از ویژگیهای مردم ایران در چهار دههی اخیر بلاتکلیفی و سرگردانی است. این بلاتکلیفی و سرگردانی ناشی از ۱) بی ثباتی سیاسی و عدم اطمینان حاکمان از بقای رژیم (با سخن گفتن دائمی از براندازان داخلی و خارجی)، ۲) تمامیت خواهی خرده فرهنگ غالب و جنگ دائمی خرده فرهنگها، ۳) شکاف شدید میان ملت و دولت، ۴) جابجایی مدام کارکرد نهادها (مثل مدرسه سازی و مسجد سازی سپاه یا برگزاری نماز جمعه در دانشگاه)، و ۵) عدم قانع شدن ماشین سرکوب به دستاوردهای خود در اعمال محدودیتها و تشنگی آن برای اعمال هرچه بیشتر دستورات محدود کنندهی شریعت و ایدئولوژی اقتدارگرای حاکم است.
وضعیت بلاتکلیف سیاسی و حقوقی مردم را به سمت بلاتکلیفی اخلاقی، دینی، اجتماعی و اقتصادی سوق داده است. رژیمی که هر روز به دنبال براندازان است و دشمنی موهوم برای براندازی خود ساخته و همه تلاشش را میکند تا این توهم را به واقعیت تبدیل کند (با تروریسم و برنامهی هستهای و موشکی و تهدید از میان بردن یک کشور) طبعا مردم را نیز به سمت بلاتکلیفی سوق میدهد. این سرگردانی و بلا تکلیفی را در شش موضوع تحصیل بدون آینده، فرار از سربازی، سرمایه گذاریها و مبادلات اقتصادی مخاطره انگیز، ریاکاری مذهبی، مشاغل بیثبات و میل به مهاجرت با تمرکز بیشتر بر جوانان تبیین میکنم.
لیسانسیههای سرگردان
برای آزمون کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۵، ۷۶۱ هزار و ۲۷۳ داوطلب ثبتنام کردند که از این تعداد ۵۶۶ هزار و ۱۵۹ داوطلب در جلسه حاضر بودند. از تعداد ۵۶۶ هزار و ۱۵۹ داوطلب حاضر در جلسه ۴۴۴ هزار و ۵۳۲ داوطلب مجاز به انتخاب رشته شدند که از این تعداد ۳۱۷ هزار و ۵۶۰ داوطلب انتخاب رشته کردند. از تعداد ۳۱۷ هزار و ۵۶۰ داوطلب انتخابرشتهکننده ۱۸۰ هزار و ۸۶ نفر در ردیف پذیرفتهشدگان نهایی قرار گرفتند. این ارقام نشان میدهند که دویست هزار فرد دارای لیسانس برای یک آزمون ثبت نام میکنند اما در آن شرکت نمیکنند. حدود صد و بیست هزار نفر در آزمون شرکت میکنند اما به گونه ای امتحان میدهند که مجاز به انتخاب رشته نمیشوند. حدود ۱۲۰ هزار نفر از کسانی که مجاز به انتخاب رشته بودند نیز انتخاب رشته نکردند. بدین ترتیب بیش از ۶۰ درصد از کسانی که در آزمون ثبت نام کردند در نهایت فعالیتهای مربوطه را انجام نداده و به انتخاب رشته موفق نشدهاند. موضوع در اینجا این نیست که گروهی در آزمون موفق نبودهاند. حدود ۶۰ درصد به حد قبولی یا شکست نمی رسند.
سربازان فراری
بنا به آمارهای رسمی حدود ۱.۵ تا ۲ میلیون سرباز فراری در ایران وجود دارد. سربازان فراری (کسانی که از هیچ نوع معافیت برخوردار نیستند) نه میتوانند گذرنامه گرفته و از کشور خارج شوند، نه میتوانند پروانهی کسب و کار بگیرند، نه میتوانند قرارداد کار داشته باشند، نه میتوانند به استخدام دولت در بیایند و نه از مستمری دولت برخوردار شوند. این گروه یک و نیم تا دو میلیونی از حیث شرایط زندگی کاملا در وضعیت تعلیق به سر میبرند.
مالباختگان
بخش دیگری از سرگردانها در ایران مال باختگانی هستند که هیچ راهی برای کسب اموالشان ندارند. اینها مال خود را در سالانه حدود ۱۵ میلیون چک برگشتی، موسسات اعتباری ورشکست شده و سرمایه گذاری در شرکتهای مضاربهای میبازند. در هر سه نوع مبادله وجهی از قمار به چشم میخورد اما شوق به قمار کردن و درآوردن پول از پول (پول بدون زحمت) به یک تب اجتماعی تبدیل شده است. جالب است که مدام اخبار این نوع زیانها و ورشکستگیها منتشر میشود اما بازی همچنان ادامه دارد. ظاهرا بسیاری در ایران از تعلیق مال باختگی هراسی ندارند.
ریاکاری
از زمان رفتن به مهد کودک و مدرسهی ابتدایی فرایند برساختن افرادی ریاکار و متقلب در جامعهی ایران به جریان میافتد. پدران و مادران از فرزندان خود میخواهند اسرار خانه -همرنگ نبودن با منویات حکومت و بی توجهی به تمامیت خواهی- را به مدرسه نبرند و با دوستانشان در صحبت کردن مواظب باشند. چنین رفتاری میلیونها فرد ایرانی ار در وضعیت تعلیق ارزشی و هنجاری قرار میدهد چون افراد نمی توانند در خانه و محل کار و مدرسه و خیابان بر اساس یک نظام رفتاری سازگار رفتار کنند. همهی سازوکارها در جهت تحکیم این تعلیق در نظام ارزشی و هنجاری هستند. این دوگانگیها هر روز بیرون میزنند، از توصیهی یک خانم بازیگر به دیگران برای دست برداشتن از حضور در ورزشگاهها در حالی که خود در خارج از ایران به تماشای مسابقات میروند تا
میل به مهاجرت
میلیونها جوان ایرانی در شوق مهاجرت به جوامع غربی هستند. سالانه صدها هزار نفر از طریق ویزای تحصیلی یا مهاجرت قانونی و غیر قانونی جامعه ایران را ترک میکنند. در هیچ جمع یا اردوی مهاجران در دنیا نیست که ایرانیان حضور نداشته باشند. جمعیت مهاجر ایرانی امروز در همه ی نقاط دنیا (غیر از قاره اروپا و امریکا و استرالیا) از آفریقای جنوبی و هند و از مالزی تا دبی و ترکیه به چشم میآیند. چنین وضعیتی که فرد و نزدیکان وی را قبل از خروج (در یک دورهی حداقل دهساله از تصمیم تا خروج) در وضعیت تعلیق کامل قرار میدهد چهار دهه است که بر بخشی از جوانان ۱۸ تا ۴۰ سال ایرانی حاکم بوده است. اقشار مختلف اجتماعی و اهل حرفههای مختلف مثل خلبانان، پرستاران، دانشگاهیان، و حتی خیاطان در حول و ولای مهاجرت زیسته و بسیاری از آنها کشور را ترک کردهاند.
مشاغل بیثبات
رئیس کمیسیون بازرگانی داخلی اتاق بازرگانی ایران میگوید: «ما یک شبکه وسیع توزیع داریم... تعداد توزیع کنندگان ما هفت برابر متوسط جهانی است.» (ایسنا ۱۳ مهر ۱۳۹۶) اقتصاد ایران مبتنی است بر فروش نفت توسط دولت و واردات رسمی و غیر رسمی شرکتهای دولتی و شبه دولتی (شرکتهای مقامات، آقازادهها و نهادهای دینی و نظامی). در چنین وضعیتی همه مسابقه میدهند تا از نظام توزیع چیزی گیرشان بیاید. رواج بی سابقهی دستفروشی ناشی از همین رقابت است. در ایران میلیونها مغازه دار وجود دارد که با چند برابر فروشی زندگی شان میگذرد. قیمت کالاهای وارداتی را در ایران و دیگر کشورها مقایسه کنید. در ایران از همه جا گران ترند. در این شرایط افراد به سمت کار بی زحمت و پر درآمد روی میآورند که نتیجهی آن وجود میلیونها نفر در بخش توزیع است اما بدون ثبات درآمدی. در این بخش نیز مدام فروشندگان از فروش یک کالا به فروش کالای دیگر پرتاب میشوند.
***
همان طور که میبینید این بلاتکلیفی بیش از همه قشر جوان ۱۸ تا ۴۰ ساله را تحت تاثیر قرار داده است. در سه موضوع از شش موضوع فوق (سربازان فراری، مهاجرت و سرگردانی پس از تحصیل) تنها جوانان مشمول نکات گفته شده هستند. جوانان ایرانی به جای آن که دورهی اجتماعی شدن خود را در چارچوب نهادهای موجود بگذرانند و فرض آنها بر این باشد که قرار است به شهروندان دارای حق و مسئولیت تبدیل شوند مدام درگیر این موضوع هستند که جای آنها و مطالبات و نیازهایشان کجاست و چگونه میتوانند از شرایط موجود فرار کنند. در نتیجه میلیونها جوان ایرانی اصولا با این شرایط ذهنی به زندگی در ایران ادامه میدهند که ناچاری و استیصال آنها را در ایران نگاه داشته و به هیچ جزئی از این جامعه (بجز خانواده) دلبستگی ندارند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادداشتها و گفتارها نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند. آنها بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.