بیش از ۵۰۰ تن از فعالان جنبش زنان و مدافعان حقوق زن و حدود ۵۰ گروه و سایت حامی آنها در بیانیهای تحلیلی ضمن اعتراض به خشونت علیه زنان در ایران خواستار پایان دادن به توهین و تحقیر و مجرم دانستن فعالان جنبش زنان شدهاند.
در این بیانیه آمده است: آنچه مسئله تجاوز را ویژه جامعه ایران میکند، شکست برنامههای حاکمیت ایران است که سعی داشت و دارد با اعمال رفتار کنترلی و خشونت آمیز علیه زنان، خشونت را به نمایش عمومی بگذارد.
آسیه امینی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان در نروژ که یکی از امضاکنندگان این بیانیه است، به پرسشهایی در این ارتباط پاسخ داده است.
خشونت در کشور ما صرفاً به نظام خانوادگی یا سیاسی بستگی ندارد، بلکه مسئله خشونت یک مسئله چند جانبه است که هم در سلسله مراتب اجتماعی کشورمان ریشه دوانده است و هم اینکه سیاستهای دولتی و حکومتی آن را بازتولید میکند.
از سوی دیگر بنیاد خانواده و سلسله مراتب اجتماعی و نظام خانوادگی ما، نه تنها در طول این ۳۰ سال بلکه سالهای سال، یک نظام پدرسالار و مردسالار و مردمحور بوده است. این نظام اساساً زن را مستقل از نظام خانواده و زناشویی و یا مستقل از نظام پدر- فرزندی، دارای یک استقلال انسانی نمیدانسته، و همه اینها باعث ترویج خشونت در جامعه شده است.
اخیراً به نظر میرسد که حکومت سیاستهای تفکیک جنسیتی و نمایش دادن تفاوتهای جنسیتی را به نوعی به برتری جنسیتی تبدیل کرده و آن را ترویج میکند. نتیجه تفکیکهایی که به اسم تفکیک جنسیتی در سطح کشور و در نظام آموزشی، در نظام اجتماعی و در بسیاری از محافل عمومی دیده میشود، به نوعی نگاه داشتن زنان در خانه و محروم کردن آنها از ورود به جامعه و ورود به حوزههای اجتماعی و عمومی است.
در نهایت این موضوع، باز هم یک قدرت اجتماعی بیشتری را به جنس مرد و بر عکس آن، یک تبعیض خشونت بار بیشتری را به خاطر داشتن قدرت کمتر، به جنس زن تحمیل میکند. علاوه بر همه اینها، خشونت سیاسی بعد از انتخابات را هم اگر اضافه کنیم، در واقع به نوعی به مسئله سرکوب سیاسی در جامعه هم دقت کنیم، میبینم که نهایتاً نوعی خشونت دارد در جامعه ما همهگیر میشود.
این خشونت در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد ریشه میدواند که من بروز این خشونت را خارج از تصمیمگیریهای کلان کشور ارزیابی نمیکنم.
نتایج خشونت باید به مردم نشان داده شود. من فکر میکنم آموزش، آگاهی دادن و اطلاعرسانی در مورد اینکه خشونتطلبان دنبال چه اهدافی هستند و اینکه اساساً مسئله ما پرهیز از خشونت نیست، بلکه مقابله با خشونت است، میتواند در این مسیر مؤثر باشد.
وقتی از خشونت فرار میکنیم به معنای این نیست که خشونت را نفی کردهایم، یا با آن مقابله کردهایم. ما بر این هستیم که با خشونت مقابله کنیم. آگاهی دادن و اطلاعرسانی در مورد نتایج چنین چیزی، راه را برای «مبارزه بدون خشونت با خشونت» باز خواهد کرد.
در این بیانیه آمده است: آنچه مسئله تجاوز را ویژه جامعه ایران میکند، شکست برنامههای حاکمیت ایران است که سعی داشت و دارد با اعمال رفتار کنترلی و خشونت آمیز علیه زنان، خشونت را به نمایش عمومی بگذارد.
آسیه امینی، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان در نروژ که یکی از امضاکنندگان این بیانیه است، به پرسشهایی در این ارتباط پاسخ داده است.
گفتوگوی شیرین فامیلی با آسیه امینی در مورد بیانیه فعالان زن در اعتراض به خشونت علیه زنان
- خانم امینی، چه ابعادی از خشونت مورد توجه نویسندگان بیانیه است؟
خشونت در کشور ما صرفاً به نظام خانوادگی یا سیاسی بستگی ندارد، بلکه مسئله خشونت یک مسئله چند جانبه است که هم در سلسله مراتب اجتماعی کشورمان ریشه دوانده است و هم اینکه سیاستهای دولتی و حکومتی آن را بازتولید میکند.
از سوی دیگر بنیاد خانواده و سلسله مراتب اجتماعی و نظام خانوادگی ما، نه تنها در طول این ۳۰ سال بلکه سالهای سال، یک نظام پدرسالار و مردسالار و مردمحور بوده است. این نظام اساساً زن را مستقل از نظام خانواده و زناشویی و یا مستقل از نظام پدر- فرزندی، دارای یک استقلال انسانی نمیدانسته، و همه اینها باعث ترویج خشونت در جامعه شده است.
- کدام یک از سیاستهای اخیر دولت باعث شده است که خشونت در جامعه گسترش یابد و فراگیر شود؟ آن طور که امضا کنندگان بیانیه به آن اشاره کردهاند؟
اخیراً به نظر میرسد که حکومت سیاستهای تفکیک جنسیتی و نمایش دادن تفاوتهای جنسیتی را به نوعی به برتری جنسیتی تبدیل کرده و آن را ترویج میکند. نتیجه تفکیکهایی که به اسم تفکیک جنسیتی در سطح کشور و در نظام آموزشی، در نظام اجتماعی و در بسیاری از محافل عمومی دیده میشود، به نوعی نگاه داشتن زنان در خانه و محروم کردن آنها از ورود به جامعه و ورود به حوزههای اجتماعی و عمومی است.
در نهایت این موضوع، باز هم یک قدرت اجتماعی بیشتری را به جنس مرد و بر عکس آن، یک تبعیض خشونت بار بیشتری را به خاطر داشتن قدرت کمتر، به جنس زن تحمیل میکند. علاوه بر همه اینها، خشونت سیاسی بعد از انتخابات را هم اگر اضافه کنیم، در واقع به نوعی به مسئله سرکوب سیاسی در جامعه هم دقت کنیم، میبینم که نهایتاً نوعی خشونت دارد در جامعه ما همهگیر میشود.
این خشونت در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد ریشه میدواند که من بروز این خشونت را خارج از تصمیمگیریهای کلان کشور ارزیابی نمیکنم.
- به اعتقاد شما چه اهرمهایی در کوتاه مدت میتواند بازدارنده افزایش خشونت در جامعه باشد؟
نتایج خشونت باید به مردم نشان داده شود. من فکر میکنم آموزش، آگاهی دادن و اطلاعرسانی در مورد اینکه خشونتطلبان دنبال چه اهدافی هستند و اینکه اساساً مسئله ما پرهیز از خشونت نیست، بلکه مقابله با خشونت است، میتواند در این مسیر مؤثر باشد.
وقتی از خشونت فرار میکنیم به معنای این نیست که خشونت را نفی کردهایم، یا با آن مقابله کردهایم. ما بر این هستیم که با خشونت مقابله کنیم. آگاهی دادن و اطلاعرسانی در مورد نتایج چنین چیزی، راه را برای «مبارزه بدون خشونت با خشونت» باز خواهد کرد.