پس از انتشار یک فیلم ۲.۵ دقیقهای در باب شوق معلولان ذهنی به زندگی (با عنوان «مادر عزیز آینده») دادگاهی در فرانسه پخش آن را از تلویزیون ممنوع کرده است با این توجیه که این ویدیو «مناسب» نیست چون موجب دل آزردگی کسانی میشود که جنین خود را پس از اطلاع یافتن از وضعیت جسمانی و ذهنی آنها (مثل داون سیندرم) سقط کردهاند. دولت فرانسه نیز در شرایط گفتمانی «صحت سیاسی» از پخش این فیلم رضایت ندارد.
این موضوع دارای پنج بعد اجتماعی است که توجه به آن ضروری به نظر می آید.
معلولان ذهنی نیز از زندگی لذت میبرند
آنچه این فیلم نشان می دهد آن است که معلولان ذهنی قادرند بسیاری از کارهایی را که دیگران انجام میدهند به خوبی بر عهده گرفته و از پس آنها برآیند: به مادران و پدران خود ابراز عشق کنند؛ به مدرسه بروند؛ کار کنند و پول به دست آورند و آن را خرج کنند؛ با دیگران سخن بگویند؛ دیگران را در آغوش کشند؛ بنویسند؛ به سفر بروند؛ در کارهای روزمره به پدر و مادر و برادر و خواهر خود کمک کنند؛ و حتی به تنهایی زندگی کنند.
البته این کارها برای آنها دشوار است اما این کارها برای چه کسی دشوار نیست؟ زندگی مملو است از چالش برای تک تک افراد بشر. لذت بردن معلولان ذهنی از زندگی قابل انکار نیست و با نشان ندادن آنها نمی توان آنها را از جامعه پنهان کرد. اگر کسانی هستند که نمی خواهند اینها را ببینند می توانند پیچ تلویزیون خود را ببندند یا در یوتیوب دنبال آن نگردند یا اگر در صفحهای اینترنتی فیلم مربوطه در برابر آنها باز شد آن را کلیک نکنند.
کودکان و نوجوانان ظاهر شده در این فیلم به زبانهای مختلف دنیا این نکات را به دیگران انتقال می دهند. میلیونها نفر تا کنون این فیلم را فقط در سایت توتیوب تماشا کردهاند.
والدین آنها نیز می توانند از داشتنشان لذت ببرند
پدران و مادران این نوع فرزندان در عین آن که از وضعیت آنها آگاه هستند و واقعیت آنها را می پذیرند اما تفاوتی میان آنها و دیگر فرزندانشان نمی گذارند و از همدمی با آنها لذت می برند. داشتن این گونه فرزندان پر است از دردسر، اما داشتن کدام فرزندی دردسر نیست؟
این که بخشی از والدین نمی خواهند فرزندانی این چنین داشته باشند و اگر از وضعیت آنها مطلع شوند آنها را پیش از تولد سقط میکنند (که حق آنهاست) نافی این موضوع نیست که والدینی که میخواهند آنها را داشته باشند از داشتنشان لذت میبرند. هر طرف استدلالهای خودش را دارد و به مسیر مورد نظرش میرود. کسانی که جنین این گونه افراد را سقط میکنند حق ندارند حق دیگران از لذت بردن از کودکانشان یا حق لذت بردن این افراد و بیان این موضوع را از آنها بستانند همچنان که مخالفان سقط جنین حق ندارند کسی را مجبور کنند چنین فرزندانی داشته باشند.
ملاحظه گری سیاسی و آزادی بیان
قائلان به ملاحظهگری سیاسی یا صحت سیاسی در یکی دو دههی اخیر تا آنجا پیش رفتهاند که حق آزادی بیان افراد را با تمسک به این گونه دلآزردگیها و ایجاد فضای امن برای برخی دیدگاهها و افراد نفی میکنند. آنها می گویند چون افرادی ممکن است از بیان مطلبی آزرده خاطر شوند دیگران باید مهر سکوت بر لب زنند. این موضوع بسیار فراتر از توهین و بی ادبی و استهزاست که در هر شرایطی باید از آنها پرهیز کرد.
قرار نیست همه در هر شرایطی فقط سخنانی را بشنوند که خوشایند آنها باشد. در این صورت دیگر جایی برای آزادی بیان باقی نمیماند. همچنین آنها که بیش از همه قدرت دارند بیشتر از همه شایق هستند تا سخنان غیر خوشانید خود را نشنوند. ملاحظه گران سیاسی متوجه نیستند که با این استدلال دارند چاقوی دیکتاتوری و سرکوب را تیز میکنند.
یک خلط اساسی در موضوع صحت سیاسی وجود دارد و آن مساوی دانستن بینزاکتی و ناخوشانیدی است. بیادبی و توهین و استهزا بخش بسیار کوچکی است از آنچه دیگران را می آزارد. بسیاری هستند که حتی از بیان واقعیت یا لباس دیگران یا عطر آنها آزرده میشوند. نمی توان به خاطر رضایت آنها افراد را مجبور کرد لباس خاصی بپوشند یا عطر خاصی بزنند یا موسیقی خاصی را گوش بدهند . ملاحظهگری سیاسی اگر با قدرت مطلقه همراه شود به تمامیت خواهی منتهی میشود.
ممکن است کسانی نخواهند معلولان ذهنی را در جامعه ببینند و از دیدن آنها خاطرشان مکدر شود. نمی شود به خاطر آنها این افراد را از میان برد یا پنهان کرد. آنها باید به وجود این افراد در جامعه عادت کنند.
افرادی با نیازهای خاص
مشکلات کروموزومی می تواند به انواع معلولیتهای ذهنی منجر شود و امروز افراد می توانند با آزمایش از این مشکلات قبل از تولد فرزندانشان مطلع شوند. این مشکلات تنها به ناتوانیهای ذهنی محدود نمیشود و خود را در ظاهر افراد نیز بروز میدهند: مثل تختی پشت سر، تغییر حالت چشمها (مثل افتادگی)، ضعیف تر بودن عضلات، و کوچک تر بودن جثه. بهبود وضعیت بهداشت در جامعه به زنده ماندن این افراد برای مدتی طولانی و مثل بقیه کمک کرده است.
امروزه برای پرهیز از عناوینی که برای بعضی از خانوادهها توهین آمیز به نظر میآید (مثل عقب ماندهی ذهنی، یا منگل) از عناوین واقعگرایانه تری مثل «کودکان استثنایی» یا «افرادی با نیازهای خاص» استفاده میشود. به همین علت دیگر این افراد را در سنین مختلف از دیگران جدا نمیکنند و در مدارس برای آنها معلمان یا دستیاران خاصی را فراهم میکنند.
حضور اجتماعی برگشتناپذیر
امروز افرادی که دارای معلولیت ذهنی هستند در همه ابعاد زندگی بالاخص در جوامع توسعهیافته حضور دارند. آنها را می توان در کسب و کارهای معمولی، برنامههای تلویزیونی، تبلیغات بازرگانی و حتی کارزارهای سیاسی مشاهده کرد. از این جهت تلاش برخی دولتها و دادگاهها برای نامناسب اعلام کردن حضور اجتماعی آنها بیهوده است. شاید روزی بسیاری از مردم به این افراد به صورت بیگانه و آمده از کرات دیگر نگاه می کردند (وضعیتی که فرزند نویسندهی این مطلب در ایران شاهد آن بود) اما امروز در جوامع توسعهیافته نگاهها اکثرا تغییر یافته و این افراد دیگر سنگینی نگاهی را بر خود کمتر احساس می کنند. آنها که با حضور اجتماعی این افراد مشکل دارند باید چشمهای خود را بشویند.
مخالفان حیات و حضور اجتماعی این افراد باید متوجه باشند که اولا ارزش حیات هیچ فردی بیش از ارزش حیات افراد دیگر نیست و جنسیت، نژاد، قومیت، زبان، دین و غیر دینداری، و شرایط جسمانی و ذهنی تغییری در این گزاره نمیدهد؛ دوم آن که این افراد را نمیتوان همانند مجرمان از دیگر افراد جدا کرد؛ سوم آن که تمایل والدین به داشتن فرزندان «عادی» (معلوم نیست به چه معناست) نافی حق حیات و حضور اجتماعی افراد «غیر عادی» (این هم معلوم نیست به چه معناست) نیست؛ و چهارم آن که حکومتها نه تنها حق ندارند این حق حیات و حضور را نفی کنند بلکه باید فرصت مساوی برای همگان جهت زندگی سعادتمند و با کرامت را فراهم کنند.