لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۰۲

انوشه انصاری؛ سفر به فضا هنوز به همان تازگی و خوبی است


انوشه انصاری از سفر خود به عنوان موقعیتی برای ارتباط با جوانان ایرانی و غیر ایرانی یاد می کند. (عکس: EPA)
انوشه انصاری از سفر خود به عنوان موقعیتی برای ارتباط با جوانان ایرانی و غیر ایرانی یاد می کند. (عکس: EPA)

روز بيست و هشتم شهريور ماه ۱۳۸۵ خورشيدی، روزی بود که نام يک ايرانی - آمريکایی، به عنوان نخستين توريست فضایی زن در جهان و چهارمين کيهان گرد دنيا، در تاريخ ثبت شد.


در آن روز مهندس انوشه انصاری، که چند روزی بود چهل سالگی را پشت سر گذاشته بود، با گذر از مدار زمين به آرزوی ديرينه خود دست يافت.


انوشه انصاری، اين پيشتازفضا که در سال ۱۳۶۳ برای ادامه تحصيل از ایران راهی آمريکا شد، دارای مدرک ليسانس کامپيوتر، فوق ليسانس الکترونيک و از کار آفرينان در عرصه اينترنت و ارتباطات است.


خانم انصاری که زاده مشهد است، در کاوش فضایی خود از حمايت همسرش حميد انصاری و ديگر اعضای خانواده برخوردار بود.


اين خانواده دو سال پيش از سفر انوشه انصاری، جايزه ای به مبلغ ده ميليون دلار را به يک شرکت غير دولتی اهداء کرد که مخترعان آن شرکت توانستند با پيروزی در يک رقابت جهانی، فضاپيمایی بسازند که قادر است دست کم دوبار در طول چهارده روز انسانی را به فضا برده و بازگرداند.


انوشه انصاری ميهمان گفتگوی ويژه اين هفته راديو فردا است.


رادیو فردا: اگر شما احيانا به عنوان يک بانوی موفق، چه برای خانم ها يا آقايان، قرار باشد نسخه ای تجویز کنید، يک نسخه فوری و سريع، و در آن بگوئيد رمز و راز موفق شدن چيست، فکر مي کنيد به آنها چه می گوئید؟


انوشه انصاری: فکر مي کنم دو عامل خيلی مهم، رمز و راز موفقيتی است که می توان به آن اشاره کنم. يکی اين است که برای هر کاری که قدم برمي دارند بايد واقعا به اين کار و يا در آن راهی که مي خواهند موفق بشوند، علاقه قلبی داشته باشند.


اگر اين علاقه واقعا وجود داشته باشد، باعث مي شود آن قدرت و استقامتی که قسمت دوم اين نسخه است و به آن احتياج دارند پيدا کنند تا با تمام مشکلاتی که با آنها مواجه مي شوند مبارزه کنند و در آن راه موفق شوند.


ولی اگر آن عشق و علاقه نباشد، آن سرسختی، استقامت و نيرویی که احتياج دارند خيلی سخت به دست مي آيد و به همين دليل ممکن است در بين راه با بروز کوچکترين مانعی ديگر نتوانند مبارزه کنند و تسليم شوند و نتوانند راه را به مقصد برسانند.


خانم انصاری، من وقتي که درباره فضانوردان ديگر مطالعه مي کردم متوجه شدم که بعد از اينکه مدتی از سفر آنها مي گذرد احساس عجيبی دارند، احساس اين که به چه اندازه دنيا بزرگ است و چقدر ما کوچک هستيم، همه چيز لايتناهی و بيکران است...فکر کردم شايد لازم است از شما سوال شود، حالا که به عقب نگاه مي کنيد سفر خود را چگونه مي بينيد؟


اين سفر برای من در حال حاضر هم به همان تازگی، مهمی و خوبی است که در روز شروع يا برگشت بود. همانطوری که می گوئيد هر اندازه که از سفر مي گذرد، مي توان درباره آن بيشتر فکر کرد.


مهمترين اتفاقی که به خاطر اين سفر افتاد، باعث شد که بتوانم به موقعيتی دسترسی پيدا کنم تا با بسياری از زنان و مردان جوان ايرانی و غير ايرانی در سراسر دنيا رابطه برقرار کنم و با آنها چه از طريق مصاحبه ها يا اينترنت بتوانم مکاتبه و مکالمه داشته باشم. اين برای من بسيار مهم بود.


چون انسان در فکر خود مسائل بسياری دارد و خيلی احساسات دارد و وقتی اين احساسات و تفکراتی را که در مورد دنيا، کشورهای مختلف، موقعيت جنگ، موقعيت صلح در تمام دنيا دارد، مطرح می کند، می بیند که خيلی ها هستند که مانند من درمورد اينها فکر می کنند و کسانی هستند که با من همفکری دارند.


اينکه توانستم از اين موقعيت استفاده کنم و اين احساس را داشته باشم باعث شد که نيروی بيشتری به من بدهد و وقت صرف کنم و راهی پيدا کنم تا بتوانم تمام اين صداهایی را که با هم همفکر هستند و در دنيا وجود دارند با هم يکی بکنم.


شايد با کمک به يکی کردن اين صداها بتوانيم زمانی و در موقعيتی باعث شویم که اين دنيا و موقعيت سياسی تمام جهان به طرف صلح باشد و موقعيتی باشد که ملل مختلف ازهر مذهب و نژادی که هستند بتوانند در کنار هم در صلح و صفا و متانت و احترام برای يکديگر، در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند.


موقعيتی که در اين سفر فضايی برای من دست داد اين بود که توانستم زمين را از فضا ببينم و وقتی اين را مي بينيد متوجه مي شويد که به چه اندازه اين کره زمين که روی آن زندگی می کنيم زيباست و چقدر با تمام محيطی که دور و بر ما هست فرق دارد.


و اينکه واقعا اين خانه ای است برای ما که اگر از آن مواظبت نکنيم و آن را از دست بدهيم چيز ديگری در فضا نيست که شبيه زمين باشد و بتوانيم در آن زندگی را ادامه دهيم.


اين باعث می شود که متوجه شويم چگونه با جنگ، با نگهداری نکردن از محيط زيست خودمان داريم اين خانه ای که تنها منزل ماست، تنها جایی است که در تمام اين دنيا داريم از دست می دهيم و آن را از بين می بريم. عکسی از اين زمين در مغز من نقش بسته و هميشه در هرکاری مي کنم آن را می بينم.


شما زماني که مي خواستيد به فضا برويد از چيزی ترس نداشتيد؟ نگران چيزی نبوديد؟


البته ممکن است خيلی ها باور نکنند، ولی واقعا از ته دل خیلی خوشحال و هيجان زده بودم که اين موقعيت برای من بوجود آمده. ته قلبم مي دانستم که همه چيز خوب خواهد گذشت و هيچ مشکلی نخواهم داشت و به هيچ وجه ترسی نداشتم. فقط تنها احساسم خوشحالی و شعف و هيجان زياد بود.


بعد از سفر به فضا، نحوه برخورد کارمندانتان با شما تغيير کرده؟


کارمندانی که اينجا بودند و من را قبلا مي شناختند، نحوه برخورد آنها بعد از سفرم تغيير نکرده، ولی وقتی من را مي ديدند خيلی هيجان زده بودند.


برنامه ای گذاشتيم که فرزندان آنها حضور داشته باشند و برای آنها عکس هايم را امضاء کردم و به آنها جايزه داديم .برای همين خيلی خوشحالند و به همه پز مي دهند که رییس شرکت من انوشه است که به فضا رفته و برای بقيه خيلی جالب است که اينها برای من کار مي کنند و مي پرسند که شما آنجا کار می کنيد؟ انوشه را مي بينيد؟ اصلا آنجا هست؟ مي توانيد با او صحبت کنيد؟


البته اينجا محيط کار است و آنها همکاران من هستند و به عنوان همکار رابطه نزديکی داريم و بقيه اين را باور نمي کنند. رابطه کارمندانم با من فرقی نکرده ولی از اين موقعيتی که بوجود آمده استفاده مي کنند و به دوستان و آشنايان خود پز مي دهند.


چه کسی از خانواده شما به عنوان نفر بعدی قرار است به فضا برود؟


برادر شوهرم خيلی علاقه دارد که به فضا برود.


XS
SM
MD
LG