مستند «صدایم باش» ساخته ناهید پرسون سروستانی از جمله آثار موفق سینمای مستند ماههای اخیر است که در چند جشنواره مهم بینالمللی به نمایش درآمده است.
این مستند که به زندگی مسیح علینژاد، روزنامهنگار ایرانی مقیم خارج از ایران، و مبارزه زنان ایرانی علیه قانون حجاب ایرانی میپردازد، روز سهشنبه هفته گذشته ۲۵ آبان در بخش مسابقه جشنواره مستند نیویورک هم به نمایش درآمد.
ناهید پرسون سروستانی پیشتر آثار دیگری چون «چهار زن و یک مرد»، «انقلاب دزديدهشده من» و «ملکه و من» ساخته است که بهویژه مستند «ملکه و من» در همراهیاش با شهبانو فرح پهلوی بسیار مورد توجه قرار گرفته بود.
درباره ساخته جدید خانم پرسون با او به گفتوگو نشستهام.
خانم پرسون، از دلایل توجهتان به فعالیتهای مسیح علینژاد و رسیدن به ایده مستند «صدایم باش» بگویید.
برای من در درجه اول مردم ایران مهم هستند و هر کسی صدای مردم ایران باشد برایم جالب است که صدای او باشم. زمانی بود که من مستند «انقلاب دزدیدهشده من» را ساخته بودم و سالها از آن گذشته بود و دیگر اصلاً تصمیم نداشتم فیلم مستندی بسازم. چون هر فیلمی که میساختم، انتظار داشتم که قدرتمندان کشورهای دیگر عکسالعمل نشان بدهند و به رابطهای که با ایران داشتند بیشتر فکر کنند، قبل از این که بخواهند ادامه بدهند. ولی دیدم هر کشوری به فکر خودش و منافع اقتصادی خودش است و راستش دیگر اصلاً امیدم را از دست داده بودم که بتوانم با فیلم کاری بکنم.
تا این که یک روز که داشتم اینستاگرام را ورق میزدم، مسیح را دیدم و احساس کردم چهقدر حرفهایی که میزند شبیه چیزها و هدفهایی است که من خودم دارم و داشتهام و مسیح به شکل دیگری دارد آنها را در کارش نشان میدهد. من دخترانی را دیدم که روسریهایشان را در میآورند و با چه شجاعتی فیلمهایشان را برای مسیح میفرستند و واقعاً امیدم دوباره برگشت، که چرا که نه. اینهایی که در ایران هستند و دارند با این شجاعت این کار را انجام میدهند، پس من هم میتوانم. و این باعث شد که من دوباره شروع کنم.
واقعاً از انرژی مسیح خوشم آمد که فقط حرف نمیزند. چون خیلی از روزنامهنگارها هستند که فقط صحبت میکنند و آنالیز میکنند اما مسیح را دیدم کاری است و این باعث شد من خیلی علاقهمند بشوم و ببینم این کیست.
در این پاسختان احساس کردم احتمالاً شما فکر کردهاید مخاطبتان ممکن است غیرایرانیها باشند و تأثیرگذاری آثارتان را بهنوعی در خارج از ایران دنبال میکنید. این مستند تازه هم قرار است مخاطب غیرایرانی داشته باشد؟
من تمام فیلمهایی که میسازم فکرم این است که مخاطبانم همه باشند. برای اینکه ایرانیانی که در ایران هستند خودشان میدانند اوضاع چهطور است، و ما باید صدای آن مردمی باشیم که در ایران، بیصدا هستند و کسی این صدا را نمیشنود. واقعاً مردم خارج نمیدانند در ایران چه میگذرد.
چند روز پیش که من این فیلم را در فستیوالی در ایتالیا نشان دادم، میدیدم مردم دهانشان باز مانده که دارند چه به سر مردم ایران میآورند. بهخصوص ویدئوهایی که از کشتار آبان نشان داده میشود. واقعاً نمیدانند دارد به این شکل میگذرد، چون رسانههای خارج هم زیاد علاقه ندارند که این تصاویر را نشان بدهند. پس وظیفه خودم دانستم که این کار را انجام بدهم.
در مستند، همراهی شما با شخصیت اول که خانم علینژاد است خیلی مشهود است. یک جور حس همدلی دارید شما ظاهراً با ایشان. در حالی که مثلا در چند کار پیشینتان، مثلا مستند «ملکه و من»، این میزان نزدیکی شما با شخصیت اول مستند دیده نمیشد. علت این همدلی شما بهعنوان کارگردان و سازنده مستند با شخصیت اول از کجا سرچشمه میگیرد؟
راستش تمام چیزهای مسیح من را جذب خودش کرد. یعنی وقتی اول وارد زندگی مسیح شدم، از همان روز اول که من با او تلفنی صحبت کردم، آن نزدیکی را حس کردم. حتی از آن روزی که من تصویرش را در اینستاگرام دیدم، احساس کردم این خواهر کوچک من است، چون خیلی شبیه هم هستیم.
درست است که در «ملکه و من» هم خیلی به هم نزدیک شدیم در فیلم، منتها یک مسافتی بینمان بود، یک جدایی بینمان بود و آن هم جدایی طبقاتی است مسلماً.
چون من و مسیح هر دو از یک خانواده خیلی زحمتکش آمدهایم. ما هر دو از یک دهی آمدهایم که رسم و رسوم خودشان را دارند، [با] کمبودهایی که وجود دارد، و [مسیح] خیلی کارهایی که میکند واقعاً هم خودش اینجوری فکر میکرد و هم من. خیلی شباهت داریم و همدلی که داشتیم، لزومی نداشت خیلی با او کار کنم تا آن همدلی به وجود بیاید. لزومی نداشت که من بخواهم اعتمادش را جلب کنم. ما هر دو خیلی سریع به هم اعتماد پیدا کردیم. خیلی هم طبیعی است، چون هر دو یک چیز میخواهیم: تغییر ایران.
گذشتهٔ مسیح هم مثل گذشتهٔ من است، مثل گذشته فرح پهلوی نیست که گذشته دیگری داشت و زن شاه بود و کسی بود که ما علیهشان انقلاب کردیم. ولی با مسیح نه. طبیعی است که من خیلی زود به او نزدیک شدم.
چه مدت همراه او بودید؟ به نظر میرسد که بیش از یک سال فرآیند همراهی شما و ساخت این مستند به طول انجامید.
راستش تا لحظه آخر ما همراه بودیم. حتی تا لحظه آخری که من ادیت را تمام کرده بودم، باز یک چیز جدید میآمد و من باید آن را استفاده میکردم. از اوایل ۲۰۱۹ تا وقتی که اکران شد توی سوئد.
چه زمانی بود زمان دقیق اکرانش در سوئد؟
اوایل امسال بود.
خانم علینژاد شخصیت مناقشهبرانگیزی است به هرحال. منتقدان سرسختی هم نسبت به رفتار و عملکرد ایشان وجود دارند و انتقادهای سختی را نسبت به شیوه نگرش و رفتار ایشان مطرح میکنند. احساس نکردید که نیاز هست در مستند برخی از این منتقدان هم درباره ایشان نظر بدهند؟
ببینید، اگر فیلمهای قبلی من را هم دیده باشید مثل «روسپیگری پشت حجاب»، «چهار زن و یک مرد»، «انقلاب دزدیدهشده من» یا «ملکه و من»، در هیچکدام از اینها من نرفتم با فرد دیگری مصاحبه کنم. من دوست دارم زندگی شخصیت را دنبال کنم و بیننده بتواند هر برداشتی را خودش داشته باشد.
فیلمهای من بعضی وقتها یک جوری است که مردم فکر میکنند هنرپیشه گذاشتهام جای شخصیت اصلی، چون دوست دارم به آنها خیلی نزدیک بشوم و با آنها زندگی کنم تا بتوانم دقیقاً زندگیشان را نشان بدهم. شکل فیلم من آن جوری نیست که بنشینم با این و آن مصاحبه کنم.
در ساخت مستند، جایی بوده که شما شکلی از بازسازی را نیاز داشته باشید که به ذهنتان برسد و انجام بشود؟ نوعی مداخله در واقعیت؟ مثلاً آن صحنه مواجهه مسیح با ویدئوی حرفهای خانوادهاش علیه خودش، واکنش حقیقی ایشان است یا بهنوعی واکنش بازسازیشده از یک گذشتهای است؟
نه نه، برعکس. اتفاقاً آنقدر صحنههای واقعی قوی است که اصلاً احتیاج نیست به بازسازی. برعکس، من خیلی جاها هست که دلم میخواست آنها را در فیلم بگذارم منتها بیننده خارجی آن را نمیفهمید. مثلاً یک جاهایی هست، وقتی ما ایرانیها به سختی برمیخوریم و اذیت میشویم، یک جایی در مورد آن اذیتها شوخی میکنیم. اینها را خارجیها نمیفهمند.
من خیلی از صحنهها را مجبور میشدم بردارم چون به نظر میرسید سؤال بزرگی برای اینها میشود که چرا، این رفتارها چرا؟ عادی بودن مسیح، این که خوشحال است و میرقصد، گلکاری میکند، اینها خیلی بیشتر بود وقتی من فیلم میگرفتم، ولی مجبور بودم خیلی چیزهاش را بردارم و چیزهای مهم را بگذارم که جدیتر است.
و درباره نمایشهای فیلم چگونه فکر کردید؟ فکر میکنم که الان نمایش در بخش مسابقه جشنواره مستند نیویورک مهمترین حضور فیلم است در نمایشهای جشنوارهای. آیا قرار است این روند ادامه پیدا بکند؟ چه فکری کردهاید برای دیده شدن فیلم در ایران؟
راستش ما بهتر میدانیم که اول در فستیوالها به نمایش گذاشته شود و این فستیوال نیویورک از همه فستیوالها بزرگتر است و اگر توجه تلویزیونهای دیگر را جلب بکند، ما خیلی راحتتر میتوانیم فیلم را جاهای دیگر نمایش بدهیم. من خیلی خوشحال میشوم هرچه زودتر در ایران هم این فیلم را نشان بدهند، که مردم ایران هم با دیدن آن یک امیدی داشته باشند، که ماها که خارج هستیم صدای آنها هستیم.
بله، بهزودی. من که خودم خیلی عجله دارم به تلویزیونها بیاید و خیلی وسیعتر دیده بشود، ولی روندی هست که باید برای فیلم طی شود و فرد دیگری هست که به این مسائل میرسد و آنها خودشان حتماً میفرستند برای تلویزیونهای ایرانیها.
واکنشهایی که در این چند نمایش جشنوارهای دیدید، در مقایسه با چند فیلم پیشینتان چگونه بوده؟ آیا واکنشها مشابه بوده یا کمتر و بیشتر است؟
راستش هر فیلمی که به هرحال ساختهام، بیننده خارجی اصلاً نمیداند [چنین موضوعاتی] وجود دارد، مثل «روسپیگری پشت حجاب» که ساخته بودم و اصلاً فکر نمیکردند روسپیگری در ایران وجود داشته باشد. همچنین فیلمهای بعدی. عکسالعمل مردم این است که الان مسیح دارد ادامه میدهد به این کارش به همین شکل و بیشتر از آن.
خود مسیح معمولاً در فستیوالها میتواند حضور داشته باشد، حالا به شکل مجازی یا [فیزیکی]. مثلاً در نیویورک که من خودم نتوانستم بروم، به خاطر این که ایرانی هستم و نتوانستم ویزایم را تمدید کنم، فقط به این دلیل که ایرانی هستم. و خوشحالم که مسیح میتواند آنجا باشد و سؤالها را جواب بدهد چون برای مردم خیلی سؤالبرانگیز است این فیلم. خیلی خوشحالم... با آن صدا و با آن شکل حرف زدنی که مسیح دارد، مردم را جذب خودش و جذب مسائل ایران میکند.