پرسیدند خسته نشدی؟
جواب کوتاه من این است: دشمن!
البته چند مدل خستگی داریم. خستگی همین جوری داریم. خستگی روحی داریم. خستگی کلی داریم. خستگی فلسفی داریم. خستگی برای افه خستگی داریم و در نهایت «واقعاً خسته شدم دیگه» داریم!
شما در ابعاد متفاوت می تونی خسته بشی که برای بعضی هاش دارو در مان و «رفع خستگی نمایی» وجود داره ولی برای چند تا هم دیگه هم دارو درمان رفع خستگی نداریم و همینه که هست!
بعضی وقت ها برای رفع خستگی باید خستگی رو پذیرفت!
البته اگر منظور از خستگی شرایط حاکم بر ایران و جهان است باید بگم که همیشه همین بوده و در دوران حیات ما که تا کنون خیری ندیدم!
کلاً هم باید بهت بگم که این سؤال غلطیه! چون جوابش واضحه. مگه میشه کسی خسته نشه؟ سوپر منی مگه تو؟
ولی بعضی وقتها هم هست که یه دفعه میگی: «واقعاً خسته شدم!» اون وقته که دیگه حتماً واقعاً خسته شدی و میزنی زیرش و یا کارهای رادیکال میکنی! که البته لزوماً این نوع خستگی چیز بدی نیست.
من در بعضی چیزها واقعاً خسته شدم ولی هر چی حساب کتاب میکنم میبینم با همه شرایط که در اون هستم و قرار داریم هنوز «واقعاً خسته نشدم»!
اما اگر از دست وضع مملکت خسته ای اونو از من نپرس ما خودون خسته شدیم زدیم بیرون! مسئول اون قسمت از خستگیها یک آقایی در خیابون پاستور هستند به نام سید علی خامنهای! آیتالله هستند البته ایشون!
برنامه این هفته خسته است!