در نشست تازۀ سازمان همکاری شانگهای (SCO) در تیانجین، رهبران چین، روسیه و دیگر اعضا از «چندجانبهگرایی» و نظم جایگزین برای جهان سخن گفتند؛ شعاری که با بستههای اقتصادی، وعده بانک توسعه، همکاری در انرژی و حتی استفاده از سامانۀ ماهوارهای بیدو همراه شد. اما پرسش اساسی همچنان باقی است: آیا سازمان شانگهای توانسته یا خواهد توانست به نهادی مؤثر و صاحب هویت مشخص بدل شود؟
مؤسسۀ کارنِگی خاطرنشان میکند که بسیاری از تحلیلگران معتقدند این سازمان بیش از آنکه ابزار همکاری عملی باشد، صحنهای برای نمایش اتحاد چین و روسیه در برابر غرب است.
این ناظران میگویند شانگهای بیش از آنکه یک نهاد اجرایی باشد، به «مجلس گفتوگو» شبیه است؛ جایی برای دیدار و تبادل مواضع، نه تصمیمگیری الزامآور. رقابت پنهان چین و روسیه بر سر رهبری و نیز گسترش دایره عضویت، کارکرد مؤثری برای سازمان باقی نگذاشته است.
سازمان همکاری شانگهای که شامل چین، هند، روسیه، پاکستان، ایران، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و بلاروس است، بهعنوان شکلی غیرغربی از همکاری معرفی میشود و در پی آن است که جایگزینی برای اتحادهای سنتی در جهان باشد.
بیش از ۲۰ رهبر در روزهای نهم و دهم شهریور در قالب این نشست در شهر تیانجین چین گرد هم آمدهاند و نگاهها به نقشآفرینی روسای جمهور چین و روسیه در این اجلاس دوخته شده است.
در نشست اخیر، چین تلاش کرد به سازمان رنگ اقتصادی بدهد: از اعلام ایجاد بانک توسعه و پلتفرم انرژی گرفته تا تسهیلات مالی برای اعضا. پکن حتی سامانه ماهوارهای بیدو (BeiDou) را بهعنوان جایگزین سامانههای غربی در اختیار اعضا گذاشت تا انسجام بیشتری ایجاد کند.
اما به گزارش خبرگزاریهای رویترز و آسوشیتدپرس، سخنان شی جینپینگ و ولادیمیر پوتین، روسای جمهور چپین و روسیه، بیشتر بر مقابله با «سلطه آمریکا» تأکید داشت تا تعریف نقشه راه روشن برای همکاریهای اقتصادی و امنیتی.
در همین حال، هند پیش از این حتی از امضای بیانیه دفاعی مشترک خودداری کرده بود، زیرا به باور دهلینو، متن نهایی جانب پاکستان را گرفته و به حمله تروریستی کشمیر بیاعتنا بوده است. این تنشهای درونی نشان میدهد که دستیابی به اجماع واقعی دشوارتر از آن چیزی است که تصاویر رسمی اجلاس القا میکنند.
منوج کیوالرامانی، رئیس برنامه مطالعات هند و اقیانوس آرام در مؤسسه تاکشاشیلا در بنگلور، در گفتوگو با شبکه خبری الجزیره تأکید کرده که «شانگهای هنوز سازمانی است که در پی هویت میگردد». او توضیح داده است که این هویت فعلاً بر محور «امنیت تجزیهناپذیر» بنا شده؛ مفهومی که میگوید امنیت یک کشور نباید به بهای ناامنی کشور دیگر تمام شود.
این دیدگاه در تضاد کامل با تصور ناتو از «امنیت جمعی بلوکی» است. در واقع، شانگهای میخواهد به آمریکا بگوید: «ما هم یک قدرت جهانی هستیم و باید منافع ما، دستکم در حوزه پیرامونیمان، به رسمیت شناخته شود.» به بیان دیگر، این سازمان استدلالی برای تقسیم حوزههای نفوذ ارائه میدهد.
در کنار این تصویر سیاسی، برخی پژوهشگران مانند تحلیلگران «مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی» و اندیشکده «MERICS» هشدار دادهاند که گسترش بیشازحد عضویت، از جمله پیوستن بلاروس، هویت و کارایی «سازمان همکاری شانگهای» را رقیق کرده است. تنوع منافع، از تنشهای هند و پاکستان تا رقابت خاموش چین و روسیه، باعث شده همکاریها اغلب به سطح بیانیه و مانورهای نمادین محدود بماند.
با این حال، «سازمان همکاری شانگهای» تنها نهاد امنیتی-منطقهای است که در آسیای مرکزی فعال باقی مانده و در حوزههای ضدتروریسم و هماهنگی اطلاعاتی هنوز نقشی ایفا میکند. چین و روسیه نیز آن را سکویی برای تبلیغ نظم «چندقطبی» معرفی میکنند؛ نظمی که قرار است بدیل غربمحور باشد.
امروز «سازمان همکاری شانگهای» بیش از ۲.۵ میلیارد نفر جمعیت و حدود ۴۰ درصد اقتصاد جهان را در بر میگیرد، اما سهم ایران از تجارت با اعضا ناچیز است.
تهران از حضور مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، در اجلاس شانگهای انتظار دارد با دیدار با رهبران چین و روسیه، هم مسیر همکاریهای اقتصادی و اجرای «سند ۲۵ ساله» با پکن را دوباره زنده کند و هم در مذاکرات با کرملین دربارهٔ برنامه هستهای از حمایت سیاسی برخوردار شود.
دولت پزشکیان این سفر را فرصتی برای نشان دادن «نگاه به شرق» و راهی برای جبران فشار تحریمها و انزوای ناشی از فعالشدن سازوکار ماشه میبیند. در همین راستا، علی خامنهای نیز در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس تأکید کرد ایران و چین با سابقه تمدنی مشترک میتوانند «قدرت تحولآفرینی در صحنه منطقهای و جهانی» داشته باشند و عملیاتیکردن ابعاد توافق راهبردی ۲۵ ساله، این مسیر را هموار خواهد کرد.
با این حال، سرمایهگذاری واقعی چین در ایران تاکنون بسیار کمتر از وعدههای مطرحشده بوده و گزارشها حتی حاکی از روند کاهشی سرمایهگذاری چین در ایران است.
همزمان، بیشتر کشورها در این بلوکها روابط گستردهای هم با آمریکا و اروپا دارند؛ نکتهای که نشان میدهد برخلاف روایت تهران، پیوستن به سازمان همکاری شانگهای برای آنها بیشتر ابزار تنوعبخشی و افزایش قدرت مانور است تا جایگزینی واقعی برای غرب.
تا این مرحله، اصلیترین دستاورد شانگهای تاکنون تنها فراهمکردن بستری برای کاهش تنشهای دوجانبه میان اعضا بوده است. ضعف نهادی، فقدان منابع مالی مشترک و تضاد منافع ملی باعث شده سازمان نتواند همکاریهای فراتر از امنیت و ضدتروریسم را محقق کند.