از بیآبی و خشکسالی تا ریزگردها و فرونشست زمین، مردم ایران هر روز با پیامدهای ملموس گرمتر شدن اقلیم روبهرو هستند؛ در قلب خاورمیانهای خشک و آسیبپذیر که از نظر اقلیمی ترکیبی از بحرانیترین مناطق جهان بهشمار میرود. ایران اما به دلیل همزمانیِ تحریمها، سیاستهای نادرست و تمرکز نامتوازن بر منابع، در معرض خطرهای شدیدتری قرار گرفته است.
بحران اقلیمی تنها به کمبود آب یا کشاورزی محدود نیست. امنیت غذایی، سلامت جسم و روان، گسترش بیماریها و نابودی زیستبومها، همه در زنجیرهای بههمپیوسته بر یکدیگر اثر میگذارند. در چنین شرایطی، انتخابهای مربوط به انرژی و توسعه اقتصادی، از نحوه سرمایهگذاری در کشاورزی گرفته تا تصمیم میان انرژی هستهای یا تجدیدپذیر، میتواند مسیر آیندهٔ کشور و حتی منطقه را دگرگون کند.
در گفتوگویی که پیشروست، سحر مطلبی، پزشک بهداشت عمومی و پژوهشگر تغییرات اقلیمی و زیستبوم، ساکن سوئد، که نزدیک به یک دهه با نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد در ایران، افغانستان، عراق و پاکستان همکاری داشته، از واقعیتهای اقلیمی ایران و کشورهای همسایه میگوید؛ از اثرات مستقیم این تغییرات بر زندگی روزمره و طبیعت، تا راهکارهای ممکن برای کاهش آسیبها و یافتن مسیری پایدارتر برای آینده:
ما و همسایگانمان در خاورمیانه خشک و نیمهخشک چقدر مسئله تغییرات اقلیمی را جدی گرفتهایم، آنچه مشخص است ما از سال ۱۹۶۰ شاهد گرمتر شدن هوای ایران بودیم، تا امروز که شهروندان بیآبی، خشکسالی، ریزگردها، و پدیدههای دیگر را شاهد هستند.
الان مطالعات مفصلی انجام شده و تقریباً همهشان از سال ۲۰۱۵ به اینسو مخصوصاً میگویند که آسیبپذیرترین بخش جهان در مقابل تغییرات اقلیمی، احتمالاً خاورمیانه است. این تغییرات دما در واقع با شدت بیشتری صورت میگیرد و تأثیرات بیشتری دارد.
این را فقط تأکید کنم که وقتی جامعه جهانی مرزی تعیین کرده بود تا اجازه ندهد دما بیش از ۲ درجه افزایش یابد، ما الان حدوداً بین ۱.۴ تا ۱.۷ دهم درجه در سطح دنیا رسیدهایم؛ یعنی فاصله خیلی کمی باقی مانده است. دلیلش هم این است که بعد از این میزان، احتمالاً تغییرات عظیمی ایجاد میشود؛ مخصوصاً یخهای قطب آب میشوند، سطح اقیانوسها بالا میآید و بسیاری از زمینها زیر آب میروند.
از عوارض دیگرش این است که تغییرات بسیار زیادی ایجاد میکند. مثلاً اگر تمرکزمان بر ایران باشد، خشکسالی داریم و منابع آبمان رو به کاهش است. این البته دو بخش دارد: یکی آبهایی که بهصورت بارش تأمین میشوند که پیشبینی شده در دهه آینده حدود ۳۵ درصد کاهش یابد. از طرف دیگر، حدود ۷۰ درصد منابع زیرزمینی ایران که در طول میلیونها سال شکل گرفته، در پنج دهه گذشته تقریباً تخلیه شده است.
این چند عارضه مهم دارد؛ یکی فرونشست زمین است. فرونشست زمین در تهران و اطرافش تقریباً به ۳۰ سانتیمتر در سال رسیده، یعنی زیر پای بیش از ۱۲ میلیون نفر زمین در حال نشست است. این پدیده در بخشهای دیگر، مخصوصاً اصفهان هم بسیار مشهود بوده است.
بخش دیگر مربوط میشود به امنیت غذایی؛ چون در کشورهای منطقه، بخش زیادی از اقتصاد وابسته به کشاورزی است و این کشورها هنوز صنعتی نشدهاند یا از صنعتیشدن عقب ماندهاند. در ایران هم این موضوع بعد از تحریمها تشدید شد، چون بسیاری از صنایع کوچک ایران از بین رفتند. جمهوری اسلامی تلاش کرد اقتصاد را به سمت کشاورزی ببرد و آن را رونق دهد.
مسئله اساسیتر این بود که شعار خودکفایی را مطرح کردند، در حالی که در کشوری که میزان تبخیر آب از میزان بارش بیشتر است، خودکفایی در کشاورزی خودش فشار مضاعفی بر اقلیم وارد میکند.
در واقع برای کشورهای خشک و نیمهخشک اگر مدل توسعه اقتصادی بر اساس کشاورزی و خودکفایی طراحی شود، اشتباهی بزرگ و حتی کشنده است. کشورهایی مثل عربستان این را درک کردند و بهجای سرمایهگذاری در کشاورزی، در صنایع و اقتصاد غیرکشاورزی سرمایهگذاری کردند.
خب همان هم پرسشبرانگیز است خانم مطلبی؛ در مورد صنایع هم شما نگاه کنید به وضعیت حاکم بر اصفهان که برخی از صنایع آببرمان آنجا هستند و اینها از دوران پیش از انقلاب بهمن ۵۷ آن جا بودند و الان وضعیت اصفهان را خودتان شاهد هستید و اشاره هم کردید به مسئله فرونشستها.
مسئله اصفهان هم خیلی پیچیده است، چون با مافیای آب گره خورده است؛ مافیایی که آب مناطق دیگر از جمله خوزستان و کردستان را به سمت اصفهان و رفسنجان منتقل کرده و در آن منطقه حدود ۷ صنعت آببر متمرکز شده است. اگر این صنایع در سطح کشور توزیع میشدند، مثلاً در خوزستان یا کردستان، هم باعث اشتغالزایی در مناطق کمترتوسعهیافته میشد و هم فشار بر منابع آب اصفهان کاهش مییافت.
برای کشوری مثل ایران، مدل عربستان میتوانست الگو باشد. سعودیها کشاورزی فرامرزی را اجرا کردند، یعنی زمینهایی را در کشورهای دیگر، مخصوصاً شمال آفریقا، اجاره یا خریداری کردند و محصولات کشاورزی را آنجا تولید کردند، سپس در کارخانههای فرآوری مواد غذایی در عربستان بستهبندی کرده و دوباره به همان کشورها فروختند.
در ایران، اما بهدلیل تحریمها بسیاری از صنایع کوچک که کالاهای صادراتی تولید میکردند از بین رفتند. در نتیجه دولت برای جبران، سرمایهگذاری را در کشاورزی افزایش داد و مسیر توسعه را به سمت کشاورزی برد؛ برای کشوری خشک و نیمهخشک، این تصمیم فاجعهبار بود. چاههای غیرقانونی آب افزایش یافت و تعداد زیادی سد تأسیس شد.
خشکسالی روی تولید محصولات کشاورزی و منابع غذایی تأثیر میگذارد. افزایش میزان دیاکسید کربن در آب اقیانوسها نیز موجب اسیدی شدن آب و کاهش جمعیت گونههای آبزی میشود، که در نهایت باعث سوءتغذیه خواهد شد. همچنین تغییرات اقلیمی روی حشرات ناقل بیماریها تأثیر میگذارد و موجب افزایش بیماریهایی مانند مالاریا، تب کریمه، لیشمانیوز [سالک] و ویروس نیل غربی شده است. در ایران هم شاهد افزایش موارد تب دِنگی بودیم.
افزون بر این، تغییرات اقلیمی روی سامانه عصبی نیز تأثیر میگذارد و میتواند افسردگی و اختلالات روانی ایجاد کند. ریزگردها بیماریهای تنفسی و پوستی و حتی سرطان ایجاد میکنند، بهویژه آنهایی که حاوی آلودگی صنعتی هستند.
بیایید نگاهی بیندازیم به اقدامهایی که تاکنون انجام شده است. در ایران معمولاً خیلی دیر به سراغ راهحلها میرویم؛ نمونهاش استفاده از انرژیهای پاک است که تازه در سالهای اخیر بحث استفاده از انرژی خورشیدی جدی شده است. پرسش اینجاست که آیا کشورهای همسایه هم در برخورد با مسئله تغییر اقلیم تا این اندازه کُند و محتاط بودهاند؟ از سوی دیگر، برخی راهحلها در نگاه نخست ساده به نظر میرسند؛ مثلاً اسرائیل میگوید توانسته بحران کمآبی را با استفاده گسترده از آبشیرینکنها کنترل کند؛ همان کاری که کشورهای عربیِ حاشیهٔ خلیج فارس هم انجام میدهند. اما این روشها چه تأثیری بر زیستبوم و روند تغییرات اقلیمی دارند؟ تا چه اندازه میتوانند بر زندگی آبزیان اثر بگذارند؟ و مهمتر از همه، ما تا چه حد با چنین راهحلهایی خود را برای آینده آماده میکنیم و آیا این راهحلها واقعاً دائمی هستند؟
وضعیت آنقدر پیچیده است که تقریباً هر اقدامی که انجام میدهید در جایی دیگری آسیب دیگری ایجاد میکند. مثلاً آبشیرینکنها میتوانند ترکیب نمک دریا را تغییر دهند و دسترسی به منابع غذایی دریایی را کاهش دهند؛ از آن سو زیستبوم را تغییر میدهند و برخی گونههای جانوری را از بین میبرند. نمونهای دیگر، در سوئد توربینهای بادی را در اقیانوس گذاشته بودند، بعد از مدتی دیدند که این کار اشتباه است، زیرا حتی سایهای که ایجاد میکنند میتواند زیستبوم اطراف آن توربینها را تحت تأثیر قرار دهد و تغییر دهد.
بیشترین عامل تغییرات اقلیمی که الان میبینیم سوختهای فسیلی است؛ محصولی که در ۱۰۰ سال اخیر مصرف وسیعی یافته است. باید نگاه کنیم که قبل از این، جمعیتهای این منطقه، از جمله ایران، در طول حداقل ۱۵۰۰ سال گذشته چگونه با اقلیم خشک سازگار شدهاند. به نظر من یکی از راهحلهای آینده بازگشت به آن روشهایی است که طی هزاران سال استفاده شدهاند؛ یکی از مثالها قناتهای ایرانی است. احیای قناتها میتواند میزان تبخیر سطحی را کاهش دهد. اما یکی از کارهایی که میتوانیم حتماً انجام دهیم، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر است؛ ایران استعداد زیادی در این زمینه دارد، آفتاب فراوان و تابش خوب دارد. این کاری است که اکنون عربستان هم انجام داده است.
خانم مطلبی همین داستان استفاده از ظرفیت انرژی هستهای برای استفاده در بحران آب و کشاورزی که ایران اخیراً دربارهاش صحبت میکند و برنامههای تبلیغاتی هم در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دربارهاش ساختهاند، جدی است و آیا این میتواند جایگزینی برای کاهش دادن بحرانها باشد؟
تولید انرژی از روشهای هستهای یکی از روشهایی است که خیلی از کشورها استفاده میکنند، اما این بهترین و اولین روش نیست. به این دلیل که خود این روش خطرات و عوارض زیادی دارد. چنانچه خیلی از کشورها تصمیم گرفتهاند رآکتورهایشان را تعطیل کنند. مثلاً در یک کشور زلزلهخیز مثل ایران، این در واقع مانند گذاشتن یک بمب ساعتی است که هر آن ممکن است یک گسل فعال شود و اتفاقی مشابه ژاپن رخ بدهد.
وقتی شما میتوانید از انرژیهای باد و خورشیدی استفاده کنید، چه دلیلی دارد که هزینههای چندین هزار برابر بدهید و بخواهید از طریق انرژی هستهای تولید انرژی کنید و در عین حال دچار تحریمها شوید؟ این تحریمها خود دسترسی ما را به فناوریهای جدید و همکاریهای بینالمللی محدود میکند، در حالی که همکاریهای بینالمللی یکی از مهمترین روشها برای تطبیق با تغییرات اقلیمی است. با پافشاری بر برنامههای هستهای، خودمان را از این همکاریها محروم کردیم.
یعنی به نوعی خودمان را ایزوله کردیم، همسایگان ما چطور، همسایگان ما با مسئله تغییر اقلیم و با ما به عنوان یک کشور که مرزهای مشترک داریم، در این باره مهربان بودهاند؟
ما تقریباً هر سیاست خارجی که اتخاذ کردهایم در منطقه، به ویژه از طریق مداخلات نظامی، عملاً یک دشمن برای خودمان ساخته است. این اتفاق به صورت لایهلایه رخ داده است.
اکنون سر آب با افغانستان رقابت داریم، با عراق و ترکیه رقابت داریم و این کشورها طی برنامههای مفصل دیگر، مانند پروژههای جاده ابریشم، با یکدیگر همکاری تجاری میکنند. در این همکاریهای تجاری میتوانست اقتصاد سبز وارد منطقه شود، ولی ما از همه این فرصتها حذف شدهایم.
الان به نظر شما دیر است؟
ما نیازمند یک تغییر بسیار اساسی در سیاستهای خارجی و روابط بینالمللی خود هستیم، وگرنه نمیتوانیم به تنهایی دوام بیاوریم.
یعنی این تکیه کردن به یک موضوعی که اخیراً خیلی در محافل حکومتی از آن یاد میشود، موضوع دانشبنیانها، و آن دانشی که در داخل شکل گرفته نمیتواند ما را به تنهایی نجات بدهد؟
مسئله تغییرات اقلیمی مانند قانون ظروف مرتبطه در فیزیک است؛ یعنی هر کاری که در یک کشور انجام شود، تأثیرش در کل منطقه پخش میشود و بیشترین تأثیر آن در همان منطقه خواهد بود. پژوهشها نشان میدهند که خاورمیانه آسیبپذیرترین منطقه است و ایران ایزوله، آسیبپذیرتر از همه خواهد بود.
علاوه بر این، تحریمها، یعنی قطع شدن ارتباط جامعه ایرانی با جامعه جهانی، چند تأثیر عمده دارد، یکی دسترسی به فناوریها را کاهش میدهد و دیگر اینکه فقر را در کف جامعه گسترده میکند. وقتی فقر در یک جامعه زیاد شود، جامعهای که فقیر شده و منابع مالی ندارد، اولین چیزی که برداشت خواهد کرد، محیط زیست است. قاچاق درختها افزایش پیدا میکند، شکار غیرمجاز افزایش پیدا میکند و چاههای غیرمجاز گسترش مییابد. اگر تحریمها بر جامعه اثر بگذارد و اقتصاد را تخریب کند، مردم فقیر خواهند شد و محیط زیست از بین خواهد رفت.