۱- «تماس نزدیک» سفیر آمریکا با هواداران خمینی و پیشبینی سرنوشت هویدا
اسناد محرمانهای در آرشیو ملی اسرائیل که چهل سال پس از انقلاب اسلامی از حالت طبقهبندی سری خارج شده و در دسترس عموم قرار گرفته، نشان میدهد که پنج ماه پیش از بازگشت روحالله خمینی به ایران، سفیر آمریکا در تهران به همتای اسرائیلی خود اطلاع داده بود دولت آمریکا با روحانیون نزدیک به خمینی در تماس است.
بر اساس این اسناد، ویلیام سالیوان همچنین پیشبینی کرده بود که هویدا، وزیر وقت دربار، «هزینۀ بهاییستیزی انقلابیون [مسلمان] را خواهد پرداخت».
در میان این اسناد، تلگرافی از ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا در ایران، با مُهر «کاملاً محرمانه» و «فوری» به تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۷۸ (۱۴ شهریور ۱۳۵۷) دیده میشود که در آن اوری لوبرانی، رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران، را از تماسهای آمریکا با «نزدیکترین روحانیون» به روحالله خمینی آگاه کرده است.
بر اساس این سند، نمایندۀ اسرائیل در ایران همچنین از همتای آمریکایی خود خواسته بود این پیام را به مخالفان شاه برساند که اظهارنظرهای یهودستیزانۀ خود را متوقف کنند تا وجههشان در دنیا آسیب نبیند.
دیدار لوبرانی و سالیوان در روز ۱۴ شهریور برای تعیین سیاست دولت وقت اسرائیل به نخستوزیری مناخم بگین حائز اهمیت بود، درحالیکه هیچکس آگاه نبود که سه روز بعد از این ملاقات نیز تظاهرات ضد شاه با رویداد میدان ژاله سمتوسویی تازه خواهد گرفت.
لوبرانی در گزارش خود به دولت اسرائیل ابتدا حال و روز شاه را بهنقل از سالیوان، در پی دیدار هفتۀ قبل میان سفیر آمریکا با شاه، چنین توصیف کرده است: «عمیقاً سرخورده و مثل شوکزدهها و بهزبانی سخن میگوید که گویی سرنوشتش محتوم است، کاملاً بدبین است و برنامهای برای جلوگیری از وخیمشدن اوضاع ندارد.»
رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران افزود:
این سند همچنین نشان میدهد سفیر آمریکا سرنوشت امیرعباس هویدا، وزیر وقت دربار و نخستوزیر پیشین، را نیز بهعنوان کسی که قربانی بهاییستیزی هواداران خمینی خواهد شد، پیشبینی کرده بوده است.
خانوادۀ پدریِ هویدا بهایی بودند، اما خود او به این آیین اعتقادی نداشت؛ آیینی که دخالت در امور سیاسی را برای پیروانش ممنوع کرده است. با این حال، بسیاری هویدا را بهاشتباه بهایی تلقی میکردند.
رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران در تلگراف محرمانۀ خود چنین گزارش کرده است:
دولت اسرائیل با دریافت این گزارش نمایندۀ خود در تهران از طریق تلگراف محرمانه، نشستی با ریاست مناخم بگین برگزار میکند که شرح آن در تلگراف «فوری» و «محرمانه»ای آمده است که همان روز، ۱۴ شهریور ۱۳۵۷، به سفارت اسرائیل در واشینگتن، ضمن دو دستور به این سفارت، ارسال میشود.
در متن این تلگراف چنین آمده است:
یک روز پس از آن، ۱۵ شهریور ۱۳۵۷، نیز دولت اسرائیل در یک تلگراف «کاملاً محرمانه» و «اضطراری» به دیپلماتهایش توصیه میکند از طریق ملاقات با چند تن از افراد نزدیک به شهبانو فرح پهلوی تلاش کنند اطلاعاتی دربارۀ حالوهوای دربار دریافت کنند. (شاید به این دلیل که صرفاً به اظهارات مقامات رسمی نزدیک به شاه اکتفا نشود.)
در این تلگراف همچنین توصیه میشود که فردی به نام «حییم هرالی» را به ملاقات شعبان جعفری بفرستند تا از او جویا شود که «در بازار تهران چه میگذرد».
با این حال، در اسناد پروندههای آن روزها، دستکم تا یک ماه بعد از آن تاریخ، نشانهای از انجامگرفتن این دیدار دیده نمیشود.
۲- گزارشی از وضعیت خاندان پهلوی
در میان اسنادی که در آرشیو ملی اسرائیل از حالت طبقهبندی سری خارج شده است، سندی نیز وجود دارد که دیدار فردی به نام «دکتر زوننبرگ» با موشه گیلبواع، دیپلمات اسرائیلی در تهران، را گزارش میکند.
بر اساس این سند که مربوط به مهرماه ۱۳۵۷ است، بهنقل از «دکتر زوننبرگ»، که ظاهراً بهعنوان «مشاور هنری» با شهبانو فرح پهلوی دیدار داشته، گفته میشود که «شاه و همسرش آمادهاند که نظام به پادشاهی مشروطه تغییر یابد» و محمدرضا شاه «بهطور اصولی موافق است که اعضای خاندان سلطنتی وظایف و مشغولیات خود در عرصههای عمومی، اقتصادی و مالی را بهتدریج ترک کنند».
در این دیدار که شامگاه ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۸ (یکم مهر ۱۳۵۷) در خانۀ موشه گیلبواع در تهران برگزار شد، «دکتر زوننبرگ» از حال و روز دربار سخن میگوید و دو روز پس از این دیدار نیز خود او به اسرائیل پرواز میکند تا در ملاقات با مقامات اسرائیلی در این باره بیشتر توضیح بدهد.
موشه گیلبواع در تلگراف روز دوم مهرماه ۱۳۵۷ با مُهر «کاملاً محرمانه» و «اضطراری» برای مسئولان وزارت خارجه اسرائیل چنین نوشته است:
۳- خشم و نگرانی شاه در گفتوگو با سفیر اسرائیل
در میان اسنادی که بهتازگی در آرشیو ملی اسرائیل از حالت طبقهبندی سری خارج شده، اسنادی هست که نشان میدهد محمدرضا شاه ضمن نگرانی از نقش «کمونیستها» در ناآرامیها از بیتوجهی ایالات متحده ناراحت و گلهمند بوده است.
اوری لوبرانی، رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران، در تابستان پنجمین سال در این مقام برای گذراندن تعطیلات سالانه به کشور خود بازمیگردد، اما پس از چند هفته که به تهران میرسد، «ایران کاملاً متفاوتی» را در برابر خود میبیند. در هر حال، او از وزارت خارجه اسرائیل حکم گرفته که این مقام را ترک کند و جای خود را به سفیر دیگری بدهد. لوبرانی برای خداحافظی به دیدار شاه میرود.
او در تلگراف شمارۀ ۱۸ با مُهر «کاملاً محرمانه» و «فوق اضطراری» از تهران شرح ملاقات روز ۲۸ سپتامبر سال ۱۹۷۸ (۶ مهر ۱۳۵۷) با شاه را که «سه ربع ساعت طول کشیده»، اینگونه آغاز کرده است:
زمانی که لوبرانی از شاه میپرسد تحولات داخلی ایران را چگونه میبیند، پاسخ شاه صادقانه است: «شانهاش را بالا کشید و گفت اطلاع روشنی ندارد که چه خواهد شد. اکنون تنها مسئلۀ مهم این است که دولت بهطرزی شایسته انجام وظیفه کند تا رضایت ملت را جلب کند... منظور، مردمِ بامسئولیتی هستند که نمیخواهند کشور به دست کمونیستها بیفتد.»
در این دیدار، لوبرانی به شاه میگوید که مناخم بگین «برای توجیه واشینگتن و چند پایتخت دیگر» دربارۀ وضع ایران تلاش کرده است. اما شاه از لوبرانی پرسیده این کارها الان چه کمکی میکند و اهمیت بسیار دارد که آمریکاییها با درک درست از اوضاع به روسها بگویند که دست از سر ایران بردارید». لوبرانی به شاه پاسخ داده «تا جایی که من اطلاع دارم، ما داریم این روزها همین کار را انجام میدهیم».
بر اساس تلگراف آن روز پاییزی سال ۱۳۵۷، رئیس هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران شاه را فردی توصیف میکند که «در افکار خود غرق میشود و در این اندیشه است که کدامیک از افرادش به او وفادار مانده است... مملو از هراس است، به آینده اطمینانی ندارد. ولی نگرانکنندهترین موضوع این احساس است که گویا با سرنوشت خودش کنار آمده. البته شاید من او را در حالت روحی غمگینِ لحظهای [موقتی] دیدم.»