سرانجام مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری حسن روحانی توسط رهبر جمهوری اسلامی برگزار شد؛ مراسمی که بهشکلی پرسشبرانگیز و قابلتأمل، حتی انجام آن با ابهام و سؤال روبرو شده بود.
مراسم تنفیذ، چه به جهت ترکیب دعوتشدگان، چه بهخاطر سخنرانی نفر اول و دوم نظام سیاسی (رهبری و رئیس جمهوری) مورد توجه و بااهمیت بود. از همین زوایا نیز، ۹ نکته در زیر به اجمال تبیین شده است.
۱. فقدان معنادار خاتمی
جای خالی رئیسجمهور اصلاحطلب در مراسم تنفیذ محسوس بود. خاتمی از حامیان اصلی روحانی و از عوامل موثر در کامیابی وی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ محسوب میشود.
عدمدعوت از خاتمی توسط برگزارکنندگان مراسم ـ که بیگمان، در هماهنگی با بیت رهبری بودهاند ـ نشاندهنده تداوم محدودیتها علیه خاتمی تا اطلاع ثانوی، و ادامه نغار و نارضایتی رهبر جمهوری اسلامی از رئیسجمهور اسبق ایران است.
آیتالله خامنهای نه تنها با اصرار بر حصر رهبران جنبش سبز ـ که اینک از ۲۳۶۱ روز نیز فراتر رفته ـ بلکه با تاکید بر اعمال محدودیتها علیه خاتمی، شدت خشم خود از موضع ایشان را در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ملموس میکند.
آیتالله خامنهای نه تنها با اصرار بر حصر رهبران جنبش سبز ـ که اینک از ۲۳۶۱ روز نیز فراتر رفته ـ بلکه با تاکید بر اعمال محدودیتها علیه خاتمی، شدت خشم خود از موضع ایشان را در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ملموس میکند.
با وجود تمام «آشتی»جوییهای خاتمی در چند سال اخیر، و ارسال پیامهای اثباتی وی به بیت رهبری، آیتالله خامنهای نشان میدهد که هم رویکردی قهرجویانه دارد و هم تمایل ندارد از مواضع اقتدارگرایانه و کینهتوزانه خود، گامی عقب گذارد.
۲. حضور غریب احمدینژاد
در نقطهای متمایز با خاتمی، حضور محمود احمدینژاد در مراسم تنفیذ قابل توجه بود. پس از سرکشی احمدینژاد در برابر «توصیه» رهبر جمهوری اسلامی برای عدمنامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، و بعد از ردصلاحیت وی توسط شورای نگهبان، و نیز پس از حوادث روزهای گذشته (بازداشت بقایی و موضعگیریهای تند احمدینژاد و مشایی)، عدمحضور احمدینژاد میتوانست غیرمترقبه نباشد.
برخلاف این تصور یا انتظار، رئیسجمهور جنجالی و سابق جمهوری اسلامی اما در مراسم شرکت کرد. اگرچه برگزارکنندگان جایگاه خاصی برای وی در نظر نگرفتند، اما نفس حضور احمدینژاد در آیین مزبور، نشاندهنده تلاش کانون مرکزی قدرت برای حفظ وی در چهارچوب «خودی»های نظام بود.
برخلاف این تصور یا انتظار، رئیسجمهور جنجالی و سابق جمهوری اسلامی اما در مراسم شرکت کرد. اگرچه برگزارکنندگان جایگاه خاصی برای وی در نظر نگرفتند، اما نفس حضور احمدینژاد در آیین مزبور، نشاندهنده تلاش کانون مرکزی قدرت برای حفظ وی در چهارچوب «خودی»های نظام بود.
بهنظر میرسد گره خوردن احمدینژاد با «کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸» و حوادث خونین پس از آن، موجبی مهم برای صبوری رأس هرم نظام سیاسی در قبال یکهتازیها و ماجراجوییهای اوست.
اگرچه احمدینژاد و مشایی پتانسیل «گریز از مرکز» خود را بهقدر لازم مشهود کردهاند، و فرجام مناسبات این «باند» و هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، چندان قابل پیشبینی نیست.
۳. بیتوجهی به هاشمی رفسنجانی
مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری روحانی، نخستین مراسم اینچنینی بود که پس از استقرار جمهوری اسلامی برگزار میشد و نشانی از هاشمی رفسنجانی در آن نبود؛ مردی که تا هنگام درگذشتاش (دیماه ۱۳۹۵) جزو سه بازیگر اصلی و موثر نظام پس از انقلاب اسلامی محسوب میشد.
نه تنها نشانی از خود هاشمی نبود که نه رهبر جمهوری اسلامی و نه روحانی ضرورتی برای یادکرد از وی ندیدند. اگر سکوت آیتالله خامنهای غیرمترقبه نبود، بیتوجهی روحانی تعجببرانگیز شد. این درحالی رخ داد که رفسنجانی در چهار دهه گذشته، و بهخصوص از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ به بعد، حامی معنوی مهم روحانی بوده است.
بهگونهای ملموس، روحانی میکوشد جای خالی هاشمی را خود پر کند؛ اما بدیهی است که او فاقد وزن و اعتبار رفسنجانی در ساختار سیاسی قدرت و بهویژه نزد شخص اول نظام ارزیابی میشود.
۴. جای خالی مولوی عبدالحمید
چهره نخست اهل تسنن ایران، مولوی عبدالحمید یکی از غایبان برجسته مراسم تنفیذ بود. او در حالی به این مراسم دعوت نشد که در تمام چند سال اخیر، از چهرههای حامی روندهای انتخاباتمحور و از مبلغان تعامل و مدارا و نیز مخالفان خشونت و ترور بوده است.
بیاعتنایی برگزارکنندگان مراسم ـ و بهطور مشخص بیت رهبری ـ به مولوی عبدالحمید، و عدمدعوت از وی درحالی بهوقوع پیوست که آیتالله خامنهای در همین مراسم گفت: «ما هرچه داریم، از وحدت ملت، از اتحاد ملت در بین خودشان و از اتحاد ملت با مسئولین و مجریان امور کشور داریم؛ این اتحاد را حفظ کنید. مردم سلایق مختلف و نظرات مختلفی دارند؛ بگذاریم مردم در کنار هم زندگی آرامی داشته باشند.»
اما ظاهرا مراد او از سلایق مختلف، و توصیهاش به روحانی برای توجه به منتقدان و مخالفان، مراقبت از اردوگاه اصولگرایان بوده است. وگرنه، مابهازای بدیهی و مفروض ادعای رأس هرم نظام سیاسی، دعوت از چهره نخست جامعه اهل سنت ایران برای حضور در مراسم تنفیذ بود.
آیتالله خامنهای اما نشان داد که میان سخنان و ادعاهایش از یکسو با کردار مدیریتی و اقدام سیاسیاش، فاصله به چه اندازه فاحش است.
۵. ممیزی اصلاحطلبان در مراسم
بجز آن گروه از اصلاحطلبانی که در ساختار سیاسی قدرت، ایفای نقش میکنند و جایگاهی حقوقی دارند و با بدنه قوه مجریه در تماس هستند یا در مجلس حضور دارند، اصلاحطلب شناختهشدهای از جمع کنشگران جامعه مدنی و اعضای احزاب اصلاحطلب در مراسم تنفیذ حضور نداشت.با اغماض، میتوان از دو نفر یاد کرد.
نخست، علیاکبر محتشمیپور، رئیس کمیته صیانت از آرای میرحسین موسوی در انتخابات ۱۳۸۸؛ محتشمیپور از معترضان به روند برگزاری و نتیجه انتخابات مزبور بود و درخواست ابطال انتخابات را داشت. او بعدتر راه خود را از موسوی و کروبی جدا کرد. از همین رو بود که وی در شهریورماه ۱۳۹۳ ازجمله افرادی شد که اجازه و امکان یافت به عیادت و ملاقات رهبر جمهوری اسلامی ـ پس از جراحیاش ـ برود.
نفر دیگر، محمد سلامتی، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب بود؛ کنشگر سیاسی مشهور به مواضع میانه و قرار داشتن در سمت «راست» این جمعیت سیاسی که از پس انتخابات ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب منحل اعلام شد. سلامتی ازجمله فعالان سیاسی بوده که کمترین اعتراض و واکنش را نسبت به کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ و حوادث خونین پس از آن ابراز کرده است.
وضع مزبور (عدم دعوت از اصلاحطلبان شناختهشده)، نشاندهنده تداوم بیاعتنایی و قهرورزی هسته اصلی قدرت به اصلاحطلبان، و محدودساختن دامنه تحرک آنان و کیفیت به مشارکت گرفتن آنان در روندهای سیاسی است.
۶. رهبر جمهوری اسلامی و تعامل با جهان
آیتالله خامنهای در سخنان خود از حسن روحانی خواست که سه جهتگیری عمده را مورد توجه قرار دهد؛ یکی از آنها «تعامل گسترده با دنیا» بود. تاکید وی بر اهمیت ایجاد «ارتباطات وسیع و گسترده با ملتها و دولتهای دیگر و همکاری و همراهی با آنها»، معنادار بود، و نشان از واقعیتهای گریزناپذیری داشت که گریبانگیر حاکمیت سیاسی شده است.
وضع بحرانی اقتصاد که از کشیافتن دوران پسابرجام و سختگیریهای کاخ سفید و نیز مصائب اقتصادی مرتبط با هشت سال مدیریت ناکارآمد احمدینژاد و همکارانش ناشی میشود، ضرورت سرمایهگذاری خارجی و تعامل با جهان را برای صاحبان قدرت ملموس ساخته است.
چنین است که نه فقط روحانی، و نه حتی اصولگرایان میانه و عملگرا (چون علی لاریجانی، رئیس مجلس)، بلکه اینک خود رهبر جمهوری اسلامی هم بر ضرورت تعمیق تعامل و همکاری با جهان مهر تایید و تاکید میزند.
این نکته اما مانع از آن نشد که رأس هرم نظام سیاسی، «دشمن» (کلیدواژه محبوب و مهماش) را از یاد ببرد. چنین بود که او نه فقط در مراسم تنفیذ بارها و به تکرار بر این مفهوم و کلمه (دشمن) تاکید کرد، بلکه در جهتگیری سوم، به روحانی تذکر داد که «در برابر هر سلطهطلبی، با صلابت و قدرت ظاهر بشوید؛ امروز از همه متجاوزتر و وقیحتر، رژیم ایالات متحده آمریکا است.»
اینکه در میانه مقابله با واشنگتن، و تعامل با جهان، جمهوری اسلامی به چه تعادلی خواهد رسید، البته پرسش دشواری است که بعید به نظر میرسد رهبری نظام نیز پاسخی برای آن داشته باشد.
۷. استبداد دینی و مردمسالاری
رهبر جمهوری اسلامی در همان ابتدای سخنانش، مراسم تنفیذ را «نماد مردمسالاری» خواند. او بار دیگر برگزاری پرشمار انتخابات در ایران را نشانهای مهم از مردمسالاری در جمهوری اسلامی توصیف کرد.
آیتالله خامنهای درحالی به برگزاری پنج انتخابات مجلس خبرگان اشاره کرد که نگفت شش فقیه منصوب شخص وی، نامزدهای خبرگان را در همان گام نخست، تأیید یا رد میکنند و انتخاباتی دومرحلهای شکل میدهند. فراتر، چیزی از فرمایشی و نمایشی شدن این مجلس ـ که وظیفه نظارت بر عملکرد رهبری را برعهده دارد ـ نگفت.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین بهگونهای قابل حدس، به اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخابات و نیز فقدان آزادی و امنیت برای احزاب و مطبوعات مستقل و منتقد اشارهای نکرد. چنانکه نگفت بیش از ۲۳۶۱ روز از ادامه حبس خانگی و بدون محاکمه دو نامزد معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ سپری میشود.
آیتالله خامنهای همچنین از این گفت که «نسل جدید دیکتاتوی قبل از انقلاب را ندیدهاند»؛ او اما از اختیارات وسیع قانونی و فراقانونی خود و نهادهای زیرمجموعهاش چیزی نگفت و بر سرکوب خونین اعتراضهای مدنی شهروندان پس از انتخابات ۱۳۸۸ یا تداوم محدودیت و تهدید و سرکوب علیه فعالان حقوق بشر و دموکراسیخواهان ایران چشم فروبست.
خودکامگی و قانونگریزی ولایت مطلقه فقیه در جمهوری اسلامی این روزها خود را نه فقط در ادامه حصر رهبران جنبش سبز با وجود کهولت سن و بیماری ایشان، و دیگر مقولههای همسو با نقض حقوق بشر، بلکه در قالب اعمالنظر فراقانونی در چینش وزرای کابینه نیز متبلور کرده است.
آیتالله خامنهای اما مدعی استقرار مردمسالاری در ایران میشود و از نظر وی، برگزاری انتخابات بهعنوان یکی از لوازم دموکراسی، کافی است برای طرح و اثبات چنین ادعایی.
۸. نه تجلیل و همدلی، نه تنش و نغار
سخنان رهبر جمهوری اسلامی در مراسم تنفیذ اما در استاندارد سخنرانیهای وی، نه شامل تندروی و افراط بود و نه چندان آرام و بیحاشیه.
او کوشید در عین آنکه به تجلیل از رئیسجمهور منتخب نمیپردازد، حدودی از همدلی با روند و نتیجه انتخابات اخیر را بهشکل غیرمستقیم ابراز کند. مقایسه سخنرانی آیتالله خامنهای در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ با برنامه اخیر، نشاندهنده فاصلهای معنادار و محسوس، و نیز تبیینگر نوع نگاه و مواضع شخص اول نظام است.
اختلافنظر و رویکرد آیتالله خامنهای با دیدگاههای روحانی در چند سال گذشته و بهخصوص مقطع انتخابات و هفتههای گذشته خود را متبلور کرده بود؛ از انتقادها و واکنشهای تند و طعنهای شخص رهبری گرفته تا برخی سخنان بیپروای مقامهای ارشد سپاه علیه دولت و حتی برخورد قضایی ـ امنیتی با برادر روحانی.
آیتالله خامنهای اما همچنانکه در حکم تنفیذ روحانی و برخلاف موارد قبل، نیازی به «تبریک» گفتن ندیده بود، در سخنرانیاش نیز ضرورتی به تجلیل از رئیسجمهور برگزیده ندید. اما درعینحال، شخص اول نظام از اتخاذ ادبیات گزنده و توأم با کنایه علیه روحانی و سیاستهایش پرهیز کرد.
به نظر میرسد مستقل از فرسودگی و خستگپی ناشی از بیماری کشیافته رهبر جمهوری اسلامی، حصول نوعی توافق ضمنی درباره ترکیب کابینه آتی روحانی، موجبی مهم برای تکوین مضمون و شکل سخنرانی اخیر آیتالله خامنهای شده است.
۹. سخنان اعتدالی روحانی
رئیسجمهور نیز در سخنرانی خود در مراسم تنفیذ، رعایت اعتدال حداکثری را در دستور کار قرار داد. روحانی که در هفتههای گذشته چالشهای جدی (از سند یونسکو ۲۰۳۰ تا بازداشت برادرش) را پشت سر گذاشته، مبتنی بر راهبردی که پیشه کرده، کوشید سخنرانی کلیگویانه و بیحاشیهای داشته باشد.
او نه یادی از هاشمی رفسنجانی کرد، نه حتی بهشکلی غیرمستقیم به مطالبات حامیانش در انتخابات (بهخصوص رفع حصر) اشارهای داشت، و نه در رابطه با لوازم توسعه سیاسی و فرهنگی، سخنی ویژه یا تحریککننده بر زبان آورد؛ جز اینکه تاکید کرد باید «صدای مردم» شنیده شود و همه اقوام و گروههای اجتماعی در مدیریت امور مشارکت داشته باشند.
به نظر میرسد مبتنی بر روندی که روحانی برای تعامل با کانون مرکزی قدرت (رهبری و نیروهای امنیتی ـ نظامی گرداگرد و همسویش) طراحی کرده، دستکم در این مقطع (معرفی کابینه) میکوشد از بروز چالش جدید جلوگیری کند.
ترکیب کابینه جدید، طراحی سیاسی و راهبرد روحانی را برای چهار سال آتی، شفافتر خواهد کرد. چهار سالی که با تداوم بیماری رهبر جمهوری اسلامی همراه خواهد بود؛ دور از ذهن نیست که روحانی در مجموعه تعاملات خود با هسته اصلی قدرت و نیز در مسیری که پیشبینی کرده، به «بزنگاه» انتخاب رهبر سوم نیز اندیشیده است.
-----------------------------------------------------
آرا و نظرات مطرحشده در یادداشت، بیانگر دیدگاههای نویسنده خود هستند و نه بازتاب نظر یا دیدگاهی از سوی رادیو فردا.