ژاله علو با بیش از ۷۰ سال فعالیت هنری که صبح دوشنبه سوم دیماه درگذشت، نه فقط با بازیگریاش که همچنین با صدای پرطنین و حجیم و شخصیت قاطعش در اغلب نقشهایی که ایفا میکرد، شناخته میشد.
در سالهای اخیر کهنسالی و پیامدهایش به او توان و اجازهٔ فعالیت نمیداد، اما شاید آخرین پیامی که از او در یاد مردم بماند، همانی باشد که دوران اعتراضات «زن زندگی آزادی» با خط خودش نوشت:
«من خواستار حذف تصویرم از پلاکارد تبلیغی در میدان هستم، بهخصوص در زمانی که بغض در گلو داریم و سوگوار فرزندان این آبوخاک هستیم.»
پیامش واکنش به دیوارنگارهای بود که سازمان اوج وابسته به سپاه پاسداران، در اوج سرکوب اعتراضات مردم، تحت عنوان «زنان سرزمین من، ایران» در میدان ولیعصر تهران نصب کرد و تصویر ژاله علو هم یکی از آنها بود.
از تولد و کودکی تا داستان شب رادیو
ژاله علو ۱۴ مرداد ۱۳۰۶ در محلهٔ سنگلج تهران متولد شد. نام اصلیاش «شوکت» بود، اما بعدها با نام هنری «ژاله» شناخته شد.
پدرش ارتشی بود، اما پدرش ذوق ادبی و هنری داشت و همین باعث شد دخترش از هفتسالگی و شروع مدرسه با ادبیات ایران آشنا شود و علاقهٔ او به شعر و ادبیات چنان بالا گرفت که بعدها در هنر صداپیشگی هم از آن جدا نشد و در اجرای شعر و دکلمه هم نامی به هم زد.
او از دانشسرای مقدماتی مستقیماً وارد رادیو شد و ابتدا فقط اعلام برنامه میکرد. اما از سال ۱۳۲۷ بهطور جدیتری کار خود را در رادیو ادامه داد.
اولین نمایش رادیوییاش با پرویز خطیبی بود و بعد از آن با مهدی قاسمی، نصرتالله محتشم، عزیزالله حاتمی هم همکاری کرد. در همکاری با محتشم برنامه «داستان شب» را پایهریزی کردند.
به این ترتیب، ژاله علو از اولین «داستان شب» رادیو با محتشم کار کرد و پای ثابت نمایش رادیویی شد. با وجود برنامههایی مانند همان «داستان شب» و نمایشهای رادیویی بود که کار رادیو رونق بیشتری گرفت و تا سالهای مدید، صدای ژاله علو گوشنواز انبوه شنوندگان برنامههای نمایشی رادیو بود.
نوبت بازیگری
ژاله علو اواخر دهه ۱۳۲۰ با بازی در تئاتر به عرصه هنر وارد شد. او از همان ابتدا با تواناییهای بازیگری خود توانست توجه مخاطبان و منتقدان را جلب کند.
حضور او در تئاترهای مطرح آن زمان، از جمله کارهای علینصیریان و بهرام بیضایی، باعث شد که بهسرعت جایگاه ویژهای در میان هنرمندان تئاتر پیدا کند.
ژاله علو در کنار فعالیت در تئاتر، وارد سینما نیز شد و با بازی در فیلمهای ماندگار، ازجمله «طلای سیاه» و «شبنشینی در جهنم»، توانست خیلی زود به یکی از بازیگران مطرح و در عین حال جدی سینمای ایران تبدیل شود.
نوبت دوبله و گویندگی
یکی از عرصههایی که ژاله علو در آن بسیار خوش درخشید، دوبله و گویندگی بود. صدای پرطنین و دلنشین او باعث شد که از او بهعنوان یکی از بهترین گویندگان تاریخ دوبله ایران یاد شود.
او در دوبلهٔ بسیاری از فیلمهای مشهور دنیا به فارسی نقش داشت و توانست با صدای خود به شخصیتهای مختلف جان ببخشد.
تماشاگران نسل قدیم سوفیا لورن را با صدای او میشناختند و سوزان هیوارد و مورین اوهارا و جینا لولوبریجیدا را هم بازیشان با طنین صدای ژاله علو برای تماشگر ایرانی جلوهٔ دوچندان مییافت.
نوبت تلویزیون
با گسترش تلویزیون در ایران، ژاله علو نیز به آن پیوست و در بسیاری از سریالها و برنامههای تلویزیونی نقشآفرینی کرد.
اما بازی او در سریالهایی همچون «امیرکبیر» و «روزی روزگاری» در دو نقش کاملاً متفاوت اما در هر دو پرابهت و اثرگذار شاید بیش از دیگر نقشهای او در حافظهٔ عموم مردم ماندگار شده باشد.
ژاله علو بهعلاوه در چند سریال تلویزیونی پرمخاطب مانند «گرگها»، «باغ گیلاس» و «آوای فاخته» نیز بازی کرد.
نوبت سینما
شروع فعالیت ژاله علو در سینما با بازی در فیلم «طوفان زندگی» ساختهٔ علی دریابیگی بود در سال ۱۳۲۷. پس از دورهای بسیار طولانی در شمار بسیاری فیلمها بازی کرد. کارنامه سینمایی او با وقوع انقلاب ۵۷ دچار وقفه شد و بیش از یک دهه طول کشید تا در اواخر دهه ۱۳۶۰ به سینما بازگردد.
او طی سه دهه بعد در چندین فیلم مقابل دوربین رفت که از مهمترین آنها میتوان به «جنگ نفتکشها»، «آدم برفی»، «روز واقعه»، «سلطان» ساخته مسعود کیمیایی و «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی اشاره کرد.
با این حال تعداد آثار سینمایی کارنامه او در سالهای بعد از انقلاب با کارنامهاش قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست.
نوبت شخصیت و زندگی
ژاله علو در میان همکارانش از نسلهای گوناگون همواره بهعنوان یک حرفهایِ متعهد به هنر و در عین حال خوشقلب و مهربان شناخته میشد. زندگی شخصی او نیز همانند زندگی هنریاش ساده و بیپیرایه بود و کاملاً آشکار بود که همواره سعی میکند از جنجالهای رسانهای دوری کند.
اگر در اوج سرکوب اعتراضات «زن زندگی آزادی»، سپاه پاسداران از تصویر او همچون تصاویر شمار دیگری از زنان برای تبلیغات سیاسی بهنفع جمهوری اسلامی استفاده نکرده بود، شاید همان آخرین پیام عمومی را هم نمینوشت تا اعتراضش به رفتار حکومت با زنان و مردان معترض ایران را فریاد کند.