لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۲۹

جامعه پادگانی، حزب پادگانی


صدرالدين شريعتی پس از برکناری از رياست دانشگاه علامه در بر شمردن خدمات خود می گويد: "بنده يک روزی معاون عقيدتی سياسی بودم، در آن دورانی که جريان اصلاحات به شدت با من برخورد کرد و ميخواستند از دانشگاه دور باشم. گفتم من که سرباز اين نظام هستم... رفتم معاون آموزشی سازمان عقيدتی سياسی ارتش شدم. آنجا هم کار خودم را کردم. يک برنامه جامعی بنده آنجا در رابطه با سربازها، افسرها، درجه دارها و حتی امرا در حوزه تربيت قرآنی داشتم. الان تمام سه شنبه ها در ارتش جمهوری اسلامی قرآن خوانده ميشود." (کيهان ۱۳ شهريور ۱۳۹۲)

شريعتی در همين مصاحبه تصويری که از دانشگاه با هدف توجيه اخراج يا بازنشسته کردن اساتيد می دهد بسيار شبيه به فاحشه خانه است: "طرف در اتاق کارش به يکی از دانشجويان تعرض کرده... استاد ديگری با الفاظ نامناسب دانشجوی دختر را سر کلاس خطاب قرار ميدهد... در يکی از همين دانشکده های ما استاد با دختر مردم خارج از دانشگاه قرار ميگذاشت... پليس يک نامه به من داد و نوشته بود که اين استاد را در چه حالی با دختر مردم دستگير کرده." (همانجا) شبيه به همين تصوير از دانشگاه را ديگر روحانيون نيز عرضه کرده اند: "متاسفانه علم ما در ايران شکست خورده به گونه ای که هرچه باسوادتر می شويم بدتر می شويم...متاسفانه امروز شاهد سقوط اخلاق در برخی دانشگاه ها هستيم." (محسن قرائتی، رئيس ستاد اقامه نماز کشور، مهر ۱۳ شهريور ۱۳۹۲) مصباح يزدی بارها اعلام کرده است که دانشگاهيان از اسلام فاصله گرفته اند و آنچه در دانشگاه ها تدريس می شود آنها را منحرف می کند.

چرا روحانيون در فضاهای نظامی در پيشبرد برنامه مورد نظر خود احساس موفقيت و در برنامه هايی با مخاطب غير نظامی و بالاخص دانشگاهی و نيز فضاهای فرهنگی عمومی احساس شکست دارند و عدم پيروی اکثريت دانشجويان و اساتيد و مردم عادی از آموزه ها و سبک زندگی مورد نظر خود را به معنای فساد و بی اخلاقی معرفی می کنند؟

تفاوت های پادگان و جامعه

پادگان و جامعه چهار تفاوت بنيادين دارند:

۱. پادگان بر اساس نظمی از پيش تعيين شده و قراردادی شکل گرفته و سر و سامان می يابد- نظمی که قدرتمندان تعيين می کنند- در حالی که جامعه از سازوکارهای مختلفی برای شکل گيری و نظم يابی تبعيت می کند که همه آن سازوکارها نيز توسط مقامات بالا و قدرتمندان تنظيم نشده اند؛

۲. در پادگان يک مرکز قدرت وجود دارد و در جامعه مراکز گوناگون قدرت؛ مرکز قدرت در پادگان انتخابی نيست و در هيچ جامعه ای (حتی جوامع سوسياليستی که مدعای حکومت شورايی در همه امور را داشتند) انتخابی نبوده است اما اکثر مردم دنيا امروز می خواهند حکومتشان منتخب آنها باشد؛

۳. روابط قدرت در پادگان سلسله مراتبی و هرمی است و در جامعه آميزهای از روابط سلسله مراتبی و هرمی، شبکه ای، و هسته- پيرامونی؛ بالا رفتن از پله های قدرت در پادگان قواعد روشنی دارد اما در جامعه چند دسته قواعد در اين حوزه با هم در تعامل هستند؛

۴. در پادگان جايی برای تکثر عقايد، گفتگو و تعامل و اقناع نظری وجود ندارد در حالی که جامعه بر اساس اطاعت و اجماع کار نمی کند؛ همچنين در پادگان آموزشی افراد اوقات فراغت و ساعتی برای خود ندارند (غير از مرخصی که بيرون از پادگان می گذرد).

دقيقا به دليل تفاوتهای چهارگانه فوق است که روحانيون چه در ارتش و چه در سپاه (در عقيدتی- سياسی يا نمايندگی ولی فقيه) احساس می کنند که برنامه های تبليغی آنها کار می کند چون

۱) در پادگان تحت امر ايشان تنها يک نظم و سامان اجتماعی که روحانيون تنظيم کننده آن هستند ارائه می شود،
۲) آنها به عنوان تنها منبع قدرت چالش نمی شوند،
۳) در راس هرم قدرت قرار دارند و حتی امرای ارتش بايد از آنها اطاعت کنند، و
۴) با ادعای جامعيت اسلام و برنامه داشتن آن برای همهی ابعاد زندگی، ساعات سربازان و درجه داران و افسران را با آموزه ها و احکام دينی پر می کنند.

تنها در پادگان است که آنها می توانند سربازان را (حتی آنها که مسلمان نيستند يا بی دينند) به خط کرده و به نمازخانه ببرند. همچنين همه بايد از مقام بالاتر که او هم بايد از روحانی اطاعت کند اطاعت می کنند. اين که سربازان و درجه داران در درون چگونه هستند برای روحانيون اهميتی ندارد. آنها رعايت ظواهر را مذهبی می خواهند و اين که کسی بر خلاف نظر آنها رفتار نکند.

در پادگان- از نوع اسلامی آن- زن نيز وجود ندارد که اين يعنی بهشت روحانيون برای تبليغات دينی. آنها زن را شيطانی وسوسه گر می دانند که بشر را از اطاعت محض از نهادهای دينی دور می کند. در اين حال نيازی به تفکيک جنسيتی و تبعيض و مطيع سازی وجود ندارد چون همه صورتهای مسئله پاک شده است.

دانشگاه، غير دوستانه ترين محيط برای تبليغات روحانيون

علت ناسزاهايی که برخی روحانيون به اساتيد و دانشجويان روا می دارند يا نارضايي هايی که ابراز می کنند آن است که دانشجويان (غير از سهميه های بسيج يا اقليتی که احتمالا از خانواده های برخوردار از مواهب حکومت می آيند) تعليمات آنها را ناديده می گيرند. روحانيون می دانند که اگر به دانشجويان اجازه دهند آنها را چالش کنند فضای عمومی دانشگاه از کنترلشان خارج می شود و اگر آنها را ساکت کنند (با اتکا به کميتهی انضباطی يا بسيج دانشجويی) آنها گوش خود را بر سخنان روحانيون می بندند. فضای دانشگاه در ۳۵ سال اخير ميان طيفی از اين دو وضعيت رفت و برگشت داشته است.

علی رغم تزريق هزاران روحانی با عناوين مختلف به دانشگاه ها (استاد معارف اسلامی، استاد رشته های علوم انسانی، نمايندهی ولی فقيه، پيشن ماز مسجد يا نمازخانه دانشگاه، و رئيس يا معاون دانشگاه) اکثر دانشجويان ايرانی اقتدار مذهبی روحانيون را پذيرا نبوده اند و سبک زندگی آنها و ايدئولوژيشان را قبول نکرده اند. تنها در دانشگاههای دو زيست (حوزوی- دانشگاهی) که سکوی پرشی برای رسيدن به صندلي های مديريتی کشور است (جامعة الصادق، مفيد، باقر العلوم) روحانيون توانسته اند بخشی از دانشجويان را مطيع خود بار بياورند چون بدون اين اظهار اطاعت بالا رفتن از پله های قدرت در ايران دشوار است.

حزب پادگانی

مقامات جمهوری اسلامی در سی و پنج سال گذشته موفق شده اند با قدرت بخشيدن هر چه بيشتر به سپاه و بسيج فضای عمومی جامعه، بخش فرهنگ رسمی و سياست کشور را پادگانی سازند. حزب پادگانی خامنه ای بالاخص در دوران انتخابات از مجرای بسيج و ناظران شورای نگهبان فرايندهای سياسی را کنترل و اگر جايی حرکت يا جنبشی وجود داشته باشد آن را سرکوب می کند. در ايران حزب سياسی وجود ندارد بلکه با چند گروه که اعضای آنها در حد جاگرفتن يک پرايد يا ون است مواجه هستيم. سياستمداری که با عنوان حزبی خود فعاليت کند شانس اندکی برای بالا رفتن از پله های قدرت پيدا می کند. در مقابل سياستمداری که قدرت حزب پادگانی را چالش کند سريعا حذف می شود.

مقاومت عمومی

اما جامعه در محيط خانه و مدرسه و دانشگاه، فرهنگ غير رسمی و نهادهای مدنی در برابر اين پادگانی سازی مقاومت کرده است. اين مقاومت در حوزه سياسی گاه با مخالفت تام و تمام و گاه با رای دادن به فردی که کمتر در تحکيم نهادهای حکومت و نقض حقوق بشر دخالت داشته يا با دوران اين گونه فعاليت هايش فاصله گرفته نمودار شده است. در حوزه فرهنگ علی رغم سانسور و فيلترينگ و پارازيت، امروز فرهنگ غير رسمی حضور بيشتری در زندگی مردم دارد تا فرهنگ رسمی.

دانشگاه ها سه دهه است در برابر تماميت خواهی اسلامگرايان مقاومت می کنند. به همين دليل است که هر از چند گاه بخشنامه هايی برای اسلامی سازی فضای دانشگاهها توسط شورای انقلاب فرهنگی صادر می شود. ر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که پيش از سال تحصيلی ۹۲-۹۳ به وزارت علوم، بهداشت، دانشگاه آزاد و ساير مراکز آموزش عالی کشور ارسال شده، با اشاره به اهميت نهادينه سازی فرهنگ عفاف و حجاب و حفظ شئون محيط علمی دانشگاه، راهبردهايی چون بازنگری در طراحی فضاها و بهينه سازی خدمات دانشگاه با هدف کاهش اختلاط غيرضروری دختر و پسر و نيز ايجاد سازوکار اثربخش به منظور ترويج و توسعه فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر به اين مراکز ابلاغ شده است. (خراسان ۱۶ شهريور ۱۳۹۲)

در فضای عمومی جامعه نيز اين زنان و جوانان هستند که حکومت را هر روز به چالش می کشند. زنان پيشگام اين مقاومت هستند: يک روز با پوشيدن شلوارهای چسبان (استرچ، ساپورت يا اسپندکس) و مانتوهای بی دکمه و روز ديگری با مانتوهای کوتاه، يک روز با آرايش و روز ديگر با مش کرن موها و بيرون گذاشتن بخشی از جلو يا عقب آن، روزی با پوشيدن چکمه و روز ديگر با مانتوهايی با رنگهای روشن، يک دوره با باز کردن صفحات فيس بوک و دورهای ديگر در آب بازی در پارکها. اکثريت جوانان نيز از سبک زندگی روحانيت پيروی نمی کنند: با پوشيدن پيراهن آستين کوتاه و جواهرات، بلند کردن مو و گرفتن دوست دختر، آرايش کردن و پوشيدن پيراهن هايی با تصاوير و کلمات غربی، و رقصيدن در کوه و طبيعت. کسی نمی تواند در پادگان اين کارها را انجام دهد.
XS
SM
MD
LG