همزمان با تکرار خواستۀ دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای انضمام گرینلند به خاک ایالات متحده، مردم این جزیرۀ تحت کنترل دانمارک روز سهشنبه ۲۱ اسفند به پای صندوقهای رأی خواهند رفت.
درست یک هفته قبل از این انتخابات سراسری، دونالد ترامپ در سخنرانی خود در کنگره ادعا کرد که آمریکا برای تضمین امنیت ملی خود به این جزیره نیاز دارد و آنرا «به هر شیوهای» بهدست خواهد آورد. آقای ترامپ پیشتر هم در جمع خبرنگاران با اشاره به فعالیت کشتیهای چین و روسیه در آبهای قطبشمال، از نیاز آمریکا به حضور فعال در این منطقه گفته بود.
توجه آمریکا به گرینلند، موضوع تازهای نیست و واشینگتن از بیش از ۱۵۰ سال پیش به این سرزمین چشم داشته است.
این سرزمین پوشیده از یخ را، نخستین بار «اریک سرخمو» سیاح نروژی قرن دهم، گرینلند نامید. او که نخستین اردوگاهها را در این جزیره بنا نهاد، در توجیه این نامگذاری گفته بود: «مردم دوست دارند در جایی زندگی کنند که اسم خوشایندی داشته باشد».
سکونت مهاجران نروژی در گرینلند اما دیری نپایید. به گفتۀ محققان، این مهاجران تازهوارد قربانی تغییرات اقلیمی و دشواریهای اقتصادی ناشی از همهگیری طاعون و سایر مشکلات شدند. در سال ۱۷۲۱، زمانی که مبلغان مذهبی دانمارکی پا به گرینلند گذاشتند، تنها بومیان اینوئیت در این جزیره باقی مانده بودند.
یکی از مبلغان دانمارکی در توصیف اینوئیتهای سختکوش جزیره گفته بود آنها بهقدری با کمبود کالری دستبهگریبانند که شپشها را از لباسهای خود کنده و میخورند. به ادعای او، آنها برای جلوگیری از هدر رفتن نمک و سایر مواد معدنی، «با چاقو عرق را از چهرۀ خود پاک کرده و آنرا میلیسند».
دانمارک در سال ۱۹۲۱ گرینلند را بخشی از قلمرو خود اعلام کرد و دادوستد با این جزیره را در انحصار خود گرفت. منع دسترسی بازرگانان خارجی، به کپنهاگ این فرصت را داد که عرضۀ پیه نهنگ و فوک، بهعنوان روغن چراغ را بر اساس منافع خود در انحصار بگیرد.
در طول جنگ جهانی دوم دانمارک به اشغال ارتش آلمان نازی درآمد؛ موضوعی که حضور نیروهای آلمانی در گرینلند را به دنبال آورد.
به گفتۀ جورج ال. وست یکی از مأموران سرویس خارجی آمریکا، تئودور روزولت رئیسجمهور وقت آمریکا بلافاصله گفته بود که «باید در مورد گرینلند کاری بکنیم». نیروهای آمریکایی این جزیره را اشغال کردند و معدن ارزشمند کریولیت آنرا به کنترل خود در آوردند.
از آنجا که پیشبینی وضع آب و هوا به عاملی حساس و تعیینکننده در جنگ تبدیل شده بود، نیروهای آلمانی بارها تلاش کردند ایستگاههای هواشناسی مخفیای را در بخشهای دورافتادۀ گرینلند برپا کنند.
وست در توضیح این موضوع میگوید: «بهنظر میرسد بخش قابل توجهی از آب و هوای اروپای غربی متأثر از شرایط این جزیرۀ یخی است. بنابراین از نقطهنظر نظامی دستیابی به گزارشهای هواشناسی از گرینلند اهمیت فوقالعادهای پیدا میکند». به گفتۀ جورج وست، بخشی از مأموریت نیروهای آمریکایی در گرینلند شناسایی و نابودی همین پایگاههای هواشناسی آلمان بود.
در پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده، گرینلند را به دانمارک بازگرداند، اما نیروهای نظامیاش را در آنجا نگه داشت. در سال ۱۹۵۱ دو کشور توافقنامهای را امضا کردند که به واشینگتن و پیمان تازهتأسیس ناتو اجازه میداد «این منطقه را برای استفادۀ نظامی آماده و بهینهسازی کند».
یکی از تأسیسات آمریکایی در گرینلند به نام «کمپ سنچری» بهعنوان یک مرکز تحقیقاتی معرفی شده بود. در واقعیت اما، بخشی از پروژهای بهنام «آیس ورم» بود؛ شبکهای گسترده از سکوهای شلیک موشکهای هستهای، که از زیر پوستۀ یخی گرینلند، اتحاد شوروی را هدف گرفته بودند.
پایگاه مخفی تسلیحات هستهای آمریکا از همان آغاز کار با مشکلات زیادی روبرو بود. مهندسان دائم با مشکل تجمع و تغییر شکل صفحات یخی در اطراف انبارهای حساس نگهداری کلاهکهای هستهای روبرو بودند. در سال ۱۹۶۶ «کمپ سنچری» تخلیه و به حال خود رها شد، در حالیکه زبالههای رادیواکتیو آن همچنان زیر یخهای محل مدفون مانده است.
نخستین پیشنهادهای ایالات متحده برای خرید گرینلند به سال ۱۸۶۷ بازمیگردد؛ زمانی که واشینگتن این ایده را به شکلی جدی بررسی میکرد.
در سال ۱۹۴۶ یک پیشنهاد جدی برای خرید گرینلند، معادل حدود یک میلیارد دلار به ارزش امروزی به کپنهاگ ارائه شد. یک سناتور آمریکایی این اقدام را یک «نیاز نظامی» برای ایالات متحده توصیف کرده بود.
به گفتۀ واشینگتن، گرینلند به آمریکا این امکان را میدهد که علاوه بر سایر کاربردها، «با ایجاد پایگاههایی، علیه دشمنانش در نواحی قطبی دست به عملیات نظامی بزند».
وزیر خارجۀ وقت دانمارک با رد این پیشنهاد گفته بود: «گرچه ما بهشدت مدیون آمریکا هستیم، اما فکر نمیکنم این دین، به اندازۀ کل جزیرۀ گرینلند باشد».
ترامپ در دورۀ اول ریاستجمهوریاش در سال ۲۰۱۹، بارها به انضمام گرینلند اشاره کرد؛ اما این اظهار نظرها چندان جدی گرفته نشدند. اما پس از آنکه در آغاز دورۀ دوم ریاست جمهوریاش، این جزیره را به عنوان یکی از اولویتهای آمریکا اعلام کرد، کپنهاگ با شاخصتر کردن نقش «خرس قطبی» بهعنوان نماد گرینلند بر نشان سلطنتی دانمارک، و تأکید بر اینکه این سرزمین فروشی نیست، واکنش نشان داد.
در حال حاضر گرینلند در بسیاری از زمینهها خودمختار است و از جمله پارلمان خود را دارد؛ اما همچنان بهشدت به دانمارک وابسته است.
این جزیره هر سال حدود ۶۰۰ میلیون دلار کمک از کپنهاگ دریافت میکند؛ مبلغی بیش از نیمی از کل بودجۀ دولت گرینلند و معادل بیش از ۱۰ هزار دلار به ازای هر یک از ۵۷ هزار گرینلندی.
اگر جنبش در حال رشد استقلالخواهی گرینلند بتواند در انتخابات بیست و یکم اسفند این جزیره را از دانمارک جدا کند، واشینگتن برای تملک این سرزمین دیگر نیازی به چانهزنی با کپنهاگ نخواهد داشت. اما یک نظرسنجی جدید نشان داده که گرچه اکثر گرینلندیها به استقلال از دانمارک تمایل دارند، اما همزمان ۸۵ درصد آنها با پیوستن این جزیره به ایالات متحده هم مخالفند.
پیچیدگی وضعیت ژئوپولیتیکی که حول گرینلند شکل گرفته، به تازگی در کلام موته اِگِد، نخستوزیر این جزیره متبلور شد؛ جاییکه خطاب به خبرنگاران گفت: «ما نه میخواهیم دانمارکی باشیم و نه آمریکایی. میخواهیم گرینلندی باشیم».