حسن روحانی آمده بود به خوابم. یک کتابچه هم دستش بود. رویش نوشته بود: دلتنگیهای برجامی سروده حسن روحانی مقام معظم رهبری آینده کشور.
در بازی روز دوشنبه ایران و یمن، هر چند که ایران با پنج گل توانست حریف جنگزدهاش را شکست دهد اما بیانصافی است که بگوییم علیرضا بیرانوند دروازهبان ایران بیکارترین بازیکن میدان بود.
اصولاً از نظر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مراسم افتتاحیه مسابقات بینالمللی کاملا اضافه و بیخود و بیجهت هستند. فرقی هم نمیکند سطح حجاب خواننده مراسم در حد خانم خواننده یمنی پوشیده باشد یا اصولاً چیز نپوشیده باشد یا هرچی اصلاً.
در این مطلب میخواهیم بررسی کنیم ببینیم اگر خدای ناکرده، زبانمان لال، چشممان کور و چند عضو دیگرمان قطع، یک وقت اینستاگرام فیلتر شد چه عواقبی دامنگیر دستههای مختلف کاربران ایرانی این اپلیکیشن قابل مشاهده خواهد بود.
خواب دیدم در اتاقی هستم کم نور و موزیک آرامی پخش میشود. وسط اتاق دو نفر داشتند دست در دست هم تانگو میرقصیدند.
خواب دیدم در محضر مقامات ارشد نظام در بیت رهبری در حال برگزاری مراسم شب یلدا هستیم. رهبر انقلاب برای اینکه نشان دهند چقدر به شب یلدا احترام میگذارد عبای قرمز با خالخالهای مشکی انداخته بود تا ارادتشان را به نقش هندوانه در نظام ابراز کنند.
خواب دیدم در یک مجلس خواستگاری هستم. خیلی سعی کردم که با براندازیِ نرمِ افرادِ حاضر بفهمم خواستگار کیست اما هیچکدام از حاضرین شبیه خواستگارها نبودند.
خواب خدمت ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) رسیدم. فکر کنم سمت آب رکنآباد و گلگشت مصلا آن طرفها بود. سعدی روی تخته سنگی نشسته بود و به افق خیره شده بود.
مثل خیلی از مردم، طنزنویس ها هم دو دستهاند: آنهایی که طنز شغلشان است و کوشش میکنند تا طناز باشند، و آنها که زندگیشان هم در تار و پود طنزشان، یا طنزشان در تار و پود زندگیشان تنیده شده است.علیرضا رضایی متعلق به دسته دوم بود.
خواب دیدم در یک مراسم پرشور انقلابی شرکت کردهام. چیزی شبیه صبحگاههای نظامی.تعدادی از فرماندهان سپاه، چند فرمانده سابق سپاه با کت و شلوار و یک روحانی در محل حاضر بودند.
خواب دیدم به اذن خدا به حجت الاسلام والمسلمین صدیقی تبدیل شدهام و دارم خطبههای نماز جمعه تهران را برای حضار میخوانم.
خواب دیدم در یک مهمانی هالووین شرکت کردهام. محل مهمانی عجیب و غریب بود. جایی شبیه حسینیه یا هیات. از یکی از مهمانان که خودش را شبیه آبدزدک درآورده بود پرسیدم اینجا کجاست؟
خواب دیدم رفتم به جلسه هیئت دولت و با توجه به اینکه در آستانه اربعین هستیم خودم را آماده کردم تا با نوحهخوانی رئیسجمهور جوری گریه و زاری راه بیاندازم تا روی همه کم شود.
خواب دیدم با شورت و پیراهن ورزشی وارد دفتر حجتالاسلام منتظری دادستان کل کشور شدهام. حاج آقا مشغول نوشتن مطلبی بود و خوشبختانه هنوز متوجه حضورم نشده بود.
خواب دیدم در رزمایش ورزشگاه آزادی با حضور رهبر انقلاب شرکت کردهام. نمیدانم چه اختلالی در کجای تنظیماتم ایجاد شده بود که به فضل الهی با چادر مشکی در بین خواهران بسیجی قرار گرفته بودم. ترسیدم به خاطر محاسنم لو بروم بنابراین پَرِ چادر را سفت گرفتم تا شناسایی نشوم.
خواب دیدم به ویلای ۱۰۰۰ متری دکتر علی اکبر ولایتی در سعدآباد رفتهام. اول که دکتر را دیدم سرفه کردم و بلند یالله گفتم. آخر نیمهلخت بود و لنگ قرمزی هم دور کمرش بسته بود. سعی کردم زمین را نگاه کنم تا خدای ناکرده شبههای پیش نیاید.
در خواب داشتم با میلاد محمدی بازیکن تیم ملی فوتبال میرقصیدم که ناگهان دیدم سردار دکتر محسن رضایی میرقائد هم با لباس مقدس سرداری به همراه ما دارد میرقصد.
خواب دیدم دم در ورودی ورزشگاه آزادی هستم و میخواهم برای مشاهده بازی استقلال - پرسپولیس وارد استادیوم بشوم. ناگهان یک خانوم چادری مامورنما به سمتم آمد و گفت:«گلم؟یه دقیقه میای اینور؟»
بیشتر