دولت احمدینژاد از آغاز روی کار آمدن تلاش کرده تعطیلات عید فطر را در کشور افزایش دهد. این هدف در سالهای گذشته با تاکتیکهایی مثل تعطیل کردن روزهای میان دو تعطیل یا قبل از تعطیل (مثل چهارشنبه و پنج شنبه سوم و چهارم آبان ۱۳۸۵) انجام میشده است اما در سال ۱۳۸۹ دولت طرحی یک فوریتی مربوط به اختیارات دولت برای تعیین سازوکار و افزایش تعطیلات عید فطر به مجلس ارائه داد.
فوریت این طرح با ۱۳۱ رأی موافق ۶۳ رأی مخالف و هشت رأی ممتنع به تصویب رسید. (تابناک، ۱۶ شهریور ۱۳۸۹) هدف دولت در این طرح حذف دو روز تعطیلی از تقویم اداری کشور، روزهایی مثل ۲۹ اسفند، ۱۵ خرداد یا ۱۲ فروردین، و افزودن این دو روز به تعطیل یک روزه عید فطر بود.
در نهایت طرح مزبور در مجلس بررسی نشد و هیئت دولت روز بعد از عید فطر را تعطیل اعلام کرد. (ایسنا و ایرنا، ۱۷ شهریور ۱۳۸۹) این بازی با تعطیلات که در پنج سال گذشته ادامه داشته با چه رهیافت یا رهیافتهایی صورت میگیرد؟
تعلیق و بلاتکلیفی
از کارکردهای مهم دولتها در جهان امروز شکل دادن به و تثبیت روتین و روالهای نهادینه برای به ذهن سپردن و عادت کردن مردم به جریان عادی زندگی است. تعطیلات (روز کارگر، کریستمس، روز استقلال) یا روزهای رأیگیری (سهشنبه اول ماه نوامبر در ایالات متحده) برای دههها یا سدهها تثبیت شدهاند اما دولت احمدینژاد از این جهت نیز بر خلاف جریان رود حرکت میکند.
نظام تصمیمگیری در دولت احمدینژاد به گونهای است که مردم را در میان زمین و آسمان نگاه میدارد: نخست خبرگزاریهای دولتی اعلام میکنند که چه روزهایی ممکن است برای فلان کنفرانس یا بهمان مناسبت مذهبی تعطیل هستند تا اگر مجلس با آن مخالف است از مخالفت در برابر خواست عمومی (که به سوی تعطیل است) کوتاه بیاید یا دستگاههای دولتی خود را با این تصمیم هماهنگ کنند.
اما بعداً گاه مجلس و دستگاههایی مثل دانشگاهها در برابر این خواست مقاومت میکنند و شرایط تعلیق در کشور حاکم میشود: مردم نمیدانند که باید به سر کار بروند یا نه و درنهایت آن روزهای کاری با تعطیل یا بدون آن به هدر میرود.
وقتی قرار است طرحی روز چهارشنبه در مجلس بررسی شده و به شورای نگهبان ارسال شود، در حالی که قرار است تعطیلات از همان چهارشنبه آغاز شود تنها نتیجه تعلیق و بلاتکلیفی خواهد بود. نظام تصمیمگیری در چنین دولتی که مدعی مدیریت جهانی است تنها با تصمیمگیری در خانواده کوچکی با پدر بیکار و معتاد و مادر بیمار قابل مقایسه است. فرمان چنین خانوادهای به کودکان غیر بالغ و بیتجربه سپرده شده است.
دولت، کلیدی که دری را باز نمیکند
مدیران دولتی با این حد از اشتیاق به تعطیلی بهتر و بیش از عامه مردم میدانند که رفتن آنها به سر کار یا نرفتن آنها چندان تفاوتی نمیکند. مدیرانی که امروز اکثر آنها تازه از پایگاههای بسیج به طور اتوبوسی به دستگاههای دولتی اعزام شده و میشوند، بود و نبودشان برای کارخانهها و دیگر مراکز تولیدی و خدماتی که با ظرفیت حدود سی تا چهل درصدی با بهرهوری بسیار پایین کار میکنند یکی است.
کشور با درآمدهای نفتی اداره میشود و تنها بخشی که هیچگاه نباید تعطیل شود چاههای نفت و موتورخانههای لولهها و اسکلههای بارگیری نفت خام است. هیچ بخشی دیگر از اقتصاد کشور برای دولت شأن و جایگاه استراتژیک ندارد.
از همین رو در دستکاری تعطیلات کشور تنها موضوعی که لحاظ نمیشود کارایی و بازده و بهرهوری و میزان ضرر و زیان بخش عمده اقتصاد کشور است که در اختیار بخشهای حکومتی (تحت نظر دستگاه رهبری) و دولتی است. دولت در ایرانِ دوران احمدینژاد کلیدی است که قرار است همه درها را باز کند اما هیچ دری را بهجز رانت و امیتاز برای نهادهای امنیتی و نظامی باز نمیکند.
مهندسی فرهنگ عمومی
تغییر و دستکاری تعطیلات کشور از نگاه اسلامگرایان همواره بخشی از مهندسی فرهنگ عمومی و جهت دادن به مراسم و شعائر و بالا و پایین کردن تمرکز بر ایدههای جاری در فضای فرهنگی کشور بوده است. پس از استقرار جمهوری اسلامی، دو موضوع محور تعیین تعطیلات رسمی قرار گرفت: روزهای مهم کلیدی در تاریخ شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن (۱۲ فروردین، ۱۴ و ۱۵ خرداد، ۱۷ شهریور که بعداً از تعطیلات رسمی حذف شد، ۲۲ بهمن که باید به عنوان یک پدیده استثنایی در اذهان ایرانیان ثبت و حک شود، و رویدادهای تاریخ شیعه (ولادت و مرگ معصومان شیعه) و اعیاد مذهبی با تمرکز بیشتر بر عزاداریها که باید به غنا بخشیدن به فرهنگ شهادت و انتظار یعنی آمادگی برای کشته شدن در راه حفظ نظام و انتظار برای ابدی شدن آن کمک کنند.
تنها روز تعطیلی که به مناسبتی ملی مربوط به قبل از شکلگیری جمهوری اسلامی مربوط میشود ۲۹ اسفند است که دولت تلاش میکند آن را از صفحه تقویم بزداید. سالهاست دولتهای مختلف جمهوری اسلامی برای حذف سیزده به در و کاهش تعطیلات نوروز تلاش کرده اند اما نتوانستهاند بر این مراسم ملی غلبه پیدا کنند. افزایش تعطیلات عید فطر میتواند مقدمهای برای کاهش تعطیلات نوروز نیز باشد.
مدیریت جهانی در برابر کشورداری
افزایش تعطیلی عید فطر با هدف تبدیل این تعطیلی به مهمترین عید ملی و هماهنگی با دیگر کشورهایی با اکثریت مسلمان صورت میگیرد. برای حکومتی که به دنبال مدیریت جهانی و در نخستین مرحله مدیریت جهان اسلام است طبعاً روزهایی که مردم دیگر کشورها با آنها ارتباط برقرار نمیکنند (۱۲ فروردین، ۱۵ خرداد یا ۲۹ اسفند) اهمیت چندانی ندارند.
اما مشکلی که دولت با ان مواجه است آن است که روزهای ۱۵ خرداد و ۱۲ فروردین در سه دهه گذشته با هدف تبلیغات دولتی به عنوان یومالله اعلام و تعطیل میشدهاند و اکنون پروژه تبدیل عید فطر به عید ملی (در برابر عید نوروز) با حذف این روزها که دستگاهای دولتی تبلیغاتی کار خود را بر اساس آنها هماهنگ میکردهاند درگیر شده است. (نامه هشدار شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به آثار سوء حذف تعطیلی و كمرنگ كردن ایامالله، تابناک، ۱۵ شهریور ۱۳۸۹)
هنوز بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی در چارچوب جمهوری اسلامی یعنی دولت ملتی - با حکومت دینی در چارچوب مرزهای ایران میاندیشند و طرحهای جهانگشایانه و امپریالیستی دولت برای فراتر رفتن از این چارچوب را درک نکردهاند.
حکومت دینی جهانی به جای جمهوری اسلامی شیعی
طرح دولت احمدینژاد ماهیتاً با طرحهایی مثل طرح ابوالقاسم خزعلی برای جانشینی عید غدیر با عید نوروز متفاوت است - چون آن طرح به دنبال جایگزینی عناصر ایرانی باستانی با عناصر شیعی بود. طرح نظامیان حاکم امروز متوجه به محکم کردن جای پا در منطقه و رهبری جهان اسلام است. از این جهت نمیتوان افزایش تعطیلات عید فطر را همانا دنبال کردن طرح تحکیم «حکومت اسلامی ایران» با رنگ و بوی شیعی در برابر «جمهوری اسلامی ایران» با بر گرفتن عناصری از فرهنگ ایرانی و اسلامی دانست.
کشور، در تعطیلات تاریخی
تعداد تعطیلات رسمی در ایران ۲۶ روز است، اما معمولاً در بیشترین حالت تعداد روزهای تعطیل در ایران به ۳۰ روز نیز میرسد. با اضافه کردن روزهای پنجشنبه (که بخش عمده دستگاههای دولتی در آن تعطیل هستند) و جمعه تعداد روزهای تعطیل به ۱۳۴ روز در سال میرسد که حدود ۳۷ درصد روزهای سال است. در روزهای کاری نیز سرانه کار مفید کارکنان حدود یک ساعت است.
همان طور که در سی سال گذشته جامعه و دولت ایران به نوعی تعطیلات تاریخی فرستاده شده تا تکلیف فرهنگهای ایرانی و غربی و اسلامی، تعهد و تخصص، اخلاق و شرع، عرفی و قدسی، دولت دمکراتیک و اقتدارگرا، نظام سیاسی متکثر یا تمامیتطلب، و انحصار و شمول در چالش با یکدیگر روشن شود، دولت نیز جامعه را معلق نگاه داشته تا با تبلیغات مستمر حکومتی فضای عمومی کشور را هرچه بیشتر در جهت گرایشهای اسلامگرایان شکل دهد.
جمهوری اسلامی نه تنها به فرهنگ کار و تلاش و تولید در مقابل برگزاری شعائر و مراسم مذهبی بیتوجه مانده بلکه با فقدان نگاه آیندهنگر غول جامعه را در بطری نگاه داشته است.
فوریت این طرح با ۱۳۱ رأی موافق ۶۳ رأی مخالف و هشت رأی ممتنع به تصویب رسید. (تابناک، ۱۶ شهریور ۱۳۸۹) هدف دولت در این طرح حذف دو روز تعطیلی از تقویم اداری کشور، روزهایی مثل ۲۹ اسفند، ۱۵ خرداد یا ۱۲ فروردین، و افزودن این دو روز به تعطیل یک روزه عید فطر بود.
در نهایت طرح مزبور در مجلس بررسی نشد و هیئت دولت روز بعد از عید فطر را تعطیل اعلام کرد. (ایسنا و ایرنا، ۱۷ شهریور ۱۳۸۹) این بازی با تعطیلات که در پنج سال گذشته ادامه داشته با چه رهیافت یا رهیافتهایی صورت میگیرد؟
تعلیق و بلاتکلیفی
از کارکردهای مهم دولتها در جهان امروز شکل دادن به و تثبیت روتین و روالهای نهادینه برای به ذهن سپردن و عادت کردن مردم به جریان عادی زندگی است. تعطیلات (روز کارگر، کریستمس، روز استقلال) یا روزهای رأیگیری (سهشنبه اول ماه نوامبر در ایالات متحده) برای دههها یا سدهها تثبیت شدهاند اما دولت احمدینژاد از این جهت نیز بر خلاف جریان رود حرکت میکند.
نظام تصمیمگیری در دولت احمدینژاد به گونهای است که مردم را در میان زمین و آسمان نگاه میدارد: نخست خبرگزاریهای دولتی اعلام میکنند که چه روزهایی ممکن است برای فلان کنفرانس یا بهمان مناسبت مذهبی تعطیل هستند تا اگر مجلس با آن مخالف است از مخالفت در برابر خواست عمومی (که به سوی تعطیل است) کوتاه بیاید یا دستگاههای دولتی خود را با این تصمیم هماهنگ کنند.
اما بعداً گاه مجلس و دستگاههایی مثل دانشگاهها در برابر این خواست مقاومت میکنند و شرایط تعلیق در کشور حاکم میشود: مردم نمیدانند که باید به سر کار بروند یا نه و درنهایت آن روزهای کاری با تعطیل یا بدون آن به هدر میرود.
وقتی قرار است طرحی روز چهارشنبه در مجلس بررسی شده و به شورای نگهبان ارسال شود، در حالی که قرار است تعطیلات از همان چهارشنبه آغاز شود تنها نتیجه تعلیق و بلاتکلیفی خواهد بود. نظام تصمیمگیری در چنین دولتی که مدعی مدیریت جهانی است تنها با تصمیمگیری در خانواده کوچکی با پدر بیکار و معتاد و مادر بیمار قابل مقایسه است. فرمان چنین خانوادهای به کودکان غیر بالغ و بیتجربه سپرده شده است.
دولت، کلیدی که دری را باز نمیکند
مدیران دولتی با این حد از اشتیاق به تعطیلی بهتر و بیش از عامه مردم میدانند که رفتن آنها به سر کار یا نرفتن آنها چندان تفاوتی نمیکند. مدیرانی که امروز اکثر آنها تازه از پایگاههای بسیج به طور اتوبوسی به دستگاههای دولتی اعزام شده و میشوند، بود و نبودشان برای کارخانهها و دیگر مراکز تولیدی و خدماتی که با ظرفیت حدود سی تا چهل درصدی با بهرهوری بسیار پایین کار میکنند یکی است.
کشور با درآمدهای نفتی اداره میشود و تنها بخشی که هیچگاه نباید تعطیل شود چاههای نفت و موتورخانههای لولهها و اسکلههای بارگیری نفت خام است. هیچ بخشی دیگر از اقتصاد کشور برای دولت شأن و جایگاه استراتژیک ندارد.
از همین رو در دستکاری تعطیلات کشور تنها موضوعی که لحاظ نمیشود کارایی و بازده و بهرهوری و میزان ضرر و زیان بخش عمده اقتصاد کشور است که در اختیار بخشهای حکومتی (تحت نظر دستگاه رهبری) و دولتی است. دولت در ایرانِ دوران احمدینژاد کلیدی است که قرار است همه درها را باز کند اما هیچ دری را بهجز رانت و امیتاز برای نهادهای امنیتی و نظامی باز نمیکند.
مهندسی فرهنگ عمومی
تغییر و دستکاری تعطیلات کشور از نگاه اسلامگرایان همواره بخشی از مهندسی فرهنگ عمومی و جهت دادن به مراسم و شعائر و بالا و پایین کردن تمرکز بر ایدههای جاری در فضای فرهنگی کشور بوده است. پس از استقرار جمهوری اسلامی، دو موضوع محور تعیین تعطیلات رسمی قرار گرفت: روزهای مهم کلیدی در تاریخ شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن (۱۲ فروردین، ۱۴ و ۱۵ خرداد، ۱۷ شهریور که بعداً از تعطیلات رسمی حذف شد، ۲۲ بهمن که باید به عنوان یک پدیده استثنایی در اذهان ایرانیان ثبت و حک شود، و رویدادهای تاریخ شیعه (ولادت و مرگ معصومان شیعه) و اعیاد مذهبی با تمرکز بیشتر بر عزاداریها که باید به غنا بخشیدن به فرهنگ شهادت و انتظار یعنی آمادگی برای کشته شدن در راه حفظ نظام و انتظار برای ابدی شدن آن کمک کنند.
تنها روز تعطیلی که به مناسبتی ملی مربوط به قبل از شکلگیری جمهوری اسلامی مربوط میشود ۲۹ اسفند است که دولت تلاش میکند آن را از صفحه تقویم بزداید. سالهاست دولتهای مختلف جمهوری اسلامی برای حذف سیزده به در و کاهش تعطیلات نوروز تلاش کرده اند اما نتوانستهاند بر این مراسم ملی غلبه پیدا کنند. افزایش تعطیلات عید فطر میتواند مقدمهای برای کاهش تعطیلات نوروز نیز باشد.
مدیریت جهانی در برابر کشورداری
افزایش تعطیلی عید فطر با هدف تبدیل این تعطیلی به مهمترین عید ملی و هماهنگی با دیگر کشورهایی با اکثریت مسلمان صورت میگیرد. برای حکومتی که به دنبال مدیریت جهانی و در نخستین مرحله مدیریت جهان اسلام است طبعاً روزهایی که مردم دیگر کشورها با آنها ارتباط برقرار نمیکنند (۱۲ فروردین، ۱۵ خرداد یا ۲۹ اسفند) اهمیت چندانی ندارند.
اما مشکلی که دولت با ان مواجه است آن است که روزهای ۱۵ خرداد و ۱۲ فروردین در سه دهه گذشته با هدف تبلیغات دولتی به عنوان یومالله اعلام و تعطیل میشدهاند و اکنون پروژه تبدیل عید فطر به عید ملی (در برابر عید نوروز) با حذف این روزها که دستگاهای دولتی تبلیغاتی کار خود را بر اساس آنها هماهنگ میکردهاند درگیر شده است. (نامه هشدار شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به آثار سوء حذف تعطیلی و كمرنگ كردن ایامالله، تابناک، ۱۵ شهریور ۱۳۸۹)
هنوز بسیاری از مدیران جمهوری اسلامی در چارچوب جمهوری اسلامی یعنی دولت ملتی - با حکومت دینی در چارچوب مرزهای ایران میاندیشند و طرحهای جهانگشایانه و امپریالیستی دولت برای فراتر رفتن از این چارچوب را درک نکردهاند.
حکومت دینی جهانی به جای جمهوری اسلامی شیعی
طرح دولت احمدینژاد ماهیتاً با طرحهایی مثل طرح ابوالقاسم خزعلی برای جانشینی عید غدیر با عید نوروز متفاوت است - چون آن طرح به دنبال جایگزینی عناصر ایرانی باستانی با عناصر شیعی بود. طرح نظامیان حاکم امروز متوجه به محکم کردن جای پا در منطقه و رهبری جهان اسلام است. از این جهت نمیتوان افزایش تعطیلات عید فطر را همانا دنبال کردن طرح تحکیم «حکومت اسلامی ایران» با رنگ و بوی شیعی در برابر «جمهوری اسلامی ایران» با بر گرفتن عناصری از فرهنگ ایرانی و اسلامی دانست.
کشور، در تعطیلات تاریخی
تعداد تعطیلات رسمی در ایران ۲۶ روز است، اما معمولاً در بیشترین حالت تعداد روزهای تعطیل در ایران به ۳۰ روز نیز میرسد. با اضافه کردن روزهای پنجشنبه (که بخش عمده دستگاههای دولتی در آن تعطیل هستند) و جمعه تعداد روزهای تعطیل به ۱۳۴ روز در سال میرسد که حدود ۳۷ درصد روزهای سال است. در روزهای کاری نیز سرانه کار مفید کارکنان حدود یک ساعت است.
همان طور که در سی سال گذشته جامعه و دولت ایران به نوعی تعطیلات تاریخی فرستاده شده تا تکلیف فرهنگهای ایرانی و غربی و اسلامی، تعهد و تخصص، اخلاق و شرع، عرفی و قدسی، دولت دمکراتیک و اقتدارگرا، نظام سیاسی متکثر یا تمامیتطلب، و انحصار و شمول در چالش با یکدیگر روشن شود، دولت نیز جامعه را معلق نگاه داشته تا با تبلیغات مستمر حکومتی فضای عمومی کشور را هرچه بیشتر در جهت گرایشهای اسلامگرایان شکل دهد.
جمهوری اسلامی نه تنها به فرهنگ کار و تلاش و تولید در مقابل برگزاری شعائر و مراسم مذهبی بیتوجه مانده بلکه با فقدان نگاه آیندهنگر غول جامعه را در بطری نگاه داشته است.