محمود احمدینژاد در شرایطی از سوی وزارت کشور و شورای نگهبان به عنوان فرد پیروز در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ معرفی شد که میرحسین موسوی، یکی از نامزدهای این انتخابات در کنفرانسی مطبوعاتی در ساعت یازده شب ۲۲ خرداد خود را پیروز این انتخابات معرفی کرد: «برابر اطلاعاتی که ما از ستادهایمان داریم در سطح کشور برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم.»
این همزمان با انتشار گزارهای غیررسمی در مورد شروع بازداشت تعدادی از چهرههای شاخص اصلاحطلب و حامیان میرحسین موسوی و نیز برخی اعضای ستاد انتخاباتی او بود. بازداشت شدگان بعداً در جریان محاکمههای دسته جمعی یا انفرادی با اتهامهای امنیتی به زندان محکوم شدند.
سخنان محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران که در هفتههای اخیر توسط محمد نوریزاد، روزنامهنگار و نویسنده در شبکههای اجتماعی انتشار یافت موید همین موضوع است: «نگرانی و دغدغهای که وجود داشت و خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت، این بود که مجدداً نیروهای مخالف انقلاب و ارزشهای انقلاب که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده بودند و در حاکمیت نفوذ کرده بودند، آنها مجدداً روی کار بیایند.»
به رغم بازداشتهایی که محمدعلی جعفری به آنها اشاره کرد، در روز ۲۳ خرداد گزارشهایی در مورد شروع تظاهرات هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری منتشر شد و فیلمهایی نیز در شبکههای اجتماعی از جمله یوتیوب انتشار یافت.
این تظاهرات روزهای بعد هم ادامه یافت. بزرگترین تظاهرات روز ۲۵ خرداد سال ۸۸ در تهران برگزار شد که صدها هزار تن در آن به سوی میدان آزادی راهپیمایی کردند.
در همین حال نشست نمایندگان چهار نامزد انتخابات ریاست جمهوری و آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که همزمان با این اعتراضها و تظاهرات برگزار شد، تغییری در سرنوشت آرای اعلام شده نداد. سخنان آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه روزهای پس از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد تایید کننده همین موضوع بود.
پرسشی که مطرح میشود این است که زمینههای شکلگیری اعتراضها و حرکتی که به جنبش سبز شهرت یافت چه بود؟
ملیحه محمدی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان: «چهار سال دولت آقای احمدینژاد خیلی موثر بود در پیدایش حرکتی که در واقع در فضای پیشا انتخاباتی خودش را معرفی میکرد و پس از آن تقلب در انتخابات به نوع دیگری برآمد کرد و شکل گرفت. این چهار سال مشخصاً این ویژگی را داشت که به موازات از دست رفتن دستاوردهای اجتماعی، فرهنگی، دموکراتیک دوران اصلاحات، فشار و محدودیتهای هرچه بیشتری در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به جامعه وارد میشد. این را از آن نظر میگویم که حرکت جنبش سبز را چرا متصف میکنیم به طبقه متوسط شهری؟ در پایان دوره احمدینژاد هنوز بحران اقتصادی برآمد عمومی پیدا نکرده بود. واقعیت این بود که با سرمایههای کشور به جای ساختن زیرساختها و گرداندن چرخ تولید، پولهایی اینجا و آنجا هزینه میشد که به شکل موضعی، به شکل محدود یا منطقهای بین اقشار کم درآمد تاثیرات زودبازدهی گذاشته بود. به این ترتیب آن موجی که جنبش سبز را به وجود آورد کاملاً جداست از موجی که انتخابات ۲۲ خرداد را، انتخابات سال ۹۲ را هدایت کرد.»
در جریان تظاهرات و اعتراضها در ماههای پس از انتخابات سال ۸۸ شعارهای متفاوتی از سوی معترضان داده میشد. از «موسوی، رای ما را پس بگیر» تا «مرگ بر دیکتاتور». شماری از تحلیلگران بر این عقیدهاند که ناهمگونی در شعارها و اهداف، نقطه ضعف اساسی این اعتراضها به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی در کنار برخورد شدید نیروهای سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و لباسشخصیها با تظاهرکنندگان بود.
برخوردی که به کشته شدن تعدادی از تظاهرکنندگان در خیابانها و نیز چندتن از بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک انجامید.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا امامیگوید: «البته ایراد نبود. قوت آن بود که تکثر را نشان میداد. اما چون این تکثر به یک هماهنگی و توافق در عمل سیاسی تبدیل نشده بود و همچنین در این تکثر در رهبری جنبش که حالت عملی هم نداشت، بلکه حالت نمادین داشت خودش را نشان نداده بود، باعث شده بود که مقداری ناهمگونی در شعارها دیده شود و خود همین باعث شود که یک اختلافات داخلی در درون این جنبش ایجاد شود و هم به نوعی پیام مشخص و صریحی را ایجاد نکند و از همه مهمتر تمرکز ایجاد نشود و انباشت نیرو ایجاد نشود. چون بالطبع برای موفقیت هر جنبش اجتماعی لازم است که بر سر یک شعار کلیدی یا یک هدف مشخص همه توافق کنند و همه آن را بگویند تا قدرتی خلق شود.»
بر اساس آنچه که در شبکههای اجتماعی و نیز وبسایتهای منتقد حکومت انتشار یافت تظاهرات بهمن سال ۸۹ را میتوان آخرین حضور ملموس خیابانی معترضان دانست. برخی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که حرکت اعتراضی مشهور به جنبش سبز دیگر حیات ندارد. ولی برخی دیگر از تحلیلگران مخالف چنین دیدگاهی هستند و میگویند جنبش سبز آتش زیر خاکستر است.
مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس در مورد دیدگاهها نسبت به این حرکت اعتراضی بیشتر توضیح میدهد: «کسانی معتقدند که اساساً آن اتفاقاتی که در سال ۸۸ رخ داد، اساساً جنبش اجتماعی نبود، به نوعی یک شورش یا اعتراض و خشم عمومی یا بخشی از جامعه بود نسبت به رخداد انتخابات. اما کسانی که از زاویه جنبش اجتماعی نگاه میکنند و معتقدند که در سال ۸۸ تمام شد، بیشتر از این نظر نگاه میکنند که آن را مقایسه میکنند با انقلاب مثلاً ۵۷ در خود ایران. به نوعی جنبشهای اجتماعی کلاسیکی که یک رهبری مشخص داشته، اهداف بلندمدتی را برای خودش تعریف کرده، اهداف کلانی داشته و منجر به تغییرات ماهوی شده و البته با یک سازمانیافتگی و تشکل کاملاً تعریف شده. کسانی که در نقطه متفاوتی از زاویه جنبشهای اجتماعی کلاسیک به حوادث ۸۸ و بعد از آن نگاه نمیکنند معتقدند که آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد رهبران یک جنبش کلاسیک نبودند. بلکه بعد از اینکه اکثریت جامعه و میلیونها نفر وجدان کردند که به مشارکت انتخاباتی آنها خیانت شده و معترض شدند و در یک نبرد تدریجی بود که در جایگاه رهبری این جنبش اجتماعی قرار گرفتند. این جنبش اجتماعی جنبش اجتماعی مدرن بود و چون سوار شده روی تغییرات اجتماعی در ایران و تغییراتی که همچنان ادامه دار است و شواهد متعدد آن را همچنان شاهدیم به این معنا ناظران گروه دوم معتقدند این جنبش همچنان زنده است. شاید یکی از دلایل مهم زنده بودن این جنبش همین بروز و ظهورش در انتخابات ۹۲ بود.»
در این میان پس از تظاهرات معترضان در تهران و چند شهر بزرگ ایران در بهمن سال ۸۹، مهمترین اتفاقی که افتاد حبس خانگی میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی بود. حبسی که حدود سه سال و سه ماه است ادامه دارد و دولت حسن روحانی به رغم ابراز امیدواری هواداران رهبران معترضان و نیز برخی از اصلاحطلبان هنوز نتوانسته است آنان را آزاد کند.
این همزمان با انتشار گزارهای غیررسمی در مورد شروع بازداشت تعدادی از چهرههای شاخص اصلاحطلب و حامیان میرحسین موسوی و نیز برخی اعضای ستاد انتخاباتی او بود. بازداشت شدگان بعداً در جریان محاکمههای دسته جمعی یا انفرادی با اتهامهای امنیتی به زندان محکوم شدند.
سخنان محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران که در هفتههای اخیر توسط محمد نوریزاد، روزنامهنگار و نویسنده در شبکههای اجتماعی انتشار یافت موید همین موضوع است: «نگرانی و دغدغهای که وجود داشت و خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت، این بود که مجدداً نیروهای مخالف انقلاب و ارزشهای انقلاب که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده بودند و در حاکمیت نفوذ کرده بودند، آنها مجدداً روی کار بیایند.»
به رغم بازداشتهایی که محمدعلی جعفری به آنها اشاره کرد، در روز ۲۳ خرداد گزارشهایی در مورد شروع تظاهرات هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری منتشر شد و فیلمهایی نیز در شبکههای اجتماعی از جمله یوتیوب انتشار یافت.
این تظاهرات روزهای بعد هم ادامه یافت. بزرگترین تظاهرات روز ۲۵ خرداد سال ۸۸ در تهران برگزار شد که صدها هزار تن در آن به سوی میدان آزادی راهپیمایی کردند.
در همین حال نشست نمایندگان چهار نامزد انتخابات ریاست جمهوری و آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که همزمان با این اعتراضها و تظاهرات برگزار شد، تغییری در سرنوشت آرای اعلام شده نداد. سخنان آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه روزهای پس از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد تایید کننده همین موضوع بود.
پرسشی که مطرح میشود این است که زمینههای شکلگیری اعتراضها و حرکتی که به جنبش سبز شهرت یافت چه بود؟
ملیحه محمدی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم آلمان: «چهار سال دولت آقای احمدینژاد خیلی موثر بود در پیدایش حرکتی که در واقع در فضای پیشا انتخاباتی خودش را معرفی میکرد و پس از آن تقلب در انتخابات به نوع دیگری برآمد کرد و شکل گرفت. این چهار سال مشخصاً این ویژگی را داشت که به موازات از دست رفتن دستاوردهای اجتماعی، فرهنگی، دموکراتیک دوران اصلاحات، فشار و محدودیتهای هرچه بیشتری در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به جامعه وارد میشد. این را از آن نظر میگویم که حرکت جنبش سبز را چرا متصف میکنیم به طبقه متوسط شهری؟ در پایان دوره احمدینژاد هنوز بحران اقتصادی برآمد عمومی پیدا نکرده بود. واقعیت این بود که با سرمایههای کشور به جای ساختن زیرساختها و گرداندن چرخ تولید، پولهایی اینجا و آنجا هزینه میشد که به شکل موضعی، به شکل محدود یا منطقهای بین اقشار کم درآمد تاثیرات زودبازدهی گذاشته بود. به این ترتیب آن موجی که جنبش سبز را به وجود آورد کاملاً جداست از موجی که انتخابات ۲۲ خرداد را، انتخابات سال ۹۲ را هدایت کرد.»
در جریان تظاهرات و اعتراضها در ماههای پس از انتخابات سال ۸۸ شعارهای متفاوتی از سوی معترضان داده میشد. از «موسوی، رای ما را پس بگیر» تا «مرگ بر دیکتاتور». شماری از تحلیلگران بر این عقیدهاند که ناهمگونی در شعارها و اهداف، نقطه ضعف اساسی این اعتراضها به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی در کنار برخورد شدید نیروهای سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و لباسشخصیها با تظاهرکنندگان بود.
برخوردی که به کشته شدن تعدادی از تظاهرکنندگان در خیابانها و نیز چندتن از بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک انجامید.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا امامیگوید: «البته ایراد نبود. قوت آن بود که تکثر را نشان میداد. اما چون این تکثر به یک هماهنگی و توافق در عمل سیاسی تبدیل نشده بود و همچنین در این تکثر در رهبری جنبش که حالت عملی هم نداشت، بلکه حالت نمادین داشت خودش را نشان نداده بود، باعث شده بود که مقداری ناهمگونی در شعارها دیده شود و خود همین باعث شود که یک اختلافات داخلی در درون این جنبش ایجاد شود و هم به نوعی پیام مشخص و صریحی را ایجاد نکند و از همه مهمتر تمرکز ایجاد نشود و انباشت نیرو ایجاد نشود. چون بالطبع برای موفقیت هر جنبش اجتماعی لازم است که بر سر یک شعار کلیدی یا یک هدف مشخص همه توافق کنند و همه آن را بگویند تا قدرتی خلق شود.»
بر اساس آنچه که در شبکههای اجتماعی و نیز وبسایتهای منتقد حکومت انتشار یافت تظاهرات بهمن سال ۸۹ را میتوان آخرین حضور ملموس خیابانی معترضان دانست. برخی از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که حرکت اعتراضی مشهور به جنبش سبز دیگر حیات ندارد. ولی برخی دیگر از تحلیلگران مخالف چنین دیدگاهی هستند و میگویند جنبش سبز آتش زیر خاکستر است.
مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس در مورد دیدگاهها نسبت به این حرکت اعتراضی بیشتر توضیح میدهد: «کسانی معتقدند که اساساً آن اتفاقاتی که در سال ۸۸ رخ داد، اساساً جنبش اجتماعی نبود، به نوعی یک شورش یا اعتراض و خشم عمومی یا بخشی از جامعه بود نسبت به رخداد انتخابات. اما کسانی که از زاویه جنبش اجتماعی نگاه میکنند و معتقدند که در سال ۸۸ تمام شد، بیشتر از این نظر نگاه میکنند که آن را مقایسه میکنند با انقلاب مثلاً ۵۷ در خود ایران. به نوعی جنبشهای اجتماعی کلاسیکی که یک رهبری مشخص داشته، اهداف بلندمدتی را برای خودش تعریف کرده، اهداف کلانی داشته و منجر به تغییرات ماهوی شده و البته با یک سازمانیافتگی و تشکل کاملاً تعریف شده. کسانی که در نقطه متفاوتی از زاویه جنبشهای اجتماعی کلاسیک به حوادث ۸۸ و بعد از آن نگاه نمیکنند معتقدند که آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد رهبران یک جنبش کلاسیک نبودند. بلکه بعد از اینکه اکثریت جامعه و میلیونها نفر وجدان کردند که به مشارکت انتخاباتی آنها خیانت شده و معترض شدند و در یک نبرد تدریجی بود که در جایگاه رهبری این جنبش اجتماعی قرار گرفتند. این جنبش اجتماعی جنبش اجتماعی مدرن بود و چون سوار شده روی تغییرات اجتماعی در ایران و تغییراتی که همچنان ادامه دار است و شواهد متعدد آن را همچنان شاهدیم به این معنا ناظران گروه دوم معتقدند این جنبش همچنان زنده است. شاید یکی از دلایل مهم زنده بودن این جنبش همین بروز و ظهورش در انتخابات ۹۲ بود.»
در این میان پس از تظاهرات معترضان در تهران و چند شهر بزرگ ایران در بهمن سال ۸۹، مهمترین اتفاقی که افتاد حبس خانگی میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی بود. حبسی که حدود سه سال و سه ماه است ادامه دارد و دولت حسن روحانی به رغم ابراز امیدواری هواداران رهبران معترضان و نیز برخی از اصلاحطلبان هنوز نتوانسته است آنان را آزاد کند.