتار با متهم و بازجویی را مرور کردم، اما کمترین شباهتی در آن ندیدم؛
آن بازجوییها تمام شد.
سال ۱۳۸۸ شد؛ بعد از انتخابات بحثبرانگیز ریاست جمهوری بار دیگر بازداشت شدم. این بار طولانیتر از اولین بازداشت در سال ۱۳۸۲.
بازداشت نیمهشب صورت گرفت و نزدیک ۴ نیمه شب در زندان اوین پشت سرم بسته شد. بازجویی ابتدا با تهدید و از همان ساعت ۴ نیمه شب شروع شد و تا نزدیک ۹ صبح ادامه پیدا کرد.
بیخوابی و فشار بازجو طاقتفرسا بود.
از آن روز که وارد سلول «انفرادی» و «شبه انفرادی» شدم تا ۲۰ روز بعد، از بازجویی خبری نشد.
بعد از آن با بازجوی جدیدی مواجه شدم. رفتار بدی نداشت، اما بازجویی او نیز، با آنچه در دانشکده حقوق خوانده بودم، فاصله داشت.
فشارهای روحی و روانی بیشتر شده بود.
وقتی آزاد شدم، دغدغهام نسبت به «انفرادی»، «بازجویی»، «اعتراف»، «محاکمه» و... بیشتر از سابق شد.
تمام لحظات بازجوییهای قبلی را این بار جدیتر با کتابهای قانون مقایسه کردم؛ غمانگیز بود.
فشار بازجو، تلفنهای بیوقت او و سایهای که بعد از آزادی از خودش به جا میگذاشت، سرنوشت فرار از کشورم را - بر خلاف میل باطنی- رقم زد.
روحم را در ایران گذاشتم و جسم را به بیرون آوردم.
با تحریریه روزنامههای ایران که نزدیک به ۱۷ سال در آنها بزرگ شدم و رشد کرد، خداحافظی کردم.
در این سوی دنیا و در رسانهای جدید -رادیوفردا- اولین مستند رادیویام را تجربه کردم: مجموعه ۱۸ قسمتی «سلول انفرادی».
همه زوایای «انفرادی» در زندانهای ایران در چند دهه گذشته و در گفتوگو با بیش از ۳۵ نفر مستند شد.
بعد از تجربه مستند «انفرادی» و همینطور چندین مستند رادیویی دیگر، از جمله «سی جنجال یک رئیسجمهور»، «پرونده یک قاضی»، و ... گام بعدی ساخت مستندی تصویری از دوران «بازجویی» فعالان سیاسی- مدنی بود.
بعد از تجربه در «رسانههای مکتوب» و سپس تجربه ساخت مستندهای «رادیویی» اینبار در سومین چالش و تجربه سخت رسانهایم، «بازجویی» در زندانهای ایران به یک «فیلم» بلند مستند تبدیل شد. تجربهای متفاوتتر از دو تجربه قبلی.
نامش شد: «در اتاق بازجویی».
هشت چهره که تجربهای بین دو ماه تا بیش از ۱۴ سال زندان داشتند؛ دوران بازجوییهای خود را روایت کردند. بازجوییهای که بیشتر بین دهه ۷۰ تا ۹۰ خورشیدی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده بود.
«فشارهای روحی و روانی »، «تهدید یا بازداشت موقت همسر و فرزند و همچنین فشار به دیگر اعضای خانواده برای اقرار گرفتن از متهم»، «استفاده از سلول انفرادی»، «شکنجه سفید»، «بیخوابی دادن به متهم»، «ایستاده نگاه داشتن متهم برای بیش از ۵۰ ساعت » و ... بخشی از شیوه بازجوییها در زندانهای جمهوری اسلامی ایران است که در این فیلم روایت شده است.
این قبیل گفتههای متهمان سیاسی را عموماً مقامهای قضایی و امنیتی ایران تکذیب میکنند- البته در مواردی استثنایی همانند بازداشتهای بازداشتگاه کهریزک در سال ۸۸ ، رفتارهای غیرقانونی مقامهای قضایی و انتظامی را پذیرفتند- هر چند قوانین ایران درباره حقوق متهم در زندان شفاف و روشن و به نسبت مترقی هستند اما کمتر اهتمامی برای رعایت حقوق متهمان سیاسی در ایران صورت گرفته است.
وقتی فیلم مستند «در اتاق بازجویی» را میساختیم، هدفم تنها بازگو کردن روایت فعالان سیاسی و مدنی از دوران بازجوییها آنها نبود بلکه هدف مهمتر چشم نبستن بر واقعیاتهاییست که پیرامون ما میگذرد و رفتارهای برخلاف قانون بازجو و بازجوهاست که زندگی انسانهای بیگناه و بیپناه را نابود میکنند.
این فیلم مستند، اگر تنها نگاه یک «انسان بیتفاوت»، یک «قاضی چشم بسته بر قانون» و یک «مقام سیاسی و قضایی» را بر عمق واقعیات درون سلولهای متهمان باز کند و در رفع آن بکوشد، به هدف خود رسیده است.