زنان و حجابشان، روزهاست که در صدر اخبار ایران است و روزی نیست که بحث و جدل جدیدی در مورد حجاب زنان ایرانی و مخالفت و موافقت آنها با موضوع حجاب اجباری در شبکههای اجتماعی مطرح نشود. آن گونه که فعالان مسایل زنان میگویند، مخالفت زنان با حجاب اجباری، حرکتی نیست که ماههای اخیر آغاز شده باشد، و زنان از همان سالهای پس از انقلاب، با تن ندادن به حجاب مقرر حکومتی، مخالفت خود را با آن اعلام کردهاند.
آسیه امینی، فعال مسایل زنان در نروژ، در مورد سابقه مخالفت با حجاب اجباری میگوید: «بعد از این که انقلاب اسلامی رخ داد، ایدهها و آرمانهای انقلابی پیش از انقلاب [بود] که منجر به تغییر رژیم شاه شد، تا آن زمان ما چیزی در مورد مسئله حجاب نمیشنیدیم و اتفاقاً اصل بر آزادی افراد بود و به همین دلیل بخشی از کسانی که در آن انقلاب شرکت کردند، اساساً باوری به حجاب نداشتند. گروههای چپ نمونه بارزاین مسئله هستند. اما این که بعد از انقلاب چه اتفاقی میافتد و این که [به واسطه] برخی افراد سیاسی، که از میان آنها میشود دو رهبر سیاسی مثل آیت الله طالقانی و آقای ابراهیم یزدی را نام برد، مرزبندیها شروع میشود؛ مرزبندیها در این که کسانی به دنبال پا گرفتن یک حکومت ثابت هستند با رهبری آیت الله خمینی که اساساً مخالفتش با مسئله حقوق زنان، به سالها پیش از این انقلاب بر میگردد، به زمانی که حق رای زنان مطرح میشود و ایشان مخالفتشان را صریحاً اعلام میکنند؛ شاید این، آغاز مخالفت جدی ایشان با رژیم شاه است. این که بعد از انقلاب یک عده از سیاسیها پشت آقای خمینی میایستند و زنان را دعوت به سکوت میکنند، مرز بین حق و قدرت است. مثلاً کسانی مثل آقای طالقانی در همان زمان، طرف حق را میگیرند و کسانی که به دلیل این که در خوشبینانهترین وجه ممکن، دنبال یک نظم سیاسی ثابت در حکومت جدید میگردند، از آیت الله خمینی حمایت میکنند.»
اما در هفتههای اخیر موج جدیدی از مخالفت با حجاب اجباری نمایان شدهاست. زنانی معمولی، با چهرههایی ساده، پوششی متعارف، روسریهای خود را بر چوب بسته و در سکوت اعتراض کردند اما آنگونه که میگویند در برابر اتهامات مطرح شده از سوی قوه قضائیه سکوت نکردهاند و گفتهاند که با دیدگاهها و عقاید مخصوص به خود، و نه دنبالهروی از جریان یا افراد خاصی، اعتراض کردهاند.
حسین قاضیان، جامعهشناس ساکن آمریکا، معتقد است که دو دسته از رخدادها در مورد مخالفت با حجاب اجباری را باید از هم جدا کرد: «دسته اول آن رخدادهای عمدی است که قرار است شکل اظهاری یا نمایشی بگیرد، مثل دختری که حجابش را بر سر چوب میزند و بر روی سکو یا یک بلندی میایستد. این نوعی اظهار نظر است. اظهار مخالفت است. اظهار اعتراض است نسبت به چیزی که در اینجا حجاب است، ممکن است حتی از موضوع حجاب هم فراتر برود: مسئله تحمیل، مسئله تحقیر، مسئله تصمیمگیری برای یک آدم، مسئله استبداد، مسئله سیاست، مسئله رژیم سیاسی… همه اینها را به مراتب در بربگیرد، بسته به انگیزه کنشگرانی که چنین کارهایی میکنند، و دوم مخاطبانی که این کنشها را مطرح میکنند و آن راتحلیل و تفسیر میکنند.»
قاضیان در مورد دسته دیگر از معترضان که به گفته او سابقه فعالیت طولانیتری دارند، میگوید: «وقتی شما میبینید در تمام این سالها، با وجود تمام سیاستهایی که اجرا شده، با وجود همه هزینههایی که شده، با وجود همه بگیر و ببندهایی که بوده، میبینید که آن حجاب مورد نظر جمهوری اسلامی، عملاً به کناره و حاشیه میرود و آن حجابی که زنان، البته تحت شرایط موجود، خودشان انتخاب میکنند رو به گسترش و افزایش است. این نشاندهنده آن است که جامعه با سیاستهایی که از بالا تحمیل میشود در زندگی روزمره به شیوه دیگری روبرو میشود، بدون این که لزوماً بخواهد به اینها شکل نمایشی و اظهاری بدهد. این واکنشی است به پذیرایی اجتماعی نسبت به انواع اینها. اگر جامعه ما پذیرای آن نوع حجاب مورد نظر جمهوری اسلامی بود، حتماً آن حجاب بیشتر گسترش پیدا میکرد. این که نوع دیگری از پوشش با نفی عملی پوشش مورد نظر جمهوری اسلامی رواج پیدا میکند، نشان میدهد که واکنش مردم نسبت به این شیوه پوشش مثبتتر است. پاداش بیشتری به آن میدهند. تا پوششی که از بالا ترویج داده میشود.»
«عمق نفوذ مردسالاری»
در میان اعلام مخالفت زنان با پوشش اجباری کسانی هم بودند که از حجاب اجباری دفاع کردند. تعداد مخالفان زن اما کمتر بود. در همان روزهای اول بعد از اوج گرفتن اعتراضات برضد حجاب اجباری، فاطمه راکعی، فعال سیاسی اصلاحطلب، گفت این حرکت اعتراضی جدی نیست و از این که زنان مسایل به گفته او بزرگ و بسیار جدی در حوزه زنان را در شکل ظاهری و نبود حجاب خلاصه میکنند، ابراز تاسف کرد. او که خود از پوشش مانتو استفاده میکند گفت که اگر زنان و دختران فرهیخته این موضوع را جدی نگیرند، خود به خود خنثی خواهد شد.
مهرداد درویشپور، جامعهشناس ساکن سوئد، ریشه مخالفت با مبارزه با حجاب اجباری را عمق نفوذ مردسالاری در جامعه میداند و میگوید: «هرچه آدمی کمتر از نگاه انتقادی و آگاهی جنسیتی برخوردار باشد، به آنچه که قانون و عرف و عادت است کمتر عکس العمل نشان میدهد و آن را بدیهی میداند. این مسئله فقط ناآگاهی نیست. یک بخشی از آن، درونی شدن ارزشهای پدرسالار توسط خود زنان است. یکسان کردن زنان و مردان از نظر این دسته از زنان به معنای از دست رفتن هویتی است که دههها با آن بزرگ شدهاند، به آن عادت کرده و آن را درونی کردهاند.»
مخالفت با مبارزه با حجاب اجباری اما به شخصیتهای سیاسی محدود نماند و برخی از شخصیتهای فرهنگی نیز از اعتقاد خود به موضوع حجاب سخن گفتند، سخنانی که هر چند خیلی زود تکذیب شد اما اثر خود را بر جامعه باقی گذاشت. آسیه امینی، اینگونه اظهار نظرها را تلاش برای حفظ نظم موجود جامعه میداند و میگوید: «آدمهایی که به دنبال منافع شخصی یا گروهی یا سیاسیشان هستند، به این نظم سیاسی به شدت نیاز دارند. چه افرادی فرهنگی باشند، چه در سیاست نقش داشته باشند یا در حوزه اقتصاد فعالیت کنند. این نظم سیاسی به آنها کمک میکند که در حوزه فعالیتشان موقعیت تثبیتشدهای پیدا کنند. اگر ما امروز میبینیم چهره فرهنگی شناخته شدهای، نه کسی که بر قدرت است، کسی که به فعالیتی هنری شهره دارد، در جایگاه توجیهکننده این سرکوب تاریخی قرار میگیرد، نه مخالف حجاب است و نه مدافع آن، ایشان از آن نظم سیاسی که به آن نیاز دارد حمایت میکند.»
چالش بر سر موافقت و مخالفت با مبارزه با حجاب اجباری در حالی در جامعه ادامه دارد که تاکنون تنها معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور در یک جمله، گفتهاست: «اجبار و تحمیل در حجاب جواب نمیدهد» و هیچ مقام رسمی دیگری جز مقامات قوه قضائیه در این مورد سخن نگفتهاند.
حسین قاضیان در مورد ریشههای این نوع برخورد حکومت با مقوله حجاب اجباری زنان میگوید: «در جامعه ما مسئله حجاب، با مشروعیت پیوند خورده. برای جمهوری اسلامی شاید این اهمیت کمتری داشته باشد که مردم در عمل، در خفا، در واقعیت، چه میکنند. مهم این است که آنچه از این واقعیت به نمایش در میآید، انکار دلایل حکومت کردن «جمهوری اسلامی» نباشد. آن دلائل، عبارت است از اسلامی بودن حکومت، و این وقتی میسر است که مردم اسلامی باشند، اگر نشان داده شود که مردم اسلامی نیستند، آن وقت در این منطق، خلل ایجاد میشود. برای همین، تصویر این آدمهایی که در جامعه الگوی جمهوری اسلامی را رعایت نمیکنند، در رسانهها و نهادهای رسمی نمیبینید. مگر در جایی که بهطور موقت، نیاز سیاسی وجود داشته باشد و در نتیجه بین آن تصویر رسمی و آنچه که در عمل اتفاق میافتد، فاصله وجود دارد. جمهوری اسلامی هم ناظر این فاصله هست. تا حدی هم گاهی اوقات تحملش میکند، اما حاضر نیست آن تصویری را که پشتیبان مشروعیت نام سیاسی است، عوض کند و تغییر بدهد یا بگذارد خللی در آن ایجاد شود.»
با ادامه حرکت دختران انقلاب و ادامه حضور انها در خیابانها، به نظر میرسد که آنچه مهرداد درویشپور ارزشهای جامعه پدرسالار میداند، به چالشی جدی کشیده شدهاست.
مهرداد درویشپور میگوید مهمترین راه پیشبرد این چالش، تأثیرگذاری بر همه کسانی است که تابع این دیدگاه هستند: «اگر ما میخواهیم ارزشهای پدرسالارانه را به چالش بکشیم فقط این نیست که پدرسالاری را نقد کنیم و مردان را نقد کنیم که رفتارها و الگوهایشان را تغییر بدهند تا قوانین و شرایط تغییر کند. بخشی از آن مبارزه با ارزشهای درونی شدهدر خود زنان است تا در نوع تربیت کودکان، طرز تلقی از رابطه زن و مرد، و در نوع طرز تلقی از حقوقشان در سطح جامعه به درک دیگری برسند.»