«توافق لیبی با غرب» که ۲۲ سال از آن میگذرد، در آستانۀ مذاکرات ایران و آمریکا دربارۀ برنامه هستهای جمهوری اسلامی بار دیگر به موضوع روز تبدیل شده است.
«لیبی تبدیل به نمونۀ بدی شده و نمیتواند سایر کشورها – ایران و کره شمالی – را متقاعد کند که راه آن را پی بگیرند». این را معمر قذافی، رهبر لیبی، در مصاحبهای با سیانان در سال ۲۰۰۵ گفته بود، بدون آنکه بداند چه سرنوشتی در انتظارش است.
در آن زمان حدود دو سال از توافق او با ایالات متحده و بریتانیا گذشته بود، اما چون از مزایای توافق بهرهمند نشده بود، بهشدت از غرب ناراضی بود.
البته چندی بعد ایالات متحده لیبی را از فهرست کشورهای حامی تروریسم خارج کرد و روابط دیپلماتیک با این کشور را از سر گرفت.
۲۲ سال از این توافق میگذرد اما سرنوشت «مدل لیبی» هنوز بحث داغ مجامع بینالمللی است و حال که ایران و آمریکا در آستانۀ گفتوگو برای توافق احتمالی در مورد برنامه هستهای ایران قرار گرفتهاند، برخی در ایران دربارۀ استفاده از این مدل برای ایران هشدار میدهند و گروهی از سیاستمداران هم آن را برای توافق با تهران پیشنهاد میدهند.
از آن جمله بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل است. آقای نتانیاهو که بنا بر گزارش رسانههای اسرائیلی در روز ۱۸ فروردین از خبر برنامۀ دیدار مقامهای ایرانی و آمریکایی «غافلگیر» شده بود، پیش از ترک واشینگتن در یک پیام ویدئویی گفت تنها در صورتی میتوان با ایران یک توافق انجام داد که «مشابه مدل لیبی» باشد.
این در حالی است که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، روز قبلش در واکنش به اظهارات یک سناتور آمریکایی مبنی بر ترجیح توافق مدل لیبی با ایران، گفته بود: «مگر در خواب ببینند.»
«مدل لیبی» چیست؟
ایالات متحده آمریکا و بریتانیا مدتی بود که با لیبی در حال مذاکره برای محدود کردنِ برنامه هستهای و تولید سلاحهای کشتار جمعی این کشور بودند؛ برنامهای که از دهه هفتاد میلادی آغاز شده بود و فراز و فرود بسیار داشت.
لیبی در سال ۱۹۷۵ پیمان انپیتی (عدم اشاعه) و در سال ۱۹۸۲ پیمان منع سلاحهای بیولوژیک را امضا کرده بود، اما همواره در زمینه تلاش برای تولید این سلاحها مورد ظن بود.
روایتهای دیپلماتهای غربی دربارۀ اینکه کدام کشور، بریتانیا یا ایالات متحده، این مذاکرات را آغاز کرد، متناقض است. اما این روایتها در نتیجۀ مذاکرات تغییری ایجاد نمیکند.
لیبی تحت رهبری معمر قذافی در سال ۲۰۰۳ میلادی غیرهستهای شدن، تحویل دادن انبار سلاحهای شیمیایی و همچنین محدود کردن برد موشکهایش به زیر ۳۰۰ کیلومتر را پذیرفت. در چارچوب این توافق لیبی نه تنها اجازه داد که بازرسان آمریکایی و بریتانیایی وارد تأسیسات بشوند بلکه کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی و پیمان جامع منع آزمایش (سلاح اتمی) را هم پذیرفت.
از همان زمان فعالیت در زمینۀ بازرسی تأسیسات با هدایت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و متخصصان آمریکایی و بریتانیایی آغاز شد و بخش بزرگی از تجهیزات و همچنین مدارک مرتبط با برنامه هستهای لیبی، به لابراتور ملی «اوک ریج» در ایالات تِنِسی منتقل شد.
خارج کردن مواد هستهای و سلاحهای شیمیایی تولیدشدۀ این کشور هم سالها ادامه داشت و آخرین مرحله از آن پس از سرنگونی معمر قذافی به پایان رسید. و البته در این روند، برخلاف آنچه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل میگوید، هیچ تأسیساتی «منفجر» نشد.
چرا لیبی این مدل را پذیرفت؟
در زمان اعلام توافق با لیبی در سال ۲۰۰۳ برخی مقامات آمریکایی و بریتانیایی که با خبرنگاران صحبت کردند، از «نزدیک بودن» برنامۀ هستهای این کشور به تولید سلاح اتمی سخن گفته بودند، اما در سالهای بعد و پس از بررسی ابعاد مختلف این برنامه، برخی تحلیلگران به این نتیجه رسیدند که فاصلۀ لیبی با بمب بسیار بیشتر از آن چیزی بود که پیشتر تصور میشد.
مالفرید براوت هِگهامِر، محقق نروژی در حوزه عدم اشاعه که کتابی نیز در این زمینه نوشته، در یک سخنرانی در مرکز وودرو ویلسون در سال ۲۰۱۷ میگوید حتی مقامهای لیبی ازجمله سیفالاسلام فرزند معمر قذافی نیز تصور مشابه مقامهای غربی داشتند و فکر میکردند که حدود پنج سال با دستیابی به بمب اتمی فاصله دارند.
در کنار موضوع فاصلۀ لیبی با بمب اتمی، دو انگیزۀ دیگر نیز برای این کشور در زمینۀ پذیرفتن این توافق برشمرده میشود؛ فشار تحریمهای گسترده که اقتصاد لیبی را فلج کرده بود و حملۀ نظامی ایالات متحده به عراق چند ماه پیش از دستیابی به توافق. البته تحلیلگران دربارۀ میزان اثرگذاری این دو عامل همنظر نیستند.
دولت لیبی در زمان اعلام توافق اما گفته بود که این توافق را با «ارادۀ آزاد» خود پذیرفته است. اما جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، گفته بود «ما در کلام و در عمل، گزینهها را برای دشمنانمان روشن کردهایم. وقتی رهبران تصمیمهای هوشمندانه و مسئولانه بگیرند، دست از ترور و سلاحهای کشتار جمعی بردارند، همانند آنچه کلنل قذافی کرد، به نفع مردم خود کار میکنند و به امنیت همه ملتهای کمک میکنند».
کدام «مدل لیبی»؟ ۲۰۰۳ یا ۲۰۱۱؟
جان بولتون در سال ۲۰۱۸ و در آستانۀ انتصاب بهعنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید در پاسخ به پرسشی دربارۀ احتمال آغاز مذاکرات آمریکا با کره شمالی گفته بود «این مذاکرات کوتاه خواهد بود و از مدل لیبی تبعیت میکند».
کیم جونگ اون در پیونگیانگ بهشدت از این سخنان برآشفته شده بود و دونالد ترامپ گفت ایالات متحده به دنبال چنین مدلی برای کره شمالی نیست و « او – رهبر کره شمالی – در آنجا خواهد ماند، در کشورش، کره شمالی را رهبری میکند و کشورش بسیار ثروتمند خواهد شد».
اشارۀ رئیسجمهور ایالات متحده به سرنوشتی بود که هشت سال بعد از توافق لیبی با غرب برای خود معمر قذافی رقم خورد. لیبی که در سالهای پس از توافق بهمرور در حال بازگشت به جامعه بینالمللی بود، با بروز اعتراضات موسوم به «بهار عربی» دستخوش اتفاقاتی شد که نهایتاً به حملۀ کشورهای غربی به آن، سرنگونی حکومت، و کشته شدنِ معمر قذافی انجامید.
منتقدان، آقای ترامپ را به بدفهمی مدل لیبی متهم کردند و گفتند اشارۀ آقای بولتون به غیرهستهای کردنِ لیبی بوده و ارتباطی با سرنگونی حکومت معمر قذافی ندارد. اما بسیاری از ناظران در سالهای پس از سرنگونی حکومت لیبی و کشته شدنِ معمر قذافی تأکید کردهاند که این سرنوشت بر موفق بودنِ اولیه مدل لیبی سایه افکنده و نمیتواند بهعنوان نقشه راهی برای سایر کشورها از جمله ایران استفاده شود.