اولین باری که رفتم استادیوم ۱۱ سالم بود و اون روز جزو روزهای زندگیم حساب نمیشه! هیجانی که داشتم و اینکه قسمتی از یک گردهمایی عظیم بودم، برام وصف نانشدنی بود. هیچوقت اون روز رو فراموش نمیکنم.
امروز اما بلیطفروشی برای بازی ایران و کامبوج شروع شد و برای اولین بار زنها - هرچند به صورت بسیار محدود- تونستند بلیط بخرند و قراره که هفته دیگه برای اولین بار برند استادیوم. اونهایی که بلیط گیرشون اومده روزی تاریخی رو پیش رو خواهند داشت. روزی که فراموش نخواهد شد.
تقریباً یک ماه پیش در چنین روزی دختر آبی برای اینکه نتونسته بود وارد استادیوم بشه و پیرو اتفاقاتی که بعد از اون براش افتاد خودسوزی کرد و حالا یک ماه بعد زنها قادر شدند که بلیط تهیه کنند و برای اولین بار امیدوار باشند که میتونند وارد استادیوم بشند.
شاید روزی وقتی زنها به صورت نا محدود و آزادانه دست در دست مردان وارد استادیوم شدند خودشون یه پاراچه بزرگ بالای استادیوم بزنند که روش نوشته دختر آبی.
برای من اولین بار که رفتم استادیوم جزو زندگیم حساب نشد و برای شما زنان ایرانی هم همین طور خواهد بود. در برنامه این هفته قصه اولین باری که رفتم استادیوم رو میگم و مرور کوتاهی دارم بر اتفاقاتی که از نظر این برنامه قابل طرح بود و طنزآلود!
و اینکه هوای جنون رو داشته باش! عقلو به کار بنداز هموطن.