لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۳۷

تحریریه محترم آقای گرگین و مشکل «آدم غیرعادی»*


امیرمصدق کاتوزیان (چپ) در کنار ایرج گرگین
امیرمصدق کاتوزیان (چپ) در کنار ایرج گرگین
به یاد یار مهربان، آمده‌ام که بگویم من هم از درگذشت ایرج گرگین – آقای گرگین – غمگینم و به سختی تکان خورده‌ام... و این ماتم سر آن ندارد که فروکش کند. با‌شناختی که از دو رویداد مشابه در زندگیم دارم، بر این باورم که بختک این غم، تا نفس باقی است، بر سرم سایه می‌اندازد. دیروز با پیکرش خداحافظی کردم، اما هنوز باورم نمی‌شود، کسی که تا همین دو هفته پیش در بیمارستان، از برنامه‌های آینده می‌گفت، از میان ما رفته باشد.

ایرج گرگین – آقای گرگین – خود خوب می‌دانست که برایم اُسوه بود؛ از‌‌ همان ده سالگی که با صدایی مخملین و گوش نواز و برنامه‌هایی چشم نواز و آگاهی دهنده، میهمان هر روزه خانه‌مان بود. و بعد، در زمان حکمفرمایی قهر و یأس در آغاز دهه ۱۳۶۰ وقتی ناگهان جلوه‌ای از امید و آشتی را در مدت کوتاه اقامتم در لس‌آنجلس در رادیو امید یافتم. و بعد‌تر، وقتی ۲۲ سال پیش در دانشگاه برکلی در یک کنفرانس ایران‌شناسی درخواست گفت‌و‌گو با من را (که چند هفته‌ای بود کار داوطلبانه رادیویی را در مرکز امریکا آغاز کرده بودم) پذیرفت.‌‌ همان گفت‌و‌گویی که درباره رسانه‌های فارسی زبان در مهاجرت بود که سر آغاز یک همکاری ۱۰ ساله رادیویی از راه دور شد. تا آخر سر که هنگام دعوت دکتر استیون فیربنکس (رئیس و بنیانگذار رادیو آزادی) برای پیوستن به این نهاد، فقط پس از آنکه مطمئن شدم سردبیر آن ایرج گرگین – آقای گرگین – است، به عشق او و باور به حرفه‌ای بودن کار، ۱۳ سال پیش مقیم پراگ شدم.

ما کم و بیش کسانی را می‌شناسیم که قدر می‌دانیم یا نمی‌دانیم. اما تک و توک‌اند کسانی که، هر چه بیشتر می‌شناسیمشان، بیشتر قدرشان را می‌دانیم. حکایت ارزش ایرج گرگین – آقای گرگین – است که پس از همکاری روزانه در پراگ بیش از پیش برایم اشکار شد.

با آراستگی و پیراستگی، وقار و متانت، و کم‌گویی و گزیده‌گویی او قبلاً هم آشنا بودم. اما کار در تحریریه‌ای محترم که او در پراگ بنیان گذاشت، تجربه‌ای تازه بود. تحریریه‌ای که هر روز، با خوشرویی و جدیت توأمان سردبیر، در جلسه صبحگاهی آغاز می‌شد؛ به نوبت از یک سوی میز مستطیل شکل به سوی دیگر، به یکایک همکاران از کوچک تا بزرگ و از تازه کار تا مجرب، فرصت مساوی می‌داد برای مرور خبر‌ها، طرح پیشنهاد‌ها و نقد و بررسی. جلسه‌ای که اگر در آن خبری یا نکته‌ای از قلم افتاده بود، بدون خودنمایی، ایرج گرگین – آقای گرگین – آن را بر مجموعه پیشنهاد‌ها می‌افزود و آنان را تنها بر اساس اولویت خبری رده‌بندی می‌کرد.

تحریریه ایرج گرگین – آقای گرگین – محترم بود چون بنای گزینش و چیدن همکاران در کار گروهی تنها شایستگی، توانایی، قابلیت و صلاحیت بود و بس. انتخابش بر اساس معیار و ضوابط بود. مناسبات فردی را در این گونه گزینش‌ها دخالت نمی‌داد و بدون در نظر گرفتن روابط شخصی، کار خوب را تشویق و کار بد را گوشزد می‌کرد. هنوز از استودیو خارج نشده بودی، حضوراً یا تلفنی دست مریزاد می‌گفت – یا تذکر می‌داد.

تحریریه ایرج گرگین – آقای گرگین – محترم بود چون همکاران عموماً حس می‌کردند احترامشان رعایت می‌شود، از بحث و تبادل نظر روزانه می‌آموزند و خرده گیریهای دیگر همکاران و به ویژه سردبیر، نگاه‌شان را صیقل می‌دهد. در این تحریریه به ندرت اتفاق می‌افتاد که کسی حرف همکاری را قطع کند یا در حرف او بپّرد.

تحریریه ایرج گرگین – آقای گرگین – محترم بود چون به شنونده احترام می‌گذاشت، مخاطب را به ارقام و آمار و چهارعمل اصلی فرو نمی‌کاست؛ اگر بنا بود مخرج مشترکی گرفته شود، به کوچک‌ترین مخرج مشترک قانع نبود و به بزرگ‌ترین آن می‌اندیشید. می‌گفت به جای این چیز‌ها باید به فکر رسانۀ خوب و رادیوی خوب بود و برنامه خوب مخاطبش را پیدا می‌کند. بر این باور بود که انبوه شنوندگان فرهیخته بزرگ و کوچک و جوان و پیر از ما انتظار دارند که جدی گرفته شوند.

نه عوامفریب بود نه فریفته عوام. می‌پنداشت که ارائه برنامه عامه‌پسند اهانت به آن شنوندگانی است که تازه به جمع مخاطبان پیوسته‌اند... حتی در پرت افتاده‌ترین روستا. از سوی دیگر، بر آن بود که نباید کار رادیو و رسانه را با فرهنگستان و کار واژه سازی اشتباه گرفت. از همین رو به کاربرد زبان معیار در نگارش، و صمیمیت در لحن بیان، اهمیت می‌داد.

در کنار صحت، دقت و سرعت، به گونه‌ای استثنایی بر رعایت تعادل و توازن و انصاف در گزارشگری تأکید داشت. تشویق‌مان می‌کرد که نظر خود را در گزارش، و حتی در پیش کشیدن پرسش، دخالت ندهیم. به ویژه وقتی برای نهادی کار می‌کنیم که با بودجه خارجی سر پا ایستاده است؛ چه مخاطبان در ایران ممکن است گفته گوینده، گزارشگر یا مجری را به حساب سیاست دولت این یا آن کشور دیگر بگذارند.

تحریریه محترم ایرج گرگین – آقای گرگین – بر آن بود که عمر خبر و رویدادهای روز کوتاه است اما مانا‌ترین و اثرگذار‌ترین بخش تولید رسانه‌ای برنامه‌های فرهنگی است. اعم از ادب، هنر، تاریخ – و همه این‌ها در جهانی که مرز‌ها در آن کمرنگ‌تر می‌شود.

هر کدام از صفات ستوده‌ای که در این مختصر بر زبان آمد، به تنهایی کافی است تا از یک روزنامه‌نگار چهره‌ای شاخص بسازد، اما جمیع این صفات به اضافه ابتکار او در روزهای پیش از انقلاب در ایجاد ارتباط مستقیم و متقابل مخاطبان و مسئولان در حد ممکن، و ایجاد فضای گفت‌و‌گو و نقد خالی از دشنام و اهانت در خارج، از ایرج گرگین – آقای گرگین – سردبیری استثنایی ساخته بود. همین مسئله ایرج گرگین – آقای گرگین – را با مشکل «آدم غیرعادی» بودن روبه‌رو کرده بود.

درک «آدم‌های غیر عادی» مثل ایرج گرگین – آقای گرگین – حتی برای آدم‌هایی با حسن نیت همیشه کار آسانی نیست. بگذریم از اینکه وجود و حضور و حیات آنان برای بسیاری اسباب دردسر و مایه حسادت است. به طوری که اگر به فرهیختگی‌اش نشد به سخت گیری‌اش ایراد می‌گیرند، اگرنه به میانه روی‌اش خرده می‌گیرند و اگر به آن هم نشد به سن و سالش بند می‌کنند. «آدم‌های غیر عادی» همیشه تبعیدی‌اند -- چه در وطن و چه در مهاجرت.

همین است که تک و توک آدم‌هایی مثل ایرج گرگین – آقای گرگین – تا زنده‌اند برخی برایشان پشت پا می‌گیرند و وقتی چشم از جهان فرو بستند می‌گویند قهرمان دوی با مانع بود. ایرج گرگین – آقای گرگین – اما از کنار این‌ها می‌گذشت، شوکران نامردمی‌ها را سر می‌کشید و بدون تلخکام شدن چشم به امید، آزادی و مخاطبانش در ایران می‌دوخت.

تحریریه ایرج گرگین – آقای گرگین – به این دلایل محترم بود.

ایرج گرگین – آقای گرگین – به این دلایل برایم اُسوه بود.

شنیدم که جایی گفته بود «مصدق مثل برادر کوچک من است». اگر راوی درست گفته باشد، این برادر در غم همه شما سهیم است. اگر راوی درست گفته باشد، امشب باغمی سنگین تنها از این شادمانم که می‌توانم خود را در غم خواهران و برادران دیگرش، ایران، آصفه، عاطفه، هوشنگ و جمشید شریک بدانم و همراه با مریم و سروآزاد مانند عضوی از خانواده با پسرش افشین و همسرش اعظم که (۱۳ سال پر بار را در کنارشان گذرانده‌ام) بگویم:

بیا سوته دلان گردهم آییم
که حال سوته دل، دل سوته دانه

---------------------------------------------------------------------
* متن گفتار – یکشنبه شب ۲ بهمن برابر با ۲۲ ژانویه
در گردهمایی یادبود ایرج گرگین در دانشگاه مریلند (واشینگتن)
XS
SM
MD
LG