۵۰ سالی است که همایش اقتصادی داووس (سوئیس) هر سال مدیران و ارباب اقتصاد جهان و نیز سیاستمدارن و چهرههای عمومی دنیا را گرد هم میآورد تا به بحث و چارهجویی درباره کموکاستیهای نظام اقتصادی موجود جهان بپردازند. حالا چند سالی است که تلاشها به سوی ترمیم چهره این نظام سمت و سو یافته؛ تلاشی بحثانگیز.
نتیجه نظرسنجی یک مؤسسه آمریکایی (آژانس ارتباطاتی ادلمن) حاکی است که تنها ۱۲ درصد آلمانیها معتقدند نظام اقتصادی موجود در کشورشان به سود آنهاست و همگان از رشد تولید ناخالص ملی بهرهمند میشوند. در مقابل، ۵۵ درصد پرسششوندگان گفتهاند سرمایهداری در شکل و شمایل کنونی بیشتر از سود به جامعه زیان میرساند. این رقم در بریتانیا ۵۳ درصد است.
نتیجه نظرسنجی بر اساس پرسشِ گاه تا نیمساعته از ۳۴ هزار نفر در ۲۸کشور صنعتی دنیا جمعبندی شده است.
بنا بر این نتیجه، ۷۲ درصد بریتانیاییها معتقدند دولت اهمیت و ابعاد فناوریهای نوین را نمیفهمد و برای رویارویی و تاکردن با آنها برنامه لازم را ندارد. سهچهارم پرسششوندگان هم نسبت به آینده شغلی خود نگراناند و این نگرانی را به روندهای اقتصادی، دیجیتالیزهشدن عرصههای مختلف و نیز جهانیسازی ربط میدهند.
در آلمان هم تنها ۲۳ درصد مردم با خوشبینی به آینده نگاه میکنند. این رقم در فرانسه ۱۹ درصد و در ژاپن ۱۵ درصد است. در هند بر عکس به ۷۷ درصد میرسد و در چین به ۶۹ درصد. در آمریکا هم این خوشبینی ۴۳ درصد است.
بخشی از بدبینی یادشده در متروپلهای پیشرفته متعارف، به نگرانی مردم از تحولات اقلیمی، بیثباتیهای سیاسی و اقلیمی و اقتصادی در نقاط مختلف جهان و مهاجرتهای ناشی از آن، رشد شتابان فناوریها و دیجیتالیزم و لجامگسیختگی هر چه بیشتر سرمایه و مقرراتزدایی از فعل و انفعالات آن و... مرتبط دانسته میشود.
طرفه این که این آمار و ارقام در همایش اقتصادی داووس که در حال برگزاری است ارائه شده است. بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا، امسال به دلیل «مشغلههای دولت جدید» در داووس حاضر نشده، ولی مدتها پیش درباره این اجلاس حرفی زد که البته خودش را هم شامل میشود، ولی کموبیش صادق است. مضمون حرفش چنین بود: «همایش داووس میعاد بزرگ «منمحورهایی» (Egos) است که متقابلاً به این منیّتهای سرریزشده یکدیگر حال میدهند و برای یکدیگر پپسی باز میکنند.»
بحران سال ۲۰۰۸ و تغییر در گفتمان داووس
دستکم از زمان شروع بحران اقتصادی در سال ۲۰۰۸، اربابان و مدیران اقتصادی میکوشند در داووس این درک و دریافت را القا کنند که خودشان نگران این بحران و پیامدهای مشابه هستند و سعی میکنند بخشی از راهحل باشند. بهویژه در سالهای اول پس از بحران تلاش میشد بحثها بر این متمرکز باشد که چگونه میتوان نظام مالی و بانکی جهان را مهار کرد تا با حرص و آزِ خود و با بیمبالاتی بحران فاجعهبار دیگری را رقم نزند و دوباره لازم نباشد دولتها به میدان بیایند و با پول و مالیات مردم، این یا آن بانک را از ورشکستگی نجات دهند.
بحران بزرگی مانند ۲۰۰۸ البته هنوز مجدداً ظهور نکرده، ولی پیامدهای آن بحران، که از جمله محملهای برآمدنِ پوپولیستها و ناسیونالیستها در جهان بوده، همه جا مشهود است و بعید هم هست که به بهبود وضعیت اقتصادی جهان کمک کند.
در چنین شرایطی طبیعی است که حتی طبقه نخبه اقتصادی هم از نگرانیهای خود در مورد بیاعتبارشدن بیشتر نظام سرمایهداری سخن بگوید. جمی دیمون، مدیر بانک معروف جی پی مورگان، در همین اجلاس داووس گفته که «بهراحتی میتوان فهمید چرا نسل جوان از جمله به دلیل هزینه بالای خدمات درمانی و زیرساختهای نامناسب شهرها و مناطق، باور به نظام اقتصادی ما را از دست میدهند... اگر ما سرمایهداری را مشمول تغییرات اساسی نکنیم، این خطر وجود دارد که آن را برای همیشه از دست بدهیم».
حالا ۱۲ سالی است( یا بهعبارتی ۵۰ سال) که این حرفها در داووس تکرار میشود و خود این همایش هم که میعادگاه مدیران شرکتها و کنسرنهای معظم جهان و سیاستمداران و اخیراً این یا آن گروه و محفل از جامعه مدنی است به یک شرکت بدل شده، با ۳۲۰ میلیون یورو درآمد در سال و رئیسی ۸۱ ساله که هنوز قبراق است.
شوق ریاست این شرکتِ قرارگرفته در کانون اقتصاد جهان، رهایی ریاست را برای کلاوس شواب که خود از ۵۰ سال پیش مدیریت اجلاس را به عهده دارد، آسان نمیکند. خودش گفته است که سال گذشته فقط ۱۶ پرواز به آمریکا داشته است. در توضیح سلامتش هم درآمیزی با طبیعت را مثال آورده و شنای هر روز صبح.
او، بهنوشته روزنامه لیبرال زوددویچه، امسال هم در همین رفتوآمدها رؤسای ۲۰۰ شرکت از سیصد شرکت بزرگ جهان را به داووس آورده؛ «رؤسایی که در سالنهای عمومی ابایی ندارند که بر تعهدات خود نسبت به کل جامعه تأکید کنند و وعظ و خطابههای اخلاقی بخوانند و همزمان در اتاقهای جنبی هم زمینههای این معامله یا آن معامله بزرگ با رؤسای شرکتهای دیگر را فراهم کنند. وقتی هم که داووس تمام شد، چیزی که میماند همین معاملات و سود آنهاست و آن وعظ و خطابهها بهسرعت فراموش میشود».
در سیاست شاید، در اقتصاد ولی...
این را که در عرصه سیاسی مقدمات انتقال قدرت در آفریقای جنوبی و گذار از نظام نژادپرستی در این کشور کموبیش در دیدارهای ماندلا و دکلرک در همین داووس در سال ۱۹۹۲ رقم خورد، یا تماسهای میان دو آلمان را بعد از فروپاشی دیوار در همین داووس به شکلگیری محملهای لازم برای وحدت دو کشور کمک کرد، یا اجلاس استثنایی سال ۲۰۰۲ را در جایی خارج از داووس، یعنی در نیویورک، به نشانه همبستگی با شهری که تازه آماج حمله تروریستی شده بود هم شاید بتوان در بخش قابل اعتنای کارنامه سیاسی اجلاس داووس وارد کرد، ولی این هم هست که یاسر عرفات سال ۲۰۰۱ در همین همایش بود که سرخورده از سکته در مذاکرات اسلو در حضور شیمون پرز در یک سخنرانی تند، مرگ توافق با اسرائیل را اعلام کرد. پرز هم حرفی برای گفتن نیافت، جز آنکه «قرار بود این همایش مراسم عروسی باشد، ولی به مراسم تشییعجنازه بدل شد».
داووس، در عرصه اقتصادی، همین مقداری که در عرصه سیاسی توجهبرانگیز شده نکته قابل اهمیتی در کارنامهاش ندارد، جز آنکه توجه و تمرکزی قابل اعتنا بر روندهای ناشی از دیجیتالیزهشدن جهان، اثرات آن بر نظام سرمایهداری و به کارگیری اجتماعیتر این دیجیتالیزم داشته است.
شواب سال گذشته در سخنرانی افتتاحیه داووس گفت که «از اظهارات بیست سال پیش خودم در استقبال پرشور از روندهای جهانیشدن که گفته بودم دولتهای ملی فاقد موضوعیت شدهاند و باید از خیرشان گذشت، پشیمانم. روندهای سالهای اخیر نشان دادند که بشر معاصر به سه هویت بومی، ملی و بینالمللی نیازمند است و سیاست و فرهنگ و همبودگی در این هر سه عرصه رویکرد و کارکرد مخصوص به خودشان را دارند که نمیشود یکی را قربانی دیگری کرد یا به حاشیه راند. البته از جهانیشدن و دیجیتالیزهشدن عرصههای گوناگون حیات بشر گریزی نیست، ولی باید این دو روند را اخلاقی کنیم، مؤلفههای اجتماعی و اخلاقی جهانیشدن و دیجیتالیزهشدن را باید تقویت کنیم و ارتباط بین سیاست و منافع و دغدغههای بخشهای وسیع جامعه را که در دهههای گذشته زیر رابطه تنگاتنگ سیاست با اقتصاد ضرر دیده یا سست شده، احیا کنیم».
آمار و ارقامی که حالا در همین داوس و جاهای دیگر منتشر شدهاند نشانهای از سمتگیری به این سو را نمیدهند؛ بگذریم که خود این داووس و مباحث آن در سالهای گذشته بهنوعی تعینبخش و تشدیدکننده همین روندهای کژ و کوله جهانیشدن بودهاند.
حالا شواب شعار امسال این همایش را «بهبود وضعیت جهان» تعیین کرده و پیشنهاد محوریاش هم این است که شرکتهای جهان داوطلبانه تعهد کنند در کاشت هزار میلیارد درخت شرکت کنند تا جهان عاری از دی اکسید کربن شود. که خب شعاری است که نه به دلیل اصلی معضل اقلیمی جهان و مقصران آن میپردازد و نه لزوماً قابلیت تحقق دارد.
اینکه خود داووس با ۱۱ هزار جمعیت هر سال سه چهار روز باید ۱۹هزار نفر دیگر را در خود جای دهد و تنها کسی که حاضر باشد بعضاً تا چند ده هزار دلار برای چهار روز اتاق هتل بپردازد و هزینه غذا و نوشیدنی را هم در این همین مقیاس پرداخت کند امکان شرکت در همایش داووس را مییابد، خود حکایت گویایی است از اینکه بحثهای درون داووس تا چه حد فاصله دارد با معضلات و مشکلات مردم عادی جهان، و بهبود و اجتماعیشدن نظام اقتصادی موجود جهان لزوماً به این بحثها اولویت نمیبخشد.