یک پژوهش تازه نشان میدهد که جکسون پولاک، نقاش آمریکایی، به وضوح و مکرر تصاویری را در چندین نقاشی خود گنجانده است که احتمالاً نتیجهٔ «مهارتهای فضایی فوقالعاده» او و مرتبط با اختلال دو قطبیاش بوده است.
جکسون پولاک که به عنوان یکی از غولهای نقاشی اکسپرسیونیسم انتزاعی قرن بیستم شناخته میشود، زمانی گفته بود از «هر تصویر قابل شناسایی» در کارهایش دوری میکند.
آثار پولاک با تکنیک «نقاشی قطرهای» خلق شدهاند. در این نوع نقاشی، هنرمند رنگ را به روی بوم میپاشد و قلممو با سطح بوم تماس پیدا نمیکند.
استفان استال، استاد روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا و پژوهشگر ارشد این مطالعه، استدلال کرده که این الگوهای به ظاهر آشفته در آثار پولاک شامل تصاویری است که ممکن است پولاک خود از آنها به دلیل اختلال دوقطبیاش آگاه نبوده باشد.
در این مقاله که در مجلهٔ «سیاناس اسپکترومز» توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده، آمده است بسیاری از تصاویر قابل شناسایی در آثار پولاک، دارای شباهتهای بسیاری با طرحهایی هستند که پولاک برای روانکاو خود در سال ۱۹۳۶ و در ۲۴ سالگی کشیده است. این طرحها بعدها توسط پزشک متخصص پولاک فروخته شدند و در معرض دید عموم قرار گرفتند.
از جمله آثاری که در این مطالعه به آن پرداخته شده اثری به نام «ملکهٔ پریشان» است که پولاک آن را در سال ۱۹۴۵ کشیده است.
این نقاشی در نگاه اول مانند توری تنیده از رنگها و الگوهای هندسی به نظر میآید. اما پژوهشگران این مطالعه میگویند اگر آن را ۹۰ درجه بچرخانید سربازی را خواهید دید که یک گلوله و تپانچه در دست دارد و خروسی به سبک آثار پیکاسو، یک میمون با عینک و شراب و همچنین «تصویری واضح از فرشتهٔ رحمت و شمشیرش» نمایان خواهد شد.
پروفسور استفان استال و همکاران او در این مقاله نوشتهاند: «توانایی فوقالعادهٔ پولاک برای پنهان کردن این تصاویر در معرض دید عموم، ممکن است بخشی از نبوغ خلاقانهٔ او بوده باشد و همچنین ممکن است توسط بخش فوقالعادهٔ مهارتهای بصری فضایی که در برخی بیماران دوقطبی مشاهده شده است، تقویت شده باشد.»
آنها میگوید که ممکن است «ادراکات بصری دوقطبی» پولاک به او اجازه داده باشد که به تکنیک منحصر به فردی برای پنهان کردن تصاویر زیر قطرات رنگ دست یافته باشد.
به باور این پژوهشگران، تکرار زیاد همان تصاویر، آنان را به این نتیجه رسانده که «بسیار بعید است اینها تصادفی یا ناشی از پارائیدولیا باشند».
پارائیدولیا یا شبیهپنداری یک پدیدهٔ روانشناختی است که در آن فرد تمایل دارد تفسیری معنادار در الگوهای بیمعنا پیدا کند.
شبیهپنداری در آثار پولاک دهههاست علاقمندان بسیاری را مجذوب خود کرده است و افراد چیزهای زیادی، از جمله صحنههای اساطیری تا نمادهای مختلف را در آن یافتهاند.
جکسون پولاک هنگام نقاشی با استفاده از نیروی کل بدن خود رنگ را به بوم میپاشید و اغلب به سبک رقصی پرهیجان نقاشی میکرد. این شیوهٔ به شدت انتزاعی او منتقدان را به دو دسته تقسیم کرده است: برخی از خلاقیت او تمجید کردهاند و دیگران به تصادفی بودن آثار او خرده گرفتهاند و آن را با کار یک کودک مقایسه کردهاند.
با این حال جکسون پولاک یکی از محبوبترین هنرمندان در حراجهای هنری است و آثار او دهها میلیون دلار قیمتگذاری شدهاند و گرانقیمتترین آنان به نام «نقاشی شمارهٔ پنج» در سال ۲۰۰۶ به قیمت ۱۴۰ میلیون دلار فروخته شد.
از پولاک یک اثر با نام «نقاشی دیواری روی زمینهٔ قرمز هندی» در موزهٔ هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود.
این اثر را که فرح پهلوی، شهبانوی پیشین ایران، در دهه ۱۹۷۰ میلادی خریده است، بسیاری با ارزشترین اثر پولاک در جهان میدانند و ارزش آن را تا ۲۵۰ میلیون دلار تخمین میزنند.